حکم بازنشستگی ام قرار است از ۱۵ فروردین اجرا شود و پس از ۳۵ سال خدمت دولتی، به افتخار بازنشستگی نائل شوم. در این ایام پس از تعطیلات رسمی نوروزی که ادارات باز هستند تصمیم می گیرم بروم و دفترم را مرتب کنم تا شخصی که جایگزینم می شود از دیدن دفترم، مرا شلخته فرض نکند.
حالا داخل دفتر پشت میزم نشسته ام و به ۳۵ سال خدمتی که گذشت، فکر می کنم. از سال ۱۳۶۵ که با ۲۸۵۰ هزار تومان حقوق استخدام شدم، با خود قرار گذاشتم که تلاش کنم تا هم درسم را ادامه دهم، هم با جدیت و کوشش رده های اداری را طی کنم و شایستگی های خودم را برای احراز پست های مدیریتی نشان دهم.
نوشتههای مرتبط
حالا، هم مدارج تحصیلی ام راگذرانده ام، هم پست های مختلف مدیریتی را در این اداره طی کرده ام و با یک برگه ای که نشان از حکم بازنشستگی دارد پشت میزم نشسته ام و گذشته ای را که انگار همین دیروز بود، مرور می کنم.
کتابخانه کوچک پشت سرم مملو از کتاب و جزوه است. کتابها و جزوه هایی که برخی حاصل تلاش خودم و برخی هم یاور من برای ایراد سخنرانی ها و یا نوشتن طرح ها و یا مطالعه برای آگاهی بیشتر و حضور در جلسات بود.
تصمیم می گیرم کتابها و جزوه های شخصی ام را جدا کنم و با خود ببرم و سایر کتابها و جزوات را مرتب کنم تا مورد استفاده مدیر بعدی باشد. در بین کتابهای داخل کتابخانه نظرم به کتابچه ای جلب می شود: «کتابچه سند چشم انداز ۲۰ ساله جمهوری اسلامی ایران»؛ سندی که جهت تبیین افق توسعه ایران در زمینههای مختلف فرهنگی، علمی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و به پیشنهاد مجمع تشخیص، توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام تدوین شده بود.
اجرای این سند چشمانداز، قرار بود از سال ۱۳۸۴ و در قالب چهاربرنامه توسعه ۵ ساله انجام گیرد تا در سال ۱۴۰۴ خورشیدی (۲۰۲۵میلادی) به افق چشمانداز دست پیدا کنیم. خاطرم هست که در این خصوص چقدر جلسات برگزار شد و در چه سخنرانی ها و میزگردهایی حضور پیدا کردم. در لابلای ورق های کتابچه هم کارت دعوتی بود که از طرف کمیسیون چشم انداز دعوت شده بودم؛ چون هفته ۱۳ الی ۲۰ آبان هر سال با عنوان «هفته پاسداشت سند چشم انداز» از طرف کمیسیون چشمانداز نامگذاری شده بود.
متن سند نهایى چشم انداز ٢٠ ساله را ورق می زنم. انگار گنجینه ای است که در دل تاریخ مدفون شده، و حالا در کتابخانه پشت سرم پیدا شده است. صفحات اول آن را مرور می کنم، همه جملات آشناست. جملانی که بارها در سالهای دور، از پشت تریبون ها و از زبان مسئولان و در میزگردها و سخنرانی ها از زبان کارشناسان شنیده ام و یا خودم در نوشته ها از آن استفاده کرده ام: با اتکال به قدرت لایزال الهی و در پرتو ایمان و عزم ملی و کوشش برنامهریزی شده و مدبرانهی جمعی و در مسیر تحقق آرمانها و اصول قانون اساسی، در چشمانداز بیست ساله: «ایران کشوری است توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه، با هویت اسلامی و انقلابی، الهام بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و مؤثر در روابط بینالملل».
صفحات بعدی اشتیاقم را به خواندن بیشتر می کند، به گذشته می روم، به گذشته ای که امیدوارانه افق ۱۴۰۴ را در ذهن می شد ترسیم کرد. چرا که جملات به زیبایی، افق چشم انداز را ترسیم کرده اند و از ورای آن اشتیاق رسیدن به آن را نمایان می کردند. صفحات بعدی را مرور می کنم:
جامعه ایرانی در افق این چشمانداز چنین ویژگیهایی خواهد داشت:
– توسعه یافته، متناسب با مقتضیات فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی خود و متکی بر اصول اخلاقی و ارزشهای اسلامی، ملی و انقلابی، با تأکید بر مردمسالاری دینی، عدالت اجتماعی، آزادیهای مشروع، حفظ کرامت و حقوق انسانها و بهرهمند از امنیت اجتماعی و قضایی
– برخوردار از دانش پیشرفته، توانا و تولید علم و فناوری، متکی بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی در تولید ملی
– امن، مستقل، مقتدر با سامان دفاعی مبتنی بر بازدارندگی همه جانبه و پیوستگی مردم و حکومت
– برخوردار از سلامت، رفاه و امنیت غذایی، تأمین اجتماعی، فرصتهای برابر، توزیع مناسب نهاد مستحکم خانواده، به دور از فقر، فساد، تبعیض و بهرهمند از محیط زیست مطلوب
– فعال، مسئولیتپذیر، ایثارگر، مؤمن، رضایتمند، برخوردار از وجدان کاری، انضباط، روحیهی تعاون و سازگاری اجتماعی، متعهد به انقلاب و نظام اسلامی و شکوفایی ایران و مفتخر به ایرانی بودن
– دست یافته به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقهی آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه)، با تأکید بر جنبش نرمافزاری و تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقای نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل
– الهامبخش، فعال و مؤثر در جهان اسلام، با تحکیم الگوی مردم سالاری دینی، توسعهی کارآمد، جامعه اخلاقی، نواندیشی و پویایی فکری و اجتماعی، تأثیرگذار بر همگرایی اسلامی و منطقهای براساس تعالیم اسلامی و اندیشههای امام خمینی (ره)
– دارای تعامل سازنده و مؤثر با جهان بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت
این کلمات و جملات جادویی در زمان خود افتخار آفرین و امیدبخش بودند، آن زمان که این عبارات و گزاره ها توسط اتاق فکر مجمع تشخیص مصلحت نوشته می شد، من هم یک مدیر میانی بودم. بی تردید برای آن شرایط که کشورمان از دهه اول انقلاب گذشته بود و زخم جنگ هشت ساله را در بدن کمی التیام داده بود این سند دورنمای مناسبی برای مردم رها شده از جنگ رقم می زد؛ دورنمایی که مردم و بالطبع مسئولان در دهه دوم انقلاب با «سازندگی» جامعه، لازم بود قدم های خود را با صلابت و اتکاء به خود برای آینده ای درخشان، بردارند.
صفحات دیگر وضعیت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و علمی کشور را ترسیم می کند، با هر جمله ای که می خوانم یاد سخنرانی های مسئولان و یا سخنان میزگردهای سالهای قبل می افتم، آن افق و دورنماهایی که از کلامشان در مجامع، برای مخاطبانشان ترسیم می شد تا رؤیای یک مدینه فاضله را پس از پایان هر سخنرانی برای مخاطبین به وجود آورده باشند.
آنقدر غرق در خواندن و به یاد آوردن این خاطرات بودم که متوجه نشدم زمان چقدر زود گذشت؛ زمان همیشه زود می گذرد، مثل الان، مثل ۳۵ سال خدمت صادقانه و مثل ۱۶ سال چشم انداز بیست ساله.
صدای اذان مسجد اداره با صدای پیغام گیر موبایلم در هم می آمیزند، به خود می آیم، در پیغام گیر مبایلم خبر مربوط به «عدم انتشار محتوای قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین از سوی سخنگوی دولت» آمده است. به فکر فرو می روم و از پنجره دفتر کارم و از لابلای نرده های آن به دوردستها می نگرم، به ناکجا آباد.
جزوه سند چشم انداز افق ۲۰ ساله را می بندم. از کنار تخته وایت برد روی دیوار دفترم، ماژیکی را بر می دارم و روی عنوان جزوه، بین سند و چشم انداز کلمه «مظلوم» را اضافه می کنم. ماژیک را سرجایش قرار می دهم و عنوان جزوه را می خوانم: سند «مظلوم» چشم انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران.
جزوه را دوباره در کتابخانه پشت میزم قرار می دهم، شاید مدیر بعدی هم روزی با خواندن آن خاطراتی را در ذهنش مرور کند. کتابهای شخصی ام را برمی دارم و از دفتر بیرون می آیم و در را پشت سرم برای همیشه می بندم.