انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

زبان انگلیسی متعلق به کیست؟ (بخش نخست)

«به خاطر خدا، از زبان انگلیسی بریتانیایی صحبت نکن! زبان انگلیسی بریتانیا یعنی زبان انگلیسی ملکه، وگر نه آنچه که انگلیسی خوانده می شود- که انواع مختلفی هم دارد به ناحیه ای بر می گردد که انگلیسی را غلط صحبت می کند!»

«چیزی با مفهوم زبان انگلیسی ملکه وجود ندارد. آنچه که اکنون وجود دارد دارایی کلانی متعلق به شرکتی با سهامی عام متشکل از سهام داران متعددی است»

هر فردی که این دو نقل قول را بخواند می تواند حدس بزند که این ها بخش هایی از میاحثات کنونی درباره تنش میان زبان انگلیسی آمریکایی و بریتانیایی است- دو گویش غالب از زبانی که هم اکنون اولین زبان دنیا است. در اصل، این دو جمله با فاصله ای ۱۰۰ ساله بیان شده اند. اولی پاسخ برایتون به مقاله نیویورک تایمز مورخ ۲۰۰۱ است که با خوشحالی گفته بود، لهجه بریتانیایی در گویش آمریکایی زبان انگلیسی در حال پیشی گرفتن است. جمله دوم نقلی قولی از مارک تواین در کتاب «به دنبال خط استوا» که پیش از آغاز قرن ۲۰ میلادی نوشته شده است. جدایی گسترده زمان و تناقضات میان این دو مشاهده توسط گویشوران غالب زبان انگلیسی، یک بریتانیایی و یک آمریکایی، قدمت دیدگاه های موجود درباره این بحث مهم در خصوص مالکیت زبان انگلیسی را نشان می دهد.

هیچکس نمی تواند منکر برتری زبان انگلیسی باشد. زبان انگلیسی در میان چیزی حدود چهارصد میلیون نفر زبان اول است، و زبان دوم ۳۰ میلیون نفر. ۷۵۰ میلیون نفر امروز زبان انگلیسی را می آموزند؛ و تا سال ۲۰۵۰ تخمین زده می شود که نیمی از جمعیت دنیا در این زبان مهارت پیدا می کنند. ۸۵ درصد از سازمان های بین المللی دنیا زبان انگلیسی را به عنوان زبان رسمی به کار می برند؛ و محتوای انگلیسی اینترنت ده برابر زبان های دیگر است. از بین بیست کشور برتر دنیا در حوزه تجارت، هفت کشور زبان انگلیسی را به صورت رسمی و یا نیمه رسمی به کار می برند؛ هیچ زبان دیگری بیشتر از دوبار در همان لیست کشورها ذکر نشده است. در هر دوازده ساعت و در حالی که چین در خواب شبانه به سر می برد، زبان انگلیسی تنها زبانی است که بیشترین سخنوران را در سرتاسر جهان دارد.

این آمار متحیرکننده را می توان تا بی نهایت ادامه داد اما همه این اطلاعات تنها به یک واقعیت اشاره دارند: زبان انگلیسی اولین زبان در میان زبان های قدرتمند دنیا نیست، تنها اولین زبان است. در اکثر هم بافت های دوجانبه و یا چندجانبه حداقل دو زبان کاربرد دارند، و تنها یکی از آن دو زبان انگلیسی است. اعداد توانسته اند این پدیده را در قالب یک استعاره اقتصادی ارائه دهند که این توجه بسیاری را به خود جلب کرده است: تولید ناخالص زبان، و یا GLP، پول تولید شده توسط ارتباطات و تجارت های مرتبط از طریق زبان در سراسر دنیاست. شیوه های های متعددی برای رسیدن به این ارقام وجود دارند، و دستکاری هایی هستند که تنها یک متخصص آمار می تواند انجام دهد، اما نتیجه همواره یکسان است، در مقایسه با دو سه زبان مطرح دیگر در دنیا، تجارت گسترده تری به زبان انگیسی انجام می شود، [در مقایسه با] زبان هایی که مجموعه ای از آلمانی، ژاپنی، اسپانولی، فرانسه و یا چینی [هستند] بسته به اینکه چگونه این آمار را به دست آورده اید.

اما به هرحال این زبان انگلیسی متعلق به کیست؟ برای رسیدن به اعداد و ارقام رند، تلقی زبان انگلیسی به عنوان یک زبان هم دقیق است و هم معنادار: تمامی گویش های اصلی آن کاملا در شکل نوشتاری منحصر به فردند و بسیار هم بر شکل های فعلی مرتبطند؛ زبان انگلیسی با یک الفبای واحد نوشته می شد، و هسته اصلی دستور و واژگانش کاملا درک می شوند، در حالیکه دقیقا در تمامی انواعش یکسان نیستند. پشت آن مجموعه غول پیکری که زبان انگلیسی نام دارد، در بسیاری از اجزای اصلی تشکیل دهنده اش، یعنی گویش های انگلیسی مدرن و معاصر و در میان این گویش ها دو گویش برتر وجود دارد: گویش آمریکایی و انگلیسی، که در قالب یک شکل متمدن و به شکلی نامحسوس بر کل جهان تسلط دارند. در دهه های پیش رو، زمانی که انتظار می رود زبان انگلیسی در سهام بازار کاهش پیدا کند، مهم خواهد بود که یکی از این گویش ها از منظر تاثیرگزاری بر دیگری برتری یابد.

چگونه گویش انگلیسی، از شکل یک زبان مادری رشد کرده و حتی در دید بسیاری- آن را تهدید به نابودی کرده است؟ این داستان ۴۰۰ سال است که جریان دارد. درست مثل روابط کودک و والدین، بذرهای این توسعه در زمان تولد پاشیده شده است، و افرادی که به دنبال درک ارتباط میان زبان انگلیسی بریتانیایی و آمریکایی هستند ممکن است تعجب کنند که نگرش های شکل دهنده آن ها را تنها تنوع های کوچکی بیایند که در طی چهار قرن یکسان و بدون تغییر مانده است، برخی اوقات با هم رشد کرده اند و برخی زمان ها جدا از هم.
از زمانی که این گویش به دو شاخه تقسیم شد، و یا از زمانی که تقسیم و آگاهی نسیت به آن شکل گرفت، دو دیدگاه کلی وجود داشتند، هر گدام در هر دو سوی آتلانتیک که بدون توفق به مدت ۴۰۰ سال است که ادامه دارند. در برحه های مختلف زمانی، رویدادهای تاریخی همبستگی خود را با این دو دید کلی را ارائه دارند، اما هیچ کدام کاملا نابود نشدند. امروزه این دو گویش کلیشه هایی هستند که زمان آن را به مثابه حقیقت به ما تحمیل کرده است.

دیدگاه غالب انگلیسی، که در انگلستان و در ابتدای زمانی که مسافران انگلیسی به مستعمرات رفته و با داستان های خود به بریتانیا باز می گشتند، شکل گرفت اینطور نقل می کند که انگلیسی آمریکایی یک انشعاب از انگلیسی مناسب و درست است. شواهدی از این ادعا را حتی پیش از انقلاب در مستعمرات و یا قبل از امضای اعلام استقلال آمریکا می توان دید. جان ویتراسپون، روحانی اسکاتلندی که به هر شکل از آمریکا دفاع می کرد، نکته ای را ارائه می دهد که نشان می دهد احساسات پاکش روزمره دستخوش

«خطاهای دستوری، عدم تناسب و ابتذالی است که به سختی می توان گفت که فردی از همان طبقه اجتماعی، و ادبیات بتواند آن ها را در بریتانیای بزرگ مرتکب شود»

از اینجا، اوضاع بدتر می شود. مرکب قانون اساسی آمریکا هنوز خشک نشده است که کارشناسان رسانه انگلیسی، که روزنامه های آن روز را می نوشتند، فریاد سر دادند «فساد و ابتذالی را در زبان و گفتار مستعمرات حول آتلانتیک درک می گنند.» از آن روز تا کنون، در میان بریتانیایی ها این تفکر رواج داشته که خود را در کاربرد درست کلمات خبره می دانند. روشی که آن ها برای کمرنگ کردن آمریکایی بودن به کار می گیرند- خصوصا در مورد مواردی که با انگلیسی ملکه تطابق ندارند. در واقع، شما تنها باید مطبوعات بریتانیایی را تنها چند هفته قبل از اینکه یک نویسنده ای را، معمولا ستون نویس، پیدا کنید که فریاد بلندی را درباره کاربردهای منتناسب آمریکایی سر داده است. یک مثال برایتان نقل می کنم، از ماتیو انگل، که در روزنامه گاردین در سال ۲۰۰۲، نوشت که یک گزارشگر انگلیسی فعل got را به شکل gotten استفاده کرده است، و این درحالی است که هر کاربر اشرافی زبان انگلیسی تنها شکل اول را دست می داند. در حالیکه شکل دوم فعل مدتهاست که از بین رفته است، اما در انگلیسی آمریایی به مدد حضورش در مستعمرات همواره به حیات خود ادامه شداده است؛ و این در حالیست که این شکل از فعل مدت هاست که در گویش بریتانیایی از بین رفته است. آقای انگل ادامه می دهد که این گاف «با گاف دیگری از [وزیر کار کابینه] باربارا کاستل و حمله وی به تونی بلر برای کاربرد فعلی کلمه خط آهن (railwaying) ادامه یافت. به سختی می توان تصور کرد که پایه اعتراض وی چه بوده است، چون کلمه بریتانیایی خط آهن شکل فعلی ندارد.

دیدگاه آمریکا به انگلیسی بریتانیایی به عنوان رقیب و همتای گویش انگلیسی، در بسیاری جهات یک واکنش بوده است. این دیدگاه (در کاربرد واژه یک بار به عنوان یک گویش آمریکایی نادرست نابود شده است) از انگیزه های کاملا طبیعی ادامه یافته است. موضع آمریکایی، حتی در زمان استعمار هم هویدا است و بعد از آن توسط نوحا وبستر در بسیاری از نوشته هایش مشهود است: که انگلیسی امریکایی ادعای استقلال و رهایی از سرکوب بریتانیایی دارد و اینکه گویشی قدرتمند است. وی در تزش درباره زبان انگلیسی در سال ۱۷۸۹ نوشت: «بریتانیای کبیر، که ما فرزندانش هستیم، و زبانش را صحبت می کنیم، دیگر نباید استاندارد زبانی ما باشد؛ چرا که ذائفه و سبک نویسندگانش هم اکنون تخریب شده است، و زبانش رو به افول است… اجازه دهید که منطق و شهرت تصمیم بگیرند، که آمریکا تا کجا تنها برای پیشرفت و استاندارد خود باید بر ملتی در آنسوی اقیانوس آتلانیتک متکی باشد.
نویسندگان آمریکایی در طی قرن ها از این دیدگاه در قبال گویش بریتانیایی به عنوان زبان مادری دفاع کرده اند: رابرت هاگز، نویسنده قرن بیستم، در این دفاع از انگلیسی آمریکایی هیجان زده است: در مقاله خود در مجله هارپر ۱۹۲۰:
عادی ترین چیز قابل تصور برای یک نویسنده آمریکایی این است که فکر کند کلمه ای که علاقه وی را بر می انگیزد «انگلیسی” خوب است، و یا همانطور که لغت نامه آن را «انگلیسی آمریکایی محاوره» می نامد. منتقدان، مثل الهام بخش ها دچار زحمت فراوانی می شوند که به دانش آموزان یادآوری کنند که آمریکایی بودن خوب نیست، و نوشته آمریکایی توسط نویسندگان خوب نوشته نشده است. وقتی که شما دست از این تفکر بر می دارید، آیا این تفکر پوچ، قابل سرزنش و استعماری به نظر نمی رسد؟ چرا ما باید به ادامه حیات این مفهوم که زبان ما بیشتر وامی از انگلستان است، مثل … که باید آن را ایمن نگه داری و دوباره آن را بدون هیچ .. بازگردانیم؟
وی اصرار می ورزد که انگلیسی آمریکایی را به عنوان یک گویش مبتذل از انگلیسی ندانیم، بلکه به عنون یک زبان جداگانه و قائم به ذات برای خودش.
لازم بوده که نویسندگان هر دو طرف آتلانتیک در طول قرن ها از این دیدگاه ها دفاع کنند چرا که مخاالفانی در هر دو سو بودند، و آن ها اوضاع را از دید خود ارزیابی می کردند.
اما دیدگاه رایج در اقلیت در میان آمریکایی ها- دیدگاهی که هر جا که دوستدار انگلیس [۱]، کلاسیسیسم، و یا احترامی بی جهت را برای گذشته قائل می شوید را بر می انگیزد- اینکه در واقعا انگلیسی بریتنیایی نسبت به فرزندان استعماری خود فرادست است. هسته اصلی این دیدگاه این است که زبان انگلیسی، قبل از صادرات، به شکلی ناب و خالص وجود داشته است، اما وقتی که در دهان افرادی که آن را ترک کردند- و یا بدتر از آن- هیچ گاه بدان پای نگذاشته اند خلوص خود را از دست داد. در ین دیدگاه، انگلیسی آمریکایی بسیار بد است چرا که احترام کمی برای ریشه های خود قائل است، بیشتر تعمدی از انگلیسی جدا شد تا اینکه بخواهد مثل استرالیا و یا آفریقای جنوبی احترامی دائمی را به انگلیسی بریتانیایی ارائه کند.
حتی امرزوه دیدگاهی در میان برخی آمریکایی ها وجود دارد که زبان آن ها نسبت به گویش بریتانیایی فرودست است و نمی توان گفت که کاملا از میان رفته است. طرفداران این دیدگاه افراد دانشگاهی هستند و خواهند بود، افرادی که اصرار می کنند که نباید مصدر را بشکنید و یا جمله را با ضمیر به پایان ببرید، و به کتاب های دستور زبان قدیمی به عنوان مرجع خود مراحعه می کنند. احتما این دیدگاه به بالاترین حد خود در زمان ریچارد گرند وایت، روزنامه نگار قرن نوزدهمی و محقق شکسپیر رسیده است که هیچ شانسی را برای هیچ نوعی از نوآوری بی طرفانه در زبان باقی نگذاشت، خصوصا نوعی که وی را مجبور کند که ادبیات کلاسک بریتانیایی را به شیوه ای که خوانده بازنگری گند. وی از ستون هایی که جراید ماهنامه آتلانتیک، گالاکسی و هارپر در اختیارش قرار می دادند استفاده ی کرد نا خوانندگان را نسبت به هر گونه تلاشی محتمل با زبان آگاه سازد. در این جا وی در گالاکسی (فوریه ۱۸۷۴) و بر خلاق کاربرد کلمه در نهایت (eventuality) می نویسند که معنای این واژه احتمال رویداد و یا یک رویداد محتمل است:

این کلمه قطعا یک کلمه ضعیف است، حداقل برای افراد انگلیسی زبان. به طبقه اجتماعی ای تعلق دارد که ممگن است از کاربرد زبان محروم و دور نگه داشته شده باشد، که گزارشگران روزنامه آن را به شیوه ای غیر قابل شتایس و غیر انگلیسی به کار می برند.
جالب است که، این معنای این کلمه تنها معنایی از این واژه است که امروزه هیچ رواجی ندارد.

دیدگاه اقلیت مقابل در بریتانیا، که وام دار لیتل اینگلندر[۲] است ولی از زمان اعلامیه استقلال آزادی خود را کسب کرده این است که انگلیسی آمریکایی در واقع بسیار راحت ترو حتی برتر است از انگلیسی جزیره زادگاهش. یک بازدید کننده انگلیسی از مستعمرات به نظر می رسد که با نظر وبستر در اینکه انگلیسی یک زین مادری است که شکوه پیشین خود را از دست داده هم عقیده است. نیکولاس کرسول در سال ۱۷۷۷ مشاهده کرد که «علی رغم این واقعیت که ساکنین این کشور از ملیت ها و زبان های مختلف تشکیل شده اند، هنوز به روشنی می توان دید که نسبت به گویشوران انگلیسی، انگلیسی بهتری را صحبت می کنند.»

[۱] Angophilia:فردی ک به شدت عاشق انگلستان، مردم و فرهنگش است

[۲] Little Englander: کسی که مخالف نقش و یا سیاست گذاری بین المللی و جهانی برای انگلستان و بریتانیا است

 

منبع: اورین هارگریوز، وکبیولاریویو (Vocabula Review )