انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

انسان شناسی سواد (۱): جک گودی و شکاف عظیم

یکی از مهمترین نظریات مطرح شده در تاریخ مطالعات انسان شناسی سواد، نظریه شکاف عظیم (great divide) میان جوامع ابتدایی (بدوی) و جوامع مدرن و صنعتی بواسطه برخورداری از سواد کتبی است که در دهه ۱۹۶۰ میلادی مطرح شد و در دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی به اوج خود رسید.

نظریه شکاف عظیم را اندیشمندانی از رشته های مختلف فلسفه، مطالعات کلاسیک، انسان شناسی، زبان شناسی و تاریخ، با تکیه بر بر مطالعات انسان شناسی بر روی جوامع مختلف انسانی برخوردار از سواد شفاهی و کتبی برای اولین بار مطرح کردند. این مفهوم از سواد به عنوان وجه تمایزی میان جوامع ابتدایی و مدرن، جوامع برخوردار از سواد در تقابل با جوامع بی سواد معرفی شد که طبق آن رشد و پیشرفت های جوامع مدرن و صنعتی را مرهون شکل گیری نوشتار و الفبا می دانست. متفکرانی چون جک گودی (Jack Goody) انسان شناس، اریک هاولاک (Eric Havelock) متخصص مطالعات کلاسیک، و والتر اونگ (Walter Ong) در زمره مشهورترین نظریه پردازان و متفکرانی محسوب می شوند که به شکل دهی «تز سواد» (literacy thesis) کمک کردند. البته مطالعات مردم نگاری متعدد دیگری که در همان زمان بر روی جوامع- به ظاهر ابتدایی- انسانی انجام شد هم به اثبات این دیدگاه کمک کردند منجمله مطالعه اسمیت بر روی قبیله وای در لیبریا و مطالعه گیرینفیلد بر روی کودکان قبیله وولف در سنگال (به نقل از استریت ۱۹۹۵). با اینکه این نظریه در دهه‌های بعدی، حدودا از دهه ۸۰ میلادی به این رو، در طی مطالعات انسان شناسی بارها و بارها نقد شد و مورد حملات شدید قرار گرفت (مطالعه کول و اسکریبنر ۱۹۸۱ به نقل از استریت ۱۹۹۵)، در واقع با ارجاع به شناخت و نقش نوشتار در شکل دهی به تعقل، و منطق و برتری شمردن انتزاع فکری همچنان هم به شکل ضمنی و یا کاملا مشهود سرفصل و بنیان برنامه های کمپین های سواد بین المللی است (استریت ۲۰۰۵).

جک گودی در نوشته های مهمی چون «رام کردن ذهن وحشی[۱]» (۱۹۷۷)، و مقاله مهم «پیامدهای سواد[۲]» (۱۹۷۷)، اریک هاولاک در «مقدمه ای بر افلاطون [۳]» (۱۹۶۳)، و والتر اونگ در کتاب «سواد کتبی و شفاهی [۴]» (۱۹۸۲) سیستم الفبایی و نوشتار را به عنوان فناوری ارتباطاتی محوری، منشا تفاوت های بنیادینی میان جوامع انسانی می دانستند. این اندیشمندان چنان که خواهیم دید دسترسی به سواد کتبی و نوشتار را منشاء تفاوت های شکل گیری و توسعه شناختی، اجتماعی و اقتصادی جوامع برخوردار از سواد دانسته و حتی ظرفیت های فکری بسیار پیشرفته چون منطق، استدلال و انتزاع را مختص جوامع مدرن می دانستند. بدین ترتیب، از دیدگاه آن ها؛ منطق و تعقل به اتکای الفبا و نوشتار شکل گرفته و به طور کلی سواد «شکافی عظیم را میان فرهنگ های انسانی و شیوه های تفکر و عقلانیت آن ها ایجاد می کند چرا که سواد عامل کلیدی انتقال از جوامع «ابتدایی» به «فرهنگ پیشرفته» بوده است (جی ۲۰۰۷).

جک گودی، در مقاله تاثیرگذار خود با عنوان پیامدهای سواد، در ابتدا این بحث را پیش می کشد که سواد کتبی در بررسی تاریخ انسان از جایگاه چنان ویژه ای برخوردار است که بهتر است به جای کاربرد دوگانه جوامع پیشرفته و بدوی، دوگانه جوامع باسواد/بی سواد به کار گرفته شود. وی توضیح می دهد که آموزه هایی مثل رفتارهای قومی و قبیله ای، شیوه های کشاورزی و پرورش کودکان و آشپزی همگی در این میان تنها بخش کوچکی از مفاهیمی هستند که بی نیاز از به کارگیری کلمه و زبان و از طریق تقلید می توان به نسل های بعدی منتقل کرد. در عوض، گودی معتقد است که بخش اعظم میراث فرهنگی را در طول تاریخ یک جامعه از طریق شیوه های کلامی در میان نسل ها انتقال می یابد- یعنی همان تفکرات، ایده ها، معناها و نگرش هایی است که اعضای یک جامعه نسبت به مسائل مختلف دارند و تنها راه بیان آن کلام و زبان است. انتقال شفاهی ای که در طول قرن ها ادامه داشته و این و به نوعی «بیان جامعی است از تجربه اجتماعی یگ گروه« (جک گودی و وات ) مهم ترین ابزار انتقال این میراث فرهنگی بوده اند.

این توصیف نسبتا بی طرفانه تا اینجا هیچ مسئله ای را ایجاد نمی کند و دست کم می توان آن را تنها توصیفی عینی دانست. زمانی، این توصیف وی در ارائه مفهوم و جایگاه زبان مسئله ایجاد می کند که وی اساس استدلال خود را در برتری جوامع برخوردار از سواد بر جوامع برخوردار از سواد شفاهی عنوان می کند.

بدین معنا که وی معتقد است از آنجا که جوامع ابتدایی از متن کتبی و نوشتار محروم بوده اند، تعداد کلمات معنادار در این زبان ها بسیار کم است، چرا که انتقال معنا در این جوامع دقیقا متکی بر حضور فردی و ارتباطات بین فردی و البته متکی بر حافظه است. با تاکید نقش اجتماعی حافظه در انتقال معنا و میراث فرهنگی میان نسل های مختلف جامعه، وی معتقد است از آن جا که انتقال معنا در ارتباط حضوری و بین فردی و ربط و پیوستگی تنگاتنگ با هم بافت صورت می گیرد، ذهن و حافظه تنها چیزی را حفظ می کند که در این ارتباط معنادار باشد و آن را در انتقال به نسل های بعد با هم بافت های آنی منطبق می کند. در واقع،‌ وی معتقد است در انتقال شفاهی به دلیل کارکردهای مختلف حافظه؛ فراموشی و یا تطبیق بسیاری از کارکردهای اجتماعی و یا واژگانی زبانی زبان در طول زمان بسیاری از پیچیدگی های دستوری و واژگانی خود را از دست داده و کم کم فاقد مفاهیم و کلمات انتزاعی می گردد. چرا که انتزاع و مفاهیم نگرشی و عمیق به احتمال زیاد در یک فرآیند شفاهی انتقال سینه به سینه دانش در معرض مکانیسم های فراموشی قرار می گیرند و بنابراین زبان این جوامع اغلب همانند شیوه زندگی آن ها بسیار ساده و غیرپیچیده است. از منظر گودی، در زبان شفاهی، کارکرد اجتماعی بواسطه تلاش در تاثیرگذاری بر مخاطب، بر کارکردهای منطقی برتری دارند. و این در حالیست که کارکردهای منطقی زبان در حالت نوشتار کارکردهای بین فردی کمتری داشته و می تواند در بازه های زمانی و مکانی مختلف انجام شود، که در این صورت کارکرد منطقی بر کارکردهای اجتماعی برتری بیشتری دارند.

جک گودی به طور خاص تفاوت میان ظرفیت های فکری جوامع برخوردار از سواد شفاهی و کتبی را مطرح می کند و استدلال می کند که نوشتار و زبان کتبی ظرفیت های بیشتری را برای افراد در شکل دهی و تولید و انتقال معنا فراهم می کند و کارکردهای برتری را برای زبان ایجاد می کند. وی با اشاره به این نکته که با اختراع نوشتار به عنوان پیامد مهم انقلاب شهری در طول تاریخ کل سیستم سنت های فرهنگی را دستخوش تغییر نموده، معتقد است که سیستم نوشتار مقاله ای می تواند بدنه دائمی از اطلاعات و افکار و نگرش های میراث قومی را به راحتی ثبت کند، در حالیکه در فرهنگ های شفاهی به دلیل تکیه بر حافطه و مکانیسم های فراموشی و یادآوری این کار عملا ممکن نیست. شکل های شفاهی عموما خطاب به فرد به صورت و شکل های ساده تر زبانی صورت می گیرد در حالیکه همین انتقال معنا در قابل شکل های نوشتاری و کتبی می تواند میان دو مخاطب یا خواننده و نویسنده فاصله ای ایجاد کرده و بدین ترتیب از آنجا که دیگر نیازی به انطباق شکل های زبانی برای درک بهتر مخاطب نیستیم، می توان کارکردهای بین فردی و اجتماعی زبان را ثابت نگه داشت (اولسون و کول).

از منظر زبانی، گودی معتقد است که نوشتار ارتباطی را میان یک کلمه و مدلول آن به شکلی بسیار انتزاعی تر و فارغ از هم بافت زمانی-مکانی ایجاد می کند و بدین ترتیب ارتباط نزدیکی با منطق و استدلال داشته و حتی به رشد و پرورش آن کمک نیز می کند. بدین نرتیب از نوشتار است که توعی از سنت منطقی تخصی و عقلانی بر پایه پردازش عقلانی و منطقی و استنتاج شکل می گیرد.

با وجود اینکه وی به روشنی تلاش می کند تا موقعیت خود را به عنوان یک جبرگرای معتقد به فناوری تثبیت نکند، به نقش حیاتی نوشتار به عنوان بزرگترین دستاورد تفاوت های فکری میان جوامع ساده و پیچیده معتقد است. تمایز افسانه و تاریخ، ظهور نهادهای اجتماعی مدرن و پیچیده، بوروکراسی، تمایز افسانه از تاریخ مکتوب، ایجاد و اختراع ریاضیات و محاسبات مثل جمع و تقسیم و احتمالا بزرگترین هدف آموزش یعنی دست یابی به بالاترین سطح انتزاع فکری به زعم وی همگی از تاثیرات شکل گیری نوشتار بوده اند (گرنفلد و بلوم فیلد ۲۰۱۰).

در واقع وی معتقد بود که سواد و نوشتار به خودی خود و به شکلی مستقل از هم بافت فرهنگی اجتماعی از پتانسیلی نیرومند برای تحول و پیشرفت جوامع برخوردار است (کول و کول ۱۹۶۷ در استریت ۱۹۹۵ ). این فناوری ذهنی سواد به خودی خود همدردی را تسهیل می کند، تفکر انتقادی و عقلانیت را رشد می دهد، و به این ترتیب باید به عنوان یک هامل و متغیر مستقل آموخته شود.

این دیدگاه توسط نسل های بعدی مطالعات میدانی مورد حملات شدیدی واقع شد و تا کنون توانسته منطق زیربنایی بسیاری از برنامه های بین المللی سواد را شکل دهد. با این منطق و پیش فرض که سواد یک فناوری ذهنی و مستقل از هم بافت است که باید کسب شود. این چارچوب نظری مهم‌ترین و گسترده ترین بدنه مباحث جهانی را در حوزه سیاست های آموزشی و بازنمایی های رسانه ای شکل داده است. و از این طریق، یکی از رایج ترین پارادایم های تدریس و آموزش را در سراسر دنیا شکل داده است، پارادایمی که سواد را یک مهارت شناختی و کسب شدنی و قابل سنجش و اندازه کیری می داند. پارادایمی که بویژه نگاهی کاملا غربی به پیشرفت، توسعه، سواد، و عقلانیت و دانش داشته و با ارائه طرح درس و سیاست های آموزشی عمدتا برگرفته از همین دیدگاه «مقوله سواد» را همچون کالایی به جوامع به ظاهر ابتدایی با هدف توسعه اقتصادی ارائه کرده است.

 

Notes

[۱] Domestication of the Savage Mind

[۲] The Consequences of Literacy

[۳] Preface to Plato

[۴] Orality and Literacy

 

 

 

References:

Collins, J. & Bloth, R. 2003. Literacy and Literacies: Identity, Text and Power. Cambridge: Cambridge.

Goody, J. & Watt, I. 1963. The Consequences of Literacy. Comparative Studies in Society and History, Vol. 5, No. 3 (Apr., 1963), pp. 304-345.

Grenfell, M. & Bloome, D. 2010. Language, Ethnography, and Education: Bridging New Literacy Studies and Bourdieu. Routhlege: London.

Lankshear, C. 1999. Literacy studies in education: disciplined developments in a post-disciplinary age. In M. Peters, After the Disciplines (1999). Greenwood Press: Cambridge.

Olsson, R. D & Cole, M. 2006 .Technology, Literacy & Evolution of Society: Implication of the work of Jack Goody. Lawrence Associates Publishers: New Jersey.

Street, B. 2005. Understanding and Defining Literacy. UNESCO Reports.