فاصله گیری از بهشت، به منزله تصوری غایت گرا
با توجه به آموزه های اسپینوزاییِ فاصله گیری از اندیشه های غایتگرا ( ۱ ) ، نه تنها به لحاظ فلسفی، درکی عمیق تر از گفته گوته پیدا خواهیم کرد، بلکه اگر ردّ آنرا در عصر معاصر دنبال کنیم، حتی به نوعی میتوانیم آنرا در «نظم اشیاء» فوکو بیابیم. البته با این تفاوت بزرگ که فوکو آنرا در ماهیت ارتباطیِ «قدرت و نظمِ مبتنی بر نحوه درک از چیزها»، به کار گرفته و بر این اساس است که به پدیدار شناسیِ وضعیتهای برخاسته از رابطه ی بین قدرت و نظم جهان و چیزها بپردازد؛ تا جایی که به یک باره، جهانی مبتنی بر نظمی پدیدار میگردد که خوانش آن به یاریِ زبان و کُدهای متعلق به آن رابطه ، انجام میگیرد؛ و این در حالی است که اسپینوزا در این مورد مشخص، تنها قصدش این بود تا شکست فلسفیِ اندیشه های «غایت گرانه» را به منزله اندیشه های «خود محور» و «برترطلب» آشکار سازد؛ و از اینروست که میگوید : «نظم در طبیعت، چیزی جدا از تخیل ما نیست» ( ۲ )؛ سخنی بسیار جالب و تأمل برانگیز که اگر از گوینده اش بی خبر باشیم ، تصور خواهیم کرد که فوکو آنرا گفته است .. !
اما فلسفه ی «اخلاق» اسپینوزا، در این مرحله باقی نمیماند و رویکردی سیاسی به خود میگیرد و به ستیز با «اصل خودبنیادی» در قالب «دولتهای مستبد» میرود و به شفاف سازی از روشهای سیاسیِ «درست» از «نادرستِ» دولتها، به روش انتقادی شرایط اجتماعی و سیاسی زمانه اش دست میزند ؛ لیکن آنچه مسلم است، شرایط مبتنی بر زور و خشونتِ «دولت» در زمانه ی اسپینوزا تأثیر زیادی بر این نظریه گذارده است. بهر حال در وهله نخست، او بر این باور است که «اخلاق» و تمامی ابزارهای آنرا میبایست از حوزه قدرت و اختیاراتِ سیاستهای مستبدانه دولت که آمیزه ای از فریبکاری و خودستایی است بیرون آورد.
نوشتههای مرتبط
ادامه دارد …
منابع :
۱. اسپینوزا، باروخ،«اخلاق» ، ترجمه محسن جهانگیری، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۸، ص ۶۷
۲. اسپینوزا، باروخ،«اخلاق» ، ترجمه محسن جهانگیری، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۸۸، ص ۶۷