همانطور که در معرفی زار گفتیم، این آیین در مقابل تاریخ اجتماعی و اعتقادی اقوام مختلف آیینی انعطاف پذیر و انطباق پذیر بودهاست و از دسته بندی زارها در سه گروه زارِمصری (نوبان)، زارعربی (مشایخ)، زار اتیوپیایی (زار) چنین برمیآید که این واژه در هر سه بخش معنای مشابه، اما با تعاریف متفاوت داشته باشد.
از نظر واژه شناختی، از واژه ی زار معانی مختلف و بسیار نامرتبطی ارائه میشود. فروبنیوس (۱۹۱۳) و مدرسی (۱۹۶۸) هر دو معتقدند که این واژه عربی نیست و ریشه ی پارسی و یا امهری دارد و به گفته ی هارفوش (۲۰۰۲ : ۱۶) و بادی (۱۹۸۹) زبان مردمان منطقه ی امهارا در اتیوپی، زبان امهری است که در اصل زبان ِ مهاجران ایرانی در قرن ۱۶ بودهاند. اما برنارد ماسولی (۲۰۰۲) معتقد است ریشه ی زبانشناختی این واژه «جار» (jâr) و برگرفته شده از زبان اتیوپیایی است و همچنین تاکید میکند که این واژه برگرفته از جهانبینی جانگرایانهی تمدن کوشانی بودهاست. این واژه نام یکی از ایزدان کوشانی بوده است که در زمان ورود مسیحیت و بعدها اسلام، هویت او تعریف دیگری یافته و در تعریف تازه، تبدیل به موجودی شرور شده است.
نوشتههای مرتبط
در تحقیقات م. لیریس (۱۹۸۹ : ۱۲) در نزد قوم گوندار، این واژه صرفا نام موجوداتی است که میتوانند انسانها را تسخیر کنند و معنای دیگری ندارد. در نزد همین قوم گوندار در اتیوپی زار مشابه قانن (gânên) به معنای شیطان (démon) است و در توصیف این موجودات آنها را به فرشتگان شرور (mauvais ange) تشبیه میکند. لیریس همچنین اشاره میکند که قاننها ارواحی هستند که خاستگاه آنان ذات الهی است در حالی که زارها خاستگاه و منشائی انسانی دارند. یعنی برای او در رده بندی موجودات، زارها ارواح انسانهای درگذشته هستند، در حالی که قانن ها یا همان شیاطین از جنس متفاوتی هستند (همان). به گفتهی لیریس زارها همانند انسان ها هستند با این تفاوت که نادیدنی و ناپیدا هستند.
ساعدی (۱۳۴۵)، ریاحی (۱۹۷۸) و چرولی (۱۹۸۷) به نقل از مصاحب (ص. ۱۱۵۹) نیز معتقدند که این واژه یکی از خدایان کوشانیان بوده و پس از اسلام به عنوان یک موجود بدخواه شناخته شده است.
در فرهنگ معین (۱۳۸۲ ، ج ۲: ۱۲۰۴) کلمه ی زار نخست به معنی ناتوان، ضعیف، نحیف، خوار، زبون، و در معنای دوم، به معنی خش خش کردن، صدا کردن، ناله و زاری کردن، گریه کردن به سوز، تضرع، و هم چنین به معنی پسوند مکان دال بر انبوهی و فراوانی (چون بنفشه زار) آمده است. در برهان قاطع (۱۳۶۱: ۹۹۵)، و نیز فرهنگ نفیسی (۱۳۴۳ : ۱۷۳۲) به جز معنای نالیدن و گریانی، زار با پسوند فراوانی و کثرت معنا شده است و اشاره ای نیز به معنای عربی کلمه با تشدید حرف آخرو به معنای بانگ زدن شیر آوردهشدهاست. تا این جا میبینیم که با وجود تشابه نوشتاری در شکل این واژه با آنچه به آیین زار مربوط است، احتمالا ارتباطی وجود ندارد. تنها جایی که در شناخت واژهی زار معنایی مرتبط در پارسی ارائه میدهد، دایرهالمعارف مصاحب است که پیشتر به آن اشاره کردیم که در این جا زار نام یک ایزد کوشانی معرفی میشود.
در گستره ی لغات و فرهنگ موسیقی ایران نیز واژهی زار کاربرد مرتبطی ندارد، مگر در چند مورد : در منطقه ی تربت جام، در خراسان، سنت دوتارنوازی و روایتگری پیشینهی بسیار قدیمیای دارد و دوتار از سازهای رایج و از مهمترین سازهای موسیقی این منطقه است. هر یک از پردههای دوتارتربت جام، نامی ویژهی خود دارد. به روایت مرحوم غلام علی پورعطایی پرده ی هفتم دوتار تربت جام «زار» نام دارد (درویشی، ۱۳۷۶ : ۲۲ / مسعودیه). این نکته از این لحاظ میتواند دارای اهمیت باشد که تربت جام از موقعیت جغرافیای تمدن باستانی کوشانیان دور نیست.
اما در میان اهل هوا (معتقدین به زار)، این واژه، نخست نام کلی آیین درمانی است. در درجهی دوم نام تمام موجودات فراانسانی است که میتوانند روح و جسم آدمی را به تسخیر خود درآورند. در درجهی بعد، زار در نزد زاریان نام یک دستهی بخصوص از این موجودات است که نسب آنها افریقایی است. میبینیم که در بافت آیینی مراسم، واژه ی زار معناهای کاملا متفاوتی با معانی ارائه شده در ادبیات پارسی دارد. در این بافت آیینی و ادبیات زاریها در منطقهی هرمزگان، این واژه با ترکیبات مختلف به کار می رود :
ـ «زده شدن توسط زار» یا «زارزده شدن» که نشان دهنده ی نا خوش احوال شدن یک فرد به دلیل حضور نامانوس یک باد برای تسخیر کالبد و ذهن اوست که این حضور میتواند باعث بیماری و گاه بداقبالی آدمی شود.
ـ «زار کوبیدن» : به معنی نواختن دهل در مراسم زار برای درمان فردی که توسط زارها زده شده است.
ـ «سوار شدن زار بر سر کسی» یعنی تسخیر کالبد او توسط زارها.
ـ «زاری شدن» یعنی به جرگه ی زاریان پیوستن.
علی جهاد ریسی (۱۹۸۸ : ۴)، معتقد است که این واژه ریشه ی عربی داشته و از فعل «زیارت کردن» برگرفته شده است و به معنای زیارت اهل زمین یعنی انسانها توسط فراانسانها است و «زار» همان «زائر» است که به دیدار انسان میآید تا او را درمان کند. در معجم الوسیط، و ادبیات عرب [۱] زار نام «مراسمی است که برای دور کردن ارواح شیطانی از بدن آدمی اجرا میشود». در معانی دیگر به صورت واژه ی جار(jâr)، سار(sâr) و زارا(zârâ) نیز به کار رفته است.
اضافه بر آنچه گفتیم، شاید مطالعه ی واژه شناختی زار و شباهت آن با واژگانی نامرتبط اما مشابه از لحاظ حروف به کار گرفته شده مانند زر(در معنای فلز طلا)، زروان، زاراتوسترا، زرتشت و دیگر واژگان مشابه بتواند راهگشا باشد. در این راستا بیانچی (۲۰۰۴) معتقد است که واژه ی نوبان به معنای طلا، ترجمهی مصری زر به معنی طلا در پارسی بوده و بنابراین نسخه ی مصری زار نیز از لحاظ واژگانی برگردان همان واژه ی «زار» به معنای « زر» است.
در شناخت زار، روایتی نیز درباره ی خاستگاه اسطورهای (mythe d’origine) این موجودات وجود دارد که به عنوان داستان زار شناخته میشود. میشل لیریس در کتاب خود به نام وجوه نمایشی آیین زار در منطقه ی گوندار اتیوپی، همین روایت را به عنوان اسطوره ی نخستین زار نقل میکند. نکته ی بسیار مهم این است که من همین روایت را در پژوهشهای میدانی خود در جنوب ایران از چند نفر از گردانندگان مجالس زار شنیدم. روایت مکتوب لیریس (۱۹۸۰ : ۱۲) که کاملا منطبق است بر شنیده های شفاهی من، اینچنین است :
نخستین زارها، فرزندان حوا بودهاند. حوا فرزندان بسیاری داشت و روزی خداوند به او امر کرد تا تمامی فرزندانش را در جایی جمع کند تا خداوند آنها را ببیند. حوا از ترس چشم زخم فرشتگان، زیباترین فرزندان خود را در جایی پنهان کرد و تنها نیمی از فرزندان خود را برای دیدار با خداوند حاضر کرد. خداوند که از همه چیز آگاه است، از این پنهانکاری حوا بسیار خشمگین شد و چنین امر کرد که فرزندان پنهان شده، برای همیشه پنهان بمانند. این فرزندان ناپیدا، مانند برادران و خواهران خود در بین خودشان زاد و ولد کرده و بر روی زمین زندگی کردند. این ناپیدایان زار نام گرفتند و بر نیم دیگر، که حوا آنان را به نزد خداوند برده و نسل انسان از آنها است، مسلط شدند.
میبینیم که در شناخت واژه ی زار و معانی و برداشتهای مختلف از آن، تناقضات بسیار زیادی وجود دارد که البته پیش از بررسی زبان شناسانه و تخصصی این واژگان هیچ یک از آنها را نه میتوانیم رد کنیم و نه بپذیریم.
به طور خلاصه سه فرضیه ی متفاوت وجود دارد :
۱ ـ زار به عنوان واژه ی با ریشه ی امهری و نام یکی از ایزدان تمدن کوشانی.
۲ـ زار به عنوان یک واژه ی پارسی و مرتبط با واژگانی چون زر و زروان و زرتشت.
۳ـ زار به عنوان یک واژه ی عربی و منشعب از فعل زیارت کردن.
روشن است که برای پذیرفتن یکی از این سه نظریه نیاز به کاوشهای تاریخی و زبان شناختی ِ تخصصی بیشتری وجود دارد که در آینده به آن خواهیم پرداخت.
Bianchi, Robert Steven
۲۰۰۴ Daily Life of Nubian, Greenwood Publishing Group.
Boddy,
Frobenius, Leo
۱۹۱۳ The voice of Africa, London.
Harfouche, Saja
۲۰۰۲ Le zâr, musique et possession en Egypte, Mémoire de maîtrise, sous la direction de Jérôme Clér, Université Paris 4, Sorbonne.
Masouly, Bernard
۲۰۰۲
Leiris, Michel
۱۹۸۰ [۱۹۵۸] Possession et ses aspects théâtraux chez les Ethiopiens du Gondar, Paris,
Plon.
Modaressi, Taghi
۱۹۸۶ « The Zar Cult in South Iran », in R. Prince, ed., Trance and Possession States, Montreal. pp. 129-155.
ساعدی، غلامحسین
۱۹۶۶ اهل هوا، انتشارات امیر کبیر، تهران.
مصاحب، غلامحسین
۲۰۰۶ دایرهالمعارف مصاحب، تهران.
معین، محمد
۱۳۵۵ مزدیسنا و ادب پارسی، جلد اول، چاپ سوم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
برهان قاطع
فرهنگ نفیسی
[۱] سایت دایره المعارف عربی : http://www.almaany.com/home (المعانی لکل رسم معنی)