انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

متون فمینیستی ۲ : پاسخ به خواهر فیلوتیا (۱۶۹۱)

خواهر جوانا اینس دولا کروز ترجمه هما مداح

(تصویر: خواهر جوانا اینس دو لاکروز)

مقدمه: راهبۀ مکزیکی، خواهر جوانا اینس دو لاکروز (۱۶۵۱-۱۶۹۵) با اشاره به زنان خردمند در انجیل و بازتفسیر متون اولیۀ مسیحی، همچون نوشته های پل قدیس، از فعالیت فکری زنانه دفاع می کند. او بر مبنای بنیادهای فکری کاتولیکی خود، معتقد است که برابری روح زنان آنان را مستحق آموزش برای درستیابی به آمادگی روحی ساخته است. خواهر جوانا که فرزند نامشروع یک پدر اسپانیایی و یک مادر مکزیکی بود، خواندن را در کودکی از پدربزرگ خود یاد گرفت. او که در دربار سلطنتی در مکزیکو سیتی خدمت می‌کرد، در آنجا شهرتی به عنوان یک اعجوبۀ فکری به دست آورد. در هجده سالگی برای ادامۀ تحصیلات خود وارد یک صومعه شد. در طی دو دهۀ بعد او نمایشنامه‌های سکولار، اشعار عاشقانه و نهایتا رسالات مذهبی به چاپ رساند. زمانی که اسقف ارشد او، با نام مستعار خواهر فیلوتیا، از کارهای او گله کرد، خواهر جوانا در جواب نوشت که کلیسا نباید با آنچه خدا برمیانگیزاند، مخالفت کند. فمینیستها برای قرنها بحثهای مشابهی را با استفاده از الگوهای قهرمانان زن در متون مسیحی پیگیری کرده و بر این نکته پافشاری کرده اند که زنان به طور خاص معلمان بسیار خوبی هستند. اما خواهر جوانا چند سال پس از انتشار این پاسخ تسلیم فشارهای کلیسا شد و از نوشتن دست کشید.

پاسخ به خواهر فیلوتیا

بانوی من، حتی اگر این مطالعات معیاری برای منزلت فرد باشد( آنچنان که در نزد مردان این طور است)، این موضوع شامل حال من نمی شود، چون من آنها را بی اراده انجام داده‌ام. اگر انجام این مطالعات مستحق سرزنش است، به همان دلیل من تصور نمی کنم بایستی سرزنش شوم. با این وجود، به اندازه ای از خودم نامطمئن هستم که چه در این مورد و چه در موارد دیگر، به قضاوت خود اطمینان ندارم. بنابراین تصمیم را به هوش متعالی شما واگذار می نمایم و بدون مخالفت یا اکراه تسلیم آن خواهم بود: این توجیه سادۀ من برای توسل به نامه‌نگاری است.
همچنین باید اعتراف کنم که هرچند چنانچه پیشتر گفتم، چنین حقیقتی نیازی به اثبات با تمثیل ندارد با این وجود نمونه‌های پیشینی که در مورد آنها در متون الهی و بشری مطالبی را خوانده‌ام، کمک بسیاری به من می کنند. چون دبورا ]کتاب داوران ۴ و ۵[(زیرنویس ۱) را دیده‌ام که در محیطهای نظامی و سیاسی قانون وضع می نماید و حاکم ملتی است که بسیاری از مردان دانا به آن غبطه می خورند. ملکۀ خردمند سبا ]۳(۱) اسفار ملوک ۱۰؛ ۲ کتب تواریخ ۹[(زیرنویس ۲ و ۳)، را دیده‌ام که به قدری داناست که جرات می کند بدون نکوهش خردمندترین مردان را با چیستانها را به چالش بکشد. بیش از آن، به همین خاطر تبدیل به قاضی کفار می شود. من زنان برجستۀ بسیاری را دیده ام، مانند ابیگیل ]۱ اسفار ملوک (۱ سام) ۲۵[ که قدرت پیشگویی به او عطا شده؛ یا کسانی مانند استر با قوۀ اقناع، دیگرانی مثل راحاب ]یوشع ۲[، با پرهیزگاری؛ کسی مثل آنا، مادر ساموئل ]۱ اسفار ملوک (۱ سام) ۱ و ۲[، با پشتکار و تعداد بیشماری دیگر از زنان با فضائل و موهبتهای مختلف…
دکتر آرک بزرگ ( یک پرفسور برجستۀ متون آسمانی به لحاط تقوا و تربیت) در کتاب خود(زیرنویس ۴) این سوال را مطرح می نماید: آیا زنان حق دارند خود را وقت مطالعۀ انجیل مقدس و تفسیر آن بکنند؟ او عقاید بسیاری از قدیسان در مخالفت با این دیدگاه را گردآوری نموده، از جمله نظر یک حواری: “بگذارید زنان در کلیسا ساکت بمانند، چون مجاز به سخن گفتن نیستند.” بعد او عقاید دیگر را مطرح می سازد و بخصوص گفتۀ همان حواری خطاب به تیتوس را:” زنان سالخورده، با اخلاقی مناسب، با پوششی مقدس… معلمانی خوب هستند.”(تیتوس.۲:۳) به همراه تفاسیر پدران کلیسا را. او در نهایت با قوۀ قضاوت سلیم خود تصمیم می‌گیرد که سخنرانی برای عموم در کلاس درس و وعظ پشت سکوی سخنرانی، فعالیتهای مشروعی برای زنان نیستند اما مطالعه، نوشتن و تدریس خصوصی توسط آنان، نه تنها مجاز که بسیار تهذیب‌کننده و مفید است. البته این موضوع شامل همۀ زنان نمی‌گردد- تنها در مورد کسانی صدق می‌کند که خداوند به آنان تقوا و بصیرت عطا نموده و کسانی که متعالی و متبحر شده‌اند و صاحب استعدادها و دیگر خصوصیات لازم برای چنین پیشۀ مقدسی باشند. بنابراین واقعیت این است که تفسیر متون مقدس نه تنها برای بسیاری از زنان که برای بسیاری از مردان نالایق نیز ممنوع است، مردانی که تنها به واسطۀ فضیلت مردی، خود را بابصیرت می‌دانند، مگر اینکه بسیار دانا و پرهیزکار و صاحب ذهنی پذیرا و کارآزموده باشند. قصور در انجام این کار به عقیدۀ من موجب ظهور فرقه‌گرایان شده و ریشۀ اصلی همۀ بدعت‌گزاری‌هاست. چون افراد زیادی مطالعه می کنند تا نادان شوند، بخصوص صاحبان طرز تفکر خودبینانه، بی‌قرار و مغرور که علاقه مند به تفاسیر جدید از قانون هستند (درست همان جایی که بایستی جلوی آنان گرفته شود). بنابراین تا زمانی که چیزی بدعت‌آمیز بر زبان نیاورند، صرفا به این خاطر که چیزی بگویند که کسی تابحال نگفته است، آرام نخواهند گرفت. روح‌القدس در مورد آنان می گوید ” خرد به روح بداندیش نفوذ نخواهد کرد”( خرد ۱:۴)( زیرنویس ۵) برای این افراد، یادگیری ضرر بیشتری نسبت به ماندن در نادانی دارد…
آه، کشور ما از چه آسیبهایی در امان می ماند اگر همۀ زنان سالمند ما به اندازۀ لائتا(زیرنویس ۶)، خردمند بودند یا می‌توانستند به شیوۀ پل قدیس یا پدر من، جروم قدیس، تدریس کنند! در عوض، چنانچه پدران بخواهند دخترانشان ورای آموزشهای مرسوم درس بخوانند، به خاطر فقدان زنان سالمند دانا و غفلت بینهایتی که تبدیل به سرنوشت غم‌انگیز زنان شده، مجبور به استخدام معلمان مرد برای آموزش خواندن، نوشتن، جبر، نواختن سازهای موسیقیایی و مهارتهایی اینچنین، می شوند. ضررهای چنین کاری کم نیستند، چون همۀ ما هر روزه شاهد نمونه هایی رقت‌انگیز از پیمانهای ناهماهنگ هستیم؛ در اثر تماس آسان و همنشینی مداوم در طول یک دوره، چیزهایی پیش می آیند که هرگز تصور آنها را نیز نمی‌کردیم. در نتیجه، بسیاری از پدران ترجیح می دهند دخترانشان در وضعیتی بربری(زیرنویس ۷) و بی‌فرهنگ باقی بمانند تا اینکه تا اینکه آنها را در معرض خطر آشنایی با نوع مذکر قرار دهند.اگر همانطور که پل قدیس آرزو داشت، معلمان مونث سالمندی وجود داشتند، همۀ این مشکلات برطرف شده و دستورات از یک گروه به گروه دیگر منتقل می شد، همانطور که سوزن‌دوزی و دیگر فعالیتهای سنتی انتقال می یابند.
چه مانعی بر سر آموزش دوشیزگان توسط زنی سالخورده، خبره در دانش و دیندار در گفتار و شیوۀ زندگی، وجود دارد؟ و چه ضرری می رسد اگر از تلف شدن دوشیزگان جوان به واسطۀ عدم وجود معلمان یا خطر مواجهه با معلمان مذکر، جلوگیری کنیم؟ چون حتی اگر خطری در ناشایستگی نشستن یک مرد غریبه در کنار یک زن محجوب ( که حتی وقتی پدرش مستقیما به او نگاه می کند سرخ می شود) و انس سریع و رفتار صمیمانه در کلاس درس با او، وجود نداشته باشد، ناراحتی زن از همنشینی با مرد و صحبت با او، برای ممنوعیت این عمل کفایت می‌کند…
اگر همۀ مفسران و شارحان پل قدیس، عقیدۀ دیگری دارند، دوست دارم برای من توضیح دهند که چه برداشتی از عبارت “بگذارید زنان در کلیسا ساکت بمانند” دارند. چون معنای این عبارت یا عینا اشاره به سکوی خطابه و صندلی کشیشان دارد یا یا به شکلی ضمنی به همۀ جماعت باایمان، که همان کلیساست. اگر اولین معنا از آن استنباط شود( که به نظر من درست همین است، چون ما می دانیم که زنان حق سخنرانی یا موعظه برای عموم در کلیسا را ندارند)، چرا آنان کسانی را که به شکل خصوصی به مطالعه می پردازند، سرزنش می‌کنند؟ اگر معنای دوم را از آن برداشت می‌کنند و منع حواری را دربرگیرندۀ تدریس یا کتابت زنان در خفا نیز می‌دانند، پس چطور کلیسا به گرترود(زیرنویس ۸)، ترزا(زیرنویس ۹)، بریجیت(زیرنویس ۱۰)، راهبۀ آگردا(زیرنویس ۱۱) و بسیاری دیگر اجازۀ یادگیری و مطالعه داده است؟ و اگر پاسخ این است که این زنان قدیسه بوده‌اند من می پذیرم اما این موضوع بحث مرا بی اعتبار نمی‌سازد: چون اولا تصریح پل قدیس قطعی و شامل همۀ زنان است، نه فقط غیرقدیسان- چون در روزگار او، در گرماگرم دوران اولیۀ کلیسا، مارتاو مری، مارسلا، مری مادر جاکوب، سالومه و بسیاری از زنان دیگر قدیس بودند و او آنها را مستثنی نساخته است. و امروزه می بینیم که کلیسا به زنان، اعم از قدیس و غیرقدیس، اجازۀ نوشتن می دهد، چون راهبۀ آگردا و ماریای آنتیگوا قدیس نیستند اما نوشته‌های آنان منتشر شده، همین طور ترزای قدیس و دیگرانی که نوشته‌اند. بنابراین منع پل قدیس تنها اشاره به وعظ در حضور جمعیت برفراز سکوی خطابه دارد؛ اگر حواری نوشتن را ممنوع کرده بود، کلیسا اجازۀ این کار را نمی‌داد. امروز من آنقدر متهور نیستم که بخواهم درس بدهم- در مورد من این نهایت گستاخی است. نوشتن نیازمند استعدادی بیشتر از استعداد من و تفکر بسیار زیاد، است. چون سیبریان قدیس می گوید” چیزهایی که می‌نویسیم بایستی بسیار با دقت انتخاب شوند”. تمام آرزوی من مطالعه بوده تا از نادانی‌ام کاسته شود چون همانطور که سنت آگوستین می‌گوید، بعضی چیزها برای عمل آموخته می‌شوند و چیزهای دیگر تنها برای دانستن. بنابراین چه کار جنایتکارانه‌ای صورت گرفته، در حالی که من از حق مشروع زنان، که تدریس از طریق نوشتن است، نیز چشم‌پوشی کرده‌ام چون می دانم که دانش لازم برای آن را ندارم و از نصیحت کوانتیلین پیروی کرده‌ام: بگذارید همه بیاموزند، و بیشتر از طریق کنکاش طبیع خود تا از طریق احکام دیگران.

۱) Judges: http://en.wikipedia.org/wiki/Book_of_Judges
۲) Kings: http://en.wikipedia.org/wiki/Books_of_Kings
۳) Paralipomenon: http://en.wikipedia.org/wiki/Paralipomenon
۴) Studioso Bibliorum
۵) http://en.wikipedia.org/wiki/Book_of_Wisdom
۶) http://en.wikipedia.org/wiki/Laeta
۷) Barbaric
۸) http://en.wikipedia.org/wiki/Gertrude_the_Great
۹) http://en.wikipedia.org/wiki/Teresa_of_Avila
۱۰) http://en.wikipedia.org/wiki/Saint_Brigid_of_Ireland
۱۱) http://en.wikipedia.org/wiki/Maria_de_Agreda

– این متن ترجمه ای است از:

Sor Juana Ines de la Cruz, “The Reply to Sor Philothea.” In A Sor Juana Anthology: Alan S. Trueblood, trans. Cambridge, Mass: Harvard University Press, 1988(pp. 226-27, 229-30, 232-33, 235-36).