انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

انسان شناسی ارتباط فرهنگ, شخصیت و خانواده

(تصویر: بادگیر خانه بروجردی ها در کاشان)

مقدمه:

در چارچوب یک گزارش پژوهش دانشگاهی برای درس روانشناسی اجتماعی در دوره‌ی کارشناسی ارشد، هدف بررسی و مطالعه‌ی تاثیر فرهنگ بر شخصیت افراد بوده است. در این پژوهش سه نفر همکاری داشته‌اند نفر نخست فرهنگ یکی از شهرستان‌های ایران (کاشان) را معرفی نمود ؛ نفر دوم خودنگاشت (اتوبیوگرافی) درباره‌ی ویژگی‌ها و مشخصات شخصیتی خود تهیه کرد؛ و نفر سوم (نگارنده این گزارش) ارتباط این دو عامل (فرهنگ و شخصیت) را بر اساس نظریه های موجود مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. ضمنا فرهنگ, خانواده و شخصیت را در تعامل با یکدیگر دیده و مورد بررسی قرار می دهیم.

فرهنگ واژه‌ای آشنا و در عین حال غریب برای تعریف نمودن است چنان که آن را از جمله مفاهیمی دانسته‌اند که “به راحتی تن به تعریف‌پذیری نمی‌دهد” (بیلینگتون و همکاران،۱۳۸۰: ص ۹). چنان که سرشت فرهنگ به فهم و فهم مشترک بین افراد یک گروه اجتماعی نسبت داده شده، تکیه بر هر یک از ابعاد این فهم مشترک به ارایه تعریفی از فرهنگ خواهد انجامید. از جمله رایج‌ترین تعاریف جامعه‌شناسی از فرهنگ “مجموع ارزشها و نهادها” بوده که ارزش,”هر امر درخور توجه گروه” و نهاد, “پاسخ به یک نیاز جمعی” با در نظر گرفتن کنش متقابلی بین ارزشها و نهادها، تلقی می‌گردد. در قیاس با فرد آدمی ارزشها به مثابه جان فرد و نهادها به منزله جسم وی به شمار رفته‌اند. همچنین, فرهنگ را نرم افزار مستقر بر اجتماع برشمرده‌اند که بنا به چگونگی جامعه ممکن است نقش پیشتاز یا دنباله‌رو اقتصاد و سخت افزار جامعه را ایفا نماید. دیگران نیز تعاریف “پندارها ، گفتارها و کردارهای سازمان‌یافته‌تر اجتماع” و “شیوه زندگی” را نیز ارایه نموده‌اند. گرچه به نظر می‌رسد در تعریف فرهنگ تنها به سازه‌های انتزاعی پرداخته شده، اما به گفته کلوکهان فرهنگ‌ها “طرح‌هایی دارای هم ساختار و هم محتوا برای زندگی کردن” هستند که در جریان تاریخ شکل می‌گیرند (بیلینگتون و همکاران،۱۳۸۰،ص۳۳). چنین توصیفی از فرهنگ به تعاریف انسان‌شناسان فرهنگی و مارکس نزدیک‌تر است.
کوئن (۱۳۷۲،ص ۵۹) فرهنگ را “رفتارهای اکتسابی و ویژگی‌های اعتقادی اعضای یک جامعه معین” می‌داندکه بر “اکتسابی‌بودن” تاکید زیادی ‌دارد. با این وصف فرهنگ جدای از جامعه نیست بلکه محتوای آن است(منادی، ۱۳۸۵). ازسوی دیگر سیدحسین‌نصر(در سرفراز،۱۳۸۷، ص۱۸۰) فرهنگ را “هرگونه ثمر اندیشه یا ساختن یا فعل و یا عملی که منعکس‌کننده جهان‌بینی حاکم بر یک اجتماع باشد” و فرهنگ ایرانی را برآمده از “جهان‌بینی ایرانی” دانسته است. از جمله مفاهیم در ارتباط با فرهنگ، شیوه یا ابزار انتقال آن یعنی سامانه نمادی (زبان) دربردارنده گفتار، نوشتار و نمادهای جسمانی (رفتاهای نمادین) است. همچنین سازمان یک فرهنگ متشکل از هنجارهای آن است که دگرگونی در آنها به دگرگونی فرهنگ می انجامد. چنین به نظر می‌رسد که بر همین اساس زریاب‌خویی (در سرفراز، ۱۳۸۷،ص۱۴۱) فرهنگ را “پدیده‌ای تاریخی” و مشکاتیان (همان منبع) فرهنگ را “همان زندگی” انگاشته‌اند. هر جامعه‌ای بنابر فرهنگ خاص خود دارای فرایندی برای تحقق “اولا, حفظ نظم و انتخاب داخلی و دوما, حفظ توانایی بازتولید خود” می‌باشد (پیزر و تراورز، ۱۳۸۷،ص۱۸۵). کریمی‌حکاک (در سرفراز، ۱۳۸۷،ص ۱۶۳) نیز در توافق با این نظر، فرهنگ را “در پیوند با فردیت” می‌داند. از این منظر هویت شخصی فرد که شخصیت نامیده شده مجموعه ویژگی‌های فکری، ذهنی، ذوقی و رفتار آدمی است که در کنشها و تعاملات روزمره وی نمود داشته و برای سازمان و محتوای فرهنگ به عنوان بازیگر تاثیرپذیر و تاثرگذار اهمیت می‌یابد. آنچه فروید ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه و اریکسون شخصیت نام نهاده ژرژ هربرت مید خود می نامد که مقوله‌ای اجتماعی و اکتسابی محسوب می‌شود. برای اکتساب این ساختار یا محتوا (شخصیت) فرایندهای جامعه پذیری و اجتماعی شدن باید صورت بگیرد. اما برای دریافتن چگونگی و چیستی فرایندهای این اکتساب نیز لازم است به ویژگیهای زمانی،تاریخی و مکانی فرد توجه نمود. این نکته را پیر بوردیو (۱۳۸۰) در قالب عادت‌واره ها و سرمایه‌ها و با تبیین فضای اجتماعی دربردارنده محتوایی به نام فرهنگ مورد تاکید قرار داده است. برای شناخت بافت یا زمینه محیط بر افراد، یعنی فرهنگ می‌توان با استفاده از روش قوم نگاری یا مردو نگاری (منادی, ۱۳۸۶) به ثبت مولفه‌های فرهنگی پرداخت. از سوی دیگر بررسی فراورده‌ای (شخصیت افراد) که به نوعی بازیگر فرایندها هم هست نیز راه دیگری برای فهم چیستی موقعیت محیط (احاطه‌کننده‌ای فراتر از جمع اجزاء:گشتالت اجتماعی) برای فهم و برنامه‌ریزی بهبود می‌باشد. پژوهشگر بر این باور است که نهاد خانواده به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی که دارای ساختار، کارکرد و نظام ارزشی ویژه خود است، مانند جامعه می‌تواند بر شخصیت افراد اثر بگذارد.

تجزیه و تحلیل:

برای انجام این تحلیل از روش قوم نگاری با ابزار تحلیل محتوا استفاده گردید. قوم‌نگاری یا انسان شناسی فرهنگی توسط پژوهشگران آمریکایی که به مکتب شیکاگو معروفند توسعه یافت و متمایز گردید (فکوهی، ۱۳۸۶). ایشان در جهتی متفاوت از کنشِ‌‌متقابل‌گرایی اجتماعی، به جنبه‌های قوم‌نگاری و خاص فرهنگی پرداخته‌اند. بطوریکه با این روش به شناسایی نظام‌ها، کنش‌ها و ارزشهای نمادین در موقعیت طبیعی بازیگران واقعی مبادرت می‌شود. جهت تحلیل اطلاعات درباره شهرستان کاشان مولفه‌های ۹ گانه ۱.فیزیک اجتماعی،۲. صنعت جامعه، ۳.زیبایی‌شناسی، ۴.پدیده‌ی اقتصادی، ۵.پدیده‌ی حقوقی، ۶.پدیده اخلاقی، ۷.پدیده‌ی مذهب، ۸.تفریحات و پدیده‌ی فرهنگی و ۹.پدیده‌ی دفاع و کنترل اجتماعی به عنوان شاخص‌ها برگزیده و ویژگیهای در ارتباط با هریک به عنوان ارزه‌ها سنجیده شدند. برای ارزیابی خودنگاشت (اتوبیوگرافی) به مولفه‌های الف.موقعیت (مکانی، لحظه‌ای و طولی)، ب.خودهای تعریف‌شده، پ.معناسازی،ج. ارتباطات نمادین و چ.هویت فردی توجه شده است و با جستجوی ارتباط یا همسازی ویژگی‌های فردی با مولفه های فرهنگی جامعه، تاثیرگذاری فرهنگ بر شخصیت فرد تبیین گردیده است.
آنچه در گزارش ویژگی‌ها و موقعیت شهرستان کاشان بسیار پررنگ است، اختصاص بخش عمده‌ای از گزارش به ویژگی‌های فیزیکی و در مرتبه بعد صنعت جامعه کاشانی‌ها‌ست. نویسنده‌ی نخست، با بیان وسعت، جمعیت، ویژگی‌های اقلیمی(گستره‌ای از کویر تا ییلاق‌های کوهستانی)، مقیاس‌های فاصله‌ای، تنوع آب و هوایی، تقسیم‌بندی کشوری (بخش‌ها و روستاها)، وضعیت رودخانه‌ها، بناهای آموزشی دانشگاهی، تخمین تاریخچه تاسیس شهر و دوره‌های تاریخی سرنوشت‌ساز همگی به مولفه فیزیک اجتماعی پرداخته است. در مورد مولفه صنعت جامعه، به عادات غذایی مردم، اهمیت کشاورزی و ذکر محصولات متنوع زراعی و باغی به سبب گستره اقلیمی خاص، اهمیت تاریخی تاسیس شهر با قدمت بالغ بر ۷ هزار سال و وجود آثار صنعت قدیم، صنایع دستی به منزله صنعت رایج (اعم از کارگاههای گلاب‌گیری و تولید عرقیجات و صنعت-هنر فرش‌بافی)، معادن و صنایع وابسته به کانی‌ها و سنگ ساختمانی، کارخانجات ملامین‌سازی و تولید ظروف و اقلام چینی، کاشی‌سازی، ریسندگی و ابزارسازی صنعتی، گیوه‌چینی و گیوه‌پوشی و آنچه از آن به نام عدم تجمل‌گرایی و تاکید بر سنت یاد شده، اشاره نموده است. درباره مبحث زیبایی‌شناسی گرچه هیچ اشاره‌ای به چگونگی نزیینات بناها و فرم و دکور ظاهری غالب بر شهر به عنوان ویژگی ممیزه آن و نیز جایگاه هنر و بویژه موسیقی ننموده اما در قالب تاکیداتی بر بافت مذهبی و اهمیت حفظ ظاهر و مقتضیات اجتماعی به طور غیر مستقیم از در پرده بودن و نقش کم رنگ موسیقی به عنوان وجه زیبایی‌شناختی و یا تفریح فرهنگی خبر می‌دهد. البته این مولفه را در استفاده از چند آلت موسیقی متداول در مراسم مذهبی عاشورا (سنج، طبل و دهل و سرنا) که از نوع سازهای کوبه‌ای هستند، می‌توان جستجو نمود. نام‌هایی که به عنوان مشاهیر این شهرستان ذکر شده‌اند بیشتر در ارتباط با ادبیات، شعر و به ویژه مدح و مرثیه مطرحند. اشاره به الگوی پوشش نیز بر یکدستی فرم پوشش دلالت دارد. درباره مولفه اقتصادی اشاره مستقیمی به چگونگی ساختار اقتصادی اجتماعی و وضع درآمدها و نیز الگوی مصرف جامعه نشده است. غلبه کشاورزی و کارخانجات فرش ماشینی، تولید چینی و ملامین، کاشی سازی، تولید ورق گالوانیزه، ریسندگی، ابزار صنعتی و صنعت گردشگری، کارگاه‌های گلابگیری و عرقگیری، جامعه‌ای با الگوی اقتصادی سنتی را به تصویر می‌کشد و به نظر می‌رسد درآمد سرانه در کاشان از رقم بالایی برخوردار باشد. در مورد مولفه‌های حقوقی و اخلاقی نیز نشانه‌ای اختصاصی بیان نگردیده اما تلویحا به عدم اتحاد مردم، غریبه‌پسندی (نوعی فرافکنی نارضایتی از سیطره عموم بر حوزه خصوصی)، غلبه پوشش خاص، فراوانی اماکن عمومی مذهبی پرداخته ‌شده که می تواند دال بر غلبه روش‌های سنتی در تعاملات حقوقی و تسلط طبقاتی بر گستره‌ی فرهنگی شهر باشد. ضمن اشاره به صفت دارالمومنین برای این شهر بافت مذهبی و شیعه‌گرایی ویژگی بارز بوده، اهمیت پوشش چادر، تعدد نام مشاهیر مذهبی، تعدد و غلبه مراکز عمومی مذهبی نیز از این امر خبر می‌دهند. درباره وسایل تفریحی، بازی‌ها، تفریحات طبقات و بود یا نبود سینما، فرهنگسرا یا سالن تئاتر چیزی گفته نشده اما به کم‌ شمار بودن اماکن ورزشی اشاره گردیده‌است که از ویژگی‌های ساختار اجتماعی سنتی و غیر مدرن می باشد. در مورد مولفه دفاع و کنترل شواهدی تاریخی از دفاع در برابر مهاجمان آورده شده که مقوله دفاع را مطرح ساخته و اشاره‌ای به فتح و ماجراجویی و لشکرکشی نشده است و خبر از روحیه محافظه‌کار، آشتی‌جو و سازگار با شرایط دارد. از تلویحات اجتماعی مذهبی به هنجارهای اجتماعی می‌توان پی برد. البته اشاره‌ای به حساسیت یا توجه مردم به ویژگیهای زیست محیطی شان نشده است. با این توصیف جامعه کاشان جامعه‌ای سنتی، با بافت مذهبی شیعی، کنش‌های اجتماعی گروهی و نمایشی سنتی، وسایل و برنامه غذایی کم‌تنوع، دارای اماکن عمومی مذهبی متعدد و بدون ساختارهای اجتماعی تفریحی مدرن است. ساختار اجتماعی حتی دربرابر فرهنگ‌سازی برای فعالیت‌های گروهی مدرن از جمله ایجاد نهادهای مدنی غیر‌دولتی و احزاب مقاومت نشان می‌دهد و با روبنای مدرن به بازتولید روابط مرید و مرادی محدود می‌گردد. بناها بنابر اقتضای طبیعی از خشت و گل و با نمای کاه‌گلی ساخته شده‌اندکه طی سالهای اخیر به سبب نفوذ الگوی کشوری به فرم تیرآهن-آجر البته با حفظ مولفه‌هایی منطقه ای در حال تغییر است. ساختار شهری با خیابان های باریک و گذرگاه‌های تو درتو حاکی از محافظه‌کاری جامعه می‌تواند باشد. غلبه رنگهای تند و خالص بر عناصر زندگی روزمره مشهود و متاثر از فرهنگ و سلیقه روستایی است. شلوغی دکوراسیون، تنوع و فراوانی لوازم منزل به ویژه چینی‌های تزئینی با نقوش و رنگهای تند از مصرف‌گرایی سنتی حکایت‌داشته و علیرغم گزارش گفته‌شده تجمل‌گرایی سنتی در بین مردم این شهر مشهود است.
با تحلیل خودنگاشت (اتوبیوگرافی) فرد دوم آنچه در وهله اول خودنمایی می‌کند صورت توصیفی او است که از حالت اتوبیوگرافی خارج شده و به نوعی خودافشایی شخصی شبیه می‌گردد. از طرف دیگر توجه وافر به تبیین موقعیت لحظه‌ای و بعضا مکانی است، حال آنکه از تبیین طولی غافل و روند بایسته بیوگرافی (دربردارنده گستره و روند طولی) را نادیده انگاشته است، شاید این ویژگی در ارتباط با حافظه تاریخی کوتاه مدت، فراموشی و بی‌اهمیتی سرگذشت برای ایرانیان و یا عدم اهمیت به تاریخ نگاریِ کتبیِ فردی در فرهنگ سنتی باشد. از سویی بنابر آنچه از جامعه کاشان می‌توان دریافت کم رنگ بودن هویت فردی در برابر هویت جمعی و اهمیت همرنگی با جماعت (منجر به شکاف بین حوزه خصوصی و حوزه اجتماعی) بنابر مقتضیات است که به نظر می‌رسد با فرافکنی بر سبک نگارش بیوگرافی موثر بوده‌است. تاکید بر افشای خود فاعلی با آنچه خود وی برون‌گرایی و تیپ شخصیتی برونگرا توصیف نموده مطابقت دارد. اهمیت هنر- صنعت قالی‌بافی بر زندگی روزمره مردم کاشان در زندگی این فرد نیز مشهود است. آنچه در توصیف جمعیتی کاشان آمده بود و نیز استنباطی که از بافت سنتی و ساختار گسترده خانواده می توان داشت با مولفه تعداد فرزندان خانواده (۶ فرزند) فرد مورد نظر هم‌خوانی دارد. تمایل به افشای ویژگی‌های مثبت نوعی تایید‌طلبی ناخودآگاه را نشان میدهد که با بافت سنتی، قالب‌گرایی اجتماعی و سیطره فضای مذهبی بر کاشان در ارتباط به نظر می‌رسد. ارزش ولایی و مذهبی بودن، اهمیت و الزام سفر زیارتی و نیز تاکید بر علاقه به استفاده از پوشش فردی چادر دال بر جامعه‌پذیری و درونی شدن ارزشهای مذهبی می تواند باشد که با دارالمومنین بودن کاشان و هویت شیعی مردم آن سازگار بوده و فراورده‌ای (شخصیتی) هماهنگ با بافت فرهنگی را به تصویر می‌کشد. از سوی دیگر همانگونه که خود وی اشاره کرده تاثیر فضا و زمان تحصیلات دانشگاهی (دانشگاه … در تهران) و نیزدر معرض فرهنگ پایتخت واقع شدن، به ایجاد یا احتمالا تغییر و سویابی برخی سلیقه‌ها و تمایلات او منجر‌گردیده که به آنچه بوردیو به عنوان سرمایه‌های فرهنگی فرد (مجموع مدارک تحصیلی، عادتواره‌ها و اشیاء به ارث رسیده) می‌نامد اشاره می‌نماید. تمایل به کنش‌های گروهی، آمد و شدهای خانوادگی، اهمیت خرید به عنوان راه تنش‌زدایی فردی، ارتباط‌سازی سریع و جمع‌گرایی با تظاهرات ارتباطی و برخورد اجتماعی خوش و گرمی که در مورد کاشانی‌ها توصیف شده بود هم‌سو می‌باشد. با وجود شخصیت برون‌گرایی که توصیف شده، در برنامه امور روزمره این فرد اثری از برنامه‌های گروهی یا فعالیت اجتماعی دیده نمی‌شود که هرچند شاید با گذر سطحی به آن پرداخته نشده اما به نظر می‌رسد فعالیت اجتماعی وی از رفت و آمدهای خانوادگی فراتر نمی‌رود و فعالیت‌های اجتماعی عام‌المنفعه، فعالیت سیاسی، فعالیت فرهنگی هنری سازمان‌یافته خاصی در برنامه شخصی وی موجود نیست. این نکته می‌تواند در ارتباط با بافت سنتی شهرستان کاشان و فضای حقوقی ریش‌سفیدی در مقایسه با نهادهای اجتماعی مدرن مانند تشکلهای غیر دولتی و اصناف و گروهها و احزاب تلقی شود.
بنابر آنچه گفته شد به نظر می رسد برون‌گرایی فرد با توصیف‌های تایید‌طلب و تاکید بر تحلیل موقعیت لحظه‌ای با ویژگی‌های سنتی و مذهبی کاشان هماهنگ باشد. برخی فاصله‌ها از فضای فرهنگی کاشان مانند تمایل به رنگها و موزیک ملایم و نسبت اندیشی، متاثر از غنی‌تر شدن سرمایه فرهنگی وی طی تحصیلات دانشگاهی و زندگی در محیط اجتماعی بسیار متفاوت با بافت کاشان بنظر می‌رسد. با همه اینها اجتماعی شدن در محیط فرهنگی کاشان و جامعه‌پذیری موفق (منادی, ۱۳۸۷) در مورد ویژگی‌های مذهبی بر قدرت و مکانیسم‌های موفق نهادهای مذهبی در این فرهنگ دلالت داشته، موثرترین نهاد و گروه نخبه اجتماعی زعمای مذهبی به نظر می‌رسند. از سوی دیگر آیین‌های نمایشی عمومی تعزیه با قدمت از دوره صفویه از جایگاه خاصی به عنوان مراسم نمادین و البته در پس پرده به عنوان تفریحی عمومی برخوردار است. نهادهای اقتصادی کاشان نیز در ارتباط مستقیم و غیر مستقیم با روحانیون بوده که الگوی اجتماعی-اقتصادی سنتی پایداری را برای این شهرستان رقم زده است. گرچه ایجاد قطب صنعتی منطقه‌ای، ورود کارگران مهاجر و نیز سیاستهای ملی تاحدودی یکدستی فرهنگی را برهم زده اما غلبه مولفه‌های مذهبی سنتی را دستخوش تغییر نکرده است. در مجموع شخصیت برون‌فکن با تعلقات و نمودهای مذهبی‌گرایی سنتی با ساختار فرهنگی کاشان هم‌خوان و با تاثیر پذیرفتن از دوره تحصیلی دانشگاهی برخوردار از گسترش سرمایه فرهنگی شده است.
خانواده نیز به عنوان رابطی بین فرهنگ جامعه و فرزندان عمل می کند. لذا جامعه پذیری آنان در ارتباط با فرهنگ جامعه نقش دارد. منادی به این نکته اشاره دارد که “از دیرباز یکی از کارکردهای اساسی خانواده، جامعه‌پذیری بوده ولی امروزه این کار بیشتر بر دوش آموزش و پرورش نهاده شده است” (۱۳۸۷،ص ۱۳). بوردیو خانواده را “گروهی از افراد خویشاوند پیوندیافته به سبب ازدواج، هم‌خونی (نسب) و فرزندخواندگی دانسته که در کنار هم زندگی می کنند”.(۱۳۸۰،ص ۱۸۰) با این تعریف خانواده‌ها بنابر چگونگی فرهنگ اجتماعی و چیستی ساختاری یکسان نیستند و همگون عمل نخواهند کرد. از جمله جنبه‌های متفاوت ساختار و عملکرد خانواده می‌توان به “وجود زمان‌ها” و “فعالیت اعضای خانواده” و “چگونگی زندگی (فضا و موجودیت) روزمره”، “مدیریت”، و “شناخت” اشاره نمود (منادی، ۱۳۸۵). زمان عنصر پررنگی در این میان است که چگونگی برنامه‌ریزی، مدیریت و آفرینش هدفمند آن در فرایند جامعه‌پذیری مورد تاکید است. با توجه به نقش ارزنده و بی‌مانند خانواده در پایه‌ریزی و سازمان‌یافتن شخصیت روانی، فرهنگی و اجتماعی فرد (همان منبع)، می‌توان خانواده را پیوندگاه و یا پلی میان فرهنگ و شخصیت انگاشت که بر ساختاری پیچیده از دستاوردهای جامعه‌پذیری در گذر از شیوه فرزندپروری تنیده در طبقات اجتمای، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بنا شده و ایفای نقش می‌کند. آنچه در تحلیل پیشین به آن پرداخته شد ارتباط برایندی چون شخصیت در گذر از فرایندی همچون جامعه‌پذیری در بستر فرهنگ بود که هنوز هم خانواده ساز و کار اساسی آن به شمار می‌رود.
فهرست منابع
بوردیو. پیر.(۱۳۸۰). نظریه کنش دلایل عملی و انتخاب عقلانی. برگردان مرتضی مردیها. تهران: انتشارات نقش و نگار.
بیلینگتون.روزاموند، استرابیچ. شیلا ، سایدز.لنورگرین و فیتزسیمونز.آنا.(۱۳۸۰). فرهنگ و جامعه. برگردان فریبا عزبدفتری. تهران: نشر قطره.
پیزر. استورات و تراورز.جفری.(۱۳۸۷). روان‌شناسی و تغییرات اجتماعی. برگردان سعید مدنی(قهفرخی). تهران: نشر دانژه.
سرفراز. حسین (گردآورنده).(۱۳۸۷). در تعریف فرهنگ ایرانی. (گروه نویسندگان). تهران: نشر آگاه.
فکوهی. ناصر.(۱۳۸۵). پاره‌های انسان‌شناسی. تهران: نشر نی.
فکوهی. ناصر.(۱۳۸۶). تاریخ اندیشه و نظریه‌های انسان شناسی. تهران: نشر نی.
کاتک. کنراد فیلیپ.(۱۳۸۶). انسان‌شناسی کشف تفاوتهای انسانی. برگردان محسن ثلاثی. تهران: انتشارات علمی.
کوئن. بروس.(۱۳۷۲). مبانی جامعه‌شناسی. برگردان غلامعباس توسلی و رضا فاضل.تهران: انتشارات سمت.
منادی. مرتضی.(۱۳۸۵). جامعه شناسی خانواده. تهران: نشر دانژه.
منادی. مرتضی (۱۳۸۶) مردم نگاری. فصلنامه حوزه و دانشگاه. سال سیزدهم. شماره ۵۱ , تابستان.
منادی. مرتضی.(۱۳۸۷). درآمدی جامعه‌شناختی بر جامعه‌پذیری. تهران: نشر جیحون.