از همان زمانی که یلمسلف نشانهشناس دانمارکی در تکمیل نظریه نشانهشناسی سوسور به ارایه نظریه پلانهای زبانی خود یعنی دو پلان بیان و محتوا به جای دال و مدلول سوسوری پرداخت، زمینه برای تحول مطالعات مربوط به حوزه نشانه فراهم گشت. بر همین اساس بود که گرمس، نشانه- معناشناس فرانسوی، بین نشانه و معنا رابطهای تعاملی قایل شد و و معنا را مرتبط با حضوری انسانی دانست : “اگر میتوان دنیا را انسانی نامید فقط به این دلیل است که دارای معنایی است”. از نظر گرمس نشانهشناسی علمی است که به مطالعه فرآیند تولید و دریافت معنا میپردازد.
با فرآیندی شدن معنا پرسپکتیو جدیدی به روی مطالعات آن گشوده شد که بر اساس آن دیگر نمیتوان با نشانهها به عنوان گونههای منفک، واحدهای کمینهای جدا افتاده و عناصر منقطع برخورد نمود. بلکه باید با دیدگاه گفتمانی به مطالعه آنها پرداخت. چنین دیدگاهی دو ویژگی بسیار مهم دارد : اول اینکه نشانهها را تابع نظامی پویا، فرآیندی (پروسهای)، زنده و همواره در حال بازپردازی میداند. در چنین نظامی عواملی مانند کنش، کنشگران، تعامل بین آنها، رابطه بین صورت و محتوا، بافت و موقعیتی که در آن کنش شکل گرفته و تحول مییابد، ویژگیهای فرهنگی، نیروهای بازدارنده و معین، رویآورد، فعالیت حسی- ادراکی، شرایط تنشی، حضور جسمانهای … همه و همه دست به دست هم داده و سبب تحقق جریان نشانه- معنایی میگردند؛ وسپس نشانهها را در مجموعههای بزرگ معنایی مورد مطالعه قرار میدهد. یعنی اینکه نشانهها بر اساس توسعه نشانهای، رابطهای که بین آنها برقرار میگردد و پیوندی که در بافت گفتمانی بین آنها ایجاد میگردد، معنادار هستند. بر این اساس دیگر نمیتوان رابطه بین واحدهای نشانهای را به رابطه تقابلی تقلیل داد. به همین دلیل، عبور از نشانهشناسی ساختگرا به نشانهشناسی پساساختگرا باعث شد تا نشانهها کارکردی سیال یافته و از ویژگیهایی پدیداری، هستیشناختی، انسانشناختی، اگزیستانسیالیست، تنشی، حسی- ادراکی و … بهره مند گردند.
نوشتههای مرتبط
با بسط حوزههای مطالعات نشانهشناختی (ادبیات، هنر، معماری، تصویر، تبلیغات، رسانه، فضاهای شهری و …) نیازهای جدیدی مطرح میکردند که مهمترین آنها نیاز به در نظر گرفتن حضور گفتمانی در بستر تولیدات نشانه- معنایی است. از این پس، تجربه نشانه- معنایی که ویژه حضور گفتمانی است به همراه گفتمانه که همان کارکرد گفتمانی تحت شرایط و فرآیندی خاص است، کنترل و نظارت بر روش مطالعه و تحلیل نشانه- معنایی را اعمال میکنند. به عبارت دیگر، تجربههای تولید زبانی که گاهی منحصر به فرد هستند در فرآیند تحلیل حضور مستقیم یافته و توسط رویکرد نشانه- معناشناختی به کار گرفته میشوند.
محورهای اصلی ما در موضوعات نشانهشناسی یا نشانه- معناشناسی عبارتند از :
نشانهشناسی روایی
نشانهشناسی گفتمانی
نشانهشناسی ادبی
نشانهشناسی هنر : تصویر، سینما، نمایش، نگاره، مجسمه، نقاشی، معماری، خوشنویسی، تبلیغات، پوستر، مد و پوشاک و …
نشانهشناسی فرهنگ
نشانهشناسی شناختی
نشانهشناسی زمان و مکان
نشانهشناسی عاطفی
نشانهشناسی تنشی
نشانهشناسی حسی- ادراکی
نشانهشناسی پدیداری
نشانهشناسی هستیشناختی
نشانهشناسی تبلیغات
نشانهشناسی فضاهای شهری
نشانهشناسی اگزیستانسیالیست
نشانهشناسی اتیک
مکاتب نشانهشناسی
حمید رضا شعیری، دانشیار گروه علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس، مدیر صفحه نشانه شناسی
shairih@yahoo.fr