هر آنکس که شه نامه خوانی کند
اگر زن بود پهلوانی کند
نوشتههای مرتبط
شاهنامه خوانی مهم ترین بخش آوازهای حماسی ایل بختیاری به شمار می آید، به گونه ای که در هر سیاه چادری در میان عشایر و در هر خانه ای در روستاها شاهنامه در قفسه خانه به چشم می خورد. پدران در ابتدا شاهنامه خوانی را اولین گام برای آموزش فرزندان خود پیش بینی می کردند و همواره نوع صحیح اجرای آواز و لحن مناسب را جهت نقل شاهنامه، از بزرگان فرا گرفته و همانگونه بکر و درست در اختیار شاگردان خود قرار می دادند. تأثیر شاهنامه بر زندگی و رفتار و نوع معیشت به گونه ای بوده که ضرب المثل ها و منظومه های درون ایلی همه تحت تأثیر شاهنامه بوده، به طوری که نام فرزندان خود را بر اساس شخصیت ها و نام قهرمانان داستان ها مانند: رستم، فریبرز، سهراب و… انتخاب می کردند. روحیه حماسه سرایی و جنگاوری خاص مردمانی بوده که اجدادشان حماسه سرا و شاهنامه خوان و یا بانی برگزاری مراسم شاهنامه خوانی بودند. شاهنامه خوانان در طول ماه، روزها را دور هم جمع می شده و به درخواست بزرگ محل و یا بزرگ ایل، داستانی را با توجه به احوال و موقعیت و وضعیت مردم انتخاب می کرده و هر شب در منزل یکی از بزرگان گرد هم جمع شده و شاهنامه می خواندند. البته، این امر گاه روزها و هفته ها به طول می انجامید. این مراسم آنچنان جذاب و تأثیرگذار بود که گاه مخاطبان طاقتشان طاق می شد و در منزل روایت کننده جمع می شده و خواستار اجرای ادامه داستان می شدند. چه شبهایی که تا صبح همه بدون آنکه از خستگی چشم بر هم بزنند یا محفل را ترک کنند، مشتاقانه پا به پای جمع گوش فرا می دادند. البته یک داستان توسط شاهنامه خوان و یا یک نقال روایت نمی شد. گاه چند شاهنامه خوان دور هم جمع بودند و به نوبت روایت می کردند. زنان و کودکان نیز در برخی از محافلی که نوع روایت آوازی بود و مضمون نقل نمونه های اجتماعی و حکمی، پا به پای مردان حضور داشتند. چه شبهایی که در تراژدی رستم و سهراب زنان موی می بریدند و برای جوانمرگی سهراب به دست پدر اشک می ریختند و برای رشادت های سیاوش کِل[۱] می کشیدند و پند کتایون را آویزه گوش خود می کردند! در شبهای سرد زمستان شبهایی که برف زمین را سفیدپوش کرده بود، پیران شاهنامه خوان در زیر کرسی ها چوب دستی خود را بر کرسی می کوبیدند و نقل های حماسی را به فرزندان و نوه های خود یاد می دادند.
کاربرد شاهنامه خوانی در ایل
شاهنامه خوانی خاص شب نشینی و اوقات فراغت نبود، بلکه کاربردهایی چون: فراخواندن جوانان ایل برای اعزام به میادین نبرد و تضعیف روحیه دشمن و تقویت روحیه ظلم ستیزی و درمان جوانانی که در جنگ ها مجروح می شدند و یا پیرمردان شاهنامه خوانی که خود روزی با خواندن شاهنامه نیروی دو برابر به دست می آوردند، به همراه داشت. در مواقعی که جنگهای درون ایلی یا جنگهایی که آزادیخواهان با حکام وقت داشتند، اتفاق می افتاد بزرگان، تمام شاهنامه خوانانی که با تِمِ حماسی خود مردم را به شور و هیجان و جنگاوری دعوت می کردند، را جمع می کردند، آنان را بین چادرها و یا روستاها راه می انداختند و شاهنامه خوانان آواز می خواندند، شمشیری هم در دست می گرداندند و جوانان را فرا می خواندند و شمشیر را در دستان آنها می فشردند. جوان خود را در جایگاه شخصیت های داستان می دیدند و برای دفاع از ناموس و ایل خود راهی جنگ می شدند.
در دوران هشت سال دفاع مقدس نیز چنین اتفاقی افتاد. پیرمردان با تجربه ایل موقعی که ناموس و مذهب و هویت ملی خود را در معرض خطر دیدند، دوباره بعد از سال ها شاهنامه های خود را در دست گرفته و جوانان را برای مبارزه با دشمن دعوت می کردند و جوانان نیز با افتخار می پذیرفتند و گاهی هم پیران ایل هم خود در جبهه ها حضور داشتند و در شب های عملیات با خواندن شاهنامه به جوانان روحیه می دادند.
مکتب خانه های قدیم محفل آموزش شاهنامه
در گذشته در هر بخش یا روستایی و در میان عشایر و هر طایفه ای مکتب خانه ای به شکلی وجود داشت، که نام مکتب خانه را به اسم مؤسس یا با نام ملای آن مکتب خانه می شناختند . این مکتب خانه ها به درخواست و با هزینه های دهداران سابق و یا مالکان آبادی و یا کدخدایان ایل و عمدتاً با هزینه های خود مردم بنا شده و توسط ملا مکتبی ها اداره می شد . ملاها جهت آموزش شاگردان خود دستمزدی می گرفتند که هر ماه توسط والدین پرداخت می شد که نقدی و گاه غیر نقدی بود. ملاها در مکتب خانه به شاگردان خود قرآن، شاهنامه، نظامی خوانی و نوشته های مکتوبی می آموختند که مؤلف آن نامشخص بود و همه به تأثیر از شاهنامه بودند، ولی عمده ترین بخش آموزش همان شاهنامه بود.
ملاها سعی زیاد بر درست خواندن آواز و نوع گویش داشتند و شاگرد می بایست روش استاد را یاد بگیرد. این اختلاف ها باعث می شد تا مکتب خانه های زیادی در نقاط مختلف تأسیس شو .در مناطق و طایفه های مختلف با توجه به موقعیت جغرافیایی، آوازها نیز به لحاظ ویژگی های نغمه ها تغییر می کند، ولی اکثراً به تأثیر از مرکز، همان نوعی را می خوانند که رایج است .هرچه به سمت نقاطی برویم که با استان های دیگر هم مرز می باشند نوع آواز هم تغییر می کند و گوش شنونده به راحتی تشخیص می دهد که نوع نقل و گویش و آواز نوعی آمیختگی با موسیقی هم جوار دارد.
به طور کلی در تمامی مناطق بختیاری نشین به کتاب شاهنامه، هفت لشگر نیز می گویند. در هر طایفه ای شاهنامه خوانی پیش کسوتی بوده که مورد احترام دیگران و در هر مجلس و محفلی که حضور داشت باعث دلگرمی همه می شد، و همه از سخنان ایشان بهره می بردند. در مجالسی که بزرگان و خوانین حضور داشتند، شاهنامه خوان پیش کسوت آنان را به نیکوکاری و عدالت خواهی رهنمود می کر.د در اصل می توان گفت مکتب خانه مرکز تربیت شاهنامه خوان و مرکز ترویج شاهنامه خوانی بوده است.
آرپناهی ها
آرپناهی ها یکی از تیره های طایفه بابادی هستند که در دامنه های زردکوه و قلعه هفت تنون – یعنی منطقه شیخ علی خان و چَما – زندگی می کنند.
شاهنامه خوانی در میان این مردمان همواره یک سنت دیرینه با قدمت زیاد به شمارمی آید. طایفه دیگر این تیره را به نخوانده ملا می شناسند. به قول خودشان آنها در هیچ کلاس درسی حاضر نشده و سواد خدادادی را بطور ورثه ای آموخته اند. بدون آنکه خود روشی برای یادگیری خود تعریف کرده باشند می توانند بخوانند و بنویسند. آنها همه شاهنامه می خواندند (امروزه خیلی کمتر) و اعتقاد به این موضوع داشتند که ما دو کتاب قرآن و شاهنامه را واجب تر از نان شب و روزمان می دانیم و زبان کودکانمان اول با نام خدا و آیه های قرآن باز می شود و سپس با خواندن اشعار حکیم فرزانه توس بالغ می شوند.
آرپناهی ها هرکدام به عنوان معلمان عشایری در بین طایفه های دیگر مشغول آموزش اند که با لحن و آواز خاص آرپناهی به فرزندانشان شاهنامه آموزش می دهند. نوعی نقل آوازی و موسیقیایی دربین کوچ نشینان آرپناهی رایج بوده که امروزه کاملاً منسوخ شده است.
از بین آرپناهی ها و یا همان نخوانده ملاها، نقالان درکنار تکه سنگ بزرگی می ایستادند و شروع به نقل یکی از داستان های شاهنامه می کردند و با زغال تصویر یکی از سوژه های داستان را روی سنگ می کشیدند. مثلاً: تصویر دیو سفید، کلاه رستم، گرز رستم و غیره . این امر به بهره گیری از امکانات خیلی ساده طبیعت به تفهیم داستان کمک می کرد.
زغال کش ها، راویان داستان ها و نقل های تغزلی و حماسی درون ایلی نیز بوده اند. مخاطبان اصلی آنها نوجوانان و جوانان ایل بودند و در مواقعی که داستانهای پهلوانی و حکمی هم نقل می شده افراد مسن تر به آنها گوش می دادند. امروزه با تکامل رسانه ها و سیستم های تصویری و صوتی مردم- خصوصاً جوانان و نوجوانان – از این مقوله کناره گیری کرده و فقط یاد و خاطره شاهنامه خوانی در بین پیرمردان ذکر می شود.
بخش سازی شاهنامه خوانی
عمدتاً به عنوان سنت، هیچ سازی به همراه آواز، شاهنامه خوان را همراهی نمی کند، ولی بعضی مواقع در محافل و جایگاهی که نوازنده ای حضور دارد شاهنامه خوان را همراهی می کند .عمده سازها همان سازهایی بوده که در منطقه قدمت دیرینه ای دارند، مانند: کَرنا، نی هفت بند لبی و سُرنا (که البته چندان قدمتی ندارد). ولی ما مقام هایی را می شنویم که به تأثیر از شاهنامه خوانی و بدون کلام و فقط سازی بود؛ مانند قطعه شاهنومه که جزء مقام های چوپانی به شمار می آید و با نی هفت بند لبی اجرا می شود و مقام سروردار شاهنامه یا مقدمه جنگ نامه که با کَرنا به اجرا در می آید. قصه ها و روایت های زیادی در ایل هست که براساس شاهنامه تعریف شده اند، همچنین شخصیت ها و قهرمان هایی که به آنان لقب قهرمانان و فاتحان جنگها و قصه های شاهنامه داده اند، مانند علیداد یکی از پهلوانان و دلیرمردان ایل که به او لقب ” رستم بختیاری” داده اند.
حواشی شاهنامه
در میان مردم اشعار و خرده قصه های پراکنده هست که به عنوان جزئی از شاهنامه شناخته شده اند ولی ما چنین ابیات و قصه هایی بدین شکل در شاهنامه پیدا نمی کنیم. این اشعار اشعاری بوده که در حواشی شاهنامه پدید آمده و شاعرانی خوش ذوق براساس شاهنامه اشعاری سروده اند و در بین مردم به عنوان جزئی از شاهنامه جا افتاد ه است. وزن اشعار هم بر اساس وزن شاهنامه است.
امروزه در مراسم عزاداری و در سوگ دلاوران و بزرگان، خوانندگان، اشعاری از نمونه های حکمی و نیز ابیاتی از همان حواشی شاهنامه می خوانند و نام متوفّی را نیز در میان اشعار جای می دهند. هم اکنون در میان مردمان ایل تنها پیرمردانی به جای مانده اند که گاهی شاهنامه را مرور می کنند و تنها قسمت هایی از شاهنامه را با صدای خسته و سوخته اما گرم و سرشار از امید می خوانند.
در چندین همایش شاهنامه ای شاهد بوده ایم که مردم به گرمی از آن استقبال کردند. بنابراین مشخص شد که مردم هنوز علاقه زیادی به فرهنگ خود دارند، ولی باید زمینه ای فراهم شود تا به طور جدی این سنت دیرینه بار دیگر رونق گیرد. از مشهورترین شاهنامه خوانان می توان از افراد زیر نام برد:
ابوالقاسم دهقان
متولد ۱۳۱۹ از روستای ده سپید الیگودرز است. وی یکی از پرشورترین راویان شاهنامه در میان شاهنامه خوانان است. حافظه غنی و ذهنی سیال و صدای نافذ از ویژگی های این هنرمند شاهنامه خوان است. دهقان در اثر سال ها مطالعه و مؤانست با اشعار شاهنامه، شناخت همه جانبه ای از داستان های این اثر حماسی و ملی داشته و در تفسیر روایات شاهنامه تبحر خاصی دارد. او تاکنون در جشنواره ها و همایش های مختلفی از جمله گوسان پارسی و همایش شاهنامه شناسی شرکت داشته است.
حاج محمد مراد عباسپور
متولد و ساکن روستای چلیچه از توابع شهرستان فارسان واقع در استان چهارمحال و بختیاری است .ایشان هم اکنون ۹۵ سال سن دارد. وی شاهنامه خوانی و منظومه خوانی را در مکتب خانه فرا گرفته و کار خود را از سیزده سالگی شروع کرد .تاکنون در جشنواره های متعددی شرکت کرده و شاگردان متعددی دارد که اکثراً فرزندان و نوه های خود او می باشند.
مرحوم سیف الله حیدری فارسانی
متولد شهرستان فارسان بوده و حدود ۵۵ سال سن داشت. صدای رسا و درست خواندن از خصلت های خوب او بود. حیدری به هنگام شاهنامه خوانی از خود بیخود می شد و به شدت دیگران را تحت تأثیر صدای خود قرار می داد. در چندین جشنواره و همچنین کنگره شاهنامه خوانی شرکت کرده بود. نوع آوازی که می خواند بسیار خاص بود، به طوری که تقلید این آواز کار هرکسی نبود.
شمسعلی منصوری فرد
در روستای سلحچین از توابع شهرستان لردگان متولد شد و ۶۴ سال سن دارد. او از کودکی توسط ملا مکتبی ها شاهنامه خوانی را فراگرفت. علاقه زیاد او به شاهنامه باعث شد تا ایشان به شعر روی بیاورد و بر وزن شاهنامه اشعاری بسراید.
آقا رحیم یداللهی فارسانی
در شهر فارسان متولد شد و ۶۵ سال سن دارد. جثه درشت و خلق و خوی خشن اما بسیار مهربانانه او، جهت ایجاد فضای مناسب برای نقل شاهنامه به او کمک کرد. او شاهنامه را بیشتر از بر می خواند.
میرزا الله مراد کریمی (کبیری)
متولد ۱۳۰۰ شهرستان لالی از توابع مسجد سلیمان است. او از طایفه آرپناهی و از همان نخوانده ملاها می باشد. حدود ۵۰ سال معلم عشایری بوده و در بین اکثر طایفه ها مشغول به آموزش بوده است .بیشتر شاهنامه را از بر می خواند و در اکثر جنگ ها (جنگ های طایفه ای) حضور داشته است. در هشت سال دفاع مقدس با خواندن شاهنامه جوانان را به دفاع از میهن فرا می خواند. او از عشایر غیور منطقه کوهرنگ می باشد.
ملا ذوالفقار صیفوری
ملا ذوالفقار نیز از شاهنامه خوانان ایل بختیاری و تیره آرپناهی می باشد. او حدود ۶۰ سال سن دارد و ۲۰ سال در بین طایفه های متعدد به عنوان معلم عشایری مشغول خدمت به ایل خود بوده است. وی علاوه بر شاهنامه خوانی، منظومه خوانی هم می کند و از قاریان قرآن هم می باشد که قرآن را به شیوه خاص قدیمی اجرا می کند.
استاد جواد خسروی نیا
او نزدیک به ۶۲ سال سن دارد و هم اکنون در شهر اصفهان زندگی می کند .شغل اصلی او معلمی بوده و هم اکنون بازنشسته آموزش و پرورش می باشد. از اقدامات مهم ایشان برگرداندن بخش عظیمی از شاهنامه به گویش بختیاری بوده است. او از مهم ترین شاعران ایل نیز می باشد.
مطلی اسحاقی
او متولد ۱۳۱۴ لردگان بوده و از فعال ترین شاهنامه خوانانی است که چون علاقه زیادی به شاهنامه خوانی داشته هر شب در محفلی حاضر شده و شاهنامه می خواند. او شاهنامه را به لحن خاصی توأم با داد و فریاد می خواند. او هم اکنون دیگر کمتر شاهنامه می خواند.
جمشید امامی نژاد
متولد سال ۱۳۳۵ ، در روستای کُران از توابع شهرستان فارسان متولد شده و از کودکی نزد برادر خود آقا رضا امامی نژاد شاهنامه خوانی را فراگرفته است .او تعزیه نیز می خواند و چون دارای صدای محزونی است، بیشتر علاقه به خواندن کشته شدن سهراب به دست رستم دارد.
حسینقلی آقایی
او در شهرستان ایذه متولد شده و علاقه فراوان او به شاهنامه خوانی باعث شده که این امر را حرفه ای برای خود تلقی کند. او بیشتر از اشعار پندآمیز شاهنامه استفاده می کند.
محمد عباسپور (جوانترین شاهنامه خوان)
متولد ۱۳۶۶ در روستای چلیچه از توابع شهرستان فارسان می باشد. او شاهنامه را از پدربزرگ خود حاج محمدمراد عباسپور آموخته و به درستی هم آن را اجرا می کند. او علیرغم سن و تجربه کمی که دارد، شاهنامه را به گونه ای می خواند که گویی سالها در مجالس، شاهنامه خوانده است.
اکبر مرادی
متولد ۱۳۵۵ شهرستان فارسان است .علاقه فراوانی به شاهنامه خوانی دارد و به تشویق پدرش) از سن ۱۵ سالگی) شاهنامه خوانی را شروع کرد. او شاهنامه خوانی را نزد پدر خود حاج یعقوب مرادی – که ایشان نیز از شاهنامه خوانان برجسته منطقه می باشد- فرا گرفتند.
کورش اسدپور
متولد ۱۳۴۴ شهرستان لُردگان است. او یکی از برجسته ترین خوانندگان ایل بختیاری می باشد که طی دهه اخیر آثار ارزنده ای ارائه داده است. اسدپور از صدای کاملاً رسا با ویژگی های بومی برخوردار می باشد. به همین خاطر آثارش بازتاب زندگی و عواطف ایلی است. این خواننده شاهنامه را نزد برادر خودش البرز اسدپور آموخته است. وی علاقه فراوانی به شاهنامه خوانی دارد و در آثار خود) کاست های محلی) همیشه اشاره هایی به شاهنامه داشته است.
منابع
– بولتن اولین و دومین همایش شاهنامه خوانی پیرغار) فرشید بزر گ نیا)
– گفتگوی خصوصی با میرزااله مراد کریمی، شیخ الی خان،۱۳۷۹
– گفتگوی خصوصی با حاج محمدمراد عباسپور، چلیچه، ۱۳۸۱
– گفتگوی خصوصی با شمسعلی منصوری فرد، ده رشید لُردگان، ۱۳۸۴
نویسنده مقاله پیمان بزرگ نیا است و نسخه نخست این مقاله در فصلنامه «نجوای فرهنگ»، سال اول، شماره دوم، زمستان ۱۳۸۵، صص ۱۷۱ تا ۱۷۸ انتشار یافته است.
[۱] – کِل: هلهله زنان برای جوانان