مقدمه
انسان همواره از دو چیز نمی تواند غافل باشد: فضا و فرهنگ. فضا به عنوان عاملی که هر لحظه از زندگی و حرکت او را در بر می گیرد و فرهنگ به عنوان عنصری که تمام حرکات و رفتار های آدمی بر مبنای آن است. بنابراین شکی نیست که میان معماری و انسان شناسی رابطه ای عمیق و نزدیک وجود دارد. معماری که فرهنگ در آن شکل می گیرد و فرهنگی که معماری را بنا می کند و برعکس. شهر را نیز می توان نوعی خاص از سازمان یافتگی و انطباق زندگی اجتماعی و فضا تلقی نمود که در آن نوع تقسیم فضا، فرهنگ و روابط انسانی و چگئنگی اثرگذاری آنها بر یکدیگر، از جمله مشخصه های مهم و اصلی شهر محسوب می شوند.
نوشتههای مرتبط
این گزارش سعی دارد تا به بررسی آراء و اندیشه های چارلز جنکز، به عنوان یکی از معماران متأخر و یکی از بنیان گذاران مکتب معماری پسا مدرن در رابطه با شهر و هرهنگ شهری بپردازد. چارلز جنکز منتقد معماری است که در منازعات میان معماران مدرنیست و پسا مدرنیست در خصوص اینکه آیا معماری پسا مدرن میتواند و یا باید وجود داشته باشد یا خیر، مشارکت فعالی داشته است. وی همچنین در آثار گوناگونش به توصیف و تعریف پسا مدرنیسم پداخته و در همین راستا نظریاتی نیز ارائه کرده است.
علاوه بر تمرکز ویژه چارلز جنکز بر روی وارد کردن مفهوم پسا مدرن در معماری، توجه او به نقش طبیعت، شرایط فکری و زندگی انسان ها در طراحی معماری، و همچنین دخیل کردن مفاهیم اسطوره شناسی، زیبایی شناسی، توجه به تقابل های موجود در طبیعت، زندگی انسان ها و تفکر بین رشته ای و خروج او از دید معمار گونه صرف، اهمیت بررسی اندیشه ها و آثار او را در انسان شناسی نشان می دهد. در حال حاضر چند گرایش در عرصه معماری وجود دارد که این گرایش ها برخاسته از آراء گوناگون طرفداران شان مبنی بر هم مظاهر بصری معماری، و هم طرز فکر، فلسفه ، دیدگاه های فرهنگی-اجتماعی و … آنهاست. چارلز جنکز نیز در طی سه دهه اخیر در عرصه سبکشناسی، نقد و تدوین مبانی نظری معماری معاصر حضور مؤثر و چشمگیری داشته است منابع و آثار گوناگون درباره این گرایش ها و چگونگی آنها سخن گفته است. هرچند گروهی او را یک ژورنالیست پر سروصدا میدانند، ولی به هر حال تأثیرگذاری او در روند شکلگیری نقد برخی گرایش های موجود در معماری، تدوین پایه های اساسی درباره معماری پسا مدرن و بیان دیدگاه های معماری معاصر، انکار ناپذیر است. او ساختمانها را با دو معیار می سنجد: یکی اینکه چه مدت در تعلق به حال باقی می مانند و دیگر اینکه چه مدت در تاریخ خودشان را حفظ می کنند. جنکز معتقد است که:” بعضی از ساختمانهای کنونی بودن خود را از دست میدهند و هرگز جزئی از تاریخ نمی شوند. ساختمانها می توانند ۵۰ تا ۱۰۰سال تعلق به حال داشته باشند و یا در همان زمان ساختشان نیز بیگانه محسوب شوند.”
چارلز جنکز در نقش های نویسنده، معمار، مورخ و منتقد معماری، و گاهی نیز در نقش پیشگوی آینده معماری ظاهر شده است. نام او با مفهوم پسامدرن در معماری مترادف شده، زیرا اولین کسی است که این ایده را با نوشتن کتاب “زبان معماری پسا مدرن” وارد مباحث معماری نمود. چندین کتاب، نقشه، پارادایم بندی و… نیز برای این سبک خود ارائه نمود.
او یکی از اولین افرادی است که همزمان با رابرت ونتوری (تضاد و پیچیدگی در معماری، ۱۹۶۴) جین جیکبز (مرگ شهرهای آمریکایی) و آلدو روسی (معماری شهر) در دهه ۶۰ تا ۷۰ میلادی، مبحث انتقادی عبور از نهضت معماری مدرن به دوران جدید و بازنگری اساسی در معماری را نه فقط با عنایت به تاریخ، فرهنگ و طبیعت بلکه از راه دریافتهای علمی، مفهومی و معرفتی دنیای در حال تغییر معاصر آغاز نمود. دو اصطلاح جدید در معماری یعنی پسا مدرنیسم ( به معنای دوره های آخر مدرنیسم) و پسا مدرنیسم ( به معنای پس از مدرنیسم) که برای هر یک جدولی نیز ترتیب داده است، از اوست.
زندگی نامه
چارلز جنکز در سال ۱۹۳۹ در شهر بالتیمور ایالات متحده آمریکا به دنیا آمد. او نخست در دانشگاه هاروارد به تحصیل در رشته ادبیات انگلیسی پرداخت و پس از گذراندن این دوره، در سال ۱۹۶۱ در همان دانشگاه وارد رشته معماری شد و تحت آموزش تاریخنگاران بزرگ معماری، زیگفرید گیدئون و رینر بنهام به تحصیل پرداخت. او در سال ۱۹۶۵ مدرک فوق لیسانس خود را در رشته معماری اخذ نمود و سپس در سال ۱۹۷۱ موفق به دریافت درجه دکتری از دانشگاه لندن در زمینه نظریه و تاریخ معماری گشت. جنکز از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۴ استاد کرسی نقد و تاریخ معماری معاصر دانشگاه UCLA کالیفرنیا بوده و همزمان با آن به عنوان استاد مدعو در بزرگترین و معتبرترین دانشگاههای دنیا حضور فعال داشته است.
نگاهی به اندیشه پسا مدرن
اصطلاح پسامدرنیسم سابقه ای طولانی در مطالعات هنر نقاشی جان واتکینز چمپون (John Watkins Champon) که در سال ۱۸۷۰ نقاشی پسامدرن را مطرح کرد، در مطالعات ادبی (اروینگ هوو Ivring Howe) که به داستان پسامدرن (Postmodern Fiction) اشاره کرده است و در هنر معماری که چارلز جنکز (Charls Jenks) نامآورترین فرد در این عرصه است، دارد.
در تفکر پسا مدرن، هنر صرفا یک تجربه زیبا شناختی نیست، بلکه روش شناخت جهان است. هنر پسا مدرن، یعنی برداشتن مرزهای میان هنر و غیر هنر و دیگر قانونی برای تعیین و تفکیک آثار هنری از غیر آن معنایی ندارد.
چارلز جنکز معتقد است که باید به پسا مدرنیسم به عنوان چیزى نگاه کرد که از حساسیّت احیا شده به وجوه ارتباطى معمارى سر بر مىآورد. در واقع از نظر جنکز، این جنبه معمارى نوعى بیدارى و وقوف به این واقعیت است که معمارى همواره و بهطور ذاتى نمادین است. ناکامى در توجّه به اشارههاى بصرى پیش پا افتاده انتزاع معمارانه فرد معمار، مىتواند نتایج ناهنجاری را به دنبال داشته باشد.
جنکز واژه “پست” (post) در “پست مدرن” (post modern) را به معنای برتر و بهتر بودن و بیش از مدرن بودن معنا می کند و علت برافروختگی مدرنیست ها و تلاش بی شائبه آنها برای ادامه اصطلاحاتی جدید همچون: “ادامه مدرنیسم در قالبی نو” و یا “ضد مدرنیسم” را در همین امر می داند زیرا واژه پسا مدرن، مفاهیم متضاد و متعددی را می تواند دربرگیرد. جنکز پسا مدرن را به مثابه دو عنوان بودگی، یعنی نخبه و عامه پسند و جفت شدن متضادهایی چون سازگار و شورشی و نیز نو و کهنه دانسته است:
“پسا مدرن را باید بر اساس پارادوکس آینده ( Post ) و پیشین ( Mode ) درک کرد. هر دو سنت از حدود ۱۹۶۰ شروع شدند و هر دو به افول مدرنیسم واکنش نشان دادند. دوره پسا مدرن زمان انتخاب های مداوم است. دوره ای که هیچ روش تثبیت شده ای را نمی توان بی خود آگاهی و کنایه دنبال کرد و تمامی سنت ها در آن به نوعی اعتبار دارند. پسا مدرن هم ادامه مدرنیسم است و هم فراتر از آن رفتن.”
معماری پسا مدرن
معماری پسا مدرن جریانی است که از نیمه قرن بیستم دربرابر مدرنیسم بین المللی شکل گرفته است؛ این سبک نگاهی دوباره به تزئینات وعناصر سبکهای معماری تاریخی و باستانی انداخت وبا چشمپوشی ازجزئیات خاص این عناصراقدام به بکارگیری مجدد ازاین عناصر کرد .ریختمان عمومی این معماری شامل: ستون ها، اهرام، طاقها، ستون های هرمی شکل، اشکال غیرمعمول وجذاب، سنتوریها واستفاده ترکیبی ازشیشه وسنگ در نما است.
طی تحولات رخ داده در اواخر قرن بیستم در غرب، معماری مدرن این دوران در برخی نقاط متزلزل شده و به تحولاتی عظیم روی آورد. این تحولات ریشه در تغییرات بنیادین فکری و اجتماعی و دگرگونی نگرش نسبت به خود و جهان پیرامون در غرب داشته است.اگر فلسفه را روح زمان و معماری را کالبد زمان تصور کنیم، با تغییر روح زمان، کالبد زمان نیز عوض می شود. بنابراین دور از ذهن نخواهد بود که با تغییر مبانی فکری، اجتماعی، فرهنگی و… قرن ۲۱، معماری این دوران نیز وارد عرصه جدیدی شد. جریان پسا مدرن درمعماری راهی را ازتقلید سنتی از معماری کلاسیک تاعناصر تزئینی گوتیک وطرحهای زیرکانه طنزآلودطی می نماید. با رونق یافتن سبک پسا مدرن ساختمان هایی که دارای فرم مدرن بودند، با داخل کردن عناصر پسا مدرن در طرحهایشان تلاش کردند تا با ویژگیهای پسا مدرن وفق یابند. با ورود این نوع معماری، چره شهر نیز وارد مرحله دیگری شد و فضاهای کاربری شهری نیز تغییر یافتند.
برای معماری پسا مدرن سه ویژگی مهم برشمرده اند که همگی شهر و فرهنگ شهری را تحت تأثیر خود قرار داده اند:
اول اینکه پنداره ی معماری بین المللی و یکسان بودن زمینه معماری برای تمامی شهرهای جهان را رد می کند. همانگونه که ونتوری(معمار معاصر) نیز اذعان می دارد که ساختمان ها نمی توانند همه دارای یک فرم و فلسفه باشند و باید در طراحی معماری به خصوصیات فرهنگی، اجتماعی، شرایط اقلیمی، ویژگی های شهری و حتی نحوه ی زندگی روزمره ی اهالی و عادات آنها توجه کرد.
دومین ویژگی مسأله ی تزیینات در معماری شهری است. از نظر پسا مدرنیست ها معماری تنها فن(تکنیک) و فناوری نیست بلکه مسائل بسیار پیچیده و متضاد در ساختمان وجود دارد که نمی توان آنها را نادیده گرفت و یا حذف کرد.
وسومین ویژگی که چارلز جنکز در کتاب خود –زبان معماری پسا مدرن- یادآور می شود اینست که: “ساختمان پسا مدرن دارای دوگانگی در قواعد و مفاهیم است یکی برای قشر روشنفکر و دیگری برای عامه ی مردم.”
از نظر پسا مدرنها شرایط زیر فرم ساختمان را تعیین می کنند:
۱- خصوصیات فرهنگی ، اجتماعی ، تاریخی و اقتصادی افراد که از آن ساختمان استفاده می کنند.
۲-خصوصیات شهری ، خیابان ، میدان ، کوچه ، مغازه .
۳-شرایط اقلیمی ، رطوبت ، سرما ، گرما ، جنگل ، صحرا
۴- نحوه زندگی روزمره اهالی ساختمان، نیازهای آنها و پیش زمینه های ذهنی در رابطه با فرم های زیستی که در اکثر کارهای پسا مدرن ها مشاهده می شود.
معماران پسا مدرن سعی دارند تا از نشانه ها و نماد هایی استفاده کنند که در هر منطقه مشخص کننده نوع کاربری آن ساختمان است و به شهر در وهله دوم، هویت می بخشند. هویتی که برخاسته از فرهنگ و جزئیات خاص آن بناها و نشان دهنده فرهنگ ، تفکر سازندگان و استفاده کنندگان آن و حتی نوع رابطه ای است که آن فرهنگ با فضای خاص خود برقرار کرده است. به همین دلیل است که به معماری پسا مدرن معماری پاپ Popular Architecture یا معماری مردمی نیزمی گویند ، چون در این نوع معماری از احجام و تزئینات و رنگهای عامه پسند و جالب توجه برای سطح درک عموم استفاده می شود.
چارلز جنکز بر آنچه خود آن را «تک ارزشى» بودن (Univalence) معمارى مدرن مىخواند، اصرار مىورزد. منظور او اَشکالى ساده و ماهوىاند که نوعا با مکتبهاى شیشهاى و فولادى تقریبا عامِ مدرنیست ها مشخص شدهاند. معماری که فقط به تکنیک و قواعد توجه می کند نه به روح و هویت آن.
به گفته جنکز، معمارى پسا مدرن به شیوههاى گوناگون مشخص مىگردد، شیوههایى که در آنها، معمارى پسا مدرن اصل تکارزشى بودن را رد مىکند. نخستین و روشنترین این شیوهها از طریق بازگشت به مفهوم کارکرد ارجاعى یا معنادار معمارى حاصل مىشود. در کار معماران پسا مدرن به وضوح مىتوان این نکته را مشاهده کرد که این نوع معماری آماده است به ماوراى خود اشاره کند و علاوه بر رفع نیازهای خاص کاربری اثر،معنا، هدف یا محیط خود را بیان کند. همین امر موجب شده است تا در معماری پسا مدرن، با انبوهی از نمادها و نشانه ها روبه رو شویم که به روشی غیر از مشاهده صرف می توان آنها را دریافت و این همان خصوصیت بارز شهری است که چارلز جنکز به آن اشاره می کند. یعنی نمادین بودن:
“معماری پسا مدرنیسم، معماری حرفه ای و مشهوری که بر پایه فنون جدید و قالب های قدیمی استوار باشد دارای ایهام کهنه و نو، عام و خاص است. امروزه توده جوان حرفه ای از حصار سنت پیر پروتستانی گریخته است، از ممنوعیت ها و سرکوب ها خسته و منزجر شده و به سمت طرح های پسا مدرنیستی روی آورده است.”
بر همین مبنا، چارلز جنکز ویژگی های اصلی ساختمان های پسا مدرن را با تأکید بر عوامل مهم و تأثیر گذار معماری پسا مدرن، اینگونه برشمرده است:
– نخستین ویژگی معماری پسا مدرن آن است که نوعی معماری پلورالیستی است که از سبک ها و زبان های متفاوت اقتباس می کند.
– این ترکیب سبک ها به نوعی هماهنگی و هارمونی ناموزون، نوعی کاربرد موارد ضد و نقیض و نوعی پارادوکس منجر می شود، که دومین ویژگی معماری پسا مدرن محسوب می شوند.
– سومین ویژگی معماری پسا مدرن شاخصه شهر گرایی و شهر نشینی است. بناهای پسا مدرن به تنهایی به چشم نمی آیند. بلکه با بسط یافتن در کنار سایر ساختمان ها در محیط پیرامون خود مورد توجه قرار می گیرند. زیرا پسا مدرن به دنبال افشای نمادها و نشانه هایی است که برای درکشان باید از محیط پیرامونش نیز کمک گرفت.
– ساختمان های پسا مدرن دارای شخصیت انسانی یا انسان شکلی، (Anthropomorphic) هستند، تزئینات و اشکالی آنها غالبا بیانگر شکل انسانی است.
– این ساختمان ها نشان دهنده ی رابطه ی بین گذشته و حال است. این کنار هم قرار گرفتن سبک های مختلف به معمار این امکان را می دهد که نه تنها سبک های گذشته را دوباره جمع کند بلکه موجب برانگیختن نوستالوژی گذشته اما در قالب جدید نمادها و نشانه ها شود.
– یکی دیگر از ویژگی های معماری پسا مدرن اشتیاق به محتوا و به معنی است. در واقع پسا مدرن ها، معماری را فقط در ظاهر بنا نمی دانند، بلکه مهم تر از آن، معنایی است که این بنا به ذهن متبادر می سازد.
– هفتمین ویژگی معماری پسا مدرن وجود رمزگذاری مضاعف از ترکیب و کنار هم قرار دادن سبک هاست به طوری که کنایه، طنز، ابهام، و تناقض را می توان در کنار هم مشاهده نمود. بناهای پسا مدرن، در آن واحد، می تواند بیانگر دو معنی یا به معنای دو چیز باشند. حتی به تعداد افراد و افکاری که به آن می نگرند نیز می تواند بازتولید معنایی داشته باشد. نه اینکه فقط آن را به یک فرم و معنای خاص محدود ساخت.
– ساختمان های پسا مدرن چند بنیانی یا چند وجهی هستند، یعنی می توانند همزمان به معنای چیزهای زیادی باشند. بر خلاف تک بنیانی یا تک وجهی بودن ساختمان های مدرنیست که تنها بیانگر یک چیز هستند.”من یک مکعب هستم”، معماری پسا مدرن چند بنیانی، غیر انحصاری،طفره رونده، طنین دار و نمادین است.
– معماری پسا مدرن به تفسیر مجدد سنت می پردازد. در واقع هدف این نوع معماری صرفا کپی برداری از گذشته نیست بلکه به دبال بازتفسیر و بازتولید معنایی آن است.
برای رسیدن به شرایط فوق، باید قوانین گذشته معماری را بر هم زد و ازآنجایی که این قوانین قراردادی هستند و نه طبیعی، لذا بر هم زدن آنها ممکن است. حقایق و نمادهای گذشته باید شکافته شود (ساخت زدایی شوند) و مفاهیم جدید مطابق با شرایط امروز از دل آنها استخراج شود .
معماری در شهر و فرهنگ شهری معاصر
درک پسا مدرنیسم به عنوان یک پدیده فرهنگی، در شهرهای امروز اغلب دشوار است. زیرا حتی در قالب یک اثر هنری یا ساختمان، در سبک گسستگی و تنوع بسیار دارد. تحولات پسا مدرنیسم در تمام جنبه های زندگی، مشهود است. گذار از تولید جمعی به تولید قطعه ای، از یک فرهنگ جمعی نسبتا منسجم، به خرده فرهنگ ها، از کنترل مرکزی در دولت و تجارت به تصمیم گیری جنبی، از تولید تکراری اشیای مشابه به تولید اشیایی متفاوت و با دگرگونی های سریع، از سبک های محدود به گونه های بسیار، از شعور ملی به شعر جهانی و در عین حال به هویت محلی و… در واقع به دوره جدیدی از نظام فرهنگی و اجتماعی وارد می شود.
جنکز به طور خاصى علاقهمند است بر منظرى نشانه شناختى از کارکردهاى معمارى تأکید ورزد، منظرى که از نظریههاى سوسورى زبان ناشى مىگردد. از نظر جنکز این امر بهطور خاصى به دو معناست: اوّلاً زبان معمارى، مانند زبانى که معماران مدرنیست دارند، زبانى از اشکال نمونه ازلى یا مطلق نیست، بلکه ارکان ساختارى آن، معناهایشان را از روابط مبتنى بر شباهت و ضدیت با سایر عناصر کسب مىکند.زبان معمارى، همانگونه که مبتنى بر رابطههاى درونى تفاوت است، خود قسمتى از زمینه بسیار بزرگترى از ساختارهاى متقاطع زبان و ارتباط است. نشانه ها از پس زمینه های متکثر برمی خیزند و آثار معماری را باید در این پس زمینه ها مورد مطالعه قرار داد.
از نظر جنکز، معماری باید معلول دیدگاه انسان از خود و از جهان پیرامونش باشد. درواقع معماری امروز باید برآمده از شرایط امروز باشد. یعنی علم، تکنولوژی و فلسفه کنونی. در مقیاس شهر، این لایه های تا شده و انعطاف پذیر نه نسبت به بافت مجاور خود بی تفاوت اند و نه مطابق با آنند، بلکه از شرایط محیطی بهره می جویند و آنها را در منطق پیچ خورده و منحنی خود جای می دهند .
چارلز جنکز بر تفاهم صمیمانه و دوجانبه میان معمار و مشترى زمانهاى اولیه را مورد بازبینی قرار می دهد. روابطى که در آن همگان به شیوهاى پراگماتیک شریک بودند، روابطى که در قطب مخالف روابط دورو و از لحاظ حرفهاى غیرشخصى بین مشترى و معمارى در دوران مدرناند. جنکز کوششهایى را مىستاید که در جهت احیاء دوباره چنین روابط صمیمانهاى میان معماران و مردم به منظور اجراى طراحى مشترکاند از مزایاى این امر این است که معمار پستمدرن را از این وظیفه مىرهاند که با سازگار کردن و ترکیب کردن سبکهاى متفاوت نشان دهد که در حال انجام کار حرفهاى نابى است. جنکز اذعان مىدارد به هنگامى که ساختن حقیقتاً امرى همگانى باشد، «رمزگذارى متکثّر»، تجسم طبیعى اولویتهاى محلّى و خاص است.
جنکز معتقد است یک معمار، برخلاف آنچه در دوره مدرن مرسوم بود، نباید خود به تنهایی ساختمان را طراحی کند بلکه باید همکار و مشاور استفاده کنندگان آن باشد. الگوی شکل ساختمان نباید تنها در ذهن معمار وجود داشته باشد، بلکه باید به گونه ای طراحی شود که ساکنان آینده ساختمان با آن انس و آشنایی داشته باشند و بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
از نظر او این ساختمان ها تنها مجموعه ای از جعبه های زیبای مشابه اما فاقد هویت و نوع کاربری بودند. او در این کتاب به معماران یادآوری می کند که: “ساختمان پسا مدرن، دارای دوگانگی در قواعد و مفاهیم است. یکی برای قشر روشنفکر و دیگری برای عامه مردم.”
درواقع به همین دلیل است که به معماری “پسا مدرن”، “معماری پاپ” یا “معماری مردمی” نیز می گویند. زیرا در این معماری از احجام، تزئینات و رنگ هایی عامه پسند و جالب توجه برای عموم استفاده می شود. برخلاف معماری مدرن که تنها قشر خاص روشنفکر می تواند متوجه معانی و مفاهیم انتزاعی آن شود.
جنکز اصطلاح “ضد اصلاح گران معماری” را برای معماران پسا مدرن که به نوعی به مبارزه با عقاید و اندیشه های معماران مدرن برخاسته بودند، به کار می برد که قوانین جدید آن برای احیای خیابان ها، میادین، بلوک های شهر، بناهای یادبود و… در واقع باز سازی شهری که مدرنیسم آن را نابود کرده بود، توسط بخشنامه های پی در پی پاپ، وضع می شد.
آشکارترین و غالباً بارزترین شکل تکثّرگرایى در معمارى پسا مدرن، باز بودن آن نسبت به گذشته است. درحالىکه به نظر مىآید معمارى مدرن گسست مطلق خود از گذشته را با پاکسازى سفت و سخت و دقیق کهنهگرایى جشن مىگیرد، پستمدرنیسم مشتاق بازیافتن و به کارگیرى سبکها و فنون تاریخى است. جنکز در کتاب آسمان خراش ها و شهرهای آسمانی خویش، این امر را پیامد بعدى نسبیت زبان معمارى معرفی می کند. در شکلهاى گوناگون احیاگرى که در نظریه پستمدرنیسم مورد توجّه قرار گرفتهاند، مىتوانیم تلاشى را در جهت توجّه به هر دو بُعد «در زمانى» و «همزمانى» در کارهای جنکز شاهد باشیم.
این تاریخىگرى مىتواند دو شکل اصلى به خود بگیرد. یکى چیزى است که جنکز آن را «احیاگرى مستقیم» مىخواند، که در آن معمارى به راحتى دوباره به شکلهاى سنّتى بازمىگردد، یا در مقیاس گسترده، شبیهسازیهاى تاریخى انجام مىدهد. امّا استفاده از گذشته همچنان مىتواند شکلهاى انتقادی تر و خودآگاهانهترى بگیرد، اشکالى که تمایل دارند حتى زمانى که در یک ساختمان هستند با تفاوتهاى تاریخى کنار بیایند و حتّى آنها را برجسته سازند.
جنکز انگیزه اصلی معماری پسا مدرن را همان شکست اجتماعی معماری مدرن، یا مرگ اسطوره ای آن می داند که به تدریج طی ده سال مکررا اعلام شد. ابتدا با فرور یختگی تدریجی یک برج مسکونی در سال ۱۹۶۸ و سپس با تخریب عمدی بلوک های مسکونی پروئین-آیگو .وی مرگ معماری مدرن و ایدئولوژی ترقی آن، تخریب شهر مرکزی و بافت تاریخی نیز برای عموم مشهود می داند اما تأکید می کند که لازم بود تا این انگیزه های مردمی و اجتماعی مجددا مورد تأکید قرار گیرند.
مدرنیسم تا حدودی به این دلیل به عنوان مسکن سازی انبوه و شهر سازی شکست خورد که نتوانست با ساکنان و استفاده کنندگانش که ممکن بود آن را دوست نداشته باشند و حتی از طرز استفاده آن خبر نداشته باشند، ارتباط برقرار کنند. بنابراین معماران پسا مدرن همچون رابرت ونتوری، چارلز مور، مایکل گریوز و… هم از نشانه های مردمی و هم از نشانه های نخبه گرایانه در کارشان برای نیل به اهداف مختلف استفاده می کنند و سبک شان اساس مختلط است.
در نظریات معماران پسا مدرن، تأکید بر کثرت گرایی، به این معنا که معمار باید برای انواع گوناگون “سلیقه های فرهنگی” و برای تلقی های مختلف از زندگی خوب، طراحی کند وجود دارد. در هر ساختمان پیچیده و در هر ساختمان بزرگ شهری، مثل یک اداره، سلیقه ها و نقش های متنوعی وجود خواهد داشت که باید به نوعی با هم جفت و جور شوند و اگر معمار این اشارات را دنبال کند، ناگزیر به سبکی التقاطی می رسد.
جنکز معتقد است می توان پیش بینی کرد که بیشتر جهان با خشنودی تا سه دهه دیگر(یعنی تا آغاز قرن ۲۱) به مدرنیزه کردن و تعقیب ایدئولوژی مدرن ادامه دهند. زیرا پسا مدرنیسم یک مرحله از رشد است نه واکنشی ضد مدرن. بنابراین قبل از آنکه یک کشور یا ملت بتواند به آن دست یابد، باید مراحل مختلف شهرنشینی، صنعتی شدن و پسا-صنعتی شدن را بپیماید و یکی از چرخش های کلیدی به سوی جهان پسا مدرن، تغییر در شناخت شناسی، درک معرفت و چگونگی رشد و ارتباط آن با سایر فرضیه هاست. این چرخش، نه تنها بر پیوستگی های طبیعت، بلکه بر ماهیت وابسته به زمان و فرهنگی معرفت نیز تأکید خواهد کرد.
به جای تلقی جهان و طبیعت به عنوان موجوداتی که همراه با قوانین تغییر ناپذیر عمل می کنند، دیدگاه پسا مدرن بر ماهیت تکاملی علم و بر تغییر منظر آن در زمان، مکان و فرهنگ های مختلف پافشاری می کند. این دیدگاه، بر نسبی گرایی مطلق تأکید نمی کند بلکه از نسبی گرایی که بر پایه تکامل و ماهیت جهشی رشد علمی قرار داشته باشد، دفاع می کند و بر این واقعیت که همه قضایای مربوط به حقیقت نسبت به زمان و شرایط حساس اند، تأکید می ورزد.
جنکز پسا مدرن را یک جنبش فرهنگی و دوره ای تاریخی می داند و پسا مدرن را در برخی از زمینه ها مترقی (واقع بینی اجتماعی و فنی) و در برخی دیگر موضع انفعالی و متمایل به گذشته، فرار از واقعیت، متهم به جنون، محکوم می کند.
جنکز سعی می کند تا بازنمایی وضعیت هنر، هنرمندان، نخبگان و عامه مردم در فرهنگ جامعه شهری در دوران مختلف پیش از مدرن، مدرن و پسا مدرن را شرح دهد و بر این نکته تأکید می کند که در دوره معاصر، تنها اندیشه پسا مدرن(پسا آوانگارد) می تواند توفیق یابد چون در بطن زندگی جامعه و مردم وارد شده و به وظیفه اصلی خود می پردازد. نه فرا تر و نه فرو تر. بلکه همگام با نیازهای جامعه حرکت می کند.
او در کتاب “ساختمان های نمادین” خود، بناهای جدید در شهرهای امروزی را یک تصویر جدید، فشرده و کامل از بازنمایی اجزای یک کل معرفی می کند. او معتقد است یک نشانه بازنمایی کننده علائم مشترک تمام چیزهایی است که آنها را در بر گرفته و آن را تشکیل داده اند. به عبارت دیگر، برای نمادین شدن یک ساختمان باید یک تصویر جدید و فشرده از تمام چیزهایی که قابلیت بالای ترکیب با اشکال معین دیگر دارد و می تواند خارج از شکل اصلی خود آن را برجسته و بازگو کند، بدست آورد و برای افزایش قدرت نشانه، باید قابلیت یادآوری برخی راه های ناخوشایند اما مهم استعاری باشند و بتوانند به یک نماد مناسب برای ستوده شدن در جامعه دنیوی باشد.
جنکز محصول تولید شده را آخرین چیزی می داند که یک معمار سازنده بناهای نمادین به دنبال آن است و دلیل لزوم بیشتر تقاضای جامعه برای این نوع معماری، عدم توانایی سایر معماران در ساخت این بناها یا وجود یک تضاد بزرگ و حل ناشدنی میان شهر ها و یا ساختمان های نمادین با دیگران نیست، بلکه این نوع معماری در جهت متفاوت بودن و تلفیق آگاهی های گوناگون در این زمینه است. از این قابلیت بالای معماری نمادین نباید برداشت خودشیفتگی یا تنزل فرهنگی معماری نمادین نمود، بلکه این امر به معنای دربرگرفتن تمام جهان با تمام جزئیات آن است. این مهم است که به تفاوت های اندک مکان ها و موقعیت ها در دنیای امروز و وجود نیروهای متضاد در تولید ساختمان های نمادین (زوال مذهب به معنای سنت و رواج تفکرات و تخیلات بشری) آگاه باشیم و به اتصال تاریخی میان آزادی، خلاقیت، رایانه ها(به عنوان نقطه انفصال هرگونه الزام و پای بندی به سنت) باور داشته باشیم.
جنکز معتقد است در معماری نمادین، شبیه نبودن به هر چیزی که در گذشته وجود داشته است مهم است. اینکه شما با بنایی رو به رو شوید که شبیه به چیزهایی که در گذشته دیده اید نباشند، و تمام تلاش خود را در نشان دادن این نکته که”چرا تمام نمونه های خوب متفاوتند” به کار می بندد. او معتقد است تمام نمونه های خوب، به این دلیل برجسته اند که سرشار از معانی هستند که به نوع مکان آنها، ساختارشان و تاریخ شان مرتبط است. معانی که به نوعی می توان گفت حتی نشانگر دنیای پنهانی در طبیعت هستند. بناهای نمادین، در یک نگاه عمیق تر، بسیار خلاقانه ترند.
ساختارهاى صنعتى براى معماران اروپایى، دنیاى قشنگ نو علم و فناوری را عرضه کردند و ساختمانهاى مدرنیستها آشکارا از این منابع الهام گرفتند و سریعا محتواى نمادین خود را از اینها کسب کردند، زیرا که مدرنیستها روش طراحى نوینى را مبتنى بر نوعى از نشانهشناسى معمارانه مبنى بر تفسیرشان از فناوری مترقّى و پیشروى انقلاب صنعتى بود.
نتیجه گیری
کل فضای شهری، یک فضای نمادین است و در نماد شناسی شهری نخستین نکته، پویایی یا قابلیت انعطاف بالایی است که این نمادها دارند. نمادها در طول زمان تغییر می کنند و به یک شکل فهمیده نمی شوند. تفاوتی که در نگاه مردم وجود دارد باعث می شود که این نمادگرایی هم متفاوت شود. ” وقتی از نمادهای شهری صحبت می کنیم، می توان این نمادها را به دو گروه از نمادها تقسیم کرد: نخست نمادهایی که با فضا (فضای مادی) ارتباط دارند و دوم نمادهای غیر مادی. وقتی فردی در یک فضای مادی قرار می گیرد ممکن است آن فضا به خودی خود برای او دارای معنا نباشد بلکه احساس هایی که در آن فضا دارد و… برای او فرایند معناگذاری را انجام دهد. در نتیجه نمادشناسی شهری را باید از دو دیدگاه مورد بررسی قرار داد: یک زاویه فرهنگی که همان فرهنگ غالب است و دیگری واقعیت درونی و بسیار پیچیده ای که در خود جامعه جریان دارد. وقتی از نمادشناسی شهری صحبت می کنیم با چیزی روبه رو ایم که حاصل برخورد این هاست.(پاره های انسان شناسی،ص۶۷۱)”
در این گزارش بر فضاهای مادی تأکید شده است. فضاهایی که معماری و شهرسازی در پدید آوردن آنها نقش تعیین کننده و اصلی را دارند. هرچند نمادگرایی شهری پدیده ای است در داخل شهر و در یک تجربه قراردادی معنا گذاری می شوند ولی در این بین نقش اصلی بر روی سازندگان این بناها و انگیزه های آنهاست. وقتی از یک نمادگرایی صحبت می کنیم، در حقیقت باید به این نکته اشاره داشته باشیم که چه چیزی چه چیز دیگر را توصیف می کند یا به ذهن می آورد و یا می تواند جایگزین چیز دیگر شود. و در بناهای شهرهای پسا مدرن، همانگونه که جنکز هم تأکید می کند، سمبل ها را خود مردم طرح می کنند و قابل فهم برای آنهاست. نمادگرایی در شهرهای امروز،نه تنها شامل اشیا و نشانه هایی که امکان یادآوری اشخاص، اشیا، اندیشه ها و حوادث یا هر چیز دیگری را فراهم می کرد است،بلکه شامل همه چیزهای حتی بسیار پیش پا افتاده نیز شده است. انسان تمایل دارد آنچه را که به سوی زیباشناسی می رود هنر قلمداد کند و به این ترتیب ممکن است آنچه که از دید عمومی هنر تلقی می شود، از دید حرفه ای هنر به حساب نیاید. هنر دردنیای پسا مدرن نه تعلق به چار چوب ارجاعی و معیار داوری خاصی است و نه به پروژه یا اتوپیای خاصی تعلق دارد. بنابراین ساختار نمادها و نشانه ها در شهرهای امروز بسیار پیچیده تر از آن چیزی است که در اکثر شهرهای متأثر از انقلاب صنعتی و یا نماد سازی شهری مدرن است.
چارلز جنکز را با یک رویکرد (پسا مدرن) اما در سه نقش نویسنده، طراح و معمار و کارگردان می توان دید. اما نکته جالب در همین جاست که جنکز تمام این نقش ها را در یک جهت و در مسیر پیشبرد اهدافش که همانا نشان دادن به اتمام رسیدن دوره مدرن و وارد شدن به عرصه پسا مدرن و لزوم تطبیق تمامی فرآیندها، معماری ها و تولیدات انسانی با جریانات فکری و ذهنی زمانه اوست، به کار می برد. در واقع تمامی این نقش ها و فعالیت های او مکمل یکدیگر می شوند و هر یک به گونه ای در بدست آوردن ایده و دید های تازه ( و نه دیدگاه) در زندگی انسان امروزی (انسان پسا مدرن) جنکز را یاری می رسانند.
حضور پررنگ و خلاقانه ساختار نماد و نشانه شناختی بسیار فعال جنکز و استفاده از نمادها به طرق گوناگون حتی در پروژه های فضای سبز و منظر او، به گونه ای است که کاملا طرز تفکر جنکز را از دو رمزی بودن یا رمزگان های دو سطحی نشان می دهد. رمز سطح اول که برای همه روشن و خواناست، و رمز سطح دوم که فقط برای کسانی که بتوانند با دانش های گوناگون هنر، طراحی، اسطوره شناسی، فیزیک و نجوم، ارتباط برقرار نموده و آنها را در ارتباط با هم بررسی نمایند. تمام تلاش او در زمینه روشن کردن جنبه های پنهان اما مهم و اساسی معماری در زندگی و در فضاهای اطراف انسان هاست.
منابع
• احمدی ، بابک (۱۳۷۵) ساختارشکنی و تأویل متن،شالوده شکنی و هرمنوتیک، تهرانک نشر مرکز.
• بازرگانی، بهمن(۱۳۸۱)، ماتریس زیبایی، تهران: نشر اختران.
• جنکز ،چارلز(۱۳۷۴)، پسا مدرنیسم چیست؟، ترجمه فرهاد مرتضایی، تهران: نشر مرندیز.
• فکوهی، ناصر(۱۳۸۳)، انسان شناسی شهری، تهران: نشر نی.
• فکوهی، ناصر(۱۳۸۵) پاره های انسان شناسی، تهران: نشر نی.
• قبادیان ، وحید (۱۳۸۵) مبانی و مفاهیم در معماری معاصر غرب، چاپ پنجم، تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.
• کهون، لارنس(۱۳۸۲) از مدرنیسم تا پسا مدرنیسم، ترجمه از عبدالکریم رشیدیان، چاپ سوم، تهران: نشر نی.
• گیدئین، زیگفرید (۱۳۶۵)، فضا،زمان و معماری، منوچهر مزینی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
• مزینی ، منوچهر(۱۳۸۶) از زمان و معماری، چاپ سوم، تهران: انتشارات شهیدی.
yasmin.ohadi@gmail.com
ویژه نامه «شهر و فرهنگ»
http://anthropology.ir/node/10240