نویسنده گیل جونز، ترجمه محمود شارع پور، سال ۱۳۹۳
تهران: سمت، ۲۷۵ صفحه
نوشتههای مرتبط
گیل جونز، در این کتاب با نگاهی تازه به مفهوم «جوانی»، در برساخت اجتماعی این موضوع توجه ویژهای داشته و سعی نموده تا نظریات اجتماعی مهم را در زمینه فهم این دوره مورد ارزیابی دقیق قرار دهد. دغدغه کتاب حاضر بررسی رهیافتهای مربوط به مطالعه جوانان است نه مروری بر تحقیقات تجربی در زمینه جوانان و هدف نویسنده کتاب ترکیب و ادغام بهینه دیدگاههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، زیستی برای نیل به فهم کاملی از ماهیت دوره جوانی در جامعه معاصر و ارزیابی این نکته است که آیا نظریات می توانند به آگاهسازی برساختهای موجود در زمینه جوانی، کمکی کنند یا موجب فرایند برساخت سازی دوباره شوند. ماهیت این کتاب نظری است و نویسنده سعی بر تحلیل اجتماعی فرایندهای دوره جوانی دارد و معتقد است اگر قصد داریم دوره جوانی را بفهمیم و می خواهیم فعالانه در مناقشات مربوط به جوانان مشارکت کنیم باید از خاکستر چهارچوبهای گذشته چهارچوب مفهومی جدیدی را بنا کنیم. اگرچه خاستگاه بسیاری از چهارچوبهای نظری مورد بحث در کتاب از کشور های مختلفی به ویژه اروپا و آمریکای شمالی است و بیشتر برنامه های تحقیقی و تقریباً تمام اقدامات حوزه سیاستگذاری مورد بحث در این کتاب از انگلستان گرفته شده است و نمی توان از یافته و نتایج های به دست آمده به تعمیم های مستقیم درباره دیگر کشورها بخصوص جامعه ایران استفاده کرد، اما در راستای شناخت الگوهای بین المللی و در نتیجه تدوین الگوی ملّی و خاص در حوزه جوانان، به نکات مهمی اشاره و بررسی شده است.
کتاب شامل ۷ فصل می¬باشد؛
فصل اول «جوانی» چیست؟
فصل دوم جوانی به مثابه کنش
فصل سوم جوانی به مثابه هویت
فصل چهارم جوانی به مثابه انتقال
فصل پنجم جوانی و نابرابری
فصل ششم جوانی وابستگی
فصل هفتم جوانی در جامعه
فصل اول کتاب به معنا و مفهوم جوانی؛ اینکه جوانی چیست و چه تعریفی برای آن وجود دارد، سپس به ظهور و افول مفهوم دوران جوانی در چهارچوب حکایت عام مربوط به ساختن و برچیدن روایتهای کلان پرداخته است. موضوع این فصل بررسی شیوه هایی مختلفی است که جوانان از طریق آنها با جامعه خود تناسب ساختاری می یابند: از طریق ورود به جریان زندگی، سن، نسل، طبقه اجتماعی، جنسیت یا به عنوان فرد. برای شروع سؤالات مختلفی مورد توجه قرار می گیرند؛ سؤالاتی مانند چگونه می توان بستر اجتماعی در حال تغییر و رابطه بین دوره جوانی، جوانان و کل جامعه را درک کرد و چگونه و چرا برساخت دوره جوانی برحسب زمان و مکان به طور تاریخی بین کشوری یا بین فرهنگی، متفاوت می شود. دوره جوانی در شرایط مدرنیته متأخر شبیه دوره جوانی در شرایط اوج مدرنیته یا شبیه دوره جوانی در شرایط ماقبل صنعتی نیست. چگونه روندهای کلی جامعه برساختهای دوره جوانی و تجارب جوانان را در برخی کشورها تحت تأثیر قرار داده و توانسته اند بر جوانان سایر کشورها نیز مؤثر باشند. نویسنده در این فصل به تعریف جوانی از نظر پی یر بوردیو اشاره می کند: «جوانی» یک مفهوم در حال تکامل است که لایه به لایه آن مملو از ارزشهایی است که بیان کننده دغدغه های اخلاقی، سیاسی و اجتماعی جامعه معاصرند. «جوانی» یک برساخت اجتماعی با معانی اجتماعی است و وظیفه جامعه شناسی جوانان درک این نکته است که این معانی چگونه و چرا پدید آمده اند. همچنین بوردیو معتقد است تقسیم بندی سنی موجود در جوامع در مورد جوانانی ظاهری اختیاری دارد و در اصل بازتاب روابط قدرت بوده و ناشی از انواع اعمال نفوذها است. بنابراین عنصر اصلی برای فهم دوره جوانی همانا روابط بین قدرت نسلی است. شیوه ای که مفهوم جوانی مورد استفاده قرار گرفته است ارتباط نزدیکی با شرایط تاریخی و دغدغه های اجتماعی زمان خود دارد.
نویسنده در فصل دوم فرهنگ نکوهش که درباره جوانان پدید آمده، بررسی می کند و به این نکته توجه می نماید که آیا نظریات کنش می توانند رفتار جوانان را تبیین کنند. موضوع این فصل درباره ادراک مسئولیت برای کنش است: آیا جوانان استقلال و قدرت کافی برای عمل آزادانه برخوردارند و می توانند براساس کنشهای خود مورد قضاوت قرار گیرند و تا چه حد جوانان واقعاً می توانند مدعی مالکیت کنشهای خود باشند یا اینکه در چهارچوب محدودیتها و احتمالات عمل می کنند؛ از اینرو مسئولیت کنش با آنان نیست یا حداقل اینکه تمام مسئولیت با آنان نیست. به زبان ساده آیا جوانان مشکلی برای جامعه هستند یا برعکس؟ در ادامه فصل به بررسی جوانی بعنوان کنش با تأکید بر کنش جمعی در فرهنگ و خرده فرهنگهای جوانان، سازمانهای جوانان، جنبش های اجتماعی جدید و تروریسم انتحاری پرداخته شده است. دغدغه نویسنده در این فصل توجه به برخی رفتارهای عمومی تری است که بر ادراک مردم از جوانی در سطوح محلی و جهانی تأثیر دارند. جای نگاه به جوانی به عنوان یک مفهوم ایستا، نویسنده به این موضوع می پردازد که چگونه و چرا به موازات تبدیل جوان به بزرگسال، کنش گری فردی افزایش می یابد و افراد به مهارتهای ارتباطی و شناختی دست می یابند و به جایگاه اجتماعی اقتصادی خاصی نایل می شوند که آنها را قادر می سازد تا به شکل بازتابی با ساختارها مواجه شوند؛ ساختارهایی که در ایام جوانی بر کنش های آنان حاکم بودند و حتی با این کنشها مخالفت هم می کردند.
در فصل سوم موضوع توسعه هویت در دوره جوانی بررسی و به این نکته پرداخته شده که چگونه هویتها به شکل اجتماعی توسعه می یابند و چگونه این فرایند در انتقال اجتماعی از دوره مدرنیته به دوران مدرنیته متأخر تغییر یافته است. همچنین نظریات در حال تغییر درباره خود و هویت در ارتباط با جوانی و جوانان ارائه گردیده، ابتدا برخی از ابعاد اکتسابی هویت در مدرنیته متأخر بررسی شده و سپس به خلاصه ای از نظریات اصلی درباره خود که برخاسته از نظریه روانکاوری فروید و مفهوم ناخودآگاه سرکوب شده و خودانگاره تحریف شده و مصنوعی که از نظریات مارکسیستی و نظریات جامعه شناختی مربوط به مدرنیته متأخر برخاسته اند، توجه گردیده است. همچنین با نقد تلاش های اخیر در علوم اجتماعی برای بکار بستن برچسب برای نسلهای سنی تغییرات صورت گرفته در طول زمان بررسی گریده؛ یعنی حرکت از دغدغه روانکاروانه مدرنیستها نسبت به خود، از راه بکارگیری دیدگاه جامعه شناختی نئومارکسیتها و در نهایت رسیدن به دغدغه مربوط به هویت در مدرنیته متأخر و حتی پوچ گرایی در تحلیل های پست مدرنیستی. نویسنده همچنین خرده فرهنگهای جوانان را در پرتو نظریات فراساختارگرایی مربوط به سبکهای جوانان (سبک زندگی و سبک موسیقی) و اینکه آیا مفهوم خرده فرهنگ هیچ تناسب و ربطی با عصر فراهژمونتیک مدرنیته متأخر دارد یا خیر بررسی کرده است. در نهایت به بحث درباره مفهوم خود هویتی بازتابی پرداخته که این مفهوم درباره نظریه سرمایه هویتی و هویتهای یادگیری در جوانان استفاده می شود.
در فصل دوم و سوم نویسنده به بررسی تأثیر اشکال سرکوب بر توانایی جوانان برای ابراز خود و ارزشهای شأن و توسعه حسی جوانان پرداخته است، اما دغدغه اصلی نویسنده در فصل چهارم بررسی تأثیر ساختار نهادهای دولتی بر توانایی جوانان برای تعریف زندگی خود است. برای رسیدن به این هدف، فصل حاضر ژرف نگری بیشتری به «جهان دنیوی خانواده، مدرسه و کار که بیشتر جوانان در آن بسر می برند،» دارد و از قلمروهای عمومی قابل مشاهده مصرف سیاست فراتر می رود. شیوه های مفهوم سازی انتقال زندگی در علوم اجتماعی و ارزش این رهیافت را برای فهم جوانی به عنوان یک مفهوم را بررسی می شود. دیدگاههای کلی روندهای اخیر در انتقال به بزرگسالی و این نکته که تا چه حدی این روندها خاص جوانان یا بیان کننده تغییرات اجتماعی کل جامعه هستند. در ادامه فصل به بحث درباره موضوع بیوگرافیهای استاندارد شده و بیوگرافیهای انتخابی پرداخته، و به نظریات فردی شدن و مفهوم بیوگرافی بازتابی و گستره زندگی توجه می نماید و از مباحث مربوط به ماهیت کنش، تصمیم گیری و استراتژی برای پاسخ به این سؤال استفاده می کند که چگونه جوانان طی بیوگرافی انتقال به دوره بزرگسالی خطر و فرصت مدیریت می کنند. آثار نظری گیدنز و بک چهارچوبی برای این بحث فراهم می کنند که آیا بیوگرافی جوانان بیان کننده مسیری است که نهادها و سازمانها برای آنها ترسیم کرده و از قبل آنها را ساخته اند یا اینکه این بیوگرافی ها پروژه های شخصی هستند. در ادامه به بررسی این نکته می پردازد که چگونه جوانان زندگی خود را به صورت عملی و دفاعی یا ابزاری و به طور راهبردی یا حتی به گونه ای تجربی آزادانه مدیریت می کنند و اینکه چگونه در طول زمان رهیافت جوانان تغییر می کند و آنان این امید را پیدا می کنند که شانس دوم یا حتی سومی هم دارند. نویسنده همچنین به این بحث می پردازد که مفهوم انتقال «شکست خورده» را باید رها کرد و طرفدار طرحهای بیوگرافیِ در حای وقوع شد، چیزی که مفهوم ضعیف مراحل زندگی نمی تواند آن را محدود کند. نویسنده در این فصل به این نتیجه می رسد که سیاستهای دولتی می تواند به گونه ای طراحی گردد که هم به انتقال کمک و هم آن را تنظیم کنند.
هدف اصلی فصل پنجم بررسی دقیق منابع نابرابری در دوره جوانی و بررسی شیوه های مختلف و در حال تغییر مربوط به فهم علل نابرابری ها در دوره جوانی است و تأکید ویژه بر عنصری است که سیاستگذاران در دهه های اخیر به آن بی توجه بوده اند، یعنی «طبقه اجتماعی». در این فصل نویسنده به بررسی مشکلات مربوط به استفاده از تحلیل طبقاتی درباره جوانان که ناشی از وضعیت انتقال آنان است، می پردازد. مباحث این فصل نشان می دهد که چگونه برساختهای سیاسی مربوط به جوانان از تبیینهای طبقاتی مربوط به نابرابری دوری کرده اند تا از این طریق مفاهیم زیر طبقه و طرد اجتماعی برخور کنش گر و جوان فردی شده تأکید کنند. استدلال نویسنده در این فصل چنین است که نابرابری های در دوره جوانی ریشه در محرومیتهای ساختاری دارند و بعلت ساختار کلی روابط قدرت نابرابر در کل جامعه، پدیدار می شوند و تغییر می کنند. چون جوانان بی خانمانی یا فقر را خود انتخاب نمی کنند، بنابراین عالمان اجتماعی وظیفه دارند بررسی کنند که چگونه جوانان گرفتار این وضعیتها می شوند و سپس نتایج تحقیقات خود را در اختیار سیاستگذاران قرار دهند. نویسنده همچنین رهیافتهای سیاستی نسبت به مسائل اجتماعی دوره جوانی را بررسی می کند.
در فصل ششم نویسنده به مسئله وابستگی پرداخته که کانون اصلی انتقال به دوره بزرگسالی است و فهم ماهیت جوانی بدون فهم رابطه آن با وابستگی غیرممکن است. بحث اصلی این فصل این است که جوانان را باید کنش گران اجتماعی دانست که از راه زنجیره های تکلیف و معامله به مثل با یکدیگر پیوند اجتماعی دارند ولی سیاستهای اجتماعی شرایطی را فراهم کرده اند که با بکارگیری مدل وابستگی هنجارهای فرهنگی را از بین برده و شرمساری را بوجود آورده و عملاً پیوندهای اجتماعی را در خطر نابودی قرار داده است. در این فصل خانواده به عنوان بستری توجه شده که در آن کنشها و تصمیمات جوانان شکل می گیرند. نویسنده همچنین به این بحث می پردازد که انتقال میان وابستگی خصوصی و استقلال عمومی، ویژگی مهم مفهوم جوانی است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است، ولی توجه به این موضوع می تواند موجب پیشرفت مطالعات جوانان شود.
در فصل هفتم نویسنده در پی بررسی دقیق تر پیوندهای اجتماعی جوانان در عصر مدرنیته متأخر می باشد و نشان می دهد که چگونه جوانان با جامعه کل، پیوند ساختاری و فرهنگی دارد و هرگز بیرون از این جامعه کل، قرار ندارد. موضوعاتی همچون نسبیت خطرناک مربوط به مفهوم جوانی، اینکه رهیافت تکثرگرا درباره جوانی می تواند از انسجام برخوردار باشد؛ چگونه می توان چهارچوب مطالعه سن و روابط نسلی در جوامع در حال تغییر مفهوم جوانی را توسعه داد، بررسی شده است. همچنین به این موضوع توجه شده است که چگونه می توان مفهوم جوانی را به صورت جهانی گسترش داد؛ به گونه ای که این مفهوم برای جوامعی که تناسب کمتری با مدل مدرنیته متأخر دارند نیز ربط داشته باشد. در این فصل تأکید بر توصیه به جوانان مورد ارزیابی مجدد قرار گرفته و دلالتهای این تأکید برای حوزه سیاستگذاری بررسی شده است.