محمد کاظم عالی پور
کتاب به سه بخش اساسی تقسیم میشود. همان گونه که از عنوان بخش یکم پیدا است(نقش محیط)، نخستین بخش کتاب در مورد جغرافیا است: جغرافیایی خاص با تاکید ویژه بر عوامل انسانی.
نوشتههای مرتبط
«جهان مدیترانهای» بسیار گسترده است و امتدادی از امپراتوری عثمانی در شرق تا امپراتوری اسپانیا در غرب دارد و این شامل صحرای شمال افریقا، اروپای شرقی، مرکزی و غربی و حتی اقیانوس اطلس و نیز نواحی داخلی حوزه ی دریای مدیترانه میشده است. با ملاحظه ی کوهها، تپهها، جلگه و سواحل گرداگرد دریا پژوهش خود را آغاز می شود و سپس به خود دریا و جزایر مدیترانه پرداخته می شود.
بحث جغرافیای جهان مدیترانه با تحلیل ارتباطات و شهرها به پایان میرسد اما آن چه که به آن پرداخته شده تنها به همین ختم نمی شود بلکه تلاش بر این است که نوع خاصی از تاریخ در آن بیان شود حتی اگر اطلاعات کامل تری از آن زمان در دسترس بود باز هم حالت مساعدی نداشت که پرسش هایمان را به طور کامل در یک بررسی جغرافیای انسانی بین سالهای ۱۵۵۰ تا ۱۶۰۰ محدود کنیم؛ از آنجایی که در حقیقت تنها به گزارش های ناقصی از آن دوره دسترسی داریم که آن هم توسط مورخان به طور سیستماتیک دسته بندی نشده است (درست است که مدارک فراوانی موجود است اما برای هدف ما کافی نیستند)، تنها روشی که می توان با آن لحظه ی کوتاهی از زندگی مدیترانه میان سال های ۱۵۵۰ تا ۱۶۰۰ را از تاریکی بیرون کشید، بهره گیری کامل از شواهد، تصاویر و مناظر دیگر دوره ها، پیش و پس از آن و حتی از زمان حال است. تصویر حاصله متشکل از ترکیب تمام شواهد در طول زمان و مکان است که تاریخ را با ارزش های دائمی قابل تشخصیش به طور آهسته برای ما به نمایش می گذارد. در این متن جغرافیا دیگر پایان خودش نیست بلکه وسیله ای برای اتمام است. به ما کمک می کند تا آشکار سازی آهسته ی حقایق ساختاری را دوباره کشف کنیم تا به مسائل از نقطه نظر با قدمت خیلی زیاد نگاه کنیم. جغرافیا همانند تاریخ می تواند به بسیاری از سوالات پاسخ دهد. تاریخ در اینجا به ما کمک می کند تا حرکت تقریباً نامحسوس تاریخ را کشف کنیم، البته به شرطی که برای پیروی از درس ها و پذیرش طبقه بندی ها و بخش های آن آماده باشیم. مدیترانه حداقل دو چهره دارد. نخست این که از یک سری شبه جزایر متراکم و کوه مانندی تشکیل شده است که دشت های مهمی آن را منقطع کرده است: ایتالیا، شبه جزیره بالکان، آسیای صغیر، آفریقای شمالی و شبه جزیره ایبری. دوم این که در میان این قاره های کوچک توالی گسترده، پیچیده و پراکنده ای از دریا قرار گرفته است که برای مدیترانه، نهاد واحدی با عنوان مجموعه ای از دریاها محسوب نمی شود. شبه جزایر و دریاها: دو نوع محیط زیست هستند که اول از همه برای ایجاد شرایط کلی زندگی انسانی مد نظر قرار می گیرند اما کل ماجرا را بازگو نمی کنند. از یک طرف، مدیترانه از جنوب همسایه ی نزدیک کویر است که بی وقفه از صحرای اطلس تا صحرای گبی و تا دروازه های شهر پکن جاری است. از جنوب تونس تا جنوب سوریه، کویر مستقیماً دریا را بخش بندی می کند. این یک رابطه ی معمولی نیست؛ یک رابطه ی صمیمانه است که گاهی اوقات دشوار و همیشه طالب است. پس کویر یکی از چهره های مدیترانه است.
از طرف دیگر، در شمال اروپا واقع شده است که به موجب اثرات مدیترانه، به همان اندازه و گاهی اوقات قاطعانه بر خود مدیترانه تاثیر می گذارد. اروپای شمالی که در پشت درخت های زیتون واقع شده است یکی از حقایق همیشگی تاریخ مدیترانه است و ظهور اروپایی تلقی می شود که تصمیم گرفت با افق های اقیانوس اطلس خود به سرنوشت دریای داخلی در قرن شانزدهم پایان دهد.
در بخش دوم کتاب که عنوان آن« اهداف جمعی و روندهای عمومی» است بر ساختارهای اجتماعی، سیاسی و البته اقتصادی متمرکز است. بحث در این بخش در خصوص مسائل اقتصادی، تجاری و قیمتها داده هایی مطرح و تحلیل هایی انجام می شود. بخش دوم با بحث جنگافروزی در منطقه(جهان مدیترانه ای)به پایان میرسد. لایه ی زمانی ما در بخش سوم «زمان اجتماعی» است که حرکتی سریع تر و چالاک تر از «زمان جغرافیایی» دارد. زمان مذکور آهسته آهسته، اما با ریتمیادراکپذیر در طول سده ها و اعصار ادامه مییابدعنوان . بخش سوم« وقایع، سیاست و مردم» است .این بخش بیش از هرچیز دیگر تاریخ سیاسی و دیپلماسی و نظامی است. اینجا دیگر مفهوم زمان لباس دیگری بر تن می کند ومعنای» زمان فردی » معنا پیدا می کند. زمان مذکور سریعترین زمان ممکن بوده و برای اکثر مردم قابل درک و فهمیدنی است.
بخش انتهایی کتاب اختصاص دارد به تجزیه و تحلیل جنگهای امپراتوری اسپانیا در نیمه ی دوم سده ی شانزدهم. این جنگها به رهبری فیلیپ دوم صورت میگرفت. او بر بخش غربی جهان مدیترانهای حکمرانی میکرد. طرف دیگر جنگ نیز امپراتوری عثمانی بود که بر بخش شرقی فرمانروایی می کرد. این بخش مشتمل است بر شرحی از افراد درگیر ماجرا و نیز شامل توصیف نبردها، دیپلماسی ها، معاهده ها و غیره است. نبرد کلیدی جنگ لپانتو است که بین ناوگان اسپانیا و ترکان در سال ۱۵۷۱ رخ داد. در این نبرد پیروزی با ناوگان اسپانیا بود اما ، فیلیپ نتوانست در دنباله ی کار این پیروزی را در دیگر نقاط تکرار کند تا بر همه ی جهان مدیترانه ای تسلطی پیدا کند. در انتهای سده ی شانزدهم امپراتوری اسپانیا توجهش را به سمت غرب و اقیانوس اطلس معطوف کرد. براین مبنا امپراتوری روبهرشدی در دنیای جدید، یعنی قاره امریکا شکل گرفت.برای فهم اینکه چرا فیلیپ دوم نتوانست پیروزی نبرد لپانتو را به تسلط بر کل جهان مدیترانهای تبدیل کند، ارجاع به بخش دوم کتاب می دهیم. به خالیشدن خزانه ی اسپانیا اشاره می رود و در این قسمت و در ادامه به سختی ها و محدودیت های ارتباطات در گستره ی پهناور امپراتوری اسپانیا اشاره می شود. در این بخش نشان داده می شود که «وقایع منفرد» که موضوع تاریخ نگاری های سنتی و کهن(پیشا آنال) بودهاند، نقشی پررنگ در تاریخ بر عهده داشته اند و ساختارهای گسترده تر و ژرف تری در کارند که فراتر از توان کنترل افراد، آن ها را محدود می کنند حتی اگر به نیرومندی و توان فیلیپ دوم باشند.
به طور کلی، فصل ۱ تا ۳ به توصیف تنوع دریا و فراتر از سواحل آن می پردازد. سپس می بینیم که آیا می توان در مورد وحدت فیزیکی دریا (فصل ۴: اقیلم) یا وحدت انسانی و لزوماً تاریخی آن (فصل ۵: شهرها و ارتباطات) بحث کرد یا خیر.
• Braudel ,Fernand,The Mediterranean and the Mediterranean World in the Age of Philip II, Vol. 1Published by Harpercollins, 1975.