چکیده:
بحث پیرامون ترجمه ناپذیری و ترجمه ناشدنی ، در میان ارباب نظر بسیار است. زمانی باور این بود که شعر حافظ ترجمه ناپذیر است. شاید این نظر در زمانی خاص و برای قشری خاص در فرهنگی خاص پذیرفتنی باشد اما بسیاری از منتقدان معتقدند “شاهکارهای ادبی متعلق به تمام ملتها و زبانهاست” (رادفر، ۱۳۶۹). امروزه به دلایل متعدد حافظ ترجمه ناپذیر تلقی می شود اما چنانچه بستر فرهنگی لازم به تدریج آماده شود و این آثار در این بستر ِ آماده شده ترجمه شوند افرادی که توانایی لازم را کسب کرده اند می توانند به اندازه توانائی های خود از ترجمهء شاهکارهای جهان بهره برند. از طرفی می دانیم که “پیشرفت هر کشور در امور مادی و معنوی ثمرهء برخورد درست و منطقی با فرهنگهای دیگر و بهره وری از آنهاست”(همان،ص ۱۵۳). در این میان افرادی هستند که ایمان به فرهنگ غنی را سدی در مقابل غربزدگی از طریق ترجمه های ادبی می دانند (دانشور، ۱۳۶۹) یعنی ترجمه را امری مضر می دانند، در صورتی که این افراد هستند که با برداشتهـا و نیاتی که دارند استفــاده های درست یا نادرست از متونی که خوانــده اند می نمایند. خودپسندی، ترس از بیگانه، غرور، تعصب، مدگرایی و … عواملی هستند که در “ذهن” افراد آثاری را ترجمه نشدنی می کند و حال آنکه روحیهء کسب ِ علم و دانش آزادی خواه بوده، سبب می گردد افراد، کمتر اثری را ترجمه-نشدنی بدانند. همچنین ناشناس بودن افراد و مشکلات جامعه، عدم آشنایی خوانندگان با آثار اندیشه پرور، اقتصاد نابسامان، زمان نیز از دیگر عواملی هستند که آثار زیادی را ترجمه نشده باقی می گذارد. در این مقاله سعی می شود تأثیر عوامل مختلف اجتماعی در انجام یا عدم انجام ترجمه و نتایج آن بر فرهنگ به طور اجمالی بررسی گردد.
نوشتههای مرتبط
کلمات کلیدی: جامعه، ترجمه ناپذیری، ترجمه-ناشدنی، فرهنگ.
مقدمه:
ترجمه پذیری و ترجمه ناپذیری مفاهیمی کاربردی هستند که ساختاری مناسب برای حل مشکلات عملی و نظری ترجمه ارائه می نمایند. (ر.ک: به مقاله ترجمه پذیری از پیم دربیکر (۲۰۰۱). ترجمه پذیری که خود امری نسبی است (ر.ک: به همان، ص ۲۷۳) در رشته ها و موضوعات مختلف و با وجود متغیرهای مختلف تغییر می نماید. در یک زمان نیز میزان ترجمه پذیری اثری می تواند کمتر یا بیشتر از زمانهای دیگر باشد. تئوری های کمی ادعا می کنند تمام مفاهیم همیشه ترجمه پذیرند (همان، ص ۲۷۳). حال با توجه به اینکه آثار مختلفی در سراسر جهان هست که موجبات کمال انسانها را فراهم نموده و هر فرهنگ یا قومی نیاز به بهره گیری از آن آثار را دارد (مانند شاهنامه، گلستان، بوستان، دیوان حافظ و …) بایستی زمینه های مناسب برای درک و استفاده از آن آثار از طریق ایجاد زمینه های مناسب ترجمه پذیری فراهم گردد. از سوی دیگر آثاری که در جوامع مختلف برای افراد، مخرب و مضر بوده اند را با از بین بردن زمینه های ترجمه پذیری شان از صحنه حذف کرد. حال این سؤال به ذهن می رسد که معیار تشخیص آثار مفید از آثار مضر که طبعاً منجر به ترجمه پذیری یا ترجمه ناپذیری آنان می گردد، چیست؟ چنانچه این معیارها ریشه در سنت و فرهنگ عوام داشته باشد مشکل ساز بوده و اگر ریشه در آزادگی و بی طرفی داشته باشند باعث سرعت و کیفیت بیشتر در انجام کار می شوند. (در این باره مثال ترجمه ی قرآن و کتاب مقدس (عهد عتیق و عهد جدید) به خوبی این گفته را تقویت خواهد کرد. نکته دیگری که بایستی در این زمینه مدنظر باشد این است که هر اثری را نمی توان لزوماً برای همه ترجمه کرد بلکه می توان برای قشر خاصی ترجمه کرد. ظاهرگرائی و از جمله شهرت پرستی می تواند باعث ایجاد ترجمه ناپذیری آثار شود. پرهیز مترجمان بازاری از ترجمه ی آثار وقتگیر عامل دیگری است که یک اثر را ترجمه ناشدنی جلوه می دهد. تعصبات قومی، نژادی و عقیدتی عامل دیگری است که باعث می شود مردم یک منطقه یا کشور آثار مردم دیگر مناطق را ترجمه نکنند. تکنولوژی نیز عاملی است که می تواند در این زمینه مخرب و یا سازنده باشد. عامل دیگر امکاناتی است که هر جامعه و فرهنگ برای زبان خود ارائه می کند.همکاری بین اعضای یک جامعه نیز عاملی است که می تواند زمینه ترجمه پذیری آثار مختلف را تسریع و تقویت کند.
هدف زندگی رسیدن به کمال بوده و برای نیل به آن مسیرهای مختلفی از جمله تفکرِ کنکاش گرانه، انتقاد سازنده، نوآوری و … را می توان پیمود. ترجمه نیز یکی از ضرورتهای اساسی در هر عصر و جامعه ای می باشد که راه رسیدن به کمال را میسر می کند. با توجه به اهمیت موضوع، این امر در جوامع مختلف بشری مورد توجه واقع شده است ؛جامعه ما نیز توجه خاصی را به امر ترجمه مبذول داشته است ولی آفتهایی را نیز مشاهده شده است.
زبان باز و ترجمه پذیری بیکران یا زبان بسته و ترجمه ناپذیری بیکران :
“در یک سیستم بسته، دال ها سیالیت ندارند، بلکه جملگی به معانی مشخص و تعیین شده دلالت می کنند. زبان آزاد نیست. زبان محکوم است به این که مرتب «معنی دهد»” (آشوری، ص ۵۷). پس اگر اثری باشد که با معناهای موجود در سنت آن جامعه مغایرت داشته باشد، از آنجا که آن جامعه باز نیست، آن را برنمی تابد و ترجمه ناشده رها می کند و گاهی –به مصلحت خود- اصلاً آن را مخرب نیز معرفی می کنند و عموم اکثرا ً باور می کنند که این اثر واقعاً مخرب و غیر انسانی است. البته در جریان تولید جامعهء بسته تمام اعضای جامعه دخیل اند که از جملهء مهم ترین عوامل اهل قلم و فرهنگ هستند؛ نظام ترجمهء بسته، در نهایت، منجر به ترجمه-ناپذیری و ترجمه نشدن خیلی از آثار اندیشه پرور و تمدن ساز می شود. “اما علم مدرن خواهان زبانی است که نه تنها به نیاز او برای شناخت بیکران پاسخ دهد، که از پیشداوری ها و ارزش داوری های زبان طبیعی و سایه ای که زیست جهان ِ فرهنگی بر آن می افکند نیز آزاد باشد” (آشوری، ص ۵۱). این آزادی و رهایی از اسارت پیشداوریهای ارث برده از سنتهای گذشته (نه اینکه تمام آن سنتها را یکسر رد کنیم و کنار بگذاریم که البته چنین کاری نیز بسیار مخرب است و غیرممکن) منجر به پذیرش هر نوع عقیده ای و برخورد آزادانه و متفکرانه با آن می شود. چنین جامعه ای که “جامعه باز” است ترجمه و نگارش هر اثری را برمی تابد و برچسب “ترجمه ناپذیری و ترجمه ناشدنی” را خیلی کمتر به آثار مختلف می زند.
مدگرایی :
یکی از معضلات مسألهء مدگرایی است. “متأسفانه از دیرباز در جامعه ما خودباختگی و افسونی خاصی در برابر هجوم افکار بیگانه به چشم می خورد. عامل اصلی این خودباختگی نداشتن تفکری کنکاش گر و منتقد است و ترجمه در ایران غالباً تابع مد بوده است. بسیاری از خوانندگان کتب بدون داشتن چارچوب فکری قوی و اطلاعات کافی و تنها برحسب سلیقه به سراغ کتابها می رفتند ودیگر محفلی نبود که در آن از اصطلاحات فرنگی روز سخن به میان نیاید” (قانعی فرد، ۱۳۸۴: ص ۱۳). این امر نشانگر این مسأله است که نه تنها مترجمین به نیازهای جامعه خود بی توجه و سطحی نگر بوده اند بلکه خوانندگان نیز در خواندن متون ترجمه شده علایق شخصی خویش را با انتخابهای سطحی و با مد روز همراستا می نمودند. “زمانی سیل کتابهای ادبی از آثار بزرگان غرب با ترجمه های گوناگون وارد بازار می شد، زمانی دیگر سیل ترجمه ء کتابهای روانشناسی، جامعه شناسی و بالاخص فلسفی در کیفیتهای مختلف بازار کتاب را در برمی گرفته است” (همان،ص ۱۳).
بعنوان مثال در جامعه کنونی سلیقهء خوانندگان به کتابهای روانشناسی و مذهبی معطوف است و اکثر کتابهایی که نوشته، ترجمه، و در نهایت چاپ می شوند پیرامون این دو موضوع است. این امر بتدریج باعث ترجمه نشدن و در نهایت ترجمه ناپذیری آثاری خواهد شد که در زمینه های دیگر در کشورهای دیگر به چاپ رسیده است.
خودپسندی :
عامل دیگری که تأثیر آن شاید کمتر از مدگرایی نباشد خودشیفتگی کاذب در میان برخی جوامع است. خودپسندی سبب می گردد با دیدی منفیو غیرمنطقی به آثار دیگران پرداخته شده و یا آثار آنان کاملاً نادیده انگاشته شود. خودپسندی در احادیث و گفتار بزرگان امری نکوهیده تلقی شده است. امام علی(ع) می فرمایند ترسناک ترین تنهایی خودپسندی است (نهج البلاغه، حمت ۳۷). روی آوردن به ترجمه ی آثار اقوام دیگر نوعی پرسش برای یافتن پاسخهایی است که در جامعهء خودمان یافت نمی شود. در کشور ما موضوعات بسیاری وجود دارد که در آنها مطالعه کافی و اصولی انجام نپذیرفته است . نقد ادبی یکی از این موارد می باشد. “حتی اجمالی ترین بررسی درباره وضعیت نقد ادبی در کشور ما حکایت از آن دارد که این حوزه در مطالعات ادبی در زمره عقب افتاده ترین و کم منبع ترین بخشهای رشته ادبیات است (پاینده، ۱۳۸۵، ص۸). بسیاری از جلسه-هایی که در نقد ِ رمانی جدید یا مجموعه شعری جدید تشکیل می شوند توقعات کسانی را که با نقد ادبی و جدی و آکادمیک آشنا باشند برنمی آورد (همان، ص۸). مضافاً اینکه بایستی از سوی جامعه نیز پرسش و تقاضایی در زمینه نقد ادبی وجود داشته باشد تا اشخاصی بسوی ترجمه ی آثار مربوط به این رشته بروند. تجربیات شخصی نویسندگان مقاله حاضر نیز مؤید این امر می باشد؛ چرا که با تحمل مشکلات فراوان چند مقاله در زمینه “جامعه شناسی ترجمه” که می تواند به نوعی مشکلات موجود در نظام ترجمه را تا حدودی مرتفع کند ترجمه شد ولی حتی توسط جامعهء آکادمیک مورد استقبال قرار نگرفت و مجلات حاضر به چاپ آن نشدند که خود انگیزهء تلاش بیشتر در این زمینه را از میان می برد.
شناسایی نیازهای جامعه و معضل ناشناخته بودن :
مسأله دیگر این است که ناشران، محققان و جامعه ی دانشگاهی بایستی نیازهای موجود در جامعه را شناسایی کرده و دست به ترجمه ء آثار مربوط به آن رشته ها بزنند اما در کشور ما این کار کمتر صورت می پذیرد و اگر هم افرادی با تحمل زحمات فراوان خلأیابی کنند و برای پر کردن خلاءها ترجمه نمایند آثارشان چاپ نشده و حتی از جانب افراد فرهیخته مورد بی مهری و کم لطفی قرار می گیرد ،در نتیجه مطلبی به دست خواننده نخواهید رسید. این یکی از دلایلی است که بسیاری از آثار را ترجمه نشدنی باقی می گذارد. بعبارتی دیگر باید گفت ناشر، اهل فرهنگ، مترجم و خواننده همه در فرایند ترجمه دخیل هستند.
توهین به مقدسات یا نشر دین :
زمانی باور بر این بود که ترجمه ی قرآن، توهین به مقدسات شرعی است (ر.ک: به مترجمان، خائنان از حسن کامشاد، نشرنی، ص ۹) اما در دین یهود و مسیحیت این چنین نبود تا جائی که بعضی از ترجمه-ها قداست داشتند.
“تدوین علوم و معارف اسلامی به دست دانشمندان نومسلمان ِ ایرانی به زبان عربی و ادامهء آن طی چندین قرن کم کم این رویهء عربی نویسی را به صورت سنتی درآورده بود که گویی عدول از آن ناروا می نموده است. به خصوص در زمینه ترجمه و تفسیر قرآن کریم” (پشت دار، ص ۳۰). چنین سنتی که حتی نوشتن و ترجمه به غیر زبان عربی را ناروا و توهین می داشت باعث شد تا بعد “منصور بن نوح” پادشاه سامانی از علمای ماوراءالنهر دربارهء جواز ترجمهء قران فتوا بخواهد (همان، ص۳۰). و الآن می بینیم قرآن به کمتر از ۲۰۰ زبان زندهء دنیا ترجمه شده است. در حالی که بیش از ۵۰۰۰ زبان زنده در دنیا وجود دارد و قرآن به بیش از ۴۸۰۰ زبان ترجمه ناشده باقی مانده است یعنی مردمانی که به آن زبانها صحبت می کنند از برکات قرآن محروم مانده اند.
اصل نیاز به ترجمهء کتاب خدا در یهودیان و مسیحیان در طول تاریخ و با گذشت زمان پذیرفته شد. ترجمهء انجیل تلاشی گسترده و پیوسته بوده بطوری که در قرون وسطا به ۳۵ زبان، در عصر اصلاحات (رنسانس) به ۶۸۲ زبان و در سال ۱۹۰۰ بخشهایی از انجیل به ۵۲۲ زبان ترجمه شد. در آغاز قرن ۲۱ تمام انجیل به ۳۹۲ زبان ترجمه شده بود و تاکنون ترجمه ء کامل و یا جزئی انجیل به ۱۰۲۱ زبان موجود است. مسیحیان پیش بینی کرده اند که هنوز بیش از ۴۰۰۰ زبان دیگر ترجمهء کتاب مقدس را لازم دارند. موسسهء زبانشناسی سامر در جولای ۲۰۰۱ تخمین زد که ۳۰۰۰ زبان با حدود ۲۵۰ میلیون متکلم در جهان وجود دارد که ترجمه ای از کتاب مقدس را به زبان خودشان ندارند. ضمن اینکه پیشگامان این مسأله ترجمه را فقط برای گروه نخبه یا دانشگاهی و یا طبقه خاصی محدود ننمودند و برای اقشار گوناگون اجتماع به زبان ساده و حتی گویشهای مختلف انجام داده اند. علاوه بر این، مؤسساتی را بکار گمارده اند تا برای زبانهایی که الفبای خاصی ندارند، الفبا درست کرده تا بتوانند به آن زبانها نیز ترجمه ی کتاب مقدس را انجام دهند و این مشکل را بدین گونه هموار ساخته اند. تهیه و ساخت الفبا بستری است که بر ترجمه ناپذیری خط بطلان می کشد و می تواند منجر به غنی شدن گویشها و در نهایت زبان آن کشور گردد. (ر.ک: به مقالهء پیتر کِرک در لین لانگ ،صص ۸۹-۱۰۱)
تبلیغات ترجمه و برگزاری همایش و جلسات :
از دیگر کارهایی که اعضای یک جامعه می توانند برای بالابردن میزان ترجمه پذیری (و کاهش ترجمه-ناپذیری) آثار خارجی انجام دهند این است که کنفرانسهای زیادی هر ساله در دانشگاه ها، مدارس و سازمانهای مختلف برای آشنایی افراد با فواید آثار خارجی در رشته های مختلف و ترغیب به خواندن و استفاده از آنها برگزار کنند و بعد هر چند وقت، جلساتی با مسئولان دانشگاه ها، آموزش و پرورش و سازمانها برگزار کنند تا بفهمند که این آثار در حوزه ای درسی، تولیدی (مثلاً در بخشهای صنعتی، پزشکی و …) چقدر مورد استفاده قرار گرفته و احیاناً اگر قرار نگرفته دلایل را جویا شوند و درصدد رفع آنها برآیند. (رک: به «هنر ترجمهء ادبی» از پیتر بوش در خزاعی فر، ۱۳۸۰) بدین ترتیب با حصول اطمینان نسبی از اینکه نیازهای بخشهای مختلف جامعه چیست و تشخیص اینکه چه آثاری به چه دلایلی بیشتر مورد استقبال قرار گرفته و ایجاد زمینه های مناسب برای استقبال آثار دیگر می توان زمینه های ترجمه پذیری آن آثار دیگر را بطور موثری بالا برد. همچنین رسانه-های جمعی که طبق نظر بزرگانی چون بوردیو تاثیر زیادی در واقعیت سازی و آشنایی مردم با حوادث گوناگون دارند می توانند بخشهایی از برنامه های خود را به شناساندن آثار اندیشه پرور و تمدن ساز ملل دیگر اختصاص داده و حتی مسابقه برگزار کنند تا از این طریق افراد خیلی بیشتری به خواندن کتاب علاقه مند شود.
یک ترجمه برای همه ء افراد و همه ء زمانها “مفید” و “مضر” نیست :
مسأله دیگری که ترجمه ی آثار را در مواردی سخت ، مضر و خطرناک جلوه می دهد این تفکر است که یک ترجمه باید مورد استفاده همه ی اقشار و همه ی سنین باشد، در صورتی که طرز تفکر، نوع نیاز، سطح تحصیلات، مطالعه و … عواملی است که خط بطلان بر این مطلب می کشد. در کشور ما به این امر توجهی در خور صورت نگرفته است که از یک کتاب باید ترجمه ای مناسب قشر دانش آموز و نوجوان تهیه شود و از همان اثر ترجمه ای برای گروه های دانشجویی فراهم شود و چون در امر ترجمه به این تفکیک پذیری توجهی صورت نمی گیرد و ضرورتی احساس نمی شود قبل از شروع کار رأی به ترجمه ناپذیری اثر می دهند، زیرا متوجه نیستند که ترجمه ی اثر برای مخاطبانی مضر و گمراه کننده خواهد بود اما در عمل برای گروه های دیگر سودمند خواهد بود. باید توجه داشت هر اثر دوایی است که بخشی از بیماری ها و مشکلات جامعه را حل می کند و گاه برای بخشهای دیگر مضر است و مصونیت از بعد منفی آن وظیفه ی صاحبنظران و کارشناسان فن خواهد بود که به فرهنگ سازی توجه کرده و اذهان خفته را بیدار کنند. “اگر فرهنگ کشوری غنی و پربار و دیرپای باشد و مردم به هویت ملی خود مؤمن باشند، به این آسانی ها تن به غربزدگی نمی دهند. تنها آدمهای سطحی و بی فرهنگ ممکن است از ترجمه-های غربی مجذوب غرب شوند و به دام غربزدگی بیفتند” (ادبستان، شماره ۱۴، سیمین دانشور).
اقتصاد جامعه و ترجمه :
یکی از عوامل دیگر که ترجمه ی آثار را مشکل می سازد، نبود امکانات مالی و گرانی کاغذ و … است. اگر شخص به دلیل نداشتن توان مالی نتواند ناشران را به چاپ اثرش متقاعد کند، عملاً علیرغم ارزشمند بودن اثر، هیچگاه چاپ نشده به دست خواننده نمی رسد. عکس این قضیه نیز صادق است و افرادی با بنیه مالی قوی می توانند آثاری نه چندان ارزشمند و مورد نیاز جامعه را به دست خواننده برسانند و برای خود کسب شهرت نمایند.
گاهی نپذیرفتن اثری مثلاً در ژانر اثر ادبی به عنوان رمان باعث می شود که مترجمی سراغ ترجمه آن نرود مثلا: “موانع اصلی در ترجمه ی «رمان جدید»، بیشتر در پذیرش این نوع رمان به عنوان یک پدیده ادبی و خصیصه های آن می باشد” (مجموعه مقالات نخستین همایش ترجمه ی ادبی، به اهتمام دکتر علی خزاعی فر، ۲۹، نشر بنفشه).
زمان و ترجمه :
نقش ِ زمان ِ اختصاص داده شده برای ترجمه ی یک اثر نیز عاملی است که بایستی درنظر گرفته شود. افرادی که بدنبال سود کلان و زودبازده می باشند، اغلب دست به ترجمه ی آثار کم حجم می زنند و هیچگاه مانند فردوسی که سی سال عمر خود را صرف شاهنامه کرده به چنین کار وقت گیر و فرهنگ سازی اقدام نمی کنند.
شاید برخی از مشکلات در نگاه اول چندان مهم به نظر نرسند مثلاً عدم دسترسی به متون خارجی و گاه گرانی آنان و یا بروز مشکلات غیرقابل پیش بینی برای مترجمین از جمله عوامل تأثیرگذار در ترجمه نشدن آثار خارجی است ؛گرچه با داشتن عزمی راسخ می توان بر این مشکلات غلبه کرد مثلاً محمد قاضی با وجود ابتلاء به سرطان حنجره، تنها به دلیل تعهد انسانی خویش تا دو روز قبل از وفاتش ترجمه می کرد (رک: به مقدمه رسالت مترجم،عرفان قانعی فرد).
جغرافیا، قومیت و ترجمه :
عامل جغرافیایی ِ ظهور یک اثر و یا پذیرش ترجمه ء آن اثر نقش اساسی در ترجمه و عدم ترجمه آن ایفا می کند. در تایید فرضیه ی نقش جغرافیایی در کیفیت و سرعت انجام ترجمه می توان مثال رمان “پیرمرد و دریا” اثر ارنست همینگوی را ارائه کرد که آشنایی مترجم با فرهنگ و اصطلاحات مردم ِ دریا منجر به خلق ترجمه ای ماندگار از آن اثر گردید(ر.ک به “یک گفتگو با نجف دریابندری”، ناصر حریری). البته می توان اضافه کرد که تنها عامل آشنا شدن با فرهنگ یک قوم شرط کافی برای ترجمه ء آن قوم نیست و گاه آشنایی ناقص و یا وجود تعصبات قومی که بالاخص در مورد دو قوم ِ مجاور بیشتر نمود دارد می تواند عامل دیگری برای ترجمه نشدن آثار آن قوم گردد مثال واضح آن عدم استقبال مناسب فرانسویان از آثار انگلیسی ها و بالعکس می باشد. در این زمینه آنتونی پیم نیز در مجله مترجم ش. مطالبی را ذکر نموده که مؤید همین نکته است.
فناوری اطلاعات و ترجمه :
ایجاد امکانات اینترنتی و آنلاین برای ارائهء آثار نوشتاری (مثل ترجمه) از دیگر عواملی است که باعث جلوگیری از ضایع شدن حق مترجمان و ناشران، جلوگیری از نقض قانون “کپی رایت” ، فراهم نمودن امکان دسترسی طیف بیشتری از خوانندگان در داخل و خارج کشور به آثار مختلف، افزایش سرعت ارائه و در نتیجه آشنایی بیشتر با فرهنگ و ادیان ایرانیان و کاهش هزینه ها بدلیل حذف بعضی از مراحل چاپ بر روی کاغذ نمی گردد؛ البته این در صورتی است که برای زحمات کسی که مدتها عمر خود را صرف نوشتن می کند “حقی” قائل شده باشیم .
عقب ماندگی فرهنگی در بعضی زمینه ها و ترجمه-ناپذیری در همان زمینه ها:
شرایط یا بستر موجود در یک جامعه اعم از زبانی، فرهنگی و … از دیگر عوامل دخیل در ترجمه پذیری و ترجمه شدن آثار است. کوثری( ۱۳۸۷، ص ۱۵) می گوید: “من در مقام مترجم ادبی، در این سی و چند سال که متون مختلف ادبی، از تراژدی های یونان تا داستانهای آمریکای لاتین و کتابهایی در زمینه ی شناخت متفکران و نویسندگان غربی را ترجمه کرده-ام کمتر موردی یافته ام که زبان فارسی در برابر زبان انگلیسی به اصطلاح کم بیاورد”؛ قاضی نیز همین مطلب در «رسالت مترجم» بیان داشته است (ر.ک به رسالت مترجم، ص ۵۷).
“تفاوت فرهنگها سبب می شود برخی مفاهیم و واژه-ها در یک زبان کاربرد بیشتر یابد و در نتیجه در طول زمان صیقل بخورد و به حد کمال زیبایی و رسانایی برسد اما در زبان دیگر که بستر فرهنگی متفاوتی دارد ، مفاهیم دیگر و واژه های دیگر این روند تکاملی را طی می کنند”(ص ۱۶). حال اگر برخی آثار نظیر اشعار حافظ بصورت کلی یا جزئی ترجمه-پذیر یا ناپذیر می شوند، به این دلیل است که مفاهیم و فرهنگ عرفان اسلامی در فرهنگ ِ پذیرنده ی ترجمه سیر ِ تکاملی ِخویش را طی ننموده است یا اصلاً موجود نیست.
“از آثار برخی از متفکران و نویسندگان هیچگونه ترجمه ای ارائه نشده، و در شرح آراء و عقایدشان نیز یک یا دو کتاب موجود است” (کوثری، ۱۳۸۷، ص ۱۶). این سبب می گردد مترجمان به سراغ ترجمه ء این آثار نروند، با فرض اینکه این آثار بایستی ترجمه ناپذیر باشند؛ حال آنکه این گاه فرصت مناسبی را برای سودجویان فراهم نموده و آنان اقدام به ارائه ترجمه ای نامطلوب از آن اثر صرفاً برای سود مادی و شهرت طلبی می نمایند.
ترجمه بی کیفیت و ترجمه ناپذیری :
گاهی ترجمه ی نامناسب یک اثر باعث می گردد خواننده به خواندن آن ترجمه تا آخر و در نتیجه اثر های مشابه در آن زمینه رغبتی نداشته و این بالطبع منجر به کاهش شمار خوانندگان و در نهایت عدم انتشار اثر مورد نظر شود و مترجم نیز انگیزهء لازم برای صرف وقت را از دست می دهد و نتیجهء آن در نهایت ترجمه نشدن آثار مورد نیاز ِ جامعه -در نیل به کمال- است.
نتیجه گیری :
در این مقاله سعی شد تا تاثیر بعضی عوامل بیرونی (همچون مدگرایی، خودپسندی، شهرت، تعصبات دینی و قومی، تبلیغات و رسانه های جمعی، یک ترجمه برای همهء افراد و زمانها، اقتصاد جامعه، زمان، جغرافیا، قومیت، فناوری اطلاعات، عقب-ماندگی فرهنگی) و بعضی عوامل درونی (مثل نظام بستهءزبان و ترجمه، برگزاری همایش ها، ترجمه های بی کیفیت، مترجمان و ناشران سودجو یا مدگرا و سطحی نگر،خوانندگان مدگرا و سطحی نگر) نظام ترجمه در ایجاد ترجمه ناپذیری و ترجمه ناشدنی بررسی و راهکارهایی برای حل معضلات ارائه شود. شایان ذکر است که تمام این عوامل بر هم تاثیر دارند و از هم تاثیر می پذیرند؛ یعنی برای حل مشکلات باید نقصها و خلاءهای تمامی سطوح و عوامل با همکاری داوطلبانه، دوستانه و روش مند همه ء عاملان حل شود.
منابع فارسی و انگلیسی:
۱- داریوش آشوری، زبان ِ باز، نشر مرکز، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۷.
۲- عبداله۸ کوثری، توانایی یا ناتوانی زبان فارسی، مترجم، شماره ۴۷، بهار و تابستان ۱۳۸۷.
۳- دکتر عرفان قانعی فرد، رسالت مترجم، انتشارات رهنما، چاپ اول، تهران، زمستان ۱۳۸۴.
۴- حسین پاینده، نقد ادبی و دموکراسی، انتشارات نیلوفر، چاپ اول، تهران، پاییز ۱۳۸۵.
۵- دکتر علی خزاعی فر، مجموعه مقالات نخستین همایش ترجمه ء ادبی در ایران،نشر بنفشه، چاپ اول، مشهد، ۱۳۸۰.
۶- امیر مهرگان، الهیات ترجمه، فرهنگ صبا، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۷.
۷- مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، فرهنگ،کتاب هفتم، چاپ اول، تهران، ۱۳۶۹.
۸- نهج البلاغه، ترجمه ی محمد دشتی، مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان، نرم افزار نهج البلاغه همراه، بهار ۱۳۸۶.
۹- علی محمد پشت دار، سیر تاریخی جواز ترجمه قرآن و معنای واژه «ترجمه» در نخستین ترجمه های قرآن کریم به زبان فارسی در مجلهء مطالعات ترجمه، سال ۶، شماره ۲۳، پاییز ۱۳۸۷.
۱۰- سیمین دانشور،ادبستان،ش۱۴.
۱۱- Routledge Encyclopedia of Translation studies, Edited by Mona Baker, Routledge, 2001.
۱۲- Translation and Religion: Holy Untranslatable? , Edited by Lynne Long, Cleredon: Multilingual Matters LTD, 2005.