عصر مدرن با این شعار آغاز میگردد که هر آنچه سخت و استوار است دود میشود و به هوا میرود (برمن ۱۳۹۲)؛ سنت به مثابه یک فرهنگ و همچنین هویتی که از این منبع فرهنگی بر میخواست از همین سخت و استوارها بودند. نوگرایی حاصل از مدرنیته به شدت پیش میرفت و به تعبیر مارکس به هرچیز که میرسید نو میکرد. نو بودن و نو کردن به نحوی در دل هویتی که مدرنیسم با خود به همراه میآورد نهفته است. اما در دوران مدرن هنوز دودهای سخت و استوارها حضور داشتند به این معنی هنوز رنگ بوی ابژههای نو شده باقی مانده بود حتی بعد از این که نو شدن. مدرنیسم حملهای همهجانبه به وجوه نمادینی بود که هویت سوژهی پیشامدرن را تعریف میکرد. سنتو رسومها، مذهب، ویژگیهای فرهنگی قومی و محلی و … شماری از این ساحتهای نمادین بودنند؛ لذا سوژه نظامهای معنا بخشی خود را از این منابع میگرفت و یا به تعبیری هویت خود را در راستای این ساحتها باز میشناخت. اصلی ترین ویژگی منابع هویت پیشامدرن را میتوان وابستگی مکانی آنها دانست، به این شکل که هویتی که فرد در این دوران داشت اغلب وابسته به گفتمان محلی بود که وجود داشت. مدرنیته با نوسازی این وجوه، هویتهایی نو بر میسازد که کمتر از گذشته متاثر از منابع پیشامدرن است. مدرنیته به تعبیر گیدنز با سازماندهی دوبارهی زمان و فضا راهی را باز میکند که هویتها کمتر به بعد مکان وابسته باشند (گیدنز ۱۳۷۸). رشد روز افزون رسانههای ارتباطی بعد مکان و فضا را کمرنگ مینمود و مردمی که در گذشته مگر در معدود دفاعات شاهد فرهنگها و هویتهای مکانهای دیگر بودند با ظهور مدرنیته می توانستند تجربهی فرهنگهای دیگر را مشاهد و حتی درک کنند. در کنار این رخداد آرمان مدرنیته یعنی عقلانیت به سوژه فاعلیت و خودمختاری اهدا کرد و سوژهی مدرن که از تجربهی دیگر فرهنگها لذت میبرد آرام آرام از وجوه نمادین مدرن دیگر تاثیر پذیرفت. به شکلی که مدرن بودگی خود یکی از رویکردهای هویتی بود که افراد با آن اینهمانی میکردند.
روند نوسازی و نوگرایی به شدت سرعت یافت، رسانههای جمعی مدام در حال تکامل و صیرورت بودند به شکلی که روز به روز تودهگیرتر و همهگیر تر میگشتند. انسان در این دوره در مقابل سیل وسیعی از اطلاعات قرار گرفت و به راحتی وجوه فرهنگی دیگر را میشناخت، تجربه میکرد و در نهایت با آن اینهمانی مینمود. به شکلی که هویت مدرن که یکسانی نسبی در مقابل تکثر سنتی به بار آورد بود خود در حال متکثر شدن بود. هویت در دوران معاصر ما به نوعی تکه پاره میگردد و سخت میتوانیم دربارهی هویتی یکپارچه در سوژه سخن بگوییم؛ این یکی از ویژگیهای دوران معاصر است. فوران اطلاعات در دوران معاصر به تمامی، ساحتهای موجه نمایی هویتهای سوژه را بحرانی میکند و سوژه برای تشخیص هویت خود با علامت سوال بزرگی مواجه میگردد. به این شکل یکی از مسائل امروز علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی پرداخت دوباره به هویت و تاثیرات عوامل موثر بر آن میباشد، در همین راستا است که متفکران معاصری چون استوارت هال سعی در مسئلهمند کردن هویت و مفهوم پردازی پدیدهای جدید به نام بحران هویت هستند. (hall 1995)
نوشتههای مرتبط
در راستای تحلیل مسئلهی هویت تکهپاره یکی از عواملی که بسیار مؤثر به نظر میآید پدیدهای مدرن به نام جهانی شدن است. روند مدرنیزاسیون به مثابه امری فرامرزی با توسعهی خود مرزها را کمرنگ نمود و رشد رسانههای جمعی همانگونه که بیان شد انسان را به نسبت دوران گذشته از بعد مکان رها ساخت و به تعبیر مک لوهان ما با یک دهکدهی جهانی طرفیم (McLuhan 1964). سرمایه و نیرویکار مفاهیم کلیدی در روند جهانیشدن هستند. رشد سرمایهداری در قرن ۱۹ و ۲۰ نیاز به بازار جهانی را گوشزد میکرد. تداوم انباشت سرمایه هم نیازمند بازارهای جدید بود و هم نیازمند نیروی کار بیشتر و حتی ارزانتر. رخدادهای مهمی چون ایجاد تنگههای مانند تنگهی جبلاطارق بازارهای شرق و غرب را به هم متصل میکرد. پیوستن بازارهای جدید به بازار تازه جهانی شدهی سرمایهداری صرفا کالا را به کشورهای مقصد وارد نمیکرد بلکه رویکردهای فرهنگی خاصی نیز اقتضا مینمود. به علاوه یک بازار جهانی، تبلیغاتی جهانی نیز میخواهد و این نیاز عامل گسترش رسانههای ارتباطی بود. رشد این بازارها و در راستای آن رسانهها فرهنگهای ملی و محلی را در نوردید. فرهنگهای ملی و محلی با روندی از نوسازی روبرو شدند که تمایزات اساسی با روند نوسازی اروپا داشت؛ این فرهنگها نو نمیگشتند بلکه با نمونهی نو شدهی فرهنگ مدرن غربی اینهمانی میکردند. در واقع جهانی شدن فرایندی بود که فرهنگ این کشورها را به مثابه منبع اصلی هویتیابی دگرگون مینمود. جهانی شدن با این دگرگونی فرهنگی و همچنین ارائهی تیپهای ایدهآل هویتی خود تاثیر عمدهای بر هویت نهاد. این تاثیر به شکلی بود که در در برخی از کشورها نمیشد تمایزی میان هویت انسان شرقی و غربی قایل گشت. این روند امر جهانی را به شکلی جایگزین امر ملی نمود و پدیدهای معاصر را پدید آورد که مفهوم هویت جهانوطنی بیانکنندهی آن است.
دوران معاصر دورانی است که آنچیزهایی که هم در دوران پیشامدرن و هم در دوران مدرن تعیین کنندهی هویت سوژه بودند بحرانی میگردند. دیگر مرز، مذهب ، نژاد، تعلقات فکری و حتی ملی-محلی قادر به تعیین هویت سوژه نیستند. به واسطهی جهانی شدن به سختی میتوان از هویت و تعلق ملی سخن گفت چراکه هویتمعاصر که استوارتهال آن را هویتپستمدرن مینامد بیش از هر زمانی به واسطهی امرجهانوطن تعریف میگردد.هویتی پستمدرن که هال آن را اقتضای فرایند جهانی شدن نوین که شکل دهندهی جهان پست[فرا]مدرن میداند؛ هویتی که کاملا با برداشت قدمیتر و همگونتر از هویت در کشاکش است (hall 1995)
هدف این مقدمه بیان سیر تاریخی دگرگونی منابع تعیین کنندهی هویت و خود هویت بود تا این سیرتاریخی نشان دهد چگونه هویتی که اصلیترین منبع دانایی و همپوشانی فرد با فرهنگ و دنیای خارج و همچنین نماد یکپارچگی بود، در دوران معاصر با بحران تکهپارگی و تکثر مواجه گشته است. بحرانی که سوژه را دچار سردرگمی تعیین بخشی جایگاه خود میکند ؛ بنابراین امروز هویت و تاثیر پذیری آن از جهانیشدن به مثابه یک برههی تاریخی یکی از موضوعات و پرسشهای اصلی حوزهی علوم اجتماعی و مخصوصا مطالعات فرهنگیست. در ادامه سعی در بومی سازی مسایل بیان شده در ایران داریم
بسط مساله به ایران:
ایران کشوری است که به دلایل مختلف نظیر انحصار رسانهای، گفتمان ناسیونالیسم زمان پهلوی و… تاکید زیادی بر اصول و هویت ملی داشت و این ملیگرایی به طرق متعدد ترویج میشد. تصور بر این بود که از هنگام کوچ آریایی ها از شمال اروپا به ایران تا کنون علیرغم فراز و فرودها ی زیاد در طول تاریخ هویت ایران حفظ شده و همچنان ادامه خواهد یافت. در گذشته هم آثار ادبی و اسطوره ها به قوام گرفتن این ایده کمک کردند. کتاب منظوم شاهنامه مشکل ریشه و یکپارچگی در سرمنشاء را برای ایرانیان حل کرد. گویی در سپیدهدمان تاریخ ایرانیان وجود داشته اند و پیشتادیان حکومتی پاک و منزه را در برابر تورانیان بنا نهادهاند. آرش حدود سرزمینی آن را با مرگ خویش تعیین کرده است. حکومت پهلوی تاکید بسیاری بر روشن کردن این تاریخ داشت و سعی کرد زوایای آن را بکاود. در این مقطع از زمان تاریخ ایران از آخر به اول روایت شد. بسیاری از ابنیه و آثار تاریخ بازخوانی شدند و در روایتی منسجم جای گرفتند تا هویت ملی منسجمی را برای ایرانیان بازنمایی کنند. اریک هابزیاوم این فرآیند را «اختراع سنت» مینامد. اما در دهههای اخیر این روایت منسجم و یکپارچه مورد قبول همگان نیست و افراد گرایش بیشتری به سمت و سوی فرهنگهای دیگر پیدا کرده اند. این بدان معنا نیست که آنها اعتقادی به فرهنگ و هویت ملی ندارند. بلکه بحث بر سر این است که هویت ملی آن انسجام و یکپارچگی خود را ندارد. از نظر مردمان کنونی دیگر این ایده نمی تواند درست باشد که «هنر نزد ایرانیان است وبس». آنها به این باور رسیده اند که زیبایی و هنر در همه جای کره زمین متکثر و متنوع است. اسطوره واحدی بر جهان حاکم نیست. سبک زندگی واحدی در عرصه زندگی حاکم نیست و تفاوت های فرهنگی ویژگی جهان کنونی است. ایرانیان نیز مانند دیگر افراد کره زمین موسیقی های جاز، راک اندرول، هوی متال، پینگ فلوید، و موسیقی های محلی لری، ترکمنی، بلوچی و … غیره را گوش میدهند. غذاهایی را مصرف میکنند که لزوماً بومی و ایرانی نیستند. پیتزا و ماکارونی به غذای رایجی در ایران تبدیل شده اند. لباسها شکل و شمایلی جهانی پیدا کرده اند. شلوار جین، کفش اسپرت (نایک و آدیداس) و تی شرت لباس رایجی در کل کره زمین است. ادبیات ملل در همه جا ترجمه و خوانده میشود. زبانهای میانجی شکل گرفته است تا افراد بتوانند با هم زبان مشترکی پیدا کنند. موسیقیهای ترکیبی، لباس های ترکیبی، نقاشی های ترکیبی و سینمای ملل جهان را به سمت دورگه ای شدن پیش میبرد. در ایران نیز افراد از این قاعده مستثنی نیستند. آنها دارای مصرف فرهنگی جهانی هستند. شکسپیر، سیویا پلات، همینگوی و … را درکنار مولانا، سعدی، حافظ، هدایت و … میخوانند. مراسم عروسی آنها تلفیقی از عناصر بومی، ملی و جهانی است. به زیارت عتبات عالیات میروند اما همزمان در نقاط تفریحی کره زمین نیز حضور می یابند
در دهههای اخیر، در ایران شدت روند جهانیشدن سرعت گرفته و هویت مردم عللخصوص جوانان را متاثر ساخته است. تاثیر جهانیشدن بر هویت در ایران صرفا به همگنسازی هویتی منجرب نمیشود. این تاثیر به شکلی وارد فاز تازهای گشته، اکنون در ایران با همان سنخی که استوارت هال آن را هویت پست مدرن و داریوش شایگان آن را هویت مرزی مینامند مواجه هستیم (شایگان ۱۳۸۰, ۱۰۴) . هویت مرزی عرصههای اختلات هستند که هنگام تلاقی و همپوشانی فرهنگهای مختلف ایجاد میگردد (همان) که از نظر شایگان خصلتی چهل تکه یا تکه پاره و سیال دارد.
هویت مردم و جوان ایرانی بعد از متاثر شدن از همگونی هویت که ویژگی مدرنیته بود اکنون با یک بحران مواجه است. اعمال و کردارها و یا به طور عام تر کنشهای فرهنگی سوژهی ایرانی به هیچشکلی نه نشانگر هویت ویژهی سنتی فرهنگ ایرانیست و نه نشانگر هویت یکپارچهی مدرن. ما در ایران علاوه بر تقابل دو دسته از هویتهای مدرن و سنتی مواجهایم با نوعی هویت معاصر نیز مواجهایم که دربنیان خود عناصر متناقض و حتی تلفیقی از دو دستهی قبلی در خود دارد. این سوژهی نوع سوم به نوعی با یک بحران معنایی در هویت خود دچار است و دارای ساختارهای معنا بخشی و نمادین( که میتوانند منابع اصلی تعیین هویت باشند) متناقض هستند. به عنوان مثال فردی که هویتش در دستهی هویت جهانوطن قرار میگیرد ممکن است هم در مراسم مذهبی مانند مراسم ایام محرم شرکت کند و هم در کنسرتهای خارج از کشور حضور داشته باشد. مثال دیگر اینکه فرد دارای این هویت ممکن است هم از کالاهای فرهنگی که اغلب توسط افرادی که هویت سنتی دارند مصرف میگردد استفادهکند و هم از کالاهای فرهنگی مد روز و جدید. بنابراین همانطور که بیان شد این سوژهی جهانوطن دارای کنشهای اجتماعی فرهنگی بعضا متناقض و متمایز است و این خود نشانگر تکهپاره بودن هویت او و یا بحرانی در ساختار معنابخشی هویتش میباشد.
کلانترین عامل پیدایش این شکل از هویت، جهانیشدن است؛ باید توجه داشت فرایندها و سازوبرگهای جهانیشدن هستند که هویتهای محلی را تبدیل به تیپایدهآل و یکسان هویت مدرن جهانی تبدیل کردند و در فاز دوم جهانیشدن که هال به آن جهانیشدن نوین مینامد نوع جدیدی از هویت را شکل و بسط میدهند. بنابراین میتوان گفت شکل جدید هویت هم ناشی از گسست است و هم ناشی از مقاومت؛ ناشی از گسست است چون همانطور که بیان کردیم با تلقی هویت یگانهی دوران مدرن در کشاکش است و ناشی از مقاومت میباشد چون در واقع واکنشی اعتراض به هویت مدرن و به نوعی بازگشت دوباره به هویتهای محلیاست.( جناب دکتر شهابی این گذاره فرضیهای است که از چند مصاحبهی مقدماتی استنتاج شده است) اما هیچگاه بازگشت کامل رخ نخواهد داد.
در ایران نیز سازوبرگهای جهانیشدن در دهههای اخیر رشد کرد. اصلی ترین عنصر در فرایند جهانی شدن در ایران را میتوان رسانهدانست. ارائهی کالاهای رسانهای خارجی با سرعتی بسیار زیاد رشد نمود و سوژهی ایرانی بیش از هر زمان دیگر مخاطب رسانههای جهانی گشت. مواجهه با محصولات رسانهای غربی به شکلهای مختلفی هویت سوژهی ایرانی را تحت تاثیر قرار داد. مخاطب ایرانی در این محصولات تصویر آینده را میدید؛ بر خلاف برخی از نظریات که هویت را نشات گرفته از گذشته میدانند، تصویری که ما از آینده داریم به همان اندازهی گذشته در هویتیابی مان مؤثر است (سعیدی و اصغرکیا ۱۳۸۵, ۹۹). همچنین رسانههای جهانی تیپ ایدهآل سوژهی مدرن را به نمایش میگذاشتند و سوژهی ایرانی با اینهمانی با این تیپایدهآل هویتش باز تعریف میشد.
همانطور که هال میگوید فرایند تکوین هویت مدرن و جهانی با گسست مواجه گشت لذا هویت های محلی دوبار محبوبیت پیدا کردند. در ایران نیز این دوگانگی وجود داشته است. سوژهی ایرانی با وجود پذیرش هویت مدرن در مقابل آن نیز مقاومت کرده است؛ همچنین سیاستهای فرهنگی دولت ایران همواره با سیاستهای فرهنگی جهانی رقابت داشتهاست. این عوامل را به تعبیر داریوش شایگان میتوان دلایل تکهپارگی هویت سوژهی ایرانی دانست.
این تکه پارگی مسلما دوگانگیهای خاصی در جامعهی ایران ایجاد کرده و میکند. در بستری که هنوز رنگ بوی مذهبی میدهد و محافظهکاری از ویژگیهی عمدهی آن میباشد رفتار دوگانهی مذهبی-مدرن که از ویژگیهای این نوع هویت یعنی هویتجهانوطن میتواند مساله ساز باشد. تلقیهایی از این کنش دوگانه میتواند به عنوان مثال در قالب ریا یا حتی توهین به مقدسات بگنجد و حتی در آن طرف طیف نیزممکن است رفتارهای دوگانهی اشخاص باعث تعریف فرد به مثابه آدمی نامطمعن گردد.( لازم به ذکر است اینها خود میتواند فرضیهی مقاله باشد). همچنین هویتجهان وطن در بطن تعریفی خود گزاری از هویت ملیست؛ لذا این هویت حس تعلق ملی را ممکن است تعدیل و یا به کلی دگرگون سازد. اکنون سوژهی جهانوطن خود و هویتش را نه در آینهای ملی که بازتاب دهندهی نیازهای محلی و ملی هستند بلکه در آینهای جهانی باز میشناسد.
Bibliography
hall, stuart. 1995. “The local and the global: globalization and Ethnicity.”
McLuhan, M. 1964. Understanding Media. 1964. Dres den.
برمن, مارشال. ۱۳۹۲. تجربهی مدرنیته: هرآنچه سخت و استوار است دود مشود و بههوا میرود. با ترجمه مراد فرهاد پور. تهران: طرح نو.
سعیدی, رحمان, و علی اصغرکیا. ۱۳۸۵. نقش جهانی شدن و رسانهها در هویت فرهنگی. تهران: خجسته.
شایگان, داریوش. ۱۳۸۰. افسون زدگی جدید : هویت چهل تکه و تفکر سیّار. با ترجمه فاطمه ویلانی. تهران: فرزان روز.
گیدنز, آنتونی. ۱۳۷۸. تجدد و تشخص. تهران: نشر نی.