انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

پیش درآمدی بر امر واقعی: مقاومت در برابر امرنمادین و اصرار سوژه برای شکستن مقاومت

امر واقعی (The Real) را به جرأت می‌توان پیچیده‌ترین مفهوم لاکان دانست. توضیح این پیچیدگی خود نیازمند یک مقاله‌ی مفصل است؛ اما ازآنجاکه این مفهوم اهمیت بسزایی در اندیشه‌ی لاکان دارد، سعی داریم که به نکات کلیدی آن بپردازیم

علت پیچیدگی امر واقعی را می‌توان در تعریف آن مشاهده کرد. همان‌گونه که از تیتر این یادداشت پیداست، امر واقعی به‌شدت در مقابل نمادین شدن مقاومت می‌کند؛ بنابراین سخن گفتن به‌مثابه کنش نمادین از امری که تا جایی که امکان داشته باشد تن به نمادین شدن نمی‌دهد کاری بس دشوار است. لذا نمی‌توان امر واقعی را در مقام بازنمایی به عرصه‌ی تفهم عقلانی بکشانیم-به همان شیوه‌ای که دکارت برای کسب معرفت و شناخت از ابژه به کار می‌برد. علاوه بر این مفهوم امر واقعی در طول زندگی لاکان دچار دگرگونی‌هایی گشته است و این امر بر پیچیدگی این مفهوم می‌افزاید. همچنین «بخشی از مشکل فهمی امر واقعی به این نکته بازمی‌گردد که امر واقعی یک‌چیز به‌مثابه ابژه‌ای مادی در جهان و یا در بدن انسان و یا در ساحت واقعیت نیست. چون واقعیت برای لاکان شامل نمادها و فرایندهای دلالت است، لذا واقعیت به ساحت نمادین یا واقعیت اجتماعی مربوط است.» (هومر,۲۰۰۵: ۸۱) در همین راستا گلین دالی معتقد است « امر واقعی واژه‌ای رمزآلود و معماگونه است و نباید آن را مترادف با واقعیت انگاشت. چون واقعیت ما به نحوه نمادین و در متن زبان و فرهنگ ساخته می‌شود، حال‌آنکه امر واقعی هسته‌ی سخت است، تروما یا ضایعه‌ای فراموش نشدنی‌ست که تن به نمادین شدن نمی‌سپارد و ترومایک به بیان نمی‌آید» (دالی، ۱۳۸۷: ۳۰).

هومر معتقد است امر واقعی برای لاکان به‌خصوص در نوشته‌های نخستین او اساساً مفهومی فلسفی است که در ابتدای مسیر، لاکان آن را به‌مثابه هستی در خود و در تقابل با مرحله‌ی آینه‌ای و خارج از ظواهر و تصاویر تعریف و صورت‌بندی می‌کرد. درحالی‌که در مراحل بعدی لاکان به امر واقعی به‌مثابه یکی از ساحت‌های سه‌گانه می‌نگرد و آن را در مقابل امر خیالی و ساحت نمادین قرار می‌دهد (هومر,۲۰۰۵: ۸۲).

هومر تعریف لاکان را از امر واقعی را این‌گونه بیان می‌کند که: «امر واقعی مادیت خشن و تقسیم ناپذیری‌ست که مقدم بر نمادین‌سازی وجود دارد.» (همان)؛ بنابراین نباید به امر واقعی به‌عنوان نقص در نمادین سازی نگریست، چراکه امر واقعی امری پیشا نمادین است که در حین نمادین شدن از آن سرباز می‌زند. امر واقعی را می‌توان به‌نوعی خواستگاه نیاز و میل دانست به این شکل که آن زمان که نیاز گرسنگی بروز پیدا می‌کند، این نیاز توسط امر واقعی برانگیخته شده است. در همین راستا نباید امر واقعی را ابژه‌ی میل تصور کرد که برطرف‌کننده‌ی نیاز است (همان). امر واقعی را نمی‌توان ابژه انگاشت چراکه اگر آن را به‌مثابه ابژه تعریف کنیم آن هنگام پای بازنمایی به میان می‌آید، درحالی‌که امر واقعی در بنیه تعریفی‌اش در مقابل بازنمایی می‌ایستد، همچنین ابژه به واقعیت نمادین راجع است و امر واقعی با منطق نمادین سر و سری ندارد؛ بنابراین امر واقعی نهانگاهی‌ست که نیاز ازآنجا سر برمی‌آورد و آن نهانگاه را نمی‌توان نمادین ساخت. سرباز زدن امر واقع از نمادن شدن را نباید کژکارکرد ساختار نمادین دانست؛ امر واقع ابژه‌ای نیست که -توسط فرایند نمادین سازی- واپس زده شده باشد و به‌صورت ناخودآگاه عمل یا به‌صورت اختلال بروز کند ، امر واقعی خود به‌نوعی حاصل نمادین سازی‌ست که ما به‌مثابه سوژه بعدازاین نمادین سازی خود را از امر واقعی که همیشه حاضر است متمایز می‌سازیم و همچنین خود و واقعیت اجتماعی به‌عنوان صورت‌های نمادین را به نحوی سلبی امر واقعی نبودن تعریف می‌کنیم (همان: ۸۲ – ۸۳). نباید فراموش کرد امر واقعی مقدم بر زبان است و هیچ‌گاه هستی زبانی نمی‌یابد. به تعبیر لاکان چیزی است که چیز نیست، در انتها‌ی زبان است که امر واقعی وجود دارد.

تعریف دیگر از امر واقع برخلاف تعریف بالا که سلبی بود به‌نوعی ایجابی است. این تعریف از درگاه پرداخت به تروما و مازاد فرایند نمادین سازی ارائه می‌گردد. کودک بعد از تقبل نام پدری به درون نظم نمادین پرتاب می‌شود. این پرتاب‌شدگی مقارن با شکست در وحدانیت با معشوق اولیه یا همان مادر است. شکست و جدایی از مادر برای کودک بسیار تروماتیک است و حکم ضربه‌ای روانی شدید را دارد. کودک نمی‌تواند این تروما را درک کند به همین علت در مقابل نمادین شدن مقاومت می‌کند چون نمی‌تواند این جدایی و شکست را بپذیرد؛ اغلب این مقاومت شکسته می‌شود ولی به علت وجود همین مقاومت، فرایند نمادین‌سازی به‌صورت صددرصدی کامل نمی‌گردد و به همان اندازه که نمادین نمی‌گردد تروما به امر واقعی منتقل می‌گردد. کودک در موقعیتی سخت قرار می‌گیرد ازیک‌طرف پذیرش شکست در وحدانیت که برابر با تروما است برایش قابل‌تحمل نیست و از طرف دیگر محکوم به پذیرش این شکست برای ورود به ساحت نمادین است؛ بنابراین کودک تروما را از طریق ورود به ساحت نمادین و گذار از تعلق به دیگری کوچک به دیگری بزرگ قابل‌تحمل‌تر می‌سازد. نمادین سازی به علت مقاومت‌های صورت گرفته کامل نمی‌گردد و بخشی از تروما به نمادین شدن سر نمی‌سپارد. ترومای کودک ناشی از تصور [یا وهم] تجربه‌ی لذت وحدانیت با مادر، در مرحله‌ی خیالی ا‌ست. بنابراین آن بخش از تروما که نمادین نمی‌گردد یادآور لذت وحدانیت با مادر است؛ وحدانیتی که ترجمان اوج لذت برای کودک می‌باشد. لاکان این اوج لذت را که از توهم وحدانیت مادر و کودک ناشی می‌شود، ژوئی‌سانس می‌نامد. ژوئی‌سانس به لذتی همراه با درد دلالت می‌کند و هیچ‌گاه ارضا نمی‌گردد بنابراین سوژه همواره در پی کسب آن است و در کسب آن رؤیاپردازی خواهد کرد. کودک در نمادین‌سازی این‌گونه می‌پندارد که بخشی از لذت، ازدست‌رفته است. این مازاد نمادین شدن و طلب لذت ازدست‌رفته سوژه را در سراسر عمر درگیر می‌کند، به شکلی که در تعین هویت فردی و جنسی کودک بنیادی‌ترین تأثیر را دارد.

مفهوم دیگری که در شرح لاکان از امر واقع حیاتی‌ست ابژه‌ی کوچک a می‌باشد. ابژه‌ی کوچک a در هر سه ساحت حضور دارد اما در ساحت واقعی از درجه‌ی اهمیت بیشتری برخوردار است. خود لاکان نیز در طول زمان صورت‌بندی‌های متفاوتی از آن ارائه می‌دهد؛ اما ربط ابژه‌ی کوچک a با امر واقعی در همان مازادی‌ست از فرایند نمادین‌شدن می‌گریزد. به تعبیر فینک از مشهورترین شارحان آرای لاکان « ابژه‌ی کوچک a مازاد فرایند برساخت ابژه است، اندک مازادی که از چنگال نمادین سازی فرار می‌کند» (فینک,۱۹۹۵: ۹۴). همین مازاد تبدیل به هدف میل سوژه می‌گردد و ماهیت فناناپذیر میل را شکل می‌دهد. گریز از نمادین‌شدن برای سوژه حکم یک از دست رفتگی را دارد، از دست رفتن چیزی و یا ابژه‌ی میلی که درگذشته داشته است. ماهیت این پندار سوژه اساساً خیالی است چراکه این از دست رفتگی نه درگذشته بلکه پس از گذشت زمان و به‌طور غیرمترقبه‌ای ظاهر می‌گردد (موللی,۱۳۸۳:‌۳۳۸) یعنی پنداری پسینی‌ست.

ابژه‌ی کوچک a را می‌توان حاصل معروض هستی واقع‌شدن دانست. اگر هایدگری به آن بپردازم ابژه‌ی کوچک a بهای دازاین (Dasein) یا بودن به‌مثابه اگزیستانس می‌باشد. به این شکل که کودک با ورود به ساحت نمادین به‌عنوان سوژه‌ی خط‌خورده که تیپ ایده آل انسانی با سلامت روانی‌ست (انسانی که سایکوز یا روان‌پریش نیست) بازتعریف می‌گردد. همان‌گونه که بیان شد در فرایند تبدیل شی‌ء به دال، دال ایجادشده تمامی شی‌ء را در برنمی‌گیرد و همواره مازادی باقی می‌ماند. سوژه نیز در فرایند نمادین شدن بخشی از هستی خود را در ساحت واقع ‌جایی می‌گذارد و این بخش همان ابژه‌ی کوچک a است؛ بنابراین سوژه برای اگزیستانس بودن بهایی می‌پردازد که سراسر عمرش را تحت تأثیر قرار می‌دهد به این شکل که این بها به علت میل ورزی او تبدیل می‌شود. به همین علت است که سوژه می‌پندارد همواره چیز فراتری وجود دارد یا به تعبیری همواره لذتی بالاتر از چیزی که تجربه کرده هست که باید به آن دست یابد. اشاره به سخنی از افلاطون در باب سقراط که وی در کتاب ضیافت بیان می‌کند به روشن شدن این گفته‌ها کمک خواهد کرد. افلاطون معتقد است همواره چیزی در سقراط وجود که بیشتر از سقراط است (افلاطون: ۱۳۸۵).

همان‌گونه که بیان کردیم سوژه بخشی از هستی خود را در فرایند نمادین شدن از دست می‌دهد. سوژه می‌پندارد این بخش ازدست‌رفته همان چیزی‌که میل دیگری را متوجه او و درنهایت ارضا می‌کند است یعنی همان چیزی که معمای میل دیگری را پاسخ می‌دهد. به‌این‌ترتیب سوژه در سراسر زندگی‌اش به دنبال ابژه‌ی کوچک a می‌گردد تا ژوئی‌سانس را دوباره تجربه کنند اما ازآنجایی‌که هیچ‌گاه ابژه‌ی کوچک a تصاحب نمی‌گردد بنابراین میل سوژه نیز هیچ‌گاه سیری نمی‌یابد، چراکه سوژه نه به دنبال ارضا و لذت بلکه به دنبال کسب نهایت آن یعنی ژوئی‌سانس است. طبق این مطالب به تعریف دیگری از ابژه‌ی کوچک a می‌رسیم و می‌توان ابژه‌ی کوچک a را علت-ابژه‌ی میل (Object-Cause of Desaier) یا به تعبیر دیگر فرمول میل ورزی انسان تعریف کنیم؛ اما باید توجه داشت که خود ابژه‌ی کوچک a، ابژه نیست. نمی‌توان اذعان داشت که ابژه‌ی کوچک a –به‌عنوان ابژه- بخشی از زنجیره‌ی دلالت است. چون به تعبیر آدامز ابژه‌ی کوچک a حفره یا فقدانی در زنجیره‌ی دلالت می‌باشد و خود را در مقام آن چیزی قرار می‌دهد که این حفره را می‌پوشاند (آدامز,۱۹۹۶: ۱۵۱). با توجه به اشاره‌ی آدامز ابژه‌ی کوچک a را می‌توان علاوه بر فقدان و خط‌خوردگی سوژه بر فقدان و خط‌خوردگی دیگری نیز راجع دانست. سوژه برای بازگشت به وحدانیت اولیه و تجربه‌ی ژوئی‌سانس باید آن چیزی که دیگری را مجاب به تأیید و ارضا می‌کند را به دست آورد. این چیز ابژه‌ی کوچک a است؛ بنابراین دیگری فقدانی دارد که ابژه‌ی کوچک a آن را پر می‌کند. همچنین ازآنجایی‌که دیگری بزرگ (به‌عنوان‌مثال زبان) نیز نمادین است مسلماً با مقاومت امر واقعی روبرو بوده و دچار شکاف و فقدان گشته است. پس ابژه‌ی کوچک a به فقدان در دیگری نیز اشاره دارد. فقدان در زنجیرهی دلالت یا به تعبیر آدامز حفره‌ای در آن.

میل پر کردن فقدان دیگری و دستیابی (اگرچه ناممکن) به ابژه‌ی کوچک a، عنصری بنیادی در شکل‌گیری فانتزی سوژه است. هومر فانتزی در اندیشه‌ی لاکان را این‌گونه توصیف می‌کند که: «فانتزی صحنه‌ای خیالی است که قهرمان آن سوژه است» (هومر,۲۰۰۵: ۸۵). فانتزی تحقق تجربه‌ی قهرمانانه به ژوئی‌سانس و به دست آوردن دوباره‌ی دیگری‌ست، اما اساس این فانتزی‌ها خیال و وهم است. ابژه‌ی کوچک a اساس فانتزی را تشکیل می‌دهد، چراکه فانتزی، خیالی است در مورد تصاحب ابژه‌ی کوچک a و اساساً تصاحب ابژه‌ی کوچک a مقارن با ژوئی‌سانس می‌باشد. تصاحب ابژه‌ی کوچک a مقارن است با تبدیل‌شدن سوژه به چیزی که دیگری می‌خواهد بنابراین ابژه‌ی کوچک a پاسخی فانتزی وار به معمای میل دیگری‌ست.

صورت‌بندی لاکان از فانتزی و ابژه‌ی کوچک a بسیار موردتوجه حوزه‌های نقد فیلم، نقد ادبی و مطالعات فرهنگی قرار گرفت. فانتزی در نقد ادبی و سینما نقطه‌ی اتصال‌دهنده‌ی مخاطب با اثر ادبی یا سینمایی‌ست و مخاطب در ارتباط با این آثار به جست‌وجوی ابژه‌ی کوچک a می‌پردازد. همچنین به علت تأثیر این دو عنصر در فرایند هویت‌یابی و همچنین ارتباط سوژه با فرهنگ و ایدئولوژی موردتوجه مطالعات فرهنگی قرار گرفت. به عنوان مثال تاد مک‌گوان (۱۳۹۴) در اثرش نگاه واقعی به تاثیراتی که مفهوم‌های لاکانی در شرح امر واقعی همچون ابژه‌ی a، نگاه خیره، فانتزی و … در نظریات فیلم پسا‌لاکانی گذاشته‌است می‌پردازد

امر واقع و به‌تبع آن ابژه‌ی کوچک a در هستی‌شناسی لاکان بسیار حائز اهمیت است. چراکه ابژه‌ی کوچک a است که هستی سوژه را در خارج از او تعریف می‌کند و ربط دهنده‌ی آن با دیگری‌ست. آنچه میل سوژه را میل دیگری می‌کند شکاف یا فقدانی‌ست که در دیگری شکل می‌گیرد؛ بنابراین پر کردن این شکاف به‌مثابه میل دیگری تلقی می‌شود. سوژه نیز تلاش دارد این شکاف را پرکند و این شکاف چیزی جز ابژه‌ی کوچک a نیست؛ بنابراین امر واقع نیز به همان‌سان که امر خیالی و ساحت نمادین در تعیّن بخشی به سوژه و هویت آن اهمیت دارند، مهم است.

همچنین ابژه‌ی کوچک a گره‌ی ارتباطی لاکان و مارکس است. لاکان با تأثیرپذیری از مفهوم ارزش اضافی و کارگری در جوامع سرمایه‌داری، ابژه‌ی کوچک a را تمتع و خواست اضافه تعریف می‌کند (موللی، ۱۳۸۳: ۳۴۱) مارکس ارزش کار کارگر را ارزش اضافی تولیدی برای سرمایه‌دار می‌داند و ارزش اضافی آن بخش از کار کارگر است که از خود کارگر به نحوی کنده می‌شود و به‌نوعی مازاد کار کارگر است. اگر لاکانی این گزاره را تحلیل کنیم این‌گونه می‌شود که کار کارگر برای دستیابی به ارزش اضافی‌ست که هیچ‌گاه تصاحبش نمی‌کند اما وجود تصور ارزش اضافی ابژ-علت میل کارگر به انجام کار می‌گردد. از یک منظر دیگر کارگر متوجه است که دیگری‌اش سرمایه‌داران و صاحبان ابزار تولید هستند مدام ارزش اضافی را طلب می‌کنند؛ بنابراین ارزش اضافی هم بر فقدان دیگری و هم بر میل دیگری راجع است. هدف کارگر به‌مثابه سوژه پاسخ به میل دیگری از طریق ارزش اضافی‌ست.

به‌عنوان سخن آخر این بخش باید بگویم که خوانش لاکان از امر واقعی نشانه‌ای است که او را به‌عنوان یک فیلسوف در فرایند فلسفه ورزی در باب انسان قرار دهیم. امر واقعی کشف لاکان نیست و در تاریخ فلسفه به صورت‌های گوناگون راجع به آن سخن گفته‌شده است و از دوران فلسفه‌ی یونان امر واقعی موردبحث فیلسوفان بوده است. به‌عنوان‌مثال پرداخت به جوهر (OSIA)، پاسخ به پرسش امر واقعی چیست می‌باشد. حتی می‌توان پرسش از امر واقعی را یکی از پرسش‌های آغازین فلسفه قلمداد کرد. همان‌گونه که یکی از نقاط آغاز فلسفه کسب معرفت و شناخت از هر آنچه فراتر از انسان به‌مثابه امور واقعی بود. نمونه‌های پرداخت فلاسفه به امر واقعی بسیارند به‌عنوان‌مثال هراکتلیوس در پرداخت به امر واقعی آن را به چهارعنصر بنیادین هستی یعنی آب، آتش، باد و خاک تقلیل داد؛ و یا امر واقعی برای افلاطون ایده، برای ارسطو جوهر و برای فیثاغورس عدد تلقی شد. حتی در فلسفه‌ی مدرن، فلاسفه آنجا که به امر واقعی می‌پردازند در پی نسبت دادن ویژگی‌هایی به آن هستند. به‌عنوان نمونه نسبی‌گرایان ماهیت آن را نسبی می‌دانند یا رئالیسم انتقادی آن را مکانیسم‌هایی می‌داند که از رویداد‌های که به وجود می‌آورند مستقل‌است (بلیکی,۱۳۹۱: ۱۳۹). از یک منظر پرداخت لاکان به امر واقعی نوآورانه است، چراکه آن را متمایز از واقعیت و نمادین بودن می‌داند و امر واقعی را در تقابل با نمادین سازی تعریف می‌کند بنابراین لاکان به‌مثابه یک فیلسوف روند جاری فلسفه‌ی امر واقعی را با دخالت در فرایند آن، آن را بحرانی کرده و تلقی خاص خود را ارائه می‌دهد.

کامران مرادی kamran.moradi2015@gmail.com

منابع

۱. Homer, Sean. 2005 0″Jacques Lacan: Routledge Critical Thinkers. Oxon, UK: Routledge

۲. Fink, B. 1995 . The Lacanian Subject: Between Language and Jouissance, Princeton, NJ: Princeton University Press

۳. Adams, P. 1996. ‘Operation Orlan’, in The Emptiness of the Image: Psychoanalysis and Sexual Differences, London: Routledge, pp. 141–۵۹.

۴. افلاطون : رساله‌ی ضیافت یا سهنی در خصوص عشق، ترجمه فروغی محمد علی، تهران جامی ۱۳۸۵

۵. بلیکی نورمن پارادایم‌های تحقیق در علوم انسانی ۱۳۹۱ ترجمه: حمیدرضا حسنی، محمدتقی ایمانی، مسعود ماجدی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه

۶. دالی، گلین: گشودن فضای فلسفه، مجتبی گل محمدی، تهران، گام نو، سال ۱۳۸۹

۷. مک‌گوان تاد : نگاه واقعی ( نظریه‌ی فیلم پس از لاکان)، ترجمه بهمن خالدی، تهران نشر مرکز ۱۳۹۴

۸. موللی کرامت: مبانی روانکاوی فروید-لاکان. تهران نشر نی ۱۳۸۳