ریشهشناسی را در زبان فرانسوی «اتیمولوژی» میگویند. اتیمولوژی واژهای است یونانی که از راه زبان لاتین به زبان فرانسوی راه یافتهاست.در یونانی باستان اتیمولوژی به معنی «شناخت اتیمون (Etymon)» و اتیمون به معنی «معنی حقیقی واژه» بودهاست.در زبان تازی فقه الغه نامیده می شود. احمد فردید از معادل «علم الاسماء» برای آن استفاده کردهاست. علمای قدیم در نوشتههای خود گاهی با ذکر «وجه تسمیه» و «وجه اشتقاق» به شرح واژهها میپرداختند. مقصود علمای قدیم از وجه تسمیه و وجه اشتقاق ریشهشناسی بوده است(ابولقاسمی،۱۳۸۹) در لغتنامه دهخدا به نقل از تعریفات جرجانی آمده: «بیرون آوردن کلمه ای از کلمه دیگر بشرط آنکه در معنی و ترکیب با هم مناسب و در صیغه مغایر باشند(دهخدا، فرهنگ لغت). با این تعریف اشتقاق معادل «Derivation» میشود و یکی از انواع واژهسازی خواهد بود که خود یکی از مکانیسمهای مورد مطالعه تئوری ریشهشناختی است. پایه علم اتیمولوژی جدید را «سر ویلیام جونز»، قاضی انگلیسی، نهادهاست. وی در سال ۱۷۸۶ در برابر انجمن آسیایی کلکته خطابهای ایراد کرد که در آن زبانهای لاتینی و یونانی و سنسکریت و فارسی را از یک اصل اعلام کرد. از این زمان عدهای از دانشمندان در منشأ زبانها و ارتباط آنها با هم به پژوهش پرداختند.ماکس مولر آلمانی در این زمینه کارهای وسیعی ارایه کرده است فریدریش ماکس مولر به آلمانی( Friedrich Max Müller) (زاده ۶ دسامبر۱۸۲۳-مرگ ۲۸ اکتبر۱۹۰۰) زبانشناس و خاورشناس آلمانی بود. او یکی از پایهریزان هندشناسی و پژوهشهای تطبیقی و سنجشی آیینها در دانشگاههای غربی بود. او اثرهای پژوهشی و عمومیای در زمینه هندشناسی دارد و کتابهای روحانی خاور که در پنجاه جلد با راهبری او نوشتهشد از یادبودهای پژوهشی عصر ویکتوریایی انگلستان است.
وجه تسمیه
نوشتههای مرتبط
در خصوص اهمیت فرهنگ نام در جغرافیا سخن بسیار است. بشر از زمانی که با مکانی سر وکار یافته لزوم شناسایی و نامگذاری مکانها را دریافته است. اولین گام در لزوم نامگذاری مکانهای جغرافیایی ارتباط انسان با آن مکان است، در غیر این صورت ممکن است سالها بگذرد و مکانی بی نام بماند. نامگذاری بر مکانهای مختلف بدان سبب است که اولا مکانهای مختلف شناسایی شوند، و ثانیا مکانهای مختلف از یکدیگر تمیز داده شوند. درباره اهمیت نام در جغرافیا همین بس که بهترین تصاویر ماهوارهای که امروزه توسط ماهواره های پیشرفته در اختیار بشر قرار می گیرند و از مشکلات امر نقشه برداری زمینی می کاهند، تا زمانی که گویا نشدهاند یعنی نام جغرافیایی بر مناطق مختلف آن نهاده نشده است کاربردی نمی یابند و در حکم نوعی تابلو جلوه می نمایند و این اسامی جغرافیایی هستند که به مکانهای مختلف هویت و شخصیت می دهند. بخشی از نامهای جغرافیایی را اسامی آبادیها (مسکون و یا خالی از سکنه) تشکیل می دهند. در این خصوص که بر چه مبنایی اسامی مکانها و کلا اسامی جغرافیایی انتخاب گردیدهاند باید اذعان کرد که پژوهش در اسامی مکانهای مختلف جغرافیایی نیازمند بازگشت به پیشینه دیرینه مکانهاست. مسلما همانند مکانهای مختلف جغرافیایی، اسامی آنان نیز به مرور زمان دستخوش تحول و تغییر شده است و شاید بتوان گفت کمتر مکانی را می توان یافت که در طول اعصار مختلف به یک نام شناخته شده باشد. نامهای جغرافیایی اصل و منشایی کهن و معنایی خاص دارند. این نامها توسط اشخاص مختلف در معرض تحول و تغییر قرار گرفته اند. گاه اراده یک نفر که نامی ناخوشایند یافته، و گاه خطا و اشتباه کاتبی در نگارش، اسمی پر معنا و شناخته را به دست فراموشی سپرده است. اسمی که از تاریخ سرزمینی حکایت می کرده است. نامهای جغرافیایی که در آغاز به منظور ایجاد تمایز و شناخت عناصر متشکله محیط زیست بشری مانند نقاط مسکونی، چراگاهها، مزارع، منابع آب، و بلندیها و پستیها وضع شدهاند، با گذشت زمان پا را از این حد فراتر نهاند و به جزئی مهم از تاریخ و اساطیر و معتقدات و فرهنگ ملل عالم بدل شدند و به جایی رسیدند که دست کمی از آثار باستانی مهم هر کشور نداند، و چه بسا که از آن مهمتر باشند. این نامها با تاریخ، جغرافیای یک ملت گره خورده و جدا کردنشان غیر ممکن است.
یکی از مباحث بسیار مهم و جالب در تحقیقات فرهنگی و جغرافیای تاریخی، ریشهیابی نام شهرها و آبادیها است. چون انسانها به ویژه در دوران باستان به این مسئله مهم، توجه خاصی داشته و کوشش می کردند مظاهر دینی، فرهنگی، طبیعی، جغرافیای و قومی را با نشانه تقدس و احترام در نامگذاری شهرها آبادی های سرزمین خود جلوه گر سازند. از این رو نام هایی که بر روی شهرها و آبادی ها گذاشته شده است، اکثرا بار معنای دارند و اسامی با مسمایی هستند. و از نظر تاریخی و فرهنگی بسیار مهم و ارزشمند می باشند. در صورتی که درست ریشهیابی شوند، برخی از گوشه های تاریک و نهفته تاریخ و فرهنگ مردم را بازشناخته و روشن خواهند کرد. نام های آبادی های مراغه را می توان به چند گروه: دینی، تاریخی، طبیعی تقسیم کرد. در این نوشته کوشش شده وجه تسمیه برخی از آبادی های مراغه را بازشناسی و معرفی و در عین حال به اهمیت وجه تسمیه ها اشارهای کرده باشیم. لازم به ذکر می باشد این قسمت بخشی از نوشته جناب آقای دکتر حسن جعفر زاده در مقاله تحت عنوان ریشه شناسی محلات آذرشهر بوده استفاده شده است. البته لازم به ذکر می باشد که در بعضی از قسمت ها تغییراتی اعمال شده است.
مبانی تحقیق
۱-در این تحقیق درهر بحث, اولین واژهی کاربردی اسمی است که توسط مردم منطقه در مورد آن مکان استعمال می شود.دومین واژهی کاربردی اسامی روستاها در منابع فارسی و نوشتاری است که عموماً در قرن اخیر به این اماکن اطلاق شده است که اسامی مجعول به شمار می روند.این اسامی بیشتر در دورهی پهلوی بر این اماکن نهاده شده است که مربوط به سیاستهای رضاخانی مبنی بر تغییر اسامی غیرفارسی است که اسامی را تا حد امکان به نزدیکترین مشابه فارسی شبیه سازی و تغییر می دادند مثلاً “کؤل تپه” به”گل تپه” یا “بیلگ آوا ” به “بلوک آباد” و چنانچه در جایی این طرح جواب گو نمی بود کلاً اسم منطقه از بن به اسمی دیگر تغییر داده می شد مثل “سولدوز” به “نقده” یا “خیاو” به ” مشگین شهر”و” توفارقان ” به “آذرشهر” و….
سومین واژه ی کاربردی نیز آوانگاری همان واژه ی اول (واژه ی کاربردی توسط مردم) با الفبای ترکی لاتین می باشد.
۲- اکثریت اسامی مجعول یعنی دومین واژهی کاربردی در مورد اسامی هر منطقه در لغتنامههای فارسی یافت نگردید.برای مثال “قاطرگؤتورن” یکی از محلات مراغه که در نگارش “قاطرگؤتورن” نوشته میشود در هیچ لغت نامهی فارسی- از جمله کاملترین آنها یعنی لغت نامهی دهخدا- یافت نگردید,حال اینکه “قاطرگؤتورن” در ترکی دارای معنی و مفهوم می باشد.(به مبحث اسامی محلات و بحث “قاطرگؤتورن” رجوع شود).اگر احیاناً هم برخی از این واژهها در برخی لغتنامههای فارسی یافت گردید صرفاً توضیحی از موقعیت جغرافیایی و جمعیت و این قبیل ویژگیهای روستا ارایه داده است و هیچ شرحی در زمینهی ریشه شناسی واژهها موجود نیست. با این حال در این تحقیق این گونه اسامی نیز مورد بررسی قرار گرفت.ناگفته نماند که در عملکرد بر اساس این تئوری چیزی که نظر نویسنده را به خود جلب کرد نه بد سلیقه گی بلکه کج سلیقه گی به عمد در تغییر نام این اسامی بوده است.برای نمونه در دورهی پهلوی در آذربایجان اسامی روستاهای”زنگین آوا” در معنی “آبادی ثروتمند” به “زنگوله آباد” – “بوز قالا” در معنی” قلعه خاکستری” به “بزغاله”- “قره سو” در معنی “رود بزرگ” به “سیاه آب” – “گؤو” یا “گؤی” در معنی “آبی= آسمانی” به “گاو” – “بولگه آوار” به “بقر آباد” – سیوان به “سگ بان” و”آخماقیه” را به “احمقیه” و.. تغییر داده شده است که به نوعی تحقیر به عمد در این تغییر اسامی به چشم میخورد.
۳- به جهت رعایت مبانی و اصول علمی در شیوهی تحقیق ,سعی گردید که تمامی نظریات موجود در زمینهی هر یک از اسامی بحث شده در این تحقیق آورده شود.از جمله در خاتمهی این تحقیق با کتاب “فرهنگ اسامی روستاهای آذربایجانشرقی” از”صمد چایلی” مواجه گردید که در خاتمهی هر بحث نظریهی کتاب مذکور دربارهی نام هر یک از اسامی آورده شد.
۴-این تحقیق صرفاً در مورد اسامی تاریخی بحث نموده است و اسامی جدید به ویژه در مورد محلات جدید را که نامهایی معاصر و مفهومی آشکارا دارند شامل نمیشود.
ابتدا قبل از وردود به بحث لازم دیده شد که نظری بر چند اصطلاح حوزهی ایتمیولوژی انداخته شود:
انوماستیک “Onomastic”:
علم چگونگی به وجود آمدن نام حیوانات,گیاهان,اشیاء و ضرورت یا نظام مندی این قبیل اسامی را گویند.
توپونیم “Toponim”
علم چگونگی یا نظاممندی نام گذاری هر آنچه که در ارتباط با زمین “جغرافیا” می باشد.که به کمک علومی چون جغرافیا, تاریخ,جامعه شناسی – مردم شناسی و باستان شناسی را گویند.
به اعتقاد “مورزایف” توپونیمی بدون جغرافیا بی مکان, بدون زبان شناسی لال و بدون تاریخ بی هویت است.
شهرستان مراغه
مَراغه یکی از شهرهای مهم استان آذربایجان شرقی و مرکز اداری شهرستان ویژه مراغه است. این شهر در کنار رودخانه صوفیچای و در دامنه جنوبی کوه سهند گسترده شدهاست. مراغه با دارابودن ۱۶۲٬۲۷۵ نفر جمعیت و ۲۵٫۹۷ کیلومتر مربع مساحت در سال ۱۳۹۰ خورشیدی، دومین شهر بزرگ و پرجمعیت استان پس از تبریز به شمار میرود. این شهر در ۱۳۵ کیلومتری جنوب مرکز استان واقع شدهاست(مراورید، ۶۷) شهر مراغه با غنای بیش از ۳۰۰ اثر تاریخی و بیش از ۱۱۰ اثر ثبتی بازمانده از دورههای مختلف تاریخی، بستری مساعد برای پرورش ادیبان، دانشمندان و هنرمندان متعددی در طول تاریخ بوده و هست. بر اساس منابع تاریخی مراغه شهری مهم در دوران حکومت ماناها بوده و جزو سه ایالت مهم آذربایجان قدیم و با نام اوئشدیش شناخته شده است. منابع تاریخی مراغه را زادگاه زرتشت نامیده و دانشمندان بر این باورند که زرتشت در دامان کوه سهند که در اوستا از آن با نام اسنوند یاد شده است متولد گردیده است. مراغه در سال ۶۱ هجری قمری به تصرف اعراب درآمد و از پایگاههای آنان به شمار میآمده است.
در این بخش اسامی برخی از روستاهای مراغه اشاره شده که معانی داخل پرانتز نظریه جناب جواد مفرد کلان محقق فرهنگ اساطیری ایران بوده که در سایت جاذههای گردشگری مراغه قابل مشاهده می باشد، توضیحات تکمیلی توسط نگارنده اضافه گردیده است.
آشان/ اشان/Eşan (مکان خوب و زیبا یا محل آب)
آغاجری/ آجری/Ağacəri (به ترکی سربازان سرور تیره ای از هونها/خزرها بوده اند)
آغبلاغ سفلی/ آشاغی آغ بلاخ/Aşaqi ağbolaq (سفید چشمه پایینی)
آغبلاغ علمدار/علمدار آغ بلاغی/Ləmdar ağbolaq ə (سفید چشمه علمدار)
آغجه دیزج/ آغجا دیزه/ağca dizə (دژ سفید) آلا کۆزه /امیر دیزج/Ala küzə:
لفظ “آلا کوزه” در معین و دهخدا یافت نگردید.فرهنگ معین کلمهی”امیر” را عربی می داند در حالی که فرهنگهای ترکی به اتفاق “امیر” را واژهای ترکی می دانند.کلمهی “امیر”چه به صورت مفرد چه به صورت ترکیبی در نام برخی مکانها استفاده می شود (فرهنگ ارک حداقل ۴۲ مورد را اشاره دارد ) و برای دریافت معنی “دیزج” یا “دیزه” به توضیح محلهی “دیزه” از محلات آذرشهر رجوع شود.اما نام روستا بین مردم “آلا کوزه” است و “امیر دیزج” صرفاً در مکاتبات اداری به کار می رود.
فرهنگ اسامی روستاهای آذربایجانشرقی:این کتاب “امیر دیزه” را در معنی دیزهی سرزمین “ام” آورده است.وی “دیزه” را در معنی “جای تپه مانندی که دارای آب است” و”ام” را در معنی “عمو” می داند(دکتر حسن زاده، ایتیمولوژی اذرشهر). در فرهنگ معین کلمهی “دیزه” موجود نبود ولی “دیزج” در دیگر فرهنگهای فارسی در معنی “اسبی که رنگ اصلی اش سیاه باشد یا رنگ غیر خالص” به کار رفته است.
صمد چایلی: در کتاب چایلی “دیزه ” به معنی “مکان تپه مانند دارای آب” آورده شده است.
دکتر جعفر زاده:در فرهنگهای ترکی واژهی “دیزه” به معنی “زمین مسطح برای کشت” معنی شده است.اتفاقاً کم و بیش چنین محلههای در اطراف شهرها و روستاها قرار گرفته است و جایی مناسب برای این کار است. مثل “دیزه” در”آذرشهر” و “دیزه” در “قاچاغان”.البته ممکن است به مرور زمان چنین محله هایی از حالت طبیعی خویش خارج و در داخل آبادی و شهر قرار گیرند(دکتر جعفر زاده، آذرشهر).
آغجه کهل/ آجا کؤهول/ağca köhül (غار سفید). کؤهول در منطقه مراغه از نظر معماری صخره و شناخت فرهنگ و معماری مردم منطقه از جایگاه مهمی بر خوردار است به طوری که کمتر روستای در شهرستان سراغ داریم که آثار از معماری صخره ای در آن یافت نشود شاید دلیل اصلی این عامل را در جغرافیای منطقه و زمین شناسی جست و جو کرد که باعث شکل گیری این قبیل غارها شده است که در روستای آغجا کوهول نیز به دلیل فراوانی این غارها وجه تسمیه روتا را به خود معطوف نموده است و آغچه در معنای بسیار سفید است که به نوعی جنس غارها که بیشتر از سنگ های اهکی است را بیان می نماید(ستارنژاد، ۱۳۹۱).
آغکند ثمرق/ سمر آ کندی/Səmər ağkəndi (ده سفید مربوط به دارندهً ثمر و بهره)
آلما چوان/ آلماچوان/ Alma çovan (روستای چاه دار دارای سیب، آلمالو سیب دار). ظمنا چوان در منطقه مراغه نوعی گیاه جهت شست و شو کاربر داشته است.
احمدآباد/ احمد آوا/ hməd ava ə (به نام احمد نامی نامیده شده است)
امیر/ امیی/əmir (روستای فرمانروا) خوندمیر/خان میر/Xon dəmir :
فرهنگهای معین و دهخدا چیزی در شرح اسم نداده اند.
فرهنگ اسامی روستاهای آذربایجانشرقی:چایلی “خون” را درمعانی”صاحب-مالک”و”دمیر” را در معنای “آهن” آورده ونام روستا را “صاحب آهن-جای آهن” دانسته است.
دکتر جعفر زاده: دمیر اسم خاص است که تیمور در فارسی نیز همان “دمیر” ترکی است که تمامی زبانشناسان فارس و ترک و از جمله دهخدا بر آن صحه گذاردهاند. محتملاً روستا به اسم شخص خاص “خون دمیر” است. مثلاً میدانیم که غیاث الدینبن خواجه همامالدینمحمدبن خواجهجلالالدین محمدبن خواجه برهان الدین محمدحسین هروی موسوم به خواندمیر(۸۸۰ – ۹۴۲ ه. ق) از نویسندگان و مورخان بزرگ در دوره¬ی آخر تیموریان و اوایل صفویه است.خوندمیر دانشمند با ذوق در سال ۸۸۰ ه.ق در هرات به دنیا آمد وی هم عصر سلطان حسین بایقرا و امیرعلیشیر نوائی بود که با آنها حشرو نشر نیز داشت.هر سه از دانشمندان ترک میباشند که کتبی متعدد به فارسی,عربی و ترکی دارند از جمله کتب “خون دمیر” میتوان به دستور الوزراء ــ خلاصهی الاخبار فی بیان احوال الاخیارــ ماثر الملوکــ نامهی نامیــ تاریخ حبیب السیرــ قانون همایونی(همایوننامه)ــ روضه الصفا اشاره کرد(دکتر جعفر زاده).
اوخچی/ اوخچو/ Oxçü (تیرانداز)
اوزن اوبه/اوزون اوبا/ (محل عشیره ای که دارای چادرهای گسترده و فراوان است)
باداملو/باداملی/ Badam lü )دارای درخت بادام(
بالی قایا/بالی قیه/Bali qəyə (روستای دارای صخره کندوی عسل)
بلوک آباد/ بیلگ آوا/ Bilgava )اسم به ترکی بیلگه آوا است.بیلگه در لغت اصیل ترکی به معنی انسان حکیم و دانا و آگاه و مطلع است و آوا همان پسوندی است که در ادامه اسامی خیلی از اماکن وجود دارد = آباد. بیلگاوا، پرگاو(
بیانلوجه/ بیالیجا/ Biyan lüca(محل بیان=نوعی علف هرز گندمزار)
پالچیقلو/ پالچخلی/Pal çxlu (دارای کان گل)
تازه کند سفلی/تزه کند/Təzə kənd )روستای واقع در دشت گود یا روستای تازه ساخت واقع در پایین دست(
چایباغی/چای باغی/ çay baği (جایگاه باغ خنک و شایسته)
چلان علیا/چلان/ çelan )واقع در محل سد چوب و سنگ در بالا دست(
چوان سفلی/چاوان/ )çavanروستای چاه دار پایینی(
چوانباغ/چاوان باغ/çavan bağ (روستای چاه دار منطقه باغها)
خره جی/خراجو/ Xərəcı:
“خرهجی” اسم روستاهایی از توابع مراغه،عجب شیر و آذرشهر است.این واژه در فرهنگهای فارسی از جمله معین و دهخدا یافت نگردید.در دهخدا صرفاً به شکل “خراجو” اشاره شده است که شرحی بر اسم موجود نیست.
در منطقهی آذرشهر در بین “بنایان” وسیلهای به اسم “خره جی” کاربرد دارد که عبارت است از چارپایه ی بزرگی که تختهی درازی بر روی آن نصب می کنند تا کارگران ساختمانی هنگام کار کردن بر آن بایستند.”خرک – داربست” و البته این کلمه در فرهنگهای ترکی نیز در این معنی ثبت شده است.جالب اینکه روستای”خرجی” آذرشهر نیز در جای مرتفعی نسبت به محیط پیرامون قرار گرفته است.
کتاب فرهنگ اسامی روستاهای آذربایجانشرقی:۱.قاراجی=خارا(دسته – انبوه )+ آجی(مرحمت – رحمت)=مرحمت برف ۲.خره چی= داربست
اسماعیل هادی: هادی مولف فرهنگ “ایتمیولوژیک واژهگان ترکی” معتقد هستند که “خره¬جی” مورد استعمال شده از کلمهی “قره چی” در معنی”ایلات – کوچندگان- کولی” می باشد.قره چی=خره چی=خره جی.
دکتر جعفر زاده: نظریهی اسماعیل هادی در مورد این اسم سندیت دارد و این نظریه مورد تایید اکثر لغت شناسان می باشد. شهر خراجو که مرکزیت بخش سراجواست در سال ۱۳۹۱ به نام خداجو تغییر نام داد. شهری که در مطالعات تاریخی اهمیت والایی دارد. محوطههای مهمی از دورانهای مختلف تاریخی را می توان در این شهر جست و جو کرد. این محوطهها نشان می دهد که این شهر در قرون مختلف تاریخی اهمیت فراوانی داشته، و وجه تمسیه آن را به نقل از دهخدا محل خراج بوده با این معنی؛ می توان چنین استنباط کرد که خراجو محل جمع آوری و مرکزیت منطقه سراجو بوده است. و امروزه همین مرکزیت خود را به خوبی نشان می دهد. در کل می توانگفت جای بزرگ یا روستای بزرگ(ستارنژاد،۱۳۹۲).
خنهیی/خانگاه/Xənəyı:
در خصوص این واژه و حتی در مورد کلمهی “خانگاه”در فرهنگ معین چیزی رویت نشد.
“خهنهیی” نام روستاهایی از توابع هریس, کلیبر, تبریز, میانه, سلماس , زنجان ,بوکان, اورمیه, خلخال, کومیجان, اردبیل, نوبران ,بازار ماسال هشتپر و چند ولایت دیگر می باشد. فرهنگ اسامی روستاهای آذربایجانشرقی:خنه یه = خانقاه
دکتر جعفرزاده: این نام بر مکانهایی که متولیان دین سکونت داشته اند یا “اوجاق”(زیارتگاهی) در مکانی بوده باشد اطلاق می شود.
در لغت نامهی “دهخدا” اشاره گردیده است که “خانگاه” عمدتاً در مناطق آذربایجان نام روستا می باشد و حتی کلمهی “خانگاه”عمدتاً در شعر شاعران ترک ,پارسی گوی آمده است( فرهنگ ارک).لغتشناسان معتقدند که کلمهی “خانگاه” از زبان ترکی وارد فارسی نیز شده است که از ریشهی کلمهی “خه نه یی” یا همان”خانایا = خاناغا= خاناقاه =خانگاه “است. عموماً روستاهایی به اسم” خنهیه” که تابع چندین شهرستان آذربایجان می باشند به “خانگاه” تغییر داده شدهاند.
ب.پسوند توپونیم ساز “-غان-ğan ” ,”قان-qan ” (در ترکی قاراخانی)، “گان -gan”، “-خان-xan ” (در ترکی باستان)، “-که¬ن -kən” (در ترکی باستان) و مشتقات آنها (قاناqana ، کانkan ، جانcan ، وانvan ,واناvana، انan ، …) نشان دهندهی جا، مکان و محلهای جغرافیائی(برای توضیح مفصل در باره این پسوند به بخش توضیح گوگان یا توفارقان و یا ممقان رجوع شود)
نتیجه:در معنی “سرزمین آشنایان و دوستداران,یعنی سرزمین یار” و در کل در معنی “سرزمین جوانمردان” میتواند باشد.
کلمهی “قره” در زبان ترکی دو معنا دارد:۱- سیاه ۲- بزرگ مثل “قره ننه” یا “قاری¬ننه” به معنی پیرزن, مادر بزرگ و همچنین است در اسامی “قره چمن” چمنزار وسیع یا “قره داغ” کوه بزرگ چرا که “چمنزار سیاه” یا ” کوه سیاه” یا “باغ سیاه” معنی و مفهومی ندارد.
(درراستای سیاستهای رضاخانی مبنی بر تغییر نام ترکی اماکن جغرافیای مجریان تئوری به قدری ناشیانه رفتار کرده اند که لفظ “قره” را در معنی”سیاه” گرفته و “قره داغ” ,”قره سو” و”قره چمن” را به ترتیب “سیاه کوه” /سیاه آب/ سیاه چمن” آورده اند بلکه این اسامی در معنی”کوه بزرگ/آب زیاد =پر آب/ چمنزار وسیع” است)(دکتر جعفر زاده). خانقاه یاد آور محل های عبادی بخصوص در دوره ایلخانیان مغول می باشد از آنجا که منطقه مراغه زمانی کرسی نشین این حکومت بوده است آثار از نگرش مردمان آن دوره را نیز در منطقه شاهید هستیم که نمونه بارز آن را درروستای خانقاه می توان دید که پل زیبای این روستا است و امام زاده معروف آن که می تواند بیانگر وجود خانقاه های در دوره میانی اسلام در این روستا باشد(ستارنژاد،۱۳۹۲).
داش آتان/ داش آتان/ Daş atan
داش بلاغ بازار/ داش بلاخ بازای/Daş bölaq bazar (بازار چشمه سنگی)
دوه بوینی/دوه بوینو/Dava boynö (به پهلوی به معنی واقع در دامنه یا جایی که مثل کردن شتر است).
دیورزم/دوزیم/Dəvəzim؟
زنق/زینه/Zinə (محل دارای ترشح آب و آبزار)
ساری قشلاق/ساری قشلاخ/ Sari qeş laq (زمستانگاه زرین بالایی)
ساری قایا/ ساری قیه/Sari qəyə (صخره زرین).
شخته لو/شاخ تالی/i şax tal(دارای برودت)
شیخ لر/شخ لی/ şx lə r : نشان از وجود شیخ(رهبران صوفی) در قرون گذشته در این محل بوده چرا که مراغه یکی از مناطقی است که صوفی گری بسیار رواج داشته است. نام رودخانه صوفی چای، پیر قاپوسی، پیر هشم ورجوی، خانقاه، روستای شیخ جان و… مؤید این مطلب می باشد(ستارنژاد، سیمای مراغه، ۱۳۹۲).
شیخجان/شغیجان/ycan şğ: وجود افرادی تحت عنوان شیخ در این روستا.
صومعه/صوما/ süma ( در لغت نامه دهخدا چنین آمده .صومعه . [ ص َ م َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در ۱۷ هزار و پانصد گزی شمال خاوری مراغه و ۱۹ هزار و پانصد گزی شمال شوسه مراغه به میانه . این ده در دره واقع و هوای آن معتدل و سالم است. ۳۲۵ تن سکنه دارد. آب آن از صوفی چای است . محصول آنجا غلات ، چغندر، توتون ، کشمش ، بادام ، کرچک و نخود. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۴).وهمچنینsoma. سوما=بینایی، باصره، بینایی چشم، نور، روشنایی، افق، سو سو زدن روشنایی، گیاهی مقدس بود که آریایی ها به آن اعتقاد داشتند. سو مه، محل پر سود). البته صومعه در منطقه مراغه بیشتر در ارتباط با صوفی گری و عبادات ایشان در داخل غارها می باشد چرا که در همه صومعهها ما شاهد غار می باشیم.
علوکندی/اللو کندی/ əllov kəndi
علویان/الیوان/leyvan ə: جای بلند، ایلام سرزمین بلند و کوهستانی، الوند کوه همدان به معنی کوه بلند. این روستا در منطقه مرتفعی واقع است.
قاطرگوتورن/قاطرگؤتورن/Qatr gotürən : نشان از وجود حیوان قاطر در این روستا بوده است. قاطر در این منطقه نقش مهمی در ارتباطات و رفت و آمد مردم داشته است. و دلیل بعدی شاید این روستا نقشی در تامین حیوان قاطر کاروانیان جاده ارتباطی مراغه بوده است.
قراتلو/ قرآتلی/Qərə atli (سیاه اسبی). این نامها نشان از وجود یک راه ارتباطی در منطقه مراغه است که شاید بتوان جاده فرعی ابریشم نام نهاد.
قراجه قایا/قرجه قیه/Qəərcə qəyə (صخره سیاه)
قره ناز/قر ناز/Qərə naz ؟
قشلاق/قشلاق/Qeş laq (محل زمستانگاهی). – قیشلاق/قشلاق/Qışlaq:
فرهنگ اسامی روستاهای آذربایجانشرقی:چایلی نیز در معنی مصطلح آن یعنی “گرمسار” آورده است.دکتر جعفر زاده: اصل کلمه ترکی است و به فارسی نیز ورود پیدا کرده است.به جایی اطلاق می شود که در زمستان گله گوسفند را به آنجا کوچ داده و در آنجا ساکن شوند.در جای- جای ایران و به خصوص آذربایجان واژه چه به صورت مفرد و چه به صورت مرکب بر خیلی از مکانها اطلاق شده است و لغت شناسان فارس و ترک بر این معنی صحه گذاشته و اجماع دارند.این کلمه به فارسی نیز ورود پیدا کرده است.البته از سال ۱۳۱۹ فرهنگستان زبان فارسی برای این کلمه معادل “گرمسار” را انتخاب کردهاند به طوری که در سال ۱۳۱۹ به تصویب فرهنگستان زبان فارسی شهر گرمسار کنونی را که “قشلاق” نام داشت به گرمسار تغییر نام دادند(نگاه کنید به بولتن فرهنگستان زبان فارسی- سال ۱۳۱۹).
قم تپه/قوم تپه/Qüm təpə (دارای تپه شنی و ماسه ای)
قواقلو/قواخلی/Qövaxl (دارای درخت تبریزی)
قوش قیه سی/قوش قیه سی/ Quş qəyəsi (صخره پرندگان)
قویون قشلاق/قویون قشلاخ/ Qöyün qşlax (قشلاق گوسفندان)
قایا بلاغی/قیه بلاغی/Qəyə bolaq ( تخته سنگی که داری چشمه می باشد)
کرده ده/کورد ده/kürdə deh ؟
کهجوق/کهیج/kəhic ؟
کهق/کهی/kəhi
گل تپه/کؤل تپه/ kul tape: تپه خاکستری؛ آذربایجان یکی از مراکز مهم دین زرتشتی در قرون قبل از اسلامی بوده است و به نظر می رسد مه علاوه بر آتشکده معروف و مهم آذرگشنسب باید آتشکدههای فرعی نیز در منطقه بوده است که همان کارکرد عبادی را داشته است ولی در ابعاد و اهمیتی کمتر از آتشکده اصلیه به همین خاطر احتمالا این تپه های خاکستری یادگارهای از همان دوره است که جکسون نیز از این تپه ها تحت عنوان باقی مانده های آتشکده یاد می کند.
کرمجوان/کیمجووان/ kymcüvan: محل استفاده از کرمه(فضولات حیوانی) در این روستا.
گُل/گؤل/Gol (برکه آب)
گل چوان/گؤل چؤوان/Gül çüvan (محل چاه دار پرگل)
گویجه قلعه/گوجه قالا/Goy cə qəla (روستای دژ دارای گنج و در زبان ترکی به آبی هم گوی گفته میشود به همین خاطر احتمالا قلعه ای که زمینش آبی میباشد). وجود کلمه قالا در آخر هر اسمی نشان از یک محوطه نظامی در قرون قدیم بخصوص در قبل از سلام حکایت دارد که ریشه اسمی کلمه قالا در روستای گویجه نشان می دهد که اینجا یک قلعه تاریخی قرار دارد که تاریخ آن مربوط به تحولات عصر آهن بوده که در باستان شناختی دوره ماناها بسیار مهم می باشد. گوی هم به معنی آبی که جه پسوند تاکید کلمه را نشان می دهد. بسیار آبی رنگ(ستارنژاد، ۱۳۹۱)
کُهلان/کهلان/kohlan (لانه کوهی؛ محل واقع در ته دره گود)
گونه باخان/گؤنه باخان/Günə baxan (آفتابگیر)
گویدرق/ گؤی دره/ göy dərə (درهً سرسبز پایینی)
مراغه/ میا/:Məya
واژه مراغه، از حدود قرن دوم هجری(سپهروند، مراغه در سیر تاریخ، ۹۶) رایج شدهاست. به گفته مورخان، این شهر با نامهایی همچون افراهرود (احمد بلاذری)، افرازهروح (معجمالبلدان)، افراهروذ (احمد بن یعقوبی)، افرازهرود (یاقوت حموی)، افرازهارود (بارتولد)، امدادهارود، مراوا یا ماراوا (کسروی) و ماراغا (ویلسون، سیاح انگلیسی) شناخته میشدهاست(۱٫۴ مروارید، مراغه، ۶۷-۶۸).
مارا آغا : نام مراغه از نامی ترکی ترکیب یافته است؛ در زبان ترکی، مارا به معنی جایگاه، مکان و سرزمین است. و آغا نیز در این زبان به معنی بزرگ، ارباب، خان و امیر است. بنابراین کلمه مراغه در اصل ماراآغا و به معنی جایگاه بزرگان و خوانین بودهاست سپس در اثر گذشت زمان به ماراغا و مراغه تبدیل شدهاست. با توجه به اینکه از روزگاران قدیم، شهرستان مراغه یکی از مناطق آباد و پرجمعیت و مهم آذربایجان بودهاست و مورد توجه اشراف و بزرگان و امرا قرار میگرفت، این نام بیمناسبت نبودهاست.( ۱٫۴ مروارید، مراغه، ۶۷-۶۸.)
ماراوا :احمد کسروی در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان مینویسد «بیگمان درستِ این نام مراوا یا ماراوا بوده و از اینرو معنی آن را جایگاه ماد توان پنداشت.( کسروی، آذری یا زبان باستان آذربایجان).
ماراغا: ویلسون، سیاح انگلیسی در سفرنامهاش لفظ مراغه را برداشتی از نام یک اسقف مشهور نسطوری به نام ماراغا میپندارد.بنا به اعتقاد عده ای از پژوهشگران احتمالا ماقلی یئر بوده به معنی جای خوب و خوش آب و هوا که باغات مشهور و زیبای مراغه دلیلی بر این نام گذای مراغه شده است.
مغانجیق/مغانجخ/Möğancx (محل روحانیون مغ یا محل واقع در گودی دره و رودخانه؛ در کودکی شنیده بودم در اراضی نزدیک این روستا قصری باستانی در اعماق غار چاه مانندی وجود دارد؛ حال می بینم اسمش چهل غار کهجوق نام دارد)
ملاقاسم/مالا قاسم/Mala qasm (اسم خاصی قدیمی است). نام بانی روستا بوده است.
مین باش حصارلو/ مین باش حصارلی/ Min baş hesarli(هزار کس، یا سرورهزار کس)
ورجوی/وراوی/ Vər üvi (کنار آب رودخانه). خانه وارلیق احتمالا بوده است.
یئنگیجه/ینگجه/ Yengicə:
– کتاب “یئنگجه زادگاه من”: مولف محترم,دوست عزیز جناب آقای جلال سیفی آورده است:«ینگجه= ین(از ریشهی کلمهی ینیب گلیب) یعنی پایین رفتن + گلیب, یعنی آمدن.و این نتیجه گیری بدین معنی است که برخی از اهالی روایت می کنند که مردانی در این بخش زندگی می کرده اند که تنها شبها به این محل می آمدند و روزها به مبارزه ,کار و یا برای پرداختن به امور دیگر از محل خارج می شدند.»
(لابد در مورد همهی روستاهایی که اسامی اشان ینگجه است- و تعدادشان هم کم نیست و افزون بر ۲۰ روستا را شامل است- باید پرسیده شود که در همهی این روستاها آیا«… مردانی در این بخش زندگی می کردهاند که تنها شبها به (این) محل می آمدند و روزها به مبارزه ,کار و یا برای پرداختن به امور دیگر از محل خارج میشدند…که نام روستا ینگجه نام گذاری شده و از ریشهی کلمهی “ینیب گلیب”به اضافه “گئجه” یعنی “پایین رفتن + آمدن”+”شب” به وجود آمده است!!؟؟»)
فرهنگ اسامی روستاهای آذربایجانشرقی:چایلی تمامی اسامی “یئنگیجه” از توابع شهرهای مختلف را به صورت “یئیجه” ثبت کرده است.وی “یئی” را در معنی خوب و بهتر دانسته و در نتیجه اسم روستا را در مفهوم “مکان خوب و بهتر”,”مکان مناسب” می داند.
دکتر حسن زاده:ینگجه نام روستاهایی از توابع دهستان انگوران شهر ماهنشانزنجان, همدان, نیشابور, آذرشهر, سراب, مراغه, خوی, اردبیل, عجبشیر ورزقان, قزوین, همدان, اراک, مشگین, اهر, سراب, مهاباد , بوکان و چند منطقهی دیگر می باشد.
در ترکی معنی “نوین” میدهد و از ریشهی واژهی “یئنی” در معنی نوین و جدید می باشد.این مدعا علاوه بر فرهنگهای ترکی مثل(دیل دنیز- شاهمرسی- ارک و…) در لغتنامههای فارسی از جمله(دهخدا,عمید و معین) نیز مورد تایید است.از ریشهی همین کلمه به قارهی آمریکا “یئنگه دنیا” گفته می شود.این قبیل اماکن در زمانهای خودشان محل سکونت جدیدی به شمار میرفتند و این نام را به خود گرفته اند.لازم به توضیح است درتغییر نام این روستا در شهرهای مختلف عموماً نام “ینگجه” را به “نیکجه” تغییر دادهاند(دکتر حسن جعفرزاده، اتیمولوژی اذرشهر)
آشاغی کوچه/ Aşağı küçə:
کلمهی ترکیب ترکی است در معنای “کوچهی پایین” این کوچه در منتهاالیه پایین شهر قرار گرفته است.
۳ – یوخاری محله/Yuxarı məhələ:
به معنی محلهی بالا است که واژهی ترکیبی از کلمهی ترکی “یوخاری” و واژهی “محله”ی است.
۴-آشاغی محله/Aşağı məhələ:
به معنی محلهی پایین است که واژهی ترکیبی از کلمهی ترکی “آشاغی” و واژهی “محله” است.
قالا اشیکی/Qalaq esikı: دروازه: محله به این نام نشان می دهد که در برهه ای از زمان در این بخش از شهر دروازه ای بوده است و چند قدمی نرفته با نام محلی به نام قالا اشیکی بر می خوریم که نشان می دهد که این بخش از شهر در بیرون از حصار دفاعی شهر قرار داشت.
نگاهی به اسامی چشمهها و برکههای منطقه مراغه
الف- چشمهها و برکههایی که به اسم بانیان و احداث کنندگان برکه و متولیان یا مقنیان قنات و چشمه نام گرفتهاند مثل:
طبیعی است که این مبحث نهایی تلقی نمیشود و ممکن است به مرور زمان توضیحاتی به برخی از نظریات اضافه شود. این قسمت از سایت جاذبههای مراغه آقای فارابی اخذ شده است.
ساری سو/ Sari sü:
چشمه معدنی ساری سو در چهار کیلومتری مراغه و در سه کیلومتری شمال غربی آبادی ورجوی در مسیر راه روستای خا نقاه و نزدیک پل معروف(قری) قرار گرفتهاست
چشمه معدنی گشایش/küş ayeş
در دامنه کوههای مندل بسر و گشایش ودر حوالی دهکده گشایش آبهای معدنی گرمی وجود دارد که بسیار معروف میباشد و به لحاظ نزدیکی به دهکده گشایش بنام آبهای معدنی گشایش معروف گشتهاند . دهکده گشایش در ۱۴ کیلومتری جنوب شرقی مراغه واقع شدهاست و از دهکده تا چشمههای معدنی که در جنوب غربی دهکده واقع شده است.
شور سو(آب شور)/ü şor s
این چشمه در حدود ۸ کیلومتری جنوب مراغه بعد از روستای ورجوی و درنزدیکی دهکده چایباغی واقع شدهاست در این ناحیه درهای شرقی – غربی وجود دارد و رودخانهای در آن بهطرف مغرب جاری میباشد . چشمه آب معدنی شور در قسمت شمالی و کمی بالاتر از رودخانه قرار گرفتهاست.
قره پالچیق ( گل سیاه)/Qara paçq
آب معدنی قره پالچیق در دامنه کوه سنجان قرار گرفتهاست این چشمه در فصل تابستان جهت استحمام مورد استفاده اهالی آبادیهای اطراف و شهر مراغه قرار میگیرد طبق تعریف مردم آب این چشمه دارای خواص درمانی رماتیسمی است. وجه تمسه آن به دلیل سیاه بودن گلش است.
ایستی بلاغ (چشمه گرم )/Isti bülaq
این چشمه به طوریکه از اسمش پیداست دارای آب گرم و خواص درمانی و املاح معدنی میباشد این چشمه در۴ کیلومتری شرق مراغه و ۴۰۰ متری غرب روستای تازکند سفلی قرار گرفتهاست.
چشمه باش بلاغ ( برای درمان سنگ کلیه)/Baş bülaq
چشمه قزل بلاغ(چشمه طلا)/Qezl bülaq
آب معدنی قیزچه/ Qiz ça: این آب درمانی در بخش قوری چای واقع است.
قاسم گؤلو/ü Qasem gül: در قسمت وردی شهر خراجو و در سمت چپ جاده قرار گرفته است.
در پایان باید یاد آور شد که در بررسی و ریشه یابی وجه تسمیههای مراغه باید با تاریخ کهن این منطقه بخصوص دوره عصر آهن و قومهای چون ماناها، اورارتوییان، سکاها و… آشنایی کامل داشت چرا که در شکل گیری تحولات منطقه مراغه نقش مهمی را ایفا نمودند.و آثاری چون قلعهها، قبرستانهای تاریخی(گورکان)، تپهها و… به یادگار گذاشتند. و از طرف دیگر در دورانهای اسلامی با زبانهای چون: ترکی بخصوص ترکی دوره سلجوقیان(اغوز)، زبان تاتی، عربی، کردی و ارمنی نیز آشنا بود هر چند تاثیر زبان ترکی بیشتر به چشم می خورد و بیشتر اسامی منطقه مراغه اسامی ترکی می باشد که برای ترک زبانان امروزی منطقه هر چند تا حدودی نا مفهوم می باشد ولی با آشنای کامل به فرهنگ ترکی بخصوص در قرون میانی اسلامی تا حدودی می توان به مفهوم برخی از اسامی پی برد هر چند که بار معنای بیشتر اسامی منطقه حاکی از زبانهای قبل از میلاد بخصوص حکومتهای دوران عصر آهن دارد.
در آخر نیز از مقاله جناب آقای دکتر حسن جعفر زاده تحت عنوان اتیمولوژی اسامی محلات، روستاها و شهرهای منطقه آذرشهر نهایت استفاده را کردیم و به نوعی می توان گفت پایه اصلی این تحقیق مدیون مقاله با ارزش ایشان بوده است.
سعید ستارنژاد، دانش آموخته کارشناسی باستان شناسی از دانشگاه سراسری محقق اردبیل، – پاییز ۱۳۹۲ – مراغه
saeidsattarnejad@yahoo.com