مقدمات سفر و منزل اول
پس از چند سال آشنایی با عشایر بختیاری و پژوهش در باره ی زبان و فرهنگ شان و نیز حدود هفت سال کار داوطلبانه با آنها برای کمک به رفع مشکلات عدیده ی معیشتی، حقوقی و فرهنگی یک جامعه ی مشخص از این عشایر که به لحاظ ایلی با من قرابت هم داشتند، وقت آن رسیده بود که برای تکمیل شناخت هر چه بیشتر خود از این فرهنگ همراه آنها گام به گام در مسیر کوچ شان قدم بگذارم با این نیت که شاید سرانجام بتوانم به اهمیّت این جنبه از زندگی آنها که در سراسر سروده ها و بافته ها و حکایت ها و دلبستگی های آنها ردّی از خود بر جای گذاشته است پی ببرم. البته هدف ثانوی این همراهی تکمیل فهرست هایی بود که برای پایان نامه ی فوق لیسانسم در زمینه ی زبانشناسی انسان شناختی از نام گیاهان، جانوران، مکان ها، دره ها و کوهها و سایر مقولات واژگانی بختیاری در دست تهیه داشتم و گمانم بر این بود که چون تمام داده های من در زمان سکونت عشایر بختیاری در گرمسیر و ییلاق و یا از لابلای منابع موجود استخراج و جمع آوری شده بودند، شاید مواردی را که تنها در میانه ی این دو منطقه و در مسیر کوچ می توان یافت، از قلم انداخته باشم.
نوشتههای مرتبط
برای این سفر خانواده ی اردشیری را که از بستگان و هم طایفه ای من بودند انتخاب کردم. بقیه ی طایفه زودتر کوچ کرده بودند. اما این خانواده و دو سه خانواده ی دیگر که همگی از طایفه ی هموله بودند قصد داشتند به دلیل خشکسالی در گرمسیر و کمبود علوفه در آنجا تا آخرین روز های ممکن از علف چر های ییلاق بهره ببرند. بچه های مدرسه ای را زودتر به گرمسیر فرستاده بودند و طبق روال موجود، از هر خانواده چند نفر و معمولاً یک فرزند دختر بزرگتر، برای آشپزی و ترو خشک کردن بچه های کوچکتر و یک یا دو فرزند پسر که معمولاً هم خود محصل هستند و هم نقش سرپرست و محافظ اعضای مونث و کوچک تر خانواده را بازی می کنند، در گرمسیر ، در این مورد شهر مسجد سلیمان در استان خوزستان و روستا های اطراف آن، می مانند .
برای خواندن مطلب در زیر کلیک کنید: