انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

آیا شکارگری یک تخصص است؟

مقدمه و طرح مسئله

در یک بررسی باستان شناسی کوتاه مدت راننده ما یک شکارچی بود. در آن بررسی رفتارها و گفتارهای او را زیر نظر داشتم. او اطلاعات طبقه بندی شدۀ زیادی درباره شکار داشت. انواع حیوانات زیست بومشان، فصلی که در آن زیست بوم هستند. فصل بارداری در مورد پستانداران و فصل تخم و جوجه در مورد پرندگان. او حتی با دقت و از دور در بیشتر موارد نر یا ماده بودن شکارش را تشخیص می داد. رفتارها و مشخصات رفتاری- فیزیکی شکارش را می دانست و متناسب با آن شکار می کرد. طعمه شکارش را می دانست. متناسب با شکارش گاه به فکر دام بود و گاه با اسلحه به فکر شلیک می افتاد. آشنایی کاملی به ابزار شکار داشت و گاه در مورد دام خودش آن را می ساخت. روش نزدیک شدن به شکار، استتار و خطرهای احتمالی که شکارش ممکن بود برای او داشته باشد؛ می شناخت. حتی بدقت حلال یا حرام بودن شکارش را بررسی می کرد. مهم تر از همه اینکه در چشم انداز و با فاصله دور شکار را تشخیص داده و نشان می داد. چیزهایی را می دید که ما هرگز توان تشخیص دادن آن را نداشتیم. سئوالم همیشه از خودم این بود آیا شکارگری یک تخصص است؟

سئوالم را نمی توانستم با او در میان بگذارم اما همراهی با او مرا به طرح و تامل در مورد این مسئله واداشت. حال چرا نمی توانستم سئوالم را با او طرح کنم. چون سئوال من با دیدی انسان شناختی- باستان شناسی و تخصصی طرح شده بود و او شکارچی حرفه ای بود. مشاهدۀ رفتارها و مهارت های او موجب طرح مسئله ای تخصصی شد.

رواج عمده و عمومی شکارگری در تئوری ها و پژوهش های باستان شناسی مربوط به دوره پارینه سنگی است. راهکار معیشتی پارینه سنگی به عنوان طولانی ترین دوره زندگی انسان شکارگری پیشنهاد می شود. اما اصولا باستان شناسان[سنتی] تخصص گرایی و تخصص را زاییده تحولات آغاز شهرنشینی و جوامع دارای ساختار پیچیده می دانند. حال چگونه می توانیم شکارگری را تخصص بدانیم در حالیکه راهکار معیشتی دوره پارینه سنگی است. ناگزیر یا تعریف مان از تخصص و تخصص گرایی در باستان شناسی [سنتی] را باید تغییر دهیم یا باید شکارگری را تخصص معرفی نکنیم!. این مسئله تخصصی بود که نمی توانستم با شکارچی حرفه ای در میان بگذارم.

تخصص و متخصص تمام وقت

تخصص نیازمند ابزار خاص است. نیازمند اطلاعات در مورد محیط و مواد در ارتباط با آن است. نیازمند مهارت های بدنی و تکنیکی است. نیازمند ممارست است. نیازمند نیازهای حیاتی در ارتباط با بقا حتی اگر باشد؛ جامعه وابسته به آن باشد همه و همه را شکارگری دارد. همۀ این مشخصات را شکارگری در دوره پارینه سنگی دارد. پس چه چیزی را شکارگری پارینه سنگی ندارد که ما باستان شناسان آن را تخصص قلمداد نمی کنیم! به این بحث باز می گردم.

در مواردی تاکید شده: متخصص تمام وقت یعنی تمام وقتِ فرد متخصص در طول شبانه روز به فعالیت تخصصی پرداخته می شود. منظور این است، کار دیگری ندارد. در طول فصول در طول سال تنها و تنها به همان تخصص می پردازد. بازهم همه این شرایط در مورد شکارگر دوره پارینه سنگی صدق می کند. او مهارت دارد. او احتمالا اطلاعات فراگیری در مورد تخصصش دارد از اطلاعات در مورد ابزار گرفته تا شکار در زیست بوم های مختلف و انواع شکار و خصوصیات شکارها و کُنام ها. اگر اینها را نداشته باشد، نمی تواند بقای خود را تامین کند.
چه مواردی است که تخصص های جامعه پیچیده دارد اما شکارگر دوره پارینه سنگی در بافتار جامعه ساده(پارینه سنگی) ندارد. تخصص در جامعه پیچیده حاصل یک فرایند است فرایندی تدریجی از پیچیده شدن ساختارها و ابزارهای تولید. تخصص گرایی یک شبکه است شبکه ای که در آن متخصصان متکثر در بافتار جامعه ای پیچیده پدیدار می شوند. شبکه ای که هریک دیگری را تکمیل می کند. تخصص هایی که در ارتباط با نیازهای اساسی انسان برای تداوم زندگی و بقا است. تخصص همراه با تقسیم کار در حوزه های تخصصی گوناگون است. انواعی از مهارت ها که مکمل همدیگر هستند در بافتار جامعه ای پیچیده تخصص گرایی را شکل می دهند. تخصص هایی که در مراحل پیشرفته تر شهرنشینی تقسیم به مراحل تخصصی مختلف می شوند. تخصص در جوامع پیچیده در اصل همراه با شبکه ای از نظام مبادلات پدیدار می شود. نظام مبادلاتی که در مراحل پیشرفته تر شهرنشینی در فرایند تولید و در ارتباط با تمام مراحل آن است از تهیه مواد خام گرفته تا تولید و پخش کالای ساخته شده. اما شکار چطور؟ شکار در بافتار جامعه پارینه سنگی یکی از راه های عمده برای معیشت است در کنار آن احتمالا گردآوری میوه درختان خودرو نیز وجود دارد. همین دو رسته کلی. سئوال همچنان باقی است: شکارگری یک تخصص است؟ این سئوال کلی است، لازم است ریز شود. شکارگری در چه بافتاری مد نظر است!. شکارگری در طول فرایند بلند مدت تطور جوامع انسانی وجود داشته حتی در جوامع صنعتی نیز وجود دارد به نظر می رسد لازم است آن را در بافتار جوامع رایج در آن و در فرایند تطور و توسعه جوامع مد نظر قرار داده و بررسی کنیم.

شکارگری در پارینه سنگی
در پارینه سنگی شکارگری یکی از دو یا چند مهارت اصلی است که اکثر افراد جامعه ساده پارینه سنگی برای بقای خود آن مهارت را دارند. ابزارهای آن را می سازند و اطلاعات بومی- محیطی را کسب می کنند. احتمالا اکثر افراد چنین جامعه ای اطلاعات کاربردی در مورد شکار یعنی طعمه شان را در اختیار دارند. اطلاعاتی مانند کم و کیف شکار طعمه، اطلاعات در مورد خود شکار مثل مزه و طعم آن. اطلاعاتی در مورد سرعت و توانایی های شکار. فصولی که شکار در آن بوم وجود دارد. حتی ممکن است اطلاعاتی در مورد فصول باروری و زاد ولد داشته باشد. اطلاعات در مورد مکان های خاص مانند کنار آب و چشمه که شکار ضرورتا برای بقای به آن مکان ها می آید. اطلاعاتی در مورد ابزار های شکار و شیوه های ساخت و تهیه آن نیز در جامعه پارینه وجود داشته است. در جامعه پارینه سنگی شکار و شکارگری عموی تر و فراگیر تر از آن است که تخصص قلمداد شود. طیف راهکارهای معیشتی نیز انقدر محدود و احتمالا مهارتی و اموختنی است که نمی توان به آن تخصص قلمداد کرد. عمومی است مانند غذا خوردن. تصور کنید همانطور که غذا می خوریم ناگزیر باشیم آن را از محیط اطراف تهیه و بخوریم. همه افراد جامعه نیز همین عمل را انجام می دهند و فقط همین عمل را انجام می دهند یعنی شکمشان را سیر می کنند. جای امنی پیدا می کنند و زاد ولد می کنند. به نظرم در این صورت واقعا تخصص معنی ندارد. چون پیشرفتی که تخصص ها در فرایند آن شکل گرفته اند هنوز بوجود نیامده است. راهکارهای معیشتی شاخه شاخه و متنوع نشده است. در چنین جامعه ای نوع معیشت و غذا نسبت به دوره های بعد محدود و وابستگی زیادی به محیط طبیعی دارد. محدود منظورم برای یک جامعه یا گروه انسانی است چون منابع محدودی در اختیار دارند. محدود برای یک وعده واقعا محدود و بستگی به محیط و وجود شکار و طیف های آن و عاملیت شکارگر دارد.

شکارگری در جوامع نوسنگی
شکارگری در دوره نوسنگی نسبت به دوره پارینه سنگی محدود می شود. چون در کنار آن اهلی کردن حیوانات در فرایندی تدریجی رواج یافته و انواع خاصی از پستانداران اهلی شده و اضافه بر گوشت حیوان اهلی شده از پشم، پوست، استخوان و شیر و دیگر فراورده ها استفاده می شود. شکارگری در جامعه نوسنگی همچنان رواج دارد چراکه نمی توان با حیوانات اهلی برای تمام سال گوشت در اختیار داشت. معنی این جمله این نیست که نگارنده قائل به استفاده روزانه از گوشت در رژیم غذایی جامعه نوسنگی است. اما لازم می دانم شرح دهم که برای در اختیار داشتن گوشت حتی هر هفته بار لازم است جامعه تعادا زیادی دام در اختیار داشته باشد که از توان جامعه نوسنگی خارج است. اهلی کردن حیوانات در اصل در اختیار گرفتن شکارهایی است که قبلا در دوره پارینه سنگی در محیط طبیعی ازاد بودند و شکار می شدند. اهلی کردن مدیریت برچارپایان است. مدیریت محیط طبیعی است. در اختیار گرفتن شکار است. اما این به این معنا نیست که تمام نیازهایی که در دوره پارینه سنگی از طریق شکار براورده می شده است در دوره نوسنگی از طرق اهلی کردن مرتفع شود. بلکه برعکس اهلی کردن چارپایان به گونه ای مکمل شکار و مکمل نیازهای گروه های انسانی است. اهلی کردن گیاهان بگونه ای همین نسبت را با گردآوری دارد.
در جامعه نوسنگی و در فرآیندی تدریجی از طریق مدیریت بر محیط، اهلی کردن حیوان و نبات شکل گرفته و توسعه می یابد در کنار آن شکار همچنان نقش مکمل در راهکارهای معیشتی را دارد. یادآوری کند نگارنده پیرو راهکارهای تطوری یکسان نگر نیست بلکه قائل به تکثر انطباق ها در جوامع نوسنگی است. تکثری که متناسب با محیط طبیعی است. تکثری که متناسب با تغییرات محیطی است. تکثری که متناسب با فصول گوناگون است. تکثری که متناسب با جمعیت جامعه انسانی است. جمعیتی که تناسب با منابع غذایی دارد. جوامع در اکثر بوم ها سیار هستند و انطباق های سیالی با محیط دارند. در جوامع نوسنگی خاور نزدیک احتمال دارد در مواردی بتوان شکار را در کنار کشاورزی و دامداری تخصص نیمه در نظر گرفت. منظورم از نیمه این است که در فصول خاصی یا در شرایط خاصی بوسیله گروهی از افراد جامعه نوسنگی مورد استفاده قرار می گیرد. حال چرا را آن تخصص نیمه قلمداد می کنم چون در مقایسه با دیگر رسته ها مانند دامداری و خاصه کشاورزی و مثلا سفالگری در اواخر دوره نوسنگی نیازمند مهارت ها، مواد، ابزارها و بافتار های طبیعی متفاوت و خاصی است. در جامعه نوسنگی نیز احتمالا شبکه های تخصصی بطور تدریجی و اولیه شکل گرفته بوده است. جامعه ای را در نظر بگیرید که تدریجا بطور فصلی [اوایل نوسنگی ] و نهایتا تمام سال [مثلا نوسنگی با سفال] در یک بوم ساکن شده است. چنین جامعه ای ناگزیر است طیف خواراکش را افزایش دهد. چون مانند جمعیت های دوره پارینه سنگی سیار نیست که به سادگی بتواند محیطش را عوض کند. بدنبال شکار برود. بلکه تنها در فصولی می تواند شکار را در بومش در اختیار داشته باشد. استفاده از شیر و دیگر فرآورده ها نیز به ضرورت یکجانشینی و گسترش طیف خواراک پدید می اید. محدودیتی که یکجانشینی و دسترسی به محیط محدود بوجود اورده ممکن است سطح تخصص گرایی در شکار بالا ببرد. تصور کنید جمعیتی پارینه در بومی محدود با محدودیت شکار چه از نظر تعداد و چه از نظر طیف مواجه می شود. چنین جمعیتی می تواند بسادگی جابجا شود. اما در مورد مشابه جابجایی برای جامعه نوسنگی خاصه در اواخر این دوره مشکل خواهد بود این درحالی است که ناگزیر است خواراک تهیه کند خوراکی های حاصل از تولید غذا فصلی می رسند در نتیجه(به اغلب احتمال) شکار در دوره نوسنگی تخصصی تر و حرفه ای تر از دوره پارینه سنگی شده است. همچنین طیف حیوانات شکار شونده احتمالا گسترش یافته اند. یادآوری کنم بدون شک اطلاعات محیطی جمعیت های یکجانشین به مراتب بیشتر از جمعیتی غیر یکجانشین است. اطلاعات محیطی البته شامل اطلاعات در مورد شکار کم و کیف طعمه و شیوه های شکارِ متناسب با بوم نیز می شود. از هر نظر شکار در جامعه نوسنگی از نظر نگارنده نیمه تخصص است و در مقایسه با کشاورزی و دامداری در جامعه نوسنگی دارای پیشینه و اندخته دانشی بیشتری است. در مقایسه با آن راهکاری های معیشتی تخصصی تر بوده است. آن[دامداری و کشاورزی] راهکارها تخصص های در حال شکل گیری هستند، اما شکار تخصص شکل گرفته با پیشینه ای طولانی است. پیشینه ای که مهارت های مختلف انباشت شده می تواند در اختیار جمعیت های نوسنگی قرار داده باشد.

شکارگری در جوامع نیمه پیچیده مس – سنگی
شکارگری با پیشینه ای طولانی از دوره پارینه سنگی در دوره مس- سنگی که تخصص ها بطور واقعی در بافتار جامعه ای نیمه پیچیده در حال جدا شدن از هم هستند؛ جدا شدنی که مکمل بودن و برساختن شبکه های تخصصی را نتیجه می دهد، در ابهام است. سهم شکار در معیشت جوامع دوره مس- سنگی نسبت به دوره نوسنگی کاهش یافته است. اما این کاهش به معنی از بین رفتن آن نیست. در فرآیندی تدریجی از نوسنگی هرچه بر نقش تولید غذا افزوده می شود از ضرورت شکار کاسته می شود. این کاسته شدن از ضرورت شکار هم بستگی نزدیکی با محیط و بافتار طبیعی جوامع دوره مس- سنگی دارد و هم به تناوب فصول سال می تواند متفاوت باشد. برای مثال زمستان و خاصه بهار فصولی هستند که حتی جوامع مس – سنگی به شکار نیازمند می شوند. اضافه براین رواج شکار در جوامع دوره مس- سنگی می تواند به فصول مهاجرت چارپایان و پرندگان بستگی داشته باشد.
تخصص هایی مانند ابزارسازی از سنگ که مثل شکار ریشه در دوره پارینه سنگی دارند و از پیشینه بلند مدتی در فرهنگ انسان برخوردارند، در دوره مس- سنگی و در فرایندی تدریجی رو به افول می نهند. احتمال می رود شکار نیز چنین شرایطی داشته باشد. بکار گیری مواد معدنی از جمله فلز مس و گل آخری و رنگ های طبیعی (معدنی و گیاهی) که در دوره مس –سنگی حاکی از شناخت محیط اطراف با کاربردهای خاص برای استفاده است. اما انچه داده های باستان شناسی نشان می دهد شناخت مواد معدنی و گیاهی است که پیشرفت نسبت به دوره قبل را نشان می دهد این شناخت ضرورتا مربوط به توسعه شناخت جانوران و شکار نمی شود. شکار پرنده گان و افزایش چشم گیر آن در دوره مس- سنگی با مطالعات جانور باستان شناسی تایید شده است. یعنی طیف طعمه ها برای شکار افزایش یافته است. این می تواند ناشی از تخصصی تر شدن شکار در دوره مس- سنگی نسبت به دوره قبل باشد اما توسعه تولید غذا اعم از کشاورزی و دامداری از مواردی است که می توانسته نقش و رواج شکار و شکارگری را کاهش دهد. اینکه شکار در مجموعه تخصص های در حال شکل گیری در جوامع دوره مس- سنگی مثل سفالگری، معماری، ساخت اداوات سنگی(اعم از ابزار، دستینه ها مد نظر است) و ساخت اشیاء کلی و مهره های سنگی از سنگ های قیمتی و نیمه قیمتی متفاوت است؛ زمینه را برای این پیشنهاد فراهم اورده که شکار در دوره مس- سنگی را راهکار معیشتی قلمداد کنم که رواج و عمومیت آن بستگی شرایط دارد. برای مثال به نظر می رسد در شرایط خاص مثل خشکسالی، زمستان های سرد، بروز بیماری برای دام ها و کاهش محصولات کشاورزی، شکار می توانسته مکمل معشیت جوامع مس- سنگی باشد. همچنین افزایش جمعیت در اثر شرایط مطلوب محیطی در فرایندی تدریجی می تواند نتایج مشابه داشته باشد، یعنی جامعه را برای افزایش منایع غذایی مجبور به استفاده از شکار کند. به نظر نگارنده شکار در جوامع مس- سنگی شیوه معیشت یدکی و دم دستی است. چیزی که در شرایط معمول رواج ندارد اما مکمل است و در شرایط غیر معمول مورد استقبال قرار می گیرد.

شکارگری در جوامع پیچیده اغاز شهرنشینی
تخصص گرایی فرآیندی است که از دوره نوسنگی آغاز شده و در دوره مفرغ یا همان آغاز شهرنشینی به بار می نشیند. جوامع پیچیدۀ شهرنشین همچنان که دارای تخصص های مختلف، شبکه های مبادلات برای تبادلات بین تخصص های مختلف و انواع سلسه مرتب ها(طبقات اجتماعی- اقتصادی و سلسله مراتب استقرارها) هستند، دارای تقسیمات فضایی نیز می باشند. تقسیمات فضایی قلمروی مد نظر من است. از دیدی درون استقراری تصور کنید هریک از تخصص ها بطور تدریجی دارای فضاها، مواد و اقتضاها متناسب با همان تخصص هستند. از دیدی برون استقراری یا الگوی استقراری استقراهای شهر نشین در محیط طبیعی جایگاه ها و موقعیت هایی متفاوت با استقرار های روستایی دامدار کشاورز دارند. زمین برای کشاورزی و مراتع برای چراندن دام های از ضرورت های چنین استقرارهایی است. آیا شکارگران نیز محدوده های خاصی در محیط طبیعی دارند. به نظر می رسد با افزایش و تنوع قلرو جوامع انسانی، محدوده و قلمرو حیوانات کاهش پیدا می کرده است. اما هنوز تراکم استقرارهای انسانی به آن اندازه نرسیده که تمامی قلمرو های حیوانات را در بر بگیرد. در نتیجه حیوانات قلمروهایی در محیط طبیعی دارند. از این نظر این بحث را طرح می کنم که محدوده قلمرو حیوانات در محیط طبیعی در اصل محدوده فعالیت شکارگران است. به نظر می رسد چنانکه در بالا نیز اشاره کردم شکار و شکارگری تخصصی در مجموعه تخصص های اغاز شهرنشینی نیست. به عبارت دیگر در شبکه های تخصصی که تخصص ها سهم دارند، شکارگری وجود ندارد. گرچه نمی توان انکار کرد که قلمروهایی در طبیعت مانند امروز وجود داشته که انسان ها به هر دلیل آن جاها را تسخیر نکرده اند و در نتیجه می تواند قلمرو حیوانات و شکارگران باشد. در جوامع پیچیده شکارگری احتمالا گسترش از نظر طیف داشته است چراکه با عمومیت نسبی کلک ها و کشتی ها ماهگیری برای مثال در جوامع خاور نزدیک رایج شده است. می توان این گونه بحث نمود که گستره قلمرو شکارگران از خشکی به آب ها نیز کشیده شده است. مسئله پیچیده ای که در مورد شکارگری در جوامع پیچیده وجود دارد رواج متفاوت آن در بین طبقات اقتصادی اجتماعی گوناگون است. به عبارت دیگر از جوامع آغاز شهرنشینی به بعد هر تحلیلی همراه با پیچیدگی های طبقات اقتصادی و اجتماعی است. می تواند پیشنهاد کرد که همچنان شکارگری از نظر طیف شکار در دوره مفرغ توسعه را نشان می دهد اما از نظر تخصصی و وجود در شبکه های تخصصی و نظام مبادلات نقش و جایگاهی برای آن نمی توان قائل شد. به عبارت دیگر شکارگری در جوامعی که بافتار ظهور تخصص گرایی هستند به عنوان یک تخصص طرح نیست بلکه به عنوان راهکار معیشتی برای گروه های خاص(مثلا گروه هایی که به قلمرو حیوانات نزدیک هستند یا طبقات پایین اقتصادی که مهارت و امکانات دیگر تخصص ها را در اختیار ندارند) و شرایط خاص است. آنچه انسان ها به ضرورت به آن روی می آورند. انواع بحران ها اعم از طبیعی و فرهنگی می تواند چنین ضرورت هایی را پدید آورد.

شکارگری در جوامع دوره تاریخی
جوامع دوره تاریخی با جوامع پیشین این تفاوت عمده را دارند که منابع مکتوب از انها در اختیار است. در جوامع دوره تاریخی شکارگری انچنان که نقش برجسته ها و منابع مکتوب نشان می دهد تبدیل به تفریحی از طبقات بالا و طبقات حاکم شده است. در اکثر موارد شاه در حال شکار نشان داده می شود. به نظر می رسد درکنار این نوع شکار که به کلی با دوره های قبل تفاوت دارد و نماد شجاعت و نیرومندی و قدرت شاه یا حاکم است رواج شکار کاربردی برای معیشت و سیر کردن شکم در بین طبقات پایین جوامع پیچیده را می توان طرح کرد. این نوع شکارگری شباهت زیادی با رواج شکار در دوره های قبل دارد و در حد فرض است. نوع سوم شکارگری که احتمال می رود در بین طبقات متوسط جوامع دوره تاریخی رواج داشته است شکار به عنوان سرگرمی و به عنوان ورزش است. دگرگونی اساسی شکار در دوره تاریخی در نوع طعمه یا شکار است: در شکار در دوره پارینه سنگی تا دوره تاریخی شکار برای خوردن یا استفاده از گوشت و پوست و محصولات آن انجام می شود اما در شکار دوره تاریخی شکار برای سرگرمی است و در این نوع تنها تمرین و تفریح و جنبه ورزشی و نمایشی آن اهمیت دارد. در این نوع شکار نوع طعمه با دوره های قبل تفاوت دارد. طعمه در این موارد بیشتر حیوانات گوشتخوار و بزرگ جثه به تصویر کشیده شده گرچه این تصاویر مبنای معتبری برای انجام آن در واقعیت نمی تواند باشد.
شکارگری در دوره تاریخی نقش خود را به عنوان بخشی از معیشت و برای شکم سیر کردن تا حدود زیادی از دست داده است و جنبه تفریحی – ورزشی و سرگرمی و تشریفاتی کسب کرده است. البته یاداور شدم که رواج شکار به عنوان معیشت نیز در بین طبقات خاص و عموما پایین جامعه یا مستقر در نواحی نزدیک به قلمرو حیوانات در طبیعت طرح است. استفاده از شکار در واقع خاص برای مثال در هنگام وجود بحران یا در سفرهای طولانی می توان در منابع تاریخی نشان داد.
شکار بویژه شکارگری آبزیان از دوره تاریخی راهی متفاوت از شکارگری چارپایان خشکی پیموده است. از دوره تاریخی شکار آبزیان تبدیل به حرفه و نوعی کار می شود. از در این نوع شکار می توان به عنوان تخصص یاد کرد. در دوره تاریخی طیف شکارگری در جامعه تغییر کرده و تخصصی به عنوان شکارگری آبزیان پدیدار می شود. شکارگری فصلی چارپایان یا پرندگان مهاجر که نیازمند داشتن اطلاعات دقیق زمانی و تقویمی است نیز از مواردی است که در دوره تاریخی رواج داشته است. این نوع شکار متناسب با وجود طعمه در فصول خاص رواج یافته است. شکارگران در این موارد در فصول و ماه های خاصی از سال به این حرفه رو می اورند و در دیگر فصول حرفه و تخصص یا شغل دیگری دارند.
انجام شکار برای افزایش قلمرو جوامع انسانی یا برای جلوگیری از تعرض گوشتخوران به جوامع انسانی از دیگر مصداق های شکار و شکارگری است که احتمال می رود از دوره تاریخی پی افکنده شده باشد. این نوع شکارگری در مواردی مانند گسترش قلمرو جوامع انسانی است.

شکارگری در ابر امپراطوری ها
ابرامپراطوری ها از این نظر از دوره تاریخی متمایز می شوند که طیف گسترده ای از قلمروهایی با محیط ها و فرهنگ ها گوناگون در آبها و خشکی ها را در بر می گیرند. سازماندهی ابر امپراطوری ها پیچیده است. پس از این نوع حاکمیت ها است که طیف های ناهمگنی از ساختار های سیاسی- اجتماعی و فرهنگی ذیل یک ساختار کلی سازماندهی می شوند. اضافه برانچه در دوره تاریخی رواج دارد نوع جدیدی از شکارگری در این جوامع ابر پیچیده نمی توان نشان داد. بادیدی فرایندی تنها می توان کاهش قلمرو حیوانات را از نظر فضایی و جغرافیایی نسبت به دوره های قبل در این دوره را یادآور شد. در ابرامپراطوری ها از این که نظام های مبادلاتی بین زیست بوم های بسیار ناهمگن شکل می گیرد و از این نظر که ساختار بزرگ با قدرت بیش از دولت های دوره تاریخی حاکمیت دارد؛ احتمال می رود شکارگری با رویکردهای خاص به منظور بهره برداری از از پوست شاخ یا عاج حیوانات بویژه با کاربری خاص برای طقبۀ حاکم رواج یافته باشد. ابرامپراطوری ها برای مثال هخامنشی عرصه هایی فراخ تر از حکومت های دوره تاریخی پدید می آورند که نواحی بومی در این عرصه ها با دادان هدایا یا باج و خراج توانمندی هایشان را به نمایش می گذارند. این عرصه ها از این نظر در موضوعی با عنوان شکارگری قابل طرح هستند که عرصه ای برای نمایش و ارائه فرآورده های خاصی می توانند باشند که از نواحی بومی بدست آمده اند. ابرامپراطوری ها همچنین از این نظر که توانایی ایفای نقش در روابط برون منطقه ای و تبادلات و تجارت جهانی دارند، می توانند زمینه فراهم شدن بازارهای خاص برای محصولات خاصی شوند که از شکار حیوانات بدست می اید.

شکارگری در جوامع صنعتی
انقلاب صنعتی و شکل گیری جوامع صنعتی در تمام عرصه های فرهنگی تغییرات بنیادی پدید می اورد. تغغیرات ابزار و الات شکار در نتیجه توان افزایی و پیشرفت ابزار شکار از مهم ترین تفاوت های جوامع صنعتی نسبت به دوره های قبل است. نه تنها ابزارهای شکار توسعه یافته و شکارگر را مسلط تر بر طعمه می کند بلکه در فرایندی تدریجی تنوع شکار را پدید می آورد. تنوعی که متناسب با دنیای صنعتی است. مواد و داده هایی که حاصل از شکار بود و قبل از آن استفاده نمی شد در دنیای صنعتی با طی مراحل فرآوری مورد استفاده قرار می گیرد و بر دامنۀ بهربرداری از شکار و محصولات آن یکباره و بطور گسترده ای افزوده می شود. ساخت کشتی ها بطور غیر مستقیم عرصه های جدیدی را برای شکارگران آبزیان در اقیانوس ها و دریاها پدید می آورد. وجود هلی کوپترها و دیگر فراورده های دنیای صنعتی گسترش چشم گیر یافته و سیطره و نفوذ انسان بر نواحی ناشناخته از جمله عمق اقیانوس ها و نواحی دور افتاده که تا این زمان ناشناخته بود را موجب می شود.
اختلاف سطح توسعه و تکنولوژی همچنین تفاوت فاحش بین جوامع انسانی پس از انقلاب صنعتی موجب تبدیل شدن انسان به طعمه ای برای شکار انسان می شود. نواحی ناشناخته دنیای جدید بوسیله سفید پوستان ابتدا کشف و سپس تسخیر می گردد. نظریه های نژادپرستانه پشتیبان عملی شکار انسان می شود و در فرآیند تدریجی و درچند سده انسان غربی همراه با انقلاب صنعتی شکار گسترده سیاه پوستان و سرخ پوستان در افریقا و امریکا را پیگیری می کنند. یاداوری می کنم این رابطه با جنگ های دوره تاریخی یا حتی جنگ های جهانی تفاوت عمده دارد در جنگ های یاد شده دو طرف از نظر توان فنی انقدر باهم اختلاف ندارند که در توسعه طلبی دنیای غرب در دنیای جدید اختلاف دارند. در نتیجه این نوع توسعه طلبی را شکار انسان بوسیله انسان معرفی نموده ام که از مشخصات شکار و شکارگری در دنیای صنعتی است.

جمع بندی
شکارگری یک تخصص است اما افق پدیدار شدن ان در جوامع انسانی هم افق با دیگر تخصص ها نیست. تخصص و تخصص گرایی با تنوع و تکثر رسته های تخصصی در جوامع انسانی معنا پیدا می کند. رسته هایی که مکمل یکدیگر هستند و در شبکه ای پیچیده از مبادلات و نظام مبادلات فعالیت دارند. هم افق با شکل گیری تخصص گرایی در جوامع اغازشهرنشینی با اینکه شکارگری پیشینه چندین صدهزار در فرهنگ انسان ساله دارد اما در شبکه های نظام های تخصصی ایفای نقش نمی کند. به نظر می رسد در جوامع دوره تاریخی و با رواج شکار آبزیان بطور تدریجی شکارگری وارد تخصص ها شده و در شبکه های مبادلات وارد می شود.
شکارگری با اینکه یک تخصص نیست اما همانند گرداوری غذا بلند مدت ترین نقش را به عنوان راهکاری معیشتی در فرهنگ انسان ایفا کرده است. تنوع و تکثر سرزمینی و تنوع و تکثر از نظر تکنیکی، تکنولوژی و انواع طعمه یافته است. اضافه براین از شکل یک ضرورت برای بقا در جوامع پارینه سنگی به شکل یک مکمل برای معیشت و تولید غذا در جوامع نوسنگی در امده است. از دوره مس –سنگی بطور تدریجی نقش آن در معیشت کم رنگ و محدود به موقعیت های و شرایط خاص شده است. پس از پدید امدن تخصص گرایی در جوامع آغاز شهرنشینی شکارگری به تخصصی در کنار دیگر تخصص ها تبدیل نشده و همچنان نقش مکمل در موارد خاص و مواقع بحران را ادامه داده است. در جوامع دوره تاریخی از شکل ضروری خارج شده و به اشکال دیگری مانند تفریح، ورزش یا نمادی برای شجاعت و به عنوان رفتاری تشریفاتی برای طبقات بالا و حاکم تبدیل شده است. در ابرامپراطوری ها متناسب با تنوع سرزمینی و عرصه های اجتماعی در این زمان توسعه یافته است. با انقلاب صنعتی توسعه چشم گیر در تکنولوژی پیشرفت انواع و ابزارهای شکارگری فراهم شده است. تا امروز شکار و شکارگری با طیف متکثری از معشیت گرفته تا تفریح، سرگرمی، ورزش و رفتاری تشریفاتی در جوامع انسانی مشاهده می شود.

عمران گاراژیان، استادیار گروه باستان شناسی مجتمع آموزش عالی نیشابور(دانشگاه فردوسی شاخه نیشابور) است.
توضیح: آنچه ارائه شده پیش نویش یک پژوهش انسان شناختی – باستان شناسی است که در مراحل اولیه تبیین قرار دارد. امید است نکته سنجی ها و نقدهای پژوهشگران و همکاران ارجمند زمینه های تقویت و پرباری آن را فراهم آورد(garazhian@gmail.com).