نویسنده: آلیس نی کرک – مترجم: فریبا گرانمایه
درآمریکا افسانه های پریان نخ مشترک تاروپود کودکی است . قصه های برادران گریم اساس بسیاری ازداستان ها دراشکال مختلف قرارمی گیرد . دربررسی این داستان های بازنویسی شده به مسیر مشخصی برمی خوریم که تمرکزآن براعتباربخشیدن به زنان به واسطه ی زیبایی سلطه پذیرآنهاست درحالی که مردان فعال وگاهی هم خشن تصویرمی شوند . این افسانه ها بیش ازآن که بازتاب صرف آرمان های اجتماعی باشند درپی جاودانه کردن مفاهیم مسیحیت ، مرد سالاری وحفظ سلسله مراتب جنسیتی هستند. تحلیل نسخه ی دیسنی زیبای خفته تغییرات افسانه ها را نشان می دهد، استمرارکلیشه ها وبه کارگیری ماهرانه تردستکاری های اجتماعی. تأثیرافسانه ها درهمه چیز ؛ ازپژوهش هایی که روی کودکان انجام گرفته تا نقش مردوزن دربرنامه های جاری تلویزیون؛ آشکاراست . فیلم ها به ویژه درژانروحشت موفقیت خود را مدیون استفاده ازکلیشه های ارتباط بین جنسیت وخشونت درافسانه ها هستند که کودکان ازابتدا درمعرض آن قرارمی گیرند. افسانه ها هرگزداستانهای قبل ازخواب نبوده اند، دراین زمانه آنها امکان بسیارمؤثری برای تمرین تسلط برزنان وادامه ی نابرابری جنسیتی هستند.
نوشتههای مرتبط
پیشینه
بیش ازصد سال قبل ژاکوب وویلهلم گریم نخستین افسانه ها را گردآوری کرده وکشورهای بسیاری را به حفظ سنتهای شفاهی خود ترغیب کردند. آنها داستان ها را به منظورحمایت ازفرهنگ شفاهی آلمان واغلب اززبان زن های آلمانی که بیشترشان ریسنده بودند جمع می کردند. (می کائلیس ، جنا ،۱۹۷۱). درقرن نوزده زنان برنخ ریسی مسلط بودند واین فعالیت به طورمعمول انجام می گرفت. قصه ها شب هنگام برای بیداری ومشغول نگه داشتن خود وهمراهان درحین کارگفته می شد. (بوتیمیر، ۱۹۸۰) متن اصلی بدون تصویروبی جنجال چندانی منتشرشد، شاید چون برادران گریم بیشتردانشجویان ادبیات عامه را هدف قرارداده بودند تا کودکان وبا آن که درداستان ها دست می بردند ونسخه های جدیدی منتشرمی کردند بسیارمحبوب واقع شدند، چنان که ژاکوب پس ازمرگ برادرش می گوید :”درهرصفحه اورا مقابلم می بینم وذهنیت اش را درکارتشخیص می دهم.”.( می کائلیس ، جنا ، ۱۹۷۱)
این جمله دقیقا با معیارتغییراتی که افسانه ها با فاصله گرفتن ازمنشأ اصلی دستخوش آن شده اند گفته شده است ؛ زنان ودرقلمرووسیع ترپدرسالاری درآلمان. خیلی ازقصه ها ابتدا درباره ی تعرضات اجدادی یا مبادرت به تعرض دخترتوسط پدربوده است. این نیروی محرکه ی سوء استفاده ی پدرازفرزند آسیب پذیربه کاراکتریک نامادری که اززیبایی دخترخوانده اش ( وشاید جنسیت نهفته ی خود ) نفرت دارد وبه اشکال گوناگون ازاوبهره برداری می کند تغییرشکل می دهد. (مارشال ، ۲۰۰۴)همچنین مضمون معروف دختریک زن نجیب ودوستدارهمسر که درنقش “قربانی بیگناهی ” می میرد درقصه های برادران گریم دیده می شود. (باکیلگا ، ۱۹۹۳)
نقش های جنسیتی
کاراکترهای اصلی افسانه ها زنان هستند، شاید به این دلیل که ازابتدا توسط گروهی زن گفته شده اند. زنان مختلفی که مخاطب اغلب می تواند ویژگی اخلاقی شان را ازروی ظاهردریابد. جذابیت مهمترین مشخصه ی یک زن ودربیشترموارد نمایانگرشانس اوبرای آینده اش است. دریک تحقیق ودرارزیابی ۱۶۸داستان که درسال ۱۸۵۷نوشته شده بود ارتباط معناداری بین تعداد بازنشرکتاب ودفعاتی که اززیبایی کاراکتراصلی سخن به میان آمده بود ،وجود داشت.(بیکر، ۲۰۰۳ )زن خوب ومطیع تقدیرخویش را درزندگی می پذیرد ومنتظرشاهزاده می ماند تا بیاید وسرنوشت اورا دردست گیرد. عموما داستان های محبوب ترمی تواند به عنوان ” رقابت های زیبایی ” تفسیرشودوتأکید براین پیام که ظاهرجوان یک زن به خصوص زمانی که با رفتارهای صبورانه همراه باشد مهمترین دارایی اومحسوب می شود( لیبرمن ،۱۹۷۲) درصورتی که زنان زشت منشا بدگمانی اند. خواهران ناتنی وبدجنس سیندرلامثالی است ازآن چه حداقل درذهن نویسنده می گذرد . زنان نازیبا خود راهمتای زن زیبا قلمداد می کنند.
دراین خصوص زیبایی کاراکتربه خطرمی اندازدش وظاهرفریبنده اورا درمعرض قربانی شدن ازنوع دیگری قرارمی دهد. اینجا دوباره می توان فرض را براین گذاشت که نویسنده ها رفتارخیانتکارانه ی مردها را به اعمال زنان دیگرتغییرداده اند (دشچ ،۲۰۰۲). نقص پای خواهران سیندرلا نیزدارای این مفهوم است که زنان زیرآب هم را می زنند. این موضوع عوامانه ، پیامی را به دخترها منتقل می کند که نمی توانند به هم اعتماد کنند ونزدیک به ۱۷درصد قصه ها حاوی این پیامند. (بیکر۲۰۰۳) اگرقهرمان خوب وزیبا باشد کاراکترشریرباید رفتارهای فیزیکی مخالف نشان بدهد واین تا حد زیادی درست ازآب درمی آید . استثنا به ندرت اتفاق می افتد ؛ دخترزیبایی که فروتن ومتواضع نیست واغلب این رفتارها را به اجبارمی آموزد تا درپایان داستان به پاداش نهایی ازدواج دست یابد. این ها مثال هایی برای خواننده است که با پذیرش پیشنهاد نقش ها ی جنسیتی پاداش آن را هم می گیرد. دختران تنبل وزنان مسن معمولا زشت، شیطان صفت وبدجنسند وقصد سوء استفاده ازقهرمان را دارند. همچنین دارای این ویژگی اند که تهدیدی بی واسطه برای آرمان ها ی زنانه باشند. آنها قوی ، مصمم وحتی شاید طماع اند. (لیبرمن ، ۱۹۷۲). بیش ازقبول وضعیت شان درپی تغییرآن هستند وگاهی حتی بدون حضوریک مرد نقشه می کشند. تنها زنانی که همیشه صاحب درجاتی ازقدرت هستند جادوگران عاری ازجاذبه ی جنسی اند. تمام این کلیشه ها به مخاطب می باوراند که ارتباطی بین جنسیت زنانه ی قدرتمند وشرارت وجود داردو زمینه ساز این باوربه دخترها ست که بین صورت دلنشین وشخصیت دوست داشتنی رابطه است.(لیبرمن ۱۹۷۲). اگرزیبا هستید باید صرفنظرازموقعیت تا ن منفعلانه منتظرشاهزاده ی خود باشید تا بیاید وشما را برهاند.
درقسمت اعظم داستان جذابیت قهرمان بیش ازاعمالش پی رنگ را پیش می برد. (بیکر، ۲۰۰۳). کاراکترمرد شاید تا آخر وارد نشود مگرزمانی که قهرمان را قربانی رویای ناجی خود کند. قهرمان اغلب شاهزاده ای شجاع وخوش قیافه تصویرمی شود اگرچه جذابیت دومین خصلت اوپس ازشجاعت است ، درحالی که قهرمان زن دربیشترموارد مشغول گریستن است یا محبوس خوابی نامعلوم شده مرد مردانگی اش را با کشتن عجوزه ی پیربه رخ می کشد. مرد پیربه طورآشکاری غایب است .تأکید نابرابربرظاهرزن درمقابل ظاهرمرد این تصورقالبی را که شخصیت زن کاملا بستگی به قیافه اش دارد وزیبایی جوانی ایده آل است تقویت می کند.(باچیله گا ، ۱۹۹۳)
حفظ جا معه ی مرد سالار
دردهه ی ۱۹۸۰ زنان موفق به دریافت بسیاری ازحقوق خود شدند ، آگاهی شان راجع به عدم تساوی جنسیتی را بالابردندو حق کنترل باروری ، ادامه ی تحصیل و انتخاب شغل را به دست آوردند.همزمان مسیرجالبی هم برای افسانه ها پیش آمد. بیشترازبازتاب این تغییرات درجامعه ، تمرکزو درک اهمیت آن ، موضوع فریبندگی زنانه اهمیت یافت ( لیبرمن ، ۲۰۰۳). افسانه های پریان جدیدی که بیرون می آیند شاید زن را درنقش مستقل تروتوانمندتری به تصویرکشند اما ظاهرفیزیکی به سختی ازشمایل عروسک باربی با موهایی به رنگ های متفاوت ، فراترمی رود. پیام تازه درظاهراین است که زنان می توانند به تنهایی به اهداف خود برسند اما برای گرفتن نتیجه ناچارند جذاب باشند . ” افسانه های پریان منبع قدرتمندی برای فردیت است که سیستم ارزشی هستی را ثابت می کند.” ( دشچ ،۲۰۰۲) بدیهی است که داستان ها باردیگردرجهت بقای مرد سالاری وتحمیل نقش های جنسیتی تغییرکرده اند. مفهوم چه چیزی زیباست فی نفسه بستگی به جامعه ای دارد که فرد درآن زندگی می کند، به این معنی که با تمرکزبرزیبایی زنانه به مثابه شکلی ازیک وضعیت به طرزموثری پیروزی های دیگرزنان را نیزتحلیل می برد. ( وبستر، ۱۹۸۳) . زیبایی تا حد زیادی نیزقراردادی ؛ نامحسوس وبیشتریک پیروزی گول زننده است تا شغلی معتبریا تجارتی پرسود.
درافسانه ها ریشه ی مسیحیت وکتاب مقدس زنده وپویا است وتقریبا درتما م آنها موضوع ازدواج به اوج می رسد. درمثال های بسیاری شاهزاده وقهرمان داستان هرگزبا هم صحبت نکرده اند اما تنها زیبایی زن برای اطمینان ازتا ابد سعادتمند بودن آنها کافی است. پیامی که به دخترها داده می شودنمایانگر توقعات فرهنگی واهمیت بالای ازدواج است.
؛ زنان اغواگرند ؛ موضوع دیگری است که درکتاب مقدس به آن پرداخته می شود. قهرمان زن به دلیل ظاهرش برای خود ودیگران خطرناک است ،ضعف اونیزمردان رابا وضعی مخاطره آمیزمواجه می کند. مضمون سیب دانش ووسوسه درسفید برفی وهفت کوتوله پیدا می شود. سفیدبرفی مانندحوا که نتوانست برکنجکاویش غلبه کند سیب را گازمی زند وبه خواب فرومی رود. (جیراردوت ، ۱۹۷۷) صحنه ی به خواب رفتن سفید برفی ودرپی آن بیدارشدن توسط شاهزاده شباهتی قوی به مضمون مقدس هبوط آدم دارد. ضرورت بوسه ای نیزکه موجب برخاستن اومی شود می تواند نمادی ازتبدیل کودکی معصومانه به بزرگسالی شهوت آلود (یا گناهکارانه ) باشد.
تحلیل ویژه
زیبای خفته افسانه ای است که هم تغییرگرایش نویسندگان را نشان می دهد وهم کلیشه ی پنهان نقش های جنسیتی وحضورآرمان های مرد سالارانه را جاودانه می سازد. این افسانه نخستین باردر ۱۶۹۷توسط چارلزپروفرانسوی منتشرشد وبعد ها برادران گریم آن را گردآوری کردند. (ولتن ۱۹۹۲) .تمرکزنسخه ی دیسنی زیبای خفته برقهرمان بلندبالاو بلوندی است که با وجود جلوه گری نفرین ساحره ای در دوردست شاهزاده ی خود را با رقص زیبایش جذب می کند. پری مؤنث شرورپیرموهای سیاه دارد وبا این که ازجاذبه ی جنسی خالی است به شاهزاده های مهربان خصومت می ورزد. دوک نخ ریسی که ژاکوب گریم ازآن به منزله ی ویژگی ضروری یک عاقله زن یاد می کند موجب زوال اوست . (بوتی میر، ۱۹۸۲)
وهمچون سفید برفی وعده ی معرفت ودراین مورد وعده ی استقلال مالی سبب سقوط قهرمان بی گناه می شود. درنسخه ی برادران گریم شاهزاده هرگزشاهزاده خانم را ملاقات نکرده است اما اززیبایی فوق العاده اش داستان ها شنیده و زندگیش را برای ایفای نقش ناجی به خطرمی اندازد. این نسخه به معرفی ارتباط مردانگی با خشونت می پردازد . مرد وظیفه ی حتمی دارد زن خشمگینی که خود را به شکل اژدها درمی آورد بکشد با این پیام که که خشم خصلت واجب مردان است ، زنان هنگام عصبانیت سرکش می شوند و برای سربه راه کردن آنها تندی لازم است .زن پیرکریه هم تلاش می کند نظم جامعه را برهم زند وبا نابود کردن او این نظم به جای خود برمی گردد. ( دشچ ، ۲۰۰۲)
بازاین مسئله که زنان نمی توانند به هم اعتما د کنند تقویت می شود ونیزاین تلقی که خدا ی مذکری وجود دارد که مسئول نجات یا رها کردن آدمهاست. کاراکترمردبا نجات دوشیزه ی منفعل بلوند ازدست خودش وکشتن زن موسیاهی که ازحق خود دفاع می کند چنان عمل می کند که گویی خدا اروپائی _ آمریکایی است .
تأثیربرجامعه
تأثیرافسانه های پریان بردیدگاه کودکان قابل اعتناست. پژوهشی که روی تقریبا دوهزاروپانصد کودک هشت تا ده ساله ی دبستانی درآلمان صورت گرفت نتیجه ی شگفتی را نشان می دهد که مبین این اثربخشی دربروزرفتارهای خاص جنسیتی است . (واردسکی ، ۱۹۹۰) به دخترها وپسرها جملات مقدماتی متفاوتی داده وازآنها خواسته شد داستان خود یا یک افسانه را براساس آن مقدمه بنویسند. محققان دریافتند که اگرمقدمه قربانی یا سرکوب شدن کاراکتراصلی را پیشنهاد دهد هم دختران هم پسران درباره ی یک دخترمی نویسند. (واردسکی ، ۱۹۹۰) واگرموضوع ترک خانه یا تنها بیرون رفتن باشد همه یک مرد رابه عنوان کاراکتراصلی برمی گزینند. این نشان می دهد که افسانه هایی که کودکان خوانده بودند یا برایشان خوانده شده بود بینش آنها را که چه رفتارهایی براساس جنسیت ازشان انتظارمی رود شکل داده بود.
نقش مردان وزنانی که افسانه ها تجویزمی کنندادراک کودک ازهستی را شکل می بخشد. هویت دراثرتعامل با انگاره های اجتماعی ، دست سازها وفعالیت ها حاصل می شود (فیشرکلر، ۱۹۹۷) تلویزیون وسینما اغلب بیش ازآن که بازتاب اجتماع ما باشند دیدگاه تحریف شده ای را منعکس می کنند که شباهت کوبنده ای به مضامین افسانه ها دارند. درتحقیق سال ۱۹۸۲مشخص شد که تلویزیون درپربیننده ترین ساعات فقط هفت درصد برنامه هایی رانمایش می دهد که زنان بدون حضوریک مرد با زنان دیگردرتعامل هستند.( هس ، ۱۹۸۳) پیام افسانه ها که زنان نمی توانند به هم اعتماد کنند ونقش زن ذاتا بسته به مرد است آشکارا مشهوداست. مردها نیزبه احتمال زیا دتنها درتلویزیون دیده نمی شوند وعموما عهده دارنقش اصلی اند . دربیست سال گذشته بازیگران زن جوان ترشده اند ومردان نقش مقابل درهمان سن مانده اند. (لینکلن ، ۲۰۰۴) واین بازهم برایده ال بودن زیبایی جوانی درزنان تآکید می ورزد وبه طورضمنی اشاره به موفقیت زن براساس ظاهرش دارد. دررابطه با خشونت ، احتمالا مردها جوری ترسیم شده اند که که بیشتراززنان درخشونت شرکت کنند ( اشولز، ۲۰۰۱) وبه شکل گیری این مفهوم مشترک درافسانه ها کمک کنند که مردی ومردانگی ازاصل با هم مرتبطند. مطالعه ی فیلم های محبوب سال ۱۹۹۶ نشان می دهد که نقش های تصویری توصیف شده توسط افسانه ها هنوزدرخشان هستند. دووجهی بودن ” باکره وبدکاره ” با دورشدن زن ازخصلت های زنانه ی سنتی که دربیشترموارد با خشونت وتعدی همراه می شود ، متداول است . (اشولز۲۰۰۱)
طبق گفته ی وزارت دادگستری درسال ۱۹۹۶ مردان چهل وچهاردرصد بیشتراززنان قربانی جنایت شده اند اما درتلویزیون وسینما خشونت علیه مردان وزنان تقریبا به یک اندازه رخ می دهد. تفاوت کلیدی این جاست که مردان عموما با ” انجام کارخشونت آمیز” نمایش داده می شوند نه تن به عمل دادن. مردان اطراف می چرخند ، برای غلبه برخشونت طلبی خود مرتکب آن می شوند واین تصوررا که مردها کنترل تقدیرخویش را به دست دارند وزنان منتظرند مردی بیاید وسرنوشت شان را به عهده بگیرد تداوم می بخشد.
تأثیربرفیلم ها ی سینمائی
ژانری که ظاهرا با قربانی کردن زنها به موفقیت می رسد ژانروحشت است . آلفردهیچکاک کوشید خشونت علیه زنان را هنرمندانه به تصویرکشد. عملی که به عنوان منظری جهانی از تجربه ی بشری درنظرمی گرفت. (توماس آلن ، ۱۹۸۵) شاید درمشهورترین اثرهیچکاک روانی کاراکتراصلی زن نمونه ی قالبی ویژگی های زنانه است. یک منشی با دامنی موقرانه به رنگ نوک مدادی و آرایش موی قدیمی .این رفتارها محکم ترین همانندی را با بیشترداستان های گریم دارد. زن زیبای موقری که درحصارمحدودیت هایی که اجتماع براوتحمیل کرده بازمی ماند. درفیلم روانی مانند افسانه های پریان زن می کوشد ازنقش خود با پذیرش مجازات آن بیرون برود وبا دزدیدن پول وتلاش برای به دست گرفتن سرنوشت خود را تنبیه می کند . شباهت کنایه آمیزشاهکارهیچکاک وافسانه های پریان این است که درون مایه ی تنبیه زنان علیه زنان همچنان داستان را نقطه گذاری می کند. درروانی قاتل لباس مادرمرده اش را می پوشد وحرکات اورا انجام می دهدتا قهرمان را به قتل برساند . مرد ی که بیشترازآن که درد ورنجی بریک زن وارد کند به تصرف پیرزن حسودی درمی آید که می خواهد زنی جوان تروجذاب ترمجازات شود. دراین مورد قهرمان با تقدیرپایدارتری روبرومی شودکه لازم نیست با بوسه یک شاهزاده بیامیزد. کارآگاه مذکربی باک گره های داستان را بازمی کند وزن را ازقربانی شدن درجنایتی لاینحل می رهاند.
هیچکاک وبسیاری ازپیروانش ارزش تجاری اتصال جذابیت های جنسی زنانه وقربانی شدن را درک کرده اند. زن به دلیل خاصیت فیزیکی به تکراردرمعرض آسیب قرارمی گیرد وزمانی که قربانی خشونت می شود به جای انتقام ، درانتظارشاهزاده ی خود درنقش یک افسرپلیس مذکرمی نشیند تا نجاتش دهد. این جا مجددا شکل وشمایل زن درتلقین این فکرکه ظاهربسیارمهم است نقش دارد. زن دلربای آسیب دیده نسبت به زن نازیبا شایسته ی توجه بیشتری است که این درخدمت خاصیت زن بودن است وساختاراجتماعی ایده آل ها ی زیبایی را با اطمینان ازاین که زنان وابسته به مردان ” قویتر” باقی می مانند ، تحکیم می بخشد.
نتیجه گیری
افسانه های پریان تغییرمی کنند وبسته به گرایش مفسران بازنویسی می شوند. شروع افسانه ها با برادران گریم بود وتغییراتی که منجربه جایگزینی مرد شرورسنتی با زن بد منظر، پیروحسود شد. دیسنی یک قدم جلوتررفت وبه بینندگان تصویری آرمانی اززیبایی داد وارتباط بین خشونت ومردانگی را معرفی کرد. این مفسران مرد شاید به سهو ازویژگی های کلیشه ای
زنانه حمایت کرده اند ورفتارهای تهدید آمیزبرای جا معه ی مرد سالاررا تقبیح کرده یا کوچک شمرده اند. نظرگاه تحریف شده ای که زن را بدون درنظرگرفتن آزادی های دیگری که شاید برایش لذت بخش باشد به بردگی اسطوره ی زیبائی می کشاند. افسانه های پریا ن بذرقدرتی را دراذهان کودکان می کارد که با بزرگ شدن، این مفهوم زیرکانه وارد بینش آنها ازواقعیت می شود. فیلم ها را می توان به دوصورت دید ، محصول جانبی افسانه های ابتدایی که ازواقعیت الهام گرفته اند یا امکان دیگری برای ابدی ساختن آرمان های جنسیتی ابرمردها هنگام مطیع کردن زن ها. مضمون افسانه ها که پاداش تسلیم زنانه را می دهند و برزیبائی تأکید می ورزند تا مدتها پس ازپایان گرفتن افسانه باقی می ماند.
عنوان اصلی مقاله : “…Happily Ever After” ( Or What Fairytales Teach Girls About Being Women)
زبان اصلی : انگلیسی
منبع : https://hilo.hawaii.edu/academics
Volum7(2009)
Anthropology 324 essay
نویسنده : Alice Neikirk
منبع تصوبر: اینترنت