نوشته گلی امامی
میلان کوندرا اکنون هشتاد و شش سال دارد و به احتمال قوی قصد داشته، آخرین رمانش جشنواره پوچی ، که پس از پانزده سال منتشر شده، بیانی از «آخرین ترانه¬اش» باشد. «آخرین ترانه» اصطلاح تأثیرگذاری است که خودش (یا مترجم سالیانش، لیندا اَشر ) سال ها پیش وضع کرده اند و گویای رهایی ای است که برخی هنرمندان در اواخر عمر احساس می کنند. کوندرا در اواسط سال ۲۰۰۰ نوشت: «پیکاسوی دورافتاده از دور قاب¬چین¬ها، و نیز فراموش شده در تاریخ نقاشی… با “شادی لذت گرایانه ای” خود را در خانه هنرش مستقر کرد. فلینی، با آخرین فیلمش، “ لذتی از بی مسئولیتیِ شادمانه را مزه¬مزه کرد” (عین کلمات خودش) آزادی ای که پیشتر نمی شناخت. و بتهوون، در اوج هنرش… به مسیری رفت که هیچکس تا آن زمان نرفته بود؛ بدون مرید و پیرو؛ آزادیِ “آخرین ترانهاش” به معجزه می مانَد، و جزیره ای مستقل است.» مثل همیشه وقتی کوندرا در مورد هنرمندان دیگر می-نویسد، خودش را نیز در نظر دارد، و ورای این نظریات پر آب و تاب، احساس مردی را میبینیم که حسرت موقعیت خاصی از موهبتی الهی را دارد، موقعیتی که بیشترِ ایام عمرش از چنگش گریخته: همانا بی¬تفاوتی کامل به داوری دیگران نسبت به کارهایش.
نوشتههای مرتبط
با وجود سَبُکی مستتر در عنوان کتاب، جشنواره پوچی، از عجیب¬ترین و غمبارترین ترکیباتی است که کوندرا تاکنون نوشته. کتاب که فقط اندکی بیش از صد صفحه است، به دشواری می تواند رمان تلقی شود. با وجود این، همچنان سعی می¬کند به گونه-ای رفتار کند که گویی رمان است: سرشار از شخصیت¬هایی که بهناچار درست شخصیتسازی نشده اند؛ پی رنگ های بالقوه ای که مطرح می¬شوند و بعد سردستی رها می شوند؛ و قولِ تم¬هایی که داده می¬شوند و سپس ترک می¬شوند.
جشنواره پوچی از ایجاز شسته رفته تمرّد می کند. با شلختگی، گِرد مکالمات چهار دوست در پاریس امروز پرداخته شده، که در بخش آغازین با عنوان «قهرمانان» معرفی می¬شوند، ولی در واقع آشکارا مخلوقات و آفریده¬های «استادند»، منظور، نویسنده است که پراسپرو وار (دوک برحق میلان و قهرمان نمایشنامه توفان اثر شکسپیر)، هر اتفاقی را در رمان در اختیار خود دارد. آلَن در اواخر سیسالگی، شدیداً درگیر اهمیت ناف است و آن را یکی از جذابیت¬های جنس مخالف می¬داند و نیز درگیر مادرش که پس از تولدش او را به امان خدا رها کرده است. رامون بازنشسته¬ای در اوایل شصتسالگی است، و سخنگوی اصلی طرح ایده رمان: «پوچی… اساس هستی و کلید خرد» است و نیز رمز موفقیت در جلب جنس مخالف. شارل، آشپزی است در اوایل چهلسالگی، با بلندپروازی های هنرمندانه که دلمشغولی غریبی به استالین دارد و معتقد است مرگ او در ۱۹۵۳ نقطه عطفی برای تمام نسل-هاست. و سرانجام کالیبان ، دستیار گهگاهی شارل در آشپزی، بازیگر بیکاری است که لقبش، از آخرین نقش حرفه¬ای¬ای که اجرا کرده، توفان اثر شکسپیر، برگرفته شده.
ادامه مطلب را در فایل پیوست بخوانید: ۰۵-Kundera
این مطلب در چارچوب همکاری های انسان شناسی و فرهنگ و مجله جهان کتاب منتشر می شود.