انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

گفت‌وگو با مزدک دربیکی: تئاتر اکوتوریسم در گلستان

الهام بنی‌کریمی

 

«اکوتوریسم» واژه‌ای است که این روزها لقلقه زبان بسیاری از مدیران و کارشناسان و حتی شهروندان عادی کوچه و خیابان در استان گلستان است. خیلی‌ها در استان از آن حرف می‌زنند و به‌ عقیده برخی، می‌تواند کلید حل بسیاری از مشکلات استان باشد و میلیاردها تومان سرمایه را جذب و به جیب مردم استان سرازیر کند. بسیاری از کارشناسان تصور می‌کنند اکوتوریسم می‌تواند نرخ بیکاری استان را بشکند و بسیاری از استعدادهای معطل‌مانده را به کار گیرد؛ اما این ید بیضایی که قرار است این همه معجزه کند، چیست؟ چه مؤلفه‌ها و شاخصه‌هایی دارد و چگونه می‌تواند به ‌درستی اجرا شود؟ آیا زیرساخت‌های فرهنگی و فنی اکوتوریسم در استان ایجاد شده است که امروزه همه سازمان‌ها مکررا آن را یکی از نسخه‌های مهم حل مشکلات تلقی می‌کنند؟

با مزدک دُربیکی، دکترای محیط زیست، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی و متخصص توسعه گردشگری و محیط زیست (اکوتوریسم) که دارای تألیفات و ترجمه‌هایی در این زمینه است، به بررسی این بحث پرداختیم. او عضو هیئت تحریریه مجله «توسعه پایدار» کاناد و عضو شورای پژوهش و فناوری اداره کل حفاظت محیط زیست گلستان است. دربیکی معتقد است که اکوتوریسم در ایران، از اساس به درستی معنا نشده و برای ایجاد و گسترش این صنعت، باید سال‌ها کار بنیادی کرد. با او درباره چگونگی شکل‌گیری و شرایط مساعد برای اجرای آن به گفت‌وگو پرداختیم:

آقای دکتر! از تعریف واژه «اکوتوریسم» آغاز کنیم که عموماً آن را طبیعت‌گردی معنا کرده‌اند. آیا شما با این تعریف موافقید؟

اکوتوریسم واژه‌ای است که در ایران غلط معنا شده است. آیا هر فعالیتی که در طبیعت انجام می‌شود، طبیعت‌گردی است؟ آیا به صرف این‌که مردم در یک منطقه جنگلی و یا طبیعی، برای پیک‌نیک می‌روند، می‌توان این کار را اکوتوریسم نامید؟ این در اصل طبیعت‌گردی است و اکوتوریسم نیست. ما در ایران یک کمیته ملی طبیعت‌گردی کشور داریم که زیرمجموعه سازمان میراث فرهنگی است و تمام دستگاه‌های متولی این کار، از جمله سازمان‌های محیط زیست و جنگل‌ها و مراتع، در آن نماینده دارند. جالب این‌جاست که در ترجمه کمیته ملی طبیعت‌گردی هم از عنوان کمیته ملی اکوتوریسم استفاده شده که در واقع درست ترجمه و معنا نشده است.

مبحث اکوتوریسم یک مقوله میان‌رشته‌ای و گاه چندرشته‌ای است. فعالیتی به نام گردشگری در محیط وجود دارد که مانند هر صنعت دیگری، تأثیرات خودش را بر محیط زیست می‌گذارد و ما می‌خواهیم این تأثیرات را بررسی کنیم. حال این مسئله مطرح می‌شود که برخی عناصر، میان چند فعالیت باهم مشترک می‌شوند و یا محیط‌هایی که این اتفاق‌ها در آنها می‌افتد، یکی می‌شوند. مثلاً همین بحث «Nature tourism» یا طبیعت‌گردی به معنای گردشگری‌ای است که در طبیعت اتفاق می‌افتد؛ بنابراین وقتی شما یک گردشگر را به طبیعت وارد می‌کنید، دو پدیده باهم مرتبط می‌شوند؛ نخست بحث صنعت گردشگری، که سازمان‌های مسئول و جوامع میزبان در آن دخیل هستند، و دیگری بحث طبیعتی است که از این سفر اثر می‌گیرد. شما می‌خواهید گردشگر را به محیط طبیعی بیاورید و اگر ملاحظات لازم را در نظر نداشته باشید، همان اتفاقی که به دلیل بی‌برنامگی در بردن توریست ناآگاه در حوزه میراث افتاده است، در محیط زیست نیز رخ خواهد داد.

چرا می‌گویید اکوتوریسم چندرشته‌ای است؟
چون با بحثی سروکار داریم که یک متولی ندارد. در مبحث گردشگری فرهنگی به طور عام، متولی مشخص است؛ مثلاً متولی تخت جمشید، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی کشور است، اما در حوزه طبیعی، قضیه مقداری متفاوت است. توریستی که می‌خواهد به عرصه طبیعی برود، حداقل با دو متولی سروکار دارد؛ یکی سازمان حفاظت محیط زیست و دیگری سازمان جنگل‌ها و مراتع و آبخیزداری. بنابراین این‌جا مقوله کاملاً چندرشته‌ای می‌شود؛ با علایق، دغدغه‌ها و محدودیت‌های هر دو طرف.

شما چه تعریفی از اکوتوریسم دارید؟
ما اکوتوریسم را بسیار فراتر از یک فعالیت عادی می‌دانیم و اکوتوریسم اساساً مکتبی فکری و فلسفی است. در حال حاضر، دو تعریف رایج از این واژه مطرح شده است؛ نخست همان تعریفی است که اتحادیه جهانی حفاظت از منابع طبیعی ((IUCN ارائه کرده و دیگری تعریف انجمن بین‌المللی اکوتوریسم است؛ اما اگر بخواهیم معنای کامل‌تری از این واژه ارائه بدهیم، باید به‌جای استفاده از طبیعت‌گردی، از واژه بوم‌گردی استفاده کنیم که در اینجا، «بوم» به معنای محیط و سرزمین است.

عمده‌ترین شاخص‌های اکوتوریسم یا بوم‌گردی کدامند؟
ریشه اکوتوریسم به اوایل دهه ۸۰ میلادی بازمی‌گردد. بر اساس تحقیقاتی که انجام داده‌ام، چند ویژگی می‌توان برای اکوتوریسم برشمرد؛ نخست این‌که اکوتوریسم یک حرکت مسئولانه است و معمولاً در محیط‌های بکر انجام می‌شود، ولی الزامی برای بکر بودنشان وجود ندارد. دیگر این‌که اکوتوریسم مجموعه فعالیت‌هایی است که نه‌تنها تأثیر منفی چشمگیری بر محیط نمی‌گذارد، بلکه باید باعث بهبود وضعیت محیط هم بشود. در حال حاضر در بسیاری از کشورهای پیشرفته، فعالیت‌های جانبی بسیاری از تورهای اکوتوریستی به بهسازی و احیای محیط اختصاص یافته است؛ به این صورت که به همراه گردش، فعالیت‌هایی به منظور احیای محیط زیست در آن منطقه انجام می‌شود. از جمله این فعالیت‌ها می‌توان به درست کردن مسیرهای خراب شده، کمک به سرشماری، درست کردن آبشخور برای حیات وحش و… اشاره کرد.
بر این اساس، در حوزه اکوتوریسم دو نکته حائز اهمیت است: نخست، رفتارها و کُدهای اخلاقی اکوتوریست‌ها، هم در رابطه با محیط طبیعی اطراف و هم در ارتباط با محیط فرهنگی ـ اجتماعی جامعه میزبان است؛ یعنی یک اکوتوریست نباید به ساختار فرهنگی ـ اجتماعی جامعه میزبان آسیب بزند و باید به آنها و رسو‌مشان احترام بگذارد. او به فرهنگ بومی، به‌عنوان یک کالای توریستی نگاه نمی‌کند، بلکه آن را درک می‌کند و حتی با آن ترکیب می‌شود. نکته بسیار کلیدی‌تر این‌که اکوتوریسم باید فعالیتی باشد که به اقتصاد محلی به‌صورت مستقیم کمک کند؛ مثلاً شما نمی‌توانید به همراه ۲۰ نفر دیگر به‌منظور اکوتور در پارک ملی گلستان بیایید، در حالی‌که خوراک، راننده و دیگر لوازم مورد نیاز خود را از شهر مبدأ تهیه کرده باشید. این نوع فعالیت‌ها در حوزه اکوتوریسم قرار نمی‌گیرد. در واقع بیشترین نفع اکوتور باید به جامعه محلی برسد و جامعه محلی این انگیزه را داشته باشد که از منابع خودش استفاده کند؛ به نحوی که مطمئن باشد در طول سال بازدیدکننده دارد که هم درآمدزاست، هم به فرهنگش احترام می‌گذارد و هم مانع تخریب طبیعتش می‌شود. این‌گونه فعالیت را می‌توانیم «اکوتوریسم» قلمداد کنیم.

بر این اساس، می‌توانیم بگوییم ما اساساً اکوتوریسم به معنای دقیق و صحیح آن نداریم یا بسیار کم داریم؟
بله، همین‌طور است. بیش از ۸۰ درصد تورهای ایرانی، تورهای توریسم انبوه هستند نه اکوتور؛ یعنی بدترین نوع توریسم که تخریب محیط زیست را در پی دارد. نمونه واضحی از این‌گونه تورها، سفرهایی است که به کیش انجام می‌شود. ریخت‌‌وپاش‌های بی‌حدوحصر، مصرف بالای انرژی و منابع، تخریب محیط زیست و… از جمله پیامدهای این نوع تورهاست. علاوه بر این، شما در سفر به کیش با جامعه محلی نیز هیچ‌گونه برخوردی ندارید. عمده مسافران، سرمایه‌گذاران خارجی‌اند که صرفاً برای انجام کار تجاری به آنجا مسافرت می‌کنند؛ بنابراین تورهایی که الآن متداول شده، به معنای طبیعت‌گردی نیست. در اکوتوریسم حتماً باید عناصری مانند حفاظت و بهسازی محیط زیست، احترام به فرهنگ محلی و از همه مهم‌تر، درآمدزایی بومی لحاظ شود.

چگونه می‌توانیم بوم‌گردی را به‌درستی ایجاد کنیم؟ و چه پیش‌زمینه‌هایی برای تحقق این موضوع نیاز داریم؟
به‌طور کلی مجموعه‌ای به‌هم‌پیوسته از مکانیزم‌های مختلف در این زمینه داریم که مانند زنجیر به هم متصل‌اند. پس نمی‌توانیم حوزه اکوتوریسم بخش خودمان را قوی کنیم، بدون این‌که سایر زیرساخت‌ها فراهم باشد. به همین دلیل ما در ایران، هیچ پروژه اکوتوریستی را نمی‌توانیم موفق تعریف کنیم. اگر بخواهیم این موضوع را در همین استان خودمان تعریف کنیم، باید بگوییم که یک جامعه میهمان داریم، یک جامعه میزبان، و یک حلقه واسطه به عنوان کارگزار و تورگردان. حال باید دید که جامعه میزبان را چگونه باید آموزش داد که اولاً توجیه شود که این آدم‌ها با چه هدفی و برای چه دارند به آن منطقه می‌آیند و دیگر این‌که، بیاموزند که چگونه با این افراد رفتار کنند، از جایگاه فرهنگ محلی‌شان در این رابطه آگاهی داشته باشند و زیرساخت‌های مناسب برای اقامت اکوتوریست‌ها را در همان کلبه‌ها و خانه‌های محلی و نه هتل‌ها، فراهم کنند. از سوی دیگر، باید مباحث محیط زیستی را آموزش ببیند تا بتواند انتظارات اکوتوریست را برآورده کنند. اکوتوریستی که از تهران به این مناطق سفر می‌کند، می‌خواهد نان و سبزی و میوه محلی بخورد، نه این‌که از تهران یا بازار شهر برایش تهیه کنند. فراهم کردن چنین شرایطی، آموزش می‌خواهد. اگر قرار است اکوتوریست همان میوه و سبزی پُر سم و کودی را که در تهران می‌خورده در این‌جا هم بخورد، دیگر گسترش صنعت اکوتوریسم معنا ندارد. او محصولات ارگانیک می‌خواهد؛ پس ابتدا باید جامعه محلی بداند که اصلاً محصول ارگانیک یعنی چه؟ و اینها همه نیاز به آموزش دارد. از سوی دیگر جامعه میهمان هم نیاز به آموزش دارد. او باید آموزش ببیند که مثلاً منطقه جنگلی که قرار است وارد آن شود، چه ارزش‌هایی دارد؟ تعامل بین مردم محلی و محیط زیستشان به چه صورت است؟ در آنجا باید چگونه رفتار کند، چگونه لباس بپوشد و به چه نحوی با آنها حرف بزند؟ چه چیزی می‌تواند از آن مناطق خریداری کند، چه بگوید، چه نگوید و… همه این موارد نیازمند آموزش است. اما تنها آموزش افراد بومی و میهمان کافی نیست، بلکه خود تورگردان یا کارگزار تور نیز باید آموزش‌هایی ببیند تا افرادی را به صورت علمی مدیریت کند و یک سفر اکوتوریستی انجام بدهد. او نیازمند آموزش است تا بداند که چه بکند تا سفرش همان توریسم انبوه نباشد و… .
در حال حاضر سازمان‌های متعددی، از میراث فرهنگی گرفته تا سازمان حفاظت از محیط زیست و جنگل‌ها و مراتع، همگی در این زمینه درگیر هستند تا زیرساخت‌های لازم فراهم شود. در بحث آموزش به جامعه محلی نیز شوراهای روستایی و دهیاری‌ها، آموزش و پرورش، رسانه ملی و… نقش تعیین‌کننده‌ای دارند که می‌توانند با هماهنگی‌های لازم، این تمهیدات را عهده‌دار شوند.
در گسترش صنعت اکوتوریسم مهم‌ترین اقدام، توجیه جامعه محلی و بازاریابی است که اگر این عوامل اجرایی نشود، نتیجه‌ای در پی نخواهد داشت. خود بنده تجربه‌ای این‌چنینی در استان گلستان و مازندران داشتم که با شکست مواجه شد. به هرکس گفتیم چنین توری برپا شده است و بیا ثبت‌نام کن، گفت چرا این‌همه هزینه غیرضروری متقبل شوم، با خودروی خودم می‌روم! یا مثلاً در همین استان گلستان، آقای کامران انوری که در «بوم کلبه ترکمن» طرح اکوتوریستی را چندسال اجرا کرده، اسفندماه سال گذشته می‌گفت که شکست خورده‌ایم. ادامه کار به این شیوه، فایده‌ای ندارد و تا زمانی که بسترهای فرهنگی کار در بین مردم فراهم نباشد، راه بسیار سختی پیش رو داریم. برنامه‌ریزی برای اکوتوریسم بسیاربسیار پیچیده و بلندمدت است و برای ایجاد زیرساخت‌های لازم، از جمله فراهم کردن امکانات فنی، آموزش‌های فرهنگی و تربیت منابع انسانی، نیاز به یک پروسه درازمدت و همه‌جانبه داریم. حتی در گردشگری عامیانه هم همین رویه جاری است. در حال حاضر اگر شما بخواهید سواحل ایران را آزاد کنید، تنها ساخت هتل‌های چندستاره‌اش حداقل دو‌سه سال زمان می‌برد؛ بنابراین این مقوله، علاوه بر تعریف خاص، پیچیدگی‌های مخصوص به خود را دارد.

متأسفانه بسیاری از افراد، حتی در سطح مدیران اجرایی استان و کشور، از این پروسه اطلاعی ندارند یا به آن بی‌توجه‌اند. اغلب مدیران وقتی صحبت از اکوتوریسم می‌شود، تنها به هتل و امکانات اقامتی فکر می‌کنند و اصلاً آموزش در برنامه‌هایشان جایی ندارد. با وجود این به نظر می‌رسد که نمی‌توانیم امیدوار باشیم که به این زودی‌ها اکوتوریسم در استان رونق بگیرد.
متأسفانه همین‌طور است. اکوتوریسم در حال حاضر یک شعار بسیار شیکی برای آقایان شده است که طرفداران توسعه در استان‌ها مدام آن را به کار می‌برند. من معتقدم کسانی که برای توسعه استان گلستان تصمیم می‌گیرند، اصلاً نه می‌دانند چه می‌گویند، و نه اکوتوریسم را می‌شناسند. برای فرار از موقعیت‌ موجود، اکوتوریسم شعار شیکی است که ظاهراً کاربرد خوبی دارد.

اما خاطرم هست که در همین رابطه در سال‌های گذشته، برنامه‌ها و کارهایی در حال پیگیری بود.
بله؛ بخشی از کارها در طرح‌های آمایش استان و بخش دیگری نیز در سند ملی طبیعت‌گردی ایران انجام شد. جایگاه استان و رویکردها مشخص شده است. ما یک‌سری مطالعات اولیه داریم، اما اگر قرار باشد اجرایی شود مسائلی که گفتم، باید حل شود؛ وگرنه مشابه بسیاری از کارها و طرح‌هایی می‌شود که در استان انجام شد، اما نتایج بحران‌زا به همراه داشت. ما در حالی‌که زیرساخت‌های ترابری را که اصلی‌ترین مسئله برای توریسم است، ایجاد و اصلاح نکرده‌ایم، چگونه می‌خواهیم اکوتوریسم را گسترش دهیم؟ به عنوان نمونه، قطار گرگان ـ تهران چقدر از امکانات حمل توریسم برخوردار است و چند درصد توریست‌هایی که می‌خواهند هزینه کنند و به سفر بیایند، حاضر می‌شوند سوار چنین وسیله‌ای شوند؛ قطاری با واگن‌های کهنه که مسافرت با آن حدود ۱۰ ساعت به طول می‌انجامد! علاوه بر این، آیا درباره ثبات قیمت‌ها چاره‌ای اندیشیده‌ایم؟ به عنوان نمونه، در استان مازندران قیمت مواد غذایی در روزهای تعطیل با روزهای غیرتعطیل متفاوت است. وقتی شما نمی‌توانید قیمت اجناس اولیه‌تان را کنترل کنید، چه اکوتوریسمی را می‌خواهید راه بیندازید؟

در حوزه‌های طبیعی چه موانعی برای اکوتوریسم وجود دارد؟
مشکل بعدی این است که شما این‌ها را به‌عنوان یک‌سری پروژه‌های موازی دارید که اساساً سرمایه‌های اکوتوریستی شما را تخریب می‌کند. مثلاً گردشگر طبیعی می‌خواهد چند روز به پارک ملی گلستان برود و از طبیعت و سکوت و آرامش آنجا استفاده کند. وقتی وسط این پارک ملی، یک جاده ترانزیت شلوغ و پررفت‌وآمد کشیده شده، دیگر گردشگر رغبتی به سفر به آنجا ندارد. سفر در اوقات فراغت یک کالای لوکس به حساب می‌آید و کسی هم در هیچ‌جای دنیا پولش را بیهوده هدر نمی‌دهد؛ بلکه مقصدی را انتخاب می‌کند که با معیارهای خودش انطباق داشته باشد. هیچ‌کس حاضر نیست در منطقه‌ای که چشم‌انداز طبیعی خود را حفظ نکرده و بسیاری از پارامترهای طبیعی‌اش را از دست داده است، پول خرج کند و اسمش را هم بگذارد اکوتوریسم. مصداق این رویه را می‌توان درباره روستای «زیارت» دید. این روستا یکی از هدف‌های گردشگری استان بود، اما الآن به دلیل تاخت‌وتاز ویلاسازها و برج‌سازها و تخریب منطقه، دیگر منطقه گردشگری به شمار نمی‌آید.

پس چه باید بکنیم؟ آیا نباید توسعه صنعتی صورت بگیرد؟
توسعه باید باشد، اما نه در جوار اکوسیستم‌ها. همچنین معیارها و محورهای توسعه باید با یکدیگر هم‌خوانی داشته باشند. شما نمی‌توانید در شمال استان و پهنه حوضه آبریز اترک، توسعه صنعتی داشته باشید (برنامه‌ای که در سطح وسیع نقشه‌اش کشیده شده است) و بعد بگویید تالاب بین‌المللی داریم و می‌خواهیم اکوتوریسم را گسترش بدهیم؛ کدام تالاب؟ در تالاب «صوفیکم» نفت و گاز استخراج می‌کنیم و بالادستش هم سد زده‌ایم. آبی نمانده که به تالاب بریزد و به همین دلیل، تالاب در حال خشک شدن است. بعد می‌خواهیم تور ببریم تا پرنده‌ها را تماشا کنند؛ پرنده‌هایی که ـ اگر هم باشند ـ پنجشنبه و جمعه مجوز برای شکارشان صادر شده است. این یعنی این‌که ما اساساً نگاه کلانی به مبحث اکوتوریسم و توسعه آن در استان نداریم و فقط با این لغت بازی می‌کنیم.

پس با برنامه‌ریزی می‌شود هم صنعت داشت و هم بوم‌گردی؟
بله؛ اکوتوریسم می‌تواند باشد، مشروط بر این‌که در برنامه‌های بلندمدت توسعه استان به این محورها توجه و پیش‌شرط‌های آن را رعایت کنیم. در استانی که محور توسعه‌اش اکوتوریسم و منابع طبیعی و کشاورزی است می‌توان کارهای بسیاری انجام داد. اگر برنامه درستی داشته باشیم، می‌توانیم نمایندگی تمام بانک‌ها و بیمه‌های ایران را اینجا مستقر کنیم. منطقه ما در نزدیکی آسیای میانه واقع شده است و شرکت‌های بازرگانی می‌توانند به این منطقه بیایند و در آن مستقر شوند، اما شرکتی که صادرات و واردات با آمریکا و اروپا دارد، به هتل پنج‌ستاره نیاز دارد. به‌جای راه‌اندازی کارخانه پتروشیمی در استان ـ که آلودگی و سرطان ایجاد می‌کند ـ و به‌جای تغییر کاربری زمین‌های کشاورزی برای راه‌اندازی شهرک هزار هکتاری صنعتی، می‌توانستیم جاده‌های استان را درست کنیم و چند انبار استاندارد راه بیندازیم؛ بنابراین اگر هم قرار است که اکوتوریسم یکی از محورهای توسعه استان باشد، باید به این مسائل توجه جدی شود. من به‌عنوان کسی که در این حوزه هم درس خوانده‌ و هم کار کرده‌ام، می‌گویم که اکوتوریسم قابل دسترسی است؛ به شرط این‌که برنامه داشته باشیم.

نقش سازمان محیط زیست در این میان چیست؟ بسیاری بر این باوراند که سازمان حفاظت محیط زیست مانع ایجاد اکوتوریسم در استان گلستان است. نظر شما در این رابطه چیست؟
خیر؛ هیچ زیرساخت و برنامه‌ای در این رابطه نیست و به همین دلیل می‌خواهیم همه تقصیرات بر گردن محیط زیست بیندازیم. مثلاً فرض کنیم که همین الآن آشوراده را منطقه‌ای خارج از پناهگاه حیات وحش میانکاله بدانند و سازمان حفاظت محیط زیست هم اعلام کند که آشوراده منطقه آزاد است و می‌تواند به دست سرمایه‌گذار سپرده شود. واقعیت این است که بنده با تجربه‌ای که در این زمینه دارم و پایان‌نامه دوره کارشناسی ارشد و دکترایم اکوتوریسم بوده و کتاب و مقاله هم در این رابطه نوشته‌ام، معتقدم که باز هم هیچ اتفاقی در آنجا رخ نمی‌دهد؛ چون ما اساساً فرهنگ سرمایه‌گذاری گردشگری نداریم و اصلاً در این زمینه سرمایه‌گذار نداریم. در همین استان ما سرمایه‌گذارانی هستند که پول دارند، اما فرهنگ انجام چنین کارهایی را ندارند؛ و به همین دلیل به نظر می‌رسد که هیچ اتفاقی نمی‌افتد. واقعاً چقدر فرهنگ سفر در ایران داریم؟ کیش هم اگر موفق شد، با حمایت‌های سیاسی و برنامه‌ریزی‌های دوران قبل از انقلاب بود که در خاطرات اسدالله علم هم به آن اشاره شده است. قرار بود آنجا تفریح‌گاه عرب‌های پولدار منطقه باشد. زیرساخت‌های لازم برای این کار، مانند احداث فرودگاه و… را ایجاد کردند تا این منطقه به شکل امروزی پذیرای توریست شده است. ولی شما هرگز در استان گلستان نمی‌توانید این کار را انجام بدهید؛ چون ظرفیت بالا و امنیت پرواز ندارید. اگر این موضوع برای مازندران هم رخ داده، به دلیل مجاورت آن با تهران است که البته تخریب و فسادهای خودش را هم داشته است. تازه در مازندران هم زیرساخت توریستی نداشته‌ایم؛ بلکه تجاوز به عرصه‌های طبیعی و سواحل و شخصی‌سازی محیط بوده است، نه اکوتوریسم.
مسئلهخلیج گرگان ظرف هشت سال دیگر خشک خواهد شد و در چنین شرایطی ما از گردشگری آشوراده سخن می‌گوییم. انگار مسئولان واقعاً نمی‌دانند قضیه چیست و حتی آمارهای رسمی را هم نمی‌خوانند. سیستمی که تفکر برنامه‌ریزی‌اش برای نمایش باشد و نه کار زیربنایی، نمی‌تواند اکوتوریسم را پیش ببرد. این کار، برنامه‌ریزی بلندمدت، دقیق و علمی می‌خواهد.

این مطلب در چارچوب همکاری رسمی مسئله با انسان شناسی و فرهنگ بازنشر می شود.