شهرام پرستش ، گزارش از: مرجان والا
شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۷ جامعه فرهنگی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران نخستین جلسه از مجموعه کارگاههای شناخت نظریه ادبی پیر بوردیو را برگزار کرد. در این جلسات دکتر شهرام پرستش(دانشگاه تهران) ابتدا به توضیح نظریه بوردیو میپردازد و پس از آن آثار ادبی بر اساس ا ین نظریه مورد بررسی قرار میگیرد. جلسه نخست به توضیح شیوههای نگرش و استفاده از نظریه اختصاص داشت.
نوشتههای مرتبط
در زیر گزارشی از جلسه اول را می خوانیم
تعریف نظریه
نظریات علوم اجتماعی به بررسی رابطه میان فرد و جهان یا رابطه سوژه و ابژه میپردازند و هر یک برای توضیح واقعیت رابطهای خاص میان این دو از بیتاثیری تا اثرگذاری مطلق و یا رابطهای پویا و دو جانبه را در نظر میگیرند. این نقطه اشتراک متخصصان علوم اجتماعی و سایر افراد است زیرا همگی برای زیست نیاز به تربیت شدن بر اساس شیوهای خاص دارند تا جایگاه آنان را مشخص کند که آنها بر اساس این جایگاه عمل پیرامون خود را درک میکنند. تفاوت میان این دو گروه در این است که جامعه شناسان و انسانشناسان این مکانیسمها را میشناسند و بزرگان علوم اجتماعی کسانی هستند که با درک شرایط کنونی قادر به ایجاد رابطهای جدید میان سوژه و ابژه هستند.
در این جا دیگر نمیتوان ادعا کرد که رابطه متخصصان با نظریات علوم اجتماعی رابطهای ابزارگرایانه است که بر اساس موضوع تحقیق صورت میگیرد یعنی میتوان بر اساس حوزه پژوهش نظریه را انتخاب کرد. زیرا نظریه نمایانگر شیوه تفکر است. و دید ابزاری به آن نشاندهنده بیگانگی با شناخت واقعیت است.
مکاتب اصلی شناخت واقعیت با توجه به نسبت میان سوژه و ابژه در هر نظریه، مجموعه آنها در سه دسته میتوان جای داد.
مکتب یا برنامه پوزیتویستی
باور یا هستی شناختی یک فرض است که هیچ راهی برای اثبات آن وجود ندارد و تنها از طریق پیامدهایش قابل رد یا تایید است.
Ontology هستی شناختی
پوزیتویست ها معتقد هستند که میان جهان عینی یا ابژه با جهان ذهنی یا سوژه هیچ فاصله ای نیست زیرا انسان بخشی از طبیعت است. تقلیل سوژه به ابژه به این معنا است که فرد کاملا از ساختارهای سازنده جهان تبعیت می کند به این ترتیب در این تبعیت مطلق اراده و ذهنی برای سوژه باقی نمی ماند مارکس معتقد بود که این زیرساخت یا همان جهان خارج از قدرت افراد است که به فلسفه و تفکر معنی می دهد
Methodology روش
با اعتقاد هستی شناختی به این که سوژه بخشی از ابژه است در حوزه روش نیز باید از اصولی پیروی کرد که یکسانی میان فرد و جهان را برساند یعنی شناخت قواعدی که هیچ استثنایی در آنها راه ندارد
به این ترتیب متفکران پوزیتویست روش های علوم تجربی یعنی فرضیه ازمون و قانون را در بررسی جامعه به کار می گیرند.
Epistemology معرفت شناختی
با تصور بشر به عنوان بخشی جدانشدنی از طبیعت و این که نظم بیرونی و متعلق به جهان است. تصویری یگانه از واقعیت به وجود می آید در نتیجه پوزیتیوست ها قوانین جهان شمول را برای شناخت جوامع انسانی ارائه می کنند
مکتب یا برنامه تاویل گرایی
Ontology هستی شناختی
بر اساس تفکر تاویل گرایی همه چیز انسانی است زیرا انسان است که جهان را درک می کند مثال رابطه میان پروانه و شبانه روز دیدگاه آن ها را به خوبی روشن می کند. پروانه ای که کمتر از ۲۴ زندگی می کند درکی از شبانه روز ندارد در نتیجه می توان گفت که هر آن چه به عنوان واقعیت بیرونی می شناسیم حاصل درک شخصی ما است تاویل گرایان در نقطه مقابل پوزیتویست ها ابژه را به سوژه تقلیل می دهند. ارتباط سوژه و ابژه از طریق حواس سوژه انجام می گیرد پس واقعیت تنها در محدوده حواس هر فرد معنی پیدا می کند.عین و ابژه ای در جهان بیرون وجود ندارد بلکه همه چیز ذهن است.
Methodology روش
از آن جا که واقعیت خاص هر فرد است پیس روش نیز با ید خاص هر فرد باشد در این جا آن چه اهمیت دارد ذهن و کیفی گرایی است در نتیجه گزاره یا روایت به عنوان شیوه اصلی در بررسی واقعیت به کار گرفته می شود. با این شیوه علوم اجتماعی به ادبیات تبدیل می شود ( دریدا می گوید حتی فیزیک نیز روایت های ما است.)
Epistemology معرفت شناختی
سوژه حقیقت محض است و با تکثر سوژه حقیقت نیز از یگانگی به تکثر می رسد. اعتقاد تاویل گرایان در بررسی انسان این است که افراد موجوداتی تاریخی فرهنگی هستند که هرگز تکرار نمی شوند و مشابه یکدیگر نیز نیستند در نتیجه حقیقت مطلق از میان می رود و بشر چندپاره می شود.
مکتب یا برنامه پیربوردیو
بوردیو پوزیتیویست ها را به دلیل کل گرایی و تاویل گرایان را به دلیل جزگرایی متهم به ذات گرایی و ندیده گرفتن حقیقت می کند.
Ontology هستی شناختی
بوردیو آرزوی شناخت هم زمان سوژه و ابژه را میسر می کند. از نظر وی موضوع علوم اجتماعی حاصل دیالکتیک سوژه و ابژه است اما این به معنی سهم یکسان آنها در این رابطه نیست
کنش مهمترین مسئله علوم انسانی است اگر پوزیتویست ها معتقد هستند که کنش کاملا ناآگاهانه و تحت تاثیر ساخت های کلان رخ می دهد و دمقبل تاویل گرایان به کنش کاملا آگاهانه و انتخاب جز به جز بشر اعتقاد دارند بوردیو معتقد است که کنش در سایه روشن رخ می دهد و برخی از کنش ها کاملا ناآگاهانه و برخی دیگر کاملا تحت تاثیر ساخت است. رابطه میان سوژه و ابژه رابطه ای سیال است که هر دو بنا به مورد در آن تاثیرگذار هستند
Methodology روش
چون رابطه میان سوژه و ابژه و سهم هر یک در ساخت واقعیت متغییر است پس بوردیو نیز روشی تلفیقی را به کار می گیرد و بر اساس غلبه سوژه یا ابژه در هر حوزه روش خاصی را انتخاب می کند. به طور مثال وی در دو اثر خود در باره هنر از دو روش متفاوت بهره برده است. در قوانین هنر از روش کیفی و در عشق هنر از روش کمی استفاده کرده است. یا در مورد کتاب تمایزات وی اصطلاح مونوگرافی جامعه فرانسه به کار می رود, در حالی که تا پیش از این مونوگرافی خاص جوامع کوچک و ساده بود اما بوردیو برای مطالعه ای عمیق بر روی جامعه ای بزرگ از آن استفاده کرد.
دیدمن مرز مستلزم شناخت مفهوم مرز است
در گذشته برای واژگان قدرتی اسطوره ای قایل بودند یعنی قدرت تغییر جهان. این ادعایی است که نمی توان آن را رد کرد زیرا واژگان ماخذ هستی شناسانه دارند و تمامی تفکر را در خود حمل می کند, به همین دلیل است که واژگان یک دین تنها برای پیروان آن ملموس و عینی است. مشابه این مسئله در علوم اجتماعی نیز رخ می دهد.
بزرگان حوزه شناخت اجتماع کسانی هستند که به دلیل شناخت عمیق از جامعه احساس کرده اند که واژگان کنونی برای بیان وضعیت موجود کافی نیست در نتیجه دست به ابداع واژگان جدید زدهاند, مانند بوردیو و گیدنز.
جلسه بعدی در تاریخ شنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۸۷ برگزار میشود