انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نسبت هویت و بیماری

مدل زیست پزشکی طب مدرن که تنها تجربه، آزمایش و علوم عقلی را پایه مفروضات خود می‏داند، چارچوب نوینی برای جهت دهی تفکرات پزشکی به وجود آورد که در نتیجه آن پزشکان به سمت رویکردی کاملا زیست شناختی به بدن بیمار رفته و بدون ارجاع به باورها و ارزش‏های فرهنگی ، ریشه های بیماری را تنها با توجه به ارزیابی تجربی بدن، در مجموعه کارکردهای آناتومیک و فیزیولوژیک بیمارجستجو می کردند. این مدل گرچه دستاوردهای علمی بسیاری را به دنبال داشت و پیشرفت های قابل توجهی در درمان بیماری ها و ارتقاء سلامت عمومی کسب نمود؛ اما به علت انحراف از واقعیت، سرگرم شدن بیش از حد به فیزیولوژی ارگانیسم و غافل شدن از کنش های متقابل آن با طبیعت و فرهنگ دچار بحران شده و نتوانست به افق های پیش بینی شده خود دست یابد و به مرور نقش آن در بهبود مراقبت های بهداشتی و سلامت بیماران مورد انتقاد قرار گرفت.

با نقد مدل زیست پزشکی، به تدریج علم پزشکی در سیر تکاملی خود ناگزیر به جای تمرکز بر خود بیمار، او را در میان مجموعه ای از عوامل در نظر گرفت که تعیین کننده سطح سلامت فردی و اجتماعی هستند و از این رو تفاسیر جدیدی از سلامت، بیماری و مفهوم پزشکی و رویکردهای آن به وجود آمده و به این ترتیب باورها و ارزش های فرهنگی در تعیین سطح سلامت و نوع تجارب افراد از سلامتی و بیماری اهمیت زیادی پیدا کردند. و در واقع در روند این تغییر نگرش، شاهد توجه به مولفه های شناختی و هویتی کنشگران فرهنگی هستیم. مطالعات در این زمینه حاکی از آنندکه ارزیابی مردم از نشانه هاست که آن ها را به سوی مراجعه به پزشک سوق می دهد و زمینه های فرهنگی و چارچوب های شناختی و هویتی، عامل موثر و بانفوذی در چگونگی این ارزیابی و واکنش افراد مختلف نسبت به درد و بیماری می باشد. به طوری که مفهوم سلامت، درد و بیماری در بین افراد با هویت های مختلف تفاوت های اساسی دارد.

با این مقدمه، درنوشتار حاضر برآنیم تا در یک نگرش اجمالی به بررسی رابطه هویت و تجارب سلامت و بیماری افراد بپردازیم :

هویت اجتماعی، در مفهوم کلی آن، عبارت است از تعریفی که افراد بر مبنای عضویت در گروه های اجتماعی از خود دارند.(براون،۱۹۸۵، نقل از آزاد ارامکی و چاوشیان،۱۳۸۱: ۵۷) این مفهوم از هویت که به تعریف فرد از خود اشاره می کند، بسیار تحت تاثیر موقعیت فرد در زمینه فرهنگی بوده و با معانی که اعضای یک فرهنگ ساخته اند و شیوه هایی که از طریق آن ها با دیگران ارتباط برقرار می کنند و نیز الگوهایی که افراد بر اساس آن ها دست به گزینش و انتخاب می زنند، در ارتباط است.
تعریف فوق از هویت اجتماعی به خودی خود با درک افراد از بیماری و سلامت، شیوه هایی که افراد سلامتی و بیماری را تجربه می کنند، روابطشان با دیگران در موقعیت های مراقبت های بهداشتی، کنش آن ها در زمینه سلامت و بیماری و نیز گزینش ها و انتخاب های افراد در این حوزه، درهم تنیده شده و به عبارت دیگر هویت افراد در سطح فردی بر روی تجربه های سلامتی آن ها تاثیر گذار خواهد بود. بنابراین هویت، تصور ذهنی اعضای یک فرهنگ را از سلامت و بیماری، واکنش آن ها را به پیام های سلامتی، گزینش رفتارهای پیشگیرانه، روش های درمانی که آنها جستجو می کنند و نحوه برخورد آنها را با سیستم مراقبت های بهداشتی و درمانی، تحت تاثیر قرار می دهد. به عنوان مثال تصور ذهنی ازسلامتی، با هویت یک فرد – به عنوان در یک فرد تحصیل کرده متعلق به طبقه متوسط رو به بالا در یک شهر مرکزی – درارتباط است.
هویت در عین اینکه دارای مولفه های ثابتی است که ارزش ها، باورها و جهان بینی اعضای یک فرهنگ را توصیف می کند؛ مولفه های پویایی را هم در بر داردکه از موقعیتی به موقعیت دیگر متغیربوده و در ارتباط متقابل افراد با موقعیت های مختلف، تحول می یابد. جنبه های متفاوت هویت بیمار نیز با توجه به این امر، تحت تاثیر موقعیت او در زمینه فرهنگی و برخواسته از روابط مختلف او در موقعیت های متفاوت فرهنگی است. برای مثال چطور یک مرد مبتلا به سرطان پروستات درباره خودش به عنوان یک فرد در ارتباط با معانی وسیعتر فرهنگی مرتبط با جنسیت، زندگی حرفه ای، و ارزش های مردانه فکر می کند. در واقع هویت مردی که دچار چنین بیماری است به عنوان یک همسر، دررابطه متقابل با همسرش شکل گرفته و به عنوان یک فرد شاغل، در رابطه متقابل با همکارانش تعیین می شود.
هویت در تجارب سلامتی و بیماری اعضای یک فرهنگ نیزنقش دارد. برای مثال مدارک تحقیقی منتشر شده در مورد آستانه درد و ناخوشی، تجارب متفاوت درد را در فرهنگ های مختلف نشان می دهد. در حالی که در بعضی از فرهنگ ها افراد در واکنش به یک محرک سطح بالایی از درد را گزارش می کنند؛ در برخی دیگر از فرهنگ ها افراد در واکنش به محرک مشابه سطح پایین و یا متوسط درد را گزارش کرده اند. این گزارش های متفاوت از تجربه درد، از میان نشانه های تعریف شده هویت توسط فرهنگ ها ایجاد شده اند.
در واقع بررسی های مختلف نشان داده اند که چگونگی نگاه فرد به خودش بسیار در شیوه های برخورد او با بیماری و سلامت مهم است. در فرهنگ هایی که برای مردان اظهار تجربه درد و صحبت درباره بیماری قابل قبول نیست، گزارش درد و واکنش به تجارب بیماری و نیز جستجوی خدمات بهداشتی و درمانی از سوی مردان کمتر است. البته باید توجه داشت تفاوت در واکنش ها برحسب ارزش های فرهنگی و هویت افراد فقط در سبک شکایت یا ماهیت اضطراب مربوط به هر نشانه نیست. بلکه این تفاوت در توجه به اعضای گوناگون و یا قسمت های مختلف بدن نیز قابل مشاهده است.
هویت همچنین از طریق درهم تنیده بودن با معانی و روابط فرد با دیگران، بر روی گزینش ها و انتخاب های سلامتی تاثیر می گذارد. برای مثال می توان به تاثیر متقابل هویت و معانی درقلمرو انتخاب های غذایی اشاره نمود. به این معنا غذایی که از نظر افراد مناسب است با هویت فرهنگی آن ها و معانی مرتبط با غذا در ارتباط است. لذا ممکن است فردی با یک موقعیت اجتماعی- اقتصادی- فرهنگی و با توجه به تجارب مختلف، مصرف گوشت را به عنوان تغذیه مناسب در نظر بگیرد و فرد دیگری در شرایط متفاوت مصرف سبزیجات را ترجیح دهد.
رابطه مناسبات هویتی و گزینش های سلامتی علاوه بر قلمرو انتخاب های غذایی، در واکنش افراد به بیماری و جستجوی شیوه های درمانی نیز قابل بررسی است؛ به این معنا که ممکن است افراد تنوع راه های درمانی را در واکنش به یک بیماری جستجو کنند.مثلا برای درمان یک بیماری عفونی تنها به توصیه های طب مدرن در مصرف آنتی بیوتیک ها توجه کرده و یا در مقابل بی توجه به توصیه های طب مدرن، راه های درمان خود را درطب سنتی و گیاه درمانی جستجو کنند و یا در مناطق دیگر برای درمان به شمن ها یا بابازار مراجعه نمایند که به نوعی نماد قدرت بیماری و سلامت محسوب می شوند. لذا قاعدتا جستجوی شیوه های درمانی در راستای درک افراد از مفاهیم درد، رنج و بیماری شکل می گیرد و روند انتخاب های یک فرد برای اتخاذ واکنش به یک بیماری، راه های تفکر درباره خود و معنا کردن خود در این راستا را تعین می کند.
بنا بر آنچه گذشت می توان نتیجه گرفت که هویت در نهایت چگونگی تجارب سلامت و بیماری افراد را شکل داده و درعین حال تجربه افراد از بیماری و سلامت، احساس هویت کنشگران فرهنگی را تحت تاثیر قرار می دهد. اما با توجه به تاثیر ارزش های فرهنگی و هویت افراد در تجربه و احساس بیماری، سوال اساسی که در این زمینه مطرح می شود این است که آیا احساس درونی یا ذهنی بیمار، فاکتور تعیین کننده موجودیت بیماری و ناخوشی است و یا اختلال روندهای بیولوژیک؟ وپزشک مجاز است تا کدام یک از این ها را ملاک برای اقدام درمانی قرار دهد؟

منابع:
آزاد ارامکی، تقی، چاوشیان، حسن، بدن به مثابه رسانه هویت، در، مجله جامعه شناسی ایران، دوره چهارم، شماره۴، سال ۱۳۸۱، صص۵۷- ۷۵.
ملک راه، علیرضا، آئین های شفا، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، پژوهشکده مردم شناسی، ۱۳۸۵.
J. Dutta, Mohan, Communicating Health, 2008, by, Polity Press.