انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

دن‌کیشوت چپ و دنیای سرمایه‌داری

فراغتی و کتابی/ گفت‌و‌گو

گفت‌و‌گو با ناصر غیاثی، مترجم کتاب «ارتش تک‌نفره» نوشته موآسیر اسکلیر/ این کتاب قصه آرمانگرای خیره‌سری را روایت می‌کند که می‌خواهد دن‌کیشوت‌وار به جنگ سرمایه‌داری برود

کمتر کتابخوانی را سراغ داریم که با ادبیات امریکای لاتین ناآشنا باشد؛ نام‌هایی چون گابریل گارسیا مارکز، کارلوس فوئنتس، خولیو کورتاسار، خورخه لوئیس بورخس، خوسه دونوسو و… به ادبیات این قسمت از جهان آبرو و اعتبار داده‌اند و ادبیات امریکای لاتین را در سراسر جهان صاحب شخصیت و هویت کرده‌اند. در میان این کشورها ما کمتر نامی از برزیل شنیده‌ایم. «ارتش تک‌نفره» نوشته موآسیر اسکلیر اثری از این ناحیه امریکای لاتین است. اسکلیر در این کتاب داستان مایر گوینزبیرگ، آرمانگرای اتوپیستی را روایت می‌کند که دل در گرو کشور شوراها دارد و می‌خواهد یک‌تنه به جنگ سرمایه‌داری و نمادهای آن برود. مسئله‌ای که انگار در خون او جریان دارد و حتی از روزگار کودکی دست به نوعی مبارزه می‌زند و از خوردن غذای لذیذ امتناع می‌کند. مایر برای آدمک‌هایی که تنها خودش قادر به دیدن آن‌هاست سخنرانی می‌کند، بولتن حزب را یک‌تنه می‌نویسد و هرجا که به مشکل می‌خورد، به خودانتقادی می‌پردازد. مایر هم رهبر جامعه سوسیالیستی است، هم پرولتاریا؛ هم نویسنده است، هم خواننده؛ هم سخنران است، هم مخاطب. و داستان زندگی پرفراز و نشیب او سر دراز دارد.

مبلغان تفکر مارکس و اتحاد جماهیر شوروی فکرش را هم نمی‌کردند که بر پایه این تفکر و حرف و حدیث‌هایی که درست و غلط از دژ مستحکم کشور شوراها به بیرون درز می‌کرد، قصه‌های ریز و درشتی نوشته شود و خوانندگان بسیار پیدا کند؛ نوشته‌هایی در مدح و ذم این سیستم که گاه از نویسنده خوش‌آتیه و توانا نشان داشتند و گاه آن‌چنان ضعیف بودند که تاریخ ادبیات آن‌ها را در خود حل کرد و دیگر نام و نشانی از آن قصه‌ها و نویسنده‌هایشان نیست. «ارتش تک‌نفره» در زمره همین دست آثار قرار می‌گیرد؛ اثری که تا امروز نشان داده مرور زمان نمی‌تواند بر چهره‌اش غبار بنشاند. ناصر غیاثی، مترجم کتاب، که پیش از این کتاب «پلنگ‌های کافکا» را از این نویسنده ترجمه کرده بود، معتقد است «ارتش تکنفره» به این زودیها از یادها نخواهد رفت، زیرا داستانش معطوف به یک واقعه تاریخی معین با پیامدهای کوتاه و گذرا نیست تا با سرآمدن آن واقعه، کتاب نیز به دست فراموشی سپرده شود.

 

شخصیت اول داستان، مایر گوینزبیرگ، من را به یاد شخصیت دن‌کیشوت می‌اندازد. دن‌کیشوتی که در قرن بیستم زندگی می‌کند؛ در دوره تحولات مهم تاریخی. نظر شما در این مورد چیست؟ آیا قرابتی بین شخصیت داستان موآسیر اسکلیر و داستان سروانتس وجود دارد؟

بله، کم و بیش همینطور است که میگویید. مایر گوینزبیرگ آرمانگرای اتوپیستی است که با سری پرشور اما دنکیشوتوار میخواهد به جنگ سرمایهداری برود، با این تفاوت که در این مبارزه مایر تنهای تنهاست و سانچو پانزایی همراه او نیست یا به عبارت دقیقتر سانچو پانزای او عبارت است از سه حیوان: یک مرغ و یک بز و یک خوک. و نیز اینکه «ارتش تکنفره» در عین طنز، رمانی تراژیک است، داستان گروتسک آرمانگرایی که فاصله چندانی با سبک‌مغز بودن ندارد. گوینزبیرگ قصد دارد یک تنه دست به پیکاری بیامان علیه سرمایهداری بزند. شغل، خانه و زن و فرزندانش را رها میکند، به منطقهای غیرمسکونی در دل جنگل میرود و در آن‌جا به‌تنهایی حزب کمونیست تشکیل میدهد، به‌تنهایی روزنامه ارگان حزب را مینویسد، تنها خواننده آن میماند، به‌تنهایی گنگره حزب تشکیل میدهد و… باری به‌تنهایی مبارزهای آغاز میکند در جهت برپاکردن جامعهای فارغ از استثمار. مایر در این پیکار اما چندان هم یکه و تنها نیست، همان‌طور که گفتم یک بز، رفیق بز، یک مرغ، رفیق مرغ و یک خوک، رفیق خوک در این مبارزه دوش به دوش او مبارزه میکنند، گو که رفیق مرغ در آغاز با نگذاشتن تخم از شرکت در پروسه تولید سرباز میزند و جلسات متعدد حزبی و انتقادات حزبی و حتی انتقاد از او در ارگان حزب قادر به بازگرداندن او به شرکت در مبارزه نیستند.

«ارتش تک‌نفره» روایت طنزآلود و درعین حال تراژیک زندگی پرفراز و نشیب مردی خیرهسر است که ابتدا دل در گرو رهایی محرومان دارد، سپس اما خود به سرمایهداری ثروتمند تبدیل و پس از آن ورشکست میشود و به ناگزیر به خانه سالمندان میرود. ایده برابریطلبی در آن‌جا دیگر بار به سراغ این آرامانگرای پیشین میرود و مایر یک بار دیگر و اینبار پیرانهسر پیکار بیامان خویش را علیه نابسامانیها در خانه سالمندان بار دیگر پی میگیرد و… از شگردهای ادبی اسکلیر برای روایت این داستان چیزی نمیگویم تا لذت کشف آن را از خوانندگان احتمالی این کتاب جذاب نگرفته باشم.

 انقلاب روسیه و اتحادیه جماهیر شوروی، دستمایه داستان‌های زیادی شده است. مخالفان و موافقان آثار جذاب و نابی را خلق کرده‌اند. در این میان البته آثار ضعیفی نیز به چشم می‌خورند. فکر می‌کنم تاثیری که انقلاب روسیه بر ادبیات گذاشت، فراتر از توقع و حد انتظار دست‌اندرکارانش بود. به نظر شما این نهضت ادامه خواهد داشت یا شوروی و آرمان‌هایش چیزهایی هستند که در روزگار نو کم‌کم به دست فراموشی سپرده می‌شوند؟

اگر از یک چشمانداز تاریخی نگاه کنیم، هنوز زمان زیادی از فروپاشی سوسیالیسم مورد ادعای شوروی نگذشته است. این شکست نه‌فقط شکست یک یا چند کشور که شکست یک ایدئولوژی بود. به نظرم سرنوشت آدمها و افتوخیزهایی که بشریت در آن دوره از تاریخ از سر گذرانده، هنوز و همچنان موضوع کار نویسندگان قرار خواهد گرفت، چرا که مساواتطلبی و عدالتخواهی از بین رفتنی نیستند.

 همان‌طور که در سوال پیشین هم اشاره کردم، داستان‌هایی که تحت تاثیر این رویداد مهم تاریخی نوشته شده‌اند، مجموعه‌ای از ضعیف‌ترین‌ها و قوی‌ترین آثار را در خود جای می‌دهند. شما چه جایگاهی برای «ارتش تک‌نفره» در نظر می‌گیرید؟ آیا می‌توانیم آن را کتابی بدانیم که مثلا چند ده سال دیگر هم همچنان خواننده دارد؟

«ارتش تکنفره» داستان فروپاشی شوروی و شکست ایده سوسیالیسم نیست، داستان تلاشی عبث است در جهت به چنگ آوردن یک اتوپی، داستان خیرهسریهای مردی است که گمان میبرد، میتواند یک تنه آن جامعه آرمانی را بر روی زمین بسازد که مارکس خطوط کلیاش را ترسیم کرده بود. به گمانم همچنان که «پلنگهای کافکا» از یاد نرفته، «ارتش تکنفره» هم به این زودیها از یادها نخواهد رفت، چرا که به یک واقعه تاریخی معین با پیامدهای کوتاه و گذرا نپرداخته تا با سرآمدن آن واقعه، کتاب نیز به دست فراموشی سپرده شود. مضمون اصلی این کتاب تلاش نافرجام یک انسان است برای برقراری عدالت در جهانی سرشار از
بیعدالتیها.

 واکنش‌ها به این کتاب چطور بوده است؟

هنوز یک ماه از انتشار «ارتش تک‌نفره» نگذشته است. باید صبرکرد و منتظر ماند. اما پیش بینی من این است که مثل دیگر کتاب اسکلیر، این کتاب نیز به‌زودی خواننده های خودش را خواهد یافت.

 چه نکاتی در این کتاب شما را به ترجمه آن راغب کرد؟ آیا نثر او واجد ویژگی‌هایی است که منحصر‌به‌فردش کند؟

من پرتغالیِ برزیلی نمیدانم و کتاب را به زبان اصلی نخوانده ام و این کتاب را از روی ترجمه آلمانی اش ترجمه کرده ام، بنابراین نمی توانم از نثر جذاب یا کسالت بار اسکلیر در این کتاب حرف بزنم. آنچه مرا به ترجمه این کتاب سوق داد، طنز گزنده اسکلیر، شیوه روایت او، اعم از زاویه دید یا شخصیتپردازی و فضاسازی و به‌ویژه قدرت تخیل او بود.

 ما ادبیات امریکای لاتین را با نویسندگان آرژانتینی و کلمبیایی و حتی شیلیایی بیشتر می‌شناسیم تا برزیل. اسکلیر نام شناخته‌شده‌ای در ادبیات این منطقه است؟ اگر بخواهید جایگاهی برای اسکلیر در میان نام‌های پرآوازه امریکای لاتین در نظر بگیرید، او کجا قرار دارد؟

من اطلاع دقیقی از تارخ ادبیات امریکای لاتین ندارم، بنابراین در جایگاهی نیستم که بتوانم به قول شما جایگاه اسکلیر را در میان نویسندگان نامدار امریکای لاتین تعیین کنم. اما این را میتوانم بگویم، وقتی از ادبیات امریکای لاتین حرف میزنیم، باید این را بدانیم که دو زبان اصلی امریکای لاتین عبارتند از اسپانیایی و پرتغالی. در بخش اعظم امریکای لاتین زبان اسپانیایی حاکم است و زبان پرتغالی، زبانی که برزیلیشدهاش را در برزیل حرف میزنند، پس از آن قرار میگیرد؛ باید به این نکته هم توجه داشت که در میان کشورهای امریکای لاتین، برزیل از نظر جمعیت در رتبه اول قرار دارد. آنچه که بدیهی است، اسکلیر از نویسندگان گمنام امریکای لاتین به شمار نمیرود. گذشته از جوایز متعدد و معتبری که در برزیل از آن خود کرده است، در شناختهشده بودن او در سطح جهان، همین بس که بسیاری از آثارش به بیست و اندی زبان ترجمه شده‌اند. این نویسنده و پزشک برزیلی (۷۳۹۱ – ۱۱۰۲) را میتوان یکی از نامدارترین نویسندگان برزیلی دانست. اسکلیر در داستانهای کوتاه، رمان، داستان کودکان و نوجوانان و مقالههای بسیاری که نوشته است به درونمایههایی چون تبعید، هویت مهاجران یهودی به برزیل و نیز نقد نابسامانیهای اجتماعی برزیل میپردازد. او یک بار گفته بود: «من نویسنده، پزشک و یهودی هستم و این خود گویای آن است که یک موجود انسانی قادر به حمل چه بارهایی بر دوش خویش است» و چه بسا همین بار با سکته مغزی جان او را گرفته است.

به سال ۲۰۰۲ یان مارتل نویسنده اسپانیاییتبار کانادایی به خاطر رمان «زندگی پی» برنده جایزه بوکر شد. چندی نگذشت که معلوم شد او ایده اصلی رمانش را از یکی از کتابهای اسکلیر با عنوان «ماکس و گربهها» گرفته است و متهم به کپیبرداری از اسکلیر شد. اسکلیر اما پس از گفت‌و‌گو با مارتل از شکایت از او صرفنظر کرد. این حادثه باعث افتادن نام اسکلیر بر سر زبانها و منجر به کشف اسکلیر از سوی ناشرین خارجی شد. پس از آن بود که آثار او یکی پس از دیگری به زبانهای گوناگونی ترجمه شدند.

 ترجمه آثار او، به‌خصوص ارتش تک‌نفره، برای شما چه چالش‌هایی داشت؟

هر‌دو کتاب، چه «پلنگ های کافکا» و چه «ارتش تک نفره» زبان بسیار ساده ای دارند. مشکل فقط یافتن دقیق تلفظ اسامی آدم ها و مکان ها بود که این هم به برکت وجود اینترنت به‌سادگی قابل حل بود.

 تنها ترجمه‌ دیگری که من از کتاب‌های این نویسنده دیده‌ام، پلنگ‌های کافکاست که آن را هم شما ترجمه کرده‌اید. آیا باید منتظر ترجمه آثار دیگری از اسکلیر باشیم؟

یکی دیگر از رمانهای اسکلیر را با عنوان «خدایان راکول» خواندهام. این اثر متاسفانه قابل انتشار در ایران نیست. به‌تازگی شروع کرده ام به خواندن رمان حجیم دیگری از او. از آنجا که خواندن این کتاب را هنوز به پایان نرسانده ام، نمی توانم در مورد ترجمه کردنش تصمیم بگیرم. رمان دیگری از او هم در صف انتظار مطالعه ایستاده است. این یکی را هم باید اول بخوانم، تا بعد بتوانم در مورد ترجمه کردنش تصمیم بگیرم. این دو کتاب را، چنانچه به جذابیت دو اثر قبلی اش باشند و مانعی بر سر راه گرفتن مجوز گرفتنشان نباشد، نیز به فارسی برخواهم گرداند.

 

 

مصاحبه کننده نیلوفر منزوی است و اولین بار در نشریه کرگدن منتشر و برای بازنشر از طریق دفتر نشریه در اختیار انسان‌شناسی و فرهنگ قرار گرفته است.