نوشته: یاکوف رابکین، استاد تاریخ در دانشگاه مونترئال. وی که همزمان با انتخابات مجلس به کشورمان سفر کرده بود، مشاهدات خود از جامعه یهودیان ایرانی را در قالب گزارشگونهای با ذکر جزئیات چاپ کرده است که در ۵ قسمت ارائه خواهد شد. از کتابهای او که به زبان فارسی ترجمه شده، «یهود علیه صیهونیسم» برگردان عبدالرسول دیانی است.
برگردان: مرجان یشایایی
نوشتههای مرتبط
دوستانم در اصفهان آقای ساسون را به من معرفی کردند. وی هنرمند، معمار و صاحب گالری نقاشی بود که ما در آنجا یکدیگر را ملاقات کردیم. به علاوه، وی تنها یهودی در اصفهان است که سمت مهندس مشاور ساختمانهای دولتی را دارد. وارد گالری که میشوید، تصویری زیبا از اورشلیم روبرویتان دیده میشود که این آیه تورات کنار آن نوشته شده است: «آه که اورشلیم، هرگاه تو را از یاد بردم، دست راستم بریده باد.» وی یهودی وفادار به آیین یهودیت است و گفت مرا در کنیسا دیده است. پسرش استاد آموزش موسیقی ایرانی است. ساسون، با مهربانی و گشادهرویی، به گرمی پذیرای من شد و به تمام سوالات من درباره جامعه یهودی اصفهان با حوصله پاسخ داد، چند توصیه برای سفر در ایران کرد و چند تماس از دوستان و آشنایانش را دراختیارم گذاشت. امروز گالری ساسون که در بیش از ۴۰ نمایشگاه شرکت داشته و به تمام دنیا سفر کرده، در رمین خانه والدینش قرار دارد که بخشی از محوطه یک کنیسای بزرگ بوده است. مانند بسیاری از استادانی که در ایران دیدم، وی در سالهای ریاست جمهوری احمدی نژاد که ظاهرا کارهای دانشگاهی رو به افول گذاشتند، از تدریس در دانشگاه استعفا داد. ساسون معتقد بود [امام] خمینی با یهودیان خوب رفتار کرده و بارها از آنان به عنوان ایرانی یاد کرده است.
در ایران بارها پیش آمد که بسیاری از غیریهودیان بهخصوص آنها که در کار کسب و تجارت هستند از یهودیان به عنوان مردمانی امین و قابلاعتماد یاد کردند. این کلمات به همان خوبی قراردادی مکتوب است، تصویری کاملا متفاوت از آنچه در اروپا از یهودیان دیده میشود، مردمانی پست، دروغگو و حریص. یک تاجر یهودی فرش در هتل به دیدنم آمد و بی انکه صدای خود را پایین بیاورد یا احساس ناراحتی کند، با من به زبان عبری صحبت کرد، بی آنکه معذب باشد با صدای بلند به من «شالم» گفت که در حقیقت واژهای بسیار نزدیک به «سلام» ایرانی است.
در لابی هتل کوثر با صیون ماهگرفته، رئیس انجمن کلیمیان اصفهان دیداری داشتم. هتل با تزئینات خیرهکننده سال نو میدرخشید و ما همان گوشه جایی ربای نشستن پیدا کردیم. مترجمی صحبتهای او را ترجمه میکرد. ماهگرفته برایم توضیح داد که یهودیان بیشتر در کار خردهفروشی پوشاک هستند. شاید بتوانید چندتایی استاد یا متخصص یا مشاغل دیگر پیدا کنید، اما بیشتر یهودیان ایرانی وارث کسب و کاری هستند که اغلب از پدرشان به آنها رسیده است. ماهگرفته که فرزندانش در دانشگاه تحصیل میکنند، خود دارای یک شرکت تجهیزات ایمنی است.
شیراز
صبح زود به شیراز رسیدم. هتل نیایش، محل اقامت من، نه تنها نزدیک بزرگترین زیارتگاه شهر بلکه روبروی خیابانی بود که ساختمان کوچک کنیسایی با نام «حاداش» به معنای کنیسای نو در آن قرار داشت. بهزودی یکی از یهودیان شیراز را دیدم، دانشآموخته دانشگاه شیراز بود که انگلیسی را روان صحبت میکرد. سراغ کنیسایی را گرفتم که دعای گومل، دعایی که یهودیان بعد از سفر میخوانند، را به جا آورم که وی با لبخندی گفت اهالی شیراز به تنآسانی معروفند و میتوانم دعایم را همراه با نوبت پنجم نماز جماعت صبح در کنیسای اصلی شهر بخوانم. درواقع، ما توانستیم به نوبت دعای ۳۰/۹ صبح برسیم و همراه با حدود ۳۰ مرد جوان که اغلب شلوار جین پوشیده بودند در نماز جماعت شرکت کنیم. بعدا چند عکس از مراسم آن روز برای دوستانم فرستادم که نمیدانستند من کجا هستم و هیچیک نتوانستند حدس بزنند این عکسها در ایران گرفته شده.میگفتند این عکسها هر جایی میتوانسته برداشته شده باشند!
در کنیسا یک کولل، جمعهایی برای آموزش تعالیم یهود به بزرگسالان، [م] هم تشکیل میشد. بعد از انجام مراسم عبادت، گروهی از پسزبچهها را سرگرم خواندن جملات آغازین میشنا باراخوت (۱ تحت نظارت یک معلم جوان دیدم. یک نفر به من توضیح داد اینها نوجوانانی هستند که در مدارس عمومی ایران درس میخوانند و باید درس تعالیم یهود را هم در کنیسا فرا گیرند. روحانی معلم کلاسها به طور دورهای از آنها امتحان میگیر و نمراتشان را برای مدرسه میفرستد تا در کارنامه دانشآموزان یهودی گنجانده شود. بنابراین و بنا بر نتیجهگیری همصحبت من، جمهوری اسلامی چارچوبی مذهبی را فراهم آورده که آسانتر میتوانید یهودی باشید.
میشنا یا مشنه (عبری:משנה (۱ –
به معنی «تکرار و تلقین»)، کتابی است که یکی از دینپژوهان یهودی به نام حاخام یهودا هناسی با جمعآوری مکتوبات متفرق هلاخایی در یکجا تدوین نمود و به صورت کتاب ویژهٔ تورات شفاهی درآورد.