انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

درباره کتاب «تمرین مدارا» و آنچه که خواننده را به خود می‌خواند: شوخی بزرگ محمد مختاری

نازنین‌متین‌نیا

خوش‌بینانه بیست سال گذشته است. بیست سال از روزهایی که محمد مختاری ذره‌بینش را روی جامعه ایرانی گرفت تا موشکافانه، تمام گره‌های موجود را پیدا کند و علل و معلول را به یکدیگر وصل کند. حساب و کتاب می‌کنم که بیست سال، چون تاریخ نوشته شده در مقدمه کتاب «تمرین مدارا» به قلم مختاری، از جمع‌آوری مقالاتی حرف می‌زند که مابین سال‌های ۷۰ تا ۷۵ نوشته شده است. اما اگر این سند ثبت شده را رها کنیم و به تجربه زیسته و تفکر صاحب قلم و اندیشه «تمرین مدارا» دقت کنیم، آنچه که در کتاب می‌خوانیم، تاریخ تولدی دورتر از این بیست سال دارند و به زمانی دورتر می‌رسند. زمانی که جهان اطراف ما ایرانی‌ها، به پیچیدگی این روزها نبود و فضای جمعی هم گستردگی این روزها را نداشت. دورانی که مختاری به «مدارا» و «تمرین» آن فکر می‌کرده، دوران دورتری است که همه‌چیز شکل دیگری داشته. روابط انسانی و اجتماعی در چارچوب محدودیت‌های دهه شصت، چه از لحاظ سخت‌افزاری و امکانات روز و چه از لحاظ نرم‌افزاری و جنس عجیب تفکرات و اجتماعات آن دوره، گرفتار بودند و جامعه‌شناس و نظریه‌پرداز ما، به این راحتی در مواجه با انواع و اقسام پل‌های ارتباطی و اجتماعی نبوده.

دهه شصت در تلویزیون با دو شبکه دوازده ساعته، روزنامه‌ها و نشریاتی همچنان مانده در دوران کلاسیک مطبوعات و نشریات و البته محدودیت‌های خاص آن دوران و ارتباطاتی محدودت و بسته به جمع‌های خودمانی با اشتراکات خودمانی روبه روییم. نه خبری از فیس‌بوک هست و نه اپلیکیشن‌هایی مثل تلگرام. مردم همچنان خبرها را از روزنامه‌های می‌گیرند و حتی مسابقه‌های فوتبال هم ضبط‌شده پخش می‌شود. اظهارنظرها، تفکرات، در اطلاع بودن و آگاهی داشتن از موافقان و مخالفان یک اتفاق و تمام مواردی که این روزها شبیه به یک آیینه در دسترس جامعه‌شناسان و اندیشمند است و می‌تواند عمق جهان تفکر و فرهنگ عمومی ایرانی را نشان دهد، در دسترس هیچ‌کس نبود. صف‌های کوپن و نان و مایحتاج یا گفت‌وگوهای درون یک تاکسی، تنها فرصت‌های نمایش فرهنگی عمومی بود و زیرذره‌بین گرفتن جامعه ایرانی به معنای واقعی و کلی. علامت‌ها و نشانه‌ها به راحتی خود را نشان نمی‌دادند و همین در سایه ماندن نشانه‌ها، درک و دریافت آنچه در واقعیت این فرهنگ می‌گذرد را سخت‌تر می‌کند. اما در همین شرایط، مختاری مقالاتی در مجله‌های «آدینه»، «گردون»، «فرهنگ و توسعه» و … می‌نویسد که وقتی این روزها، در زمستان ۹۴، دوباره منتشر می‌شوند، خواننده را به این خیال می‌اندازد که شاید واقعا ذره‌بین مختاری بسیار دورتر از دهه شصت را می‌دیده و انگار که در همین روزهای ۹۴ نورافکن حقیقت به تفکر و اندیشه او انداخته است. ذره‌بین که باعث می‌شود تا وقتی سطر به سطر «تمرین مدارا» را می‌خوانی و اشاره‌ها و نتیجه‌گیری‌های مهم مختاری را ملموس و واقعی در نظر می‌بینی، ناغافل با خودت فکر کنی؛ شاید نویسنده با تو شوخی می‌کند؟! شاید این نوشته‌ها، همین روزها و با دیدن نشانه‌هایی که برای نوشتن نیاز داشته و حالا واقعی شده، همین اطراف می‌چرخد و می‌خواهد غافلگیری و تعجب و تحسین را در نگاه مخاطبش ببیند؟! و… شوخی بزرگ محمد مختاری با ما، مخاطبان «تمرین‌مدارا» همین است. همین که در دهه شصت حرف‌هایی را می‌زند و نتیجه‌هایی را می‌گیرد که حالا در روزهای ۹۴ ، تازه از زبان جامعه‌شناس‌ها، اندیشمندان و اهل نظر می‌شنویم. حرف‌هایی که برآمده از شرایطی متغیر و پر از اتفاق و تغییر از دهه هفتاد تا دهه نود است. از آن سال‌ها تا امروز، آن‌هایی که موافق نظریات مختاری در «تمرین‌مدارا» صحبت می‌کنند، همه اندیشمندانی هستند که تغییرات بسیار زیاد زمانه را به چشم دیده‌اند؛ ورود تلفن همراه، اینترنت، سایت‌های خبری، سایت‌های اجتماعی، اپلیکیشن‌های ارتباطی نظیر تلگرام و …تنها بخشی از این دیده‌هاست. بخش دیگر رفتارهای اجتماعی در دودهه پی‌درپی‌و پر از تلاطم است؛ گروه‌های دانشجویی که دوباره فعالیت را آغاز کردند، بیرون آمدن جوانان از خانه‌ها و مطالباتی که روزبه روز بیشتر از نسل قدیمی گرفته می‌شود، تغییرات سیاسی که از شور و شوق دولت هفتم و هشتم شروع شد و شیب سقوطی به سمت سرخوردگی در دولت نهم و دهم طی کرد و ناگهان در انتخابات سال ۹۲ دوباره به سمت نقطه عطف‌ها رسید، پرونده تاریخی مذاکرات هسته‌ای که مردم را ۱۲ سال تحت‌فشارهای سخت و طاقت‌فرسا قرار داد تا به این نتیجه برسند که گفت‌وگو و تعامل بهترین راهکار است و پیروزی برجام نتیجه رفتار اجتماعی همراه و همدل مردم و حکومت و خواست مشترک همه است تا اتفاق‌ها و وقایع بسیار دیگر که هرکدام نشانه‌های مشخص نظریات مختاری در «تمرین مدارا» هستند و هیچکدام البته در روزگار او اتفاق نیفتاده تا شبیه تمام کسانی که تازه این روزها از تغییر ناهنجاری‌های فرهنگی جامعه‌ایرانی صحبت می‌کنند و در اتفاق‌های مختلف همان حرف‌هایی را می‌زنند که مختاری بیست سال پیش گفته و احتمالا نزدیک به سی سال پیش به آن‌ها فکر کرده است. حرف‌هایی که حرف‌های روز است و از همان ذره‌بین عجیب و غریب نویسنده می‌آید و نگاه موشکافانه، تیزبین و به شدت هوشیار و دانایی که در سطر به سطر از «تمرین مدارا»، خود را به خواننده نشان می‌دهد و بدون هیچ تفرعنی، می‌خواهد که «ابتدا یک سوزن به خود بزنیم و بعد یک جوالدوز به دیگران».

«تمرین مدارا» با همین نگاه و کشف و شهود است و بدون روایت یک سطر از کتاب- حیف است که در این یادداشت این سطور را نقل کنم و لذت خواندن و مواجهه اول را از خواننده بگیرم- که یکی از ارزشمندترین کتاب‌های به بازار آمده سال ۹۴ می‌شود و محمد مختاری، نویسنده‌ای که در دهه هفتاد حرف‌های دهه نود را می‌زد، بزرگترین نامی که همراه خود احساسی از جنس حسرت را نصیب خواننده می‌کند که اگر این مختاری دهه هفتاد با برداشت‌های دهه پنجاه و شصت به چنین دانایی رسیده بود، اگر فرصت دیدن تمام وقایع سال‌های پس از مرگش را داشت، چه می‌نوشت و چطور جامعه ایرانی را زیرذره‌بین می‌برد و شوخی‌های بزرگتری با علاقمندان و دوستدارانش می‌کرد.