دن کیشوت
محمد شیروانى در فیلم مستند رئیس جمهور میر قنبر توانسته میان دو فضاى واقعى و خیالى همنشینى جالب توجه را پدید آورد. او علاوه بر این که به نمایش مختصات زندگى میر قنبر روستایى مى پردازد و وى را از منظر اجتماعى، شخصیتى و … در معرض دیدگان بیننده اش قرار مى دهد ، بسترى دراماتیک را هم تدارک مى بیند تا نگاه شخصى خود را به زندگى این فرد تسرى دهد. همنشینى از این نقطه آغاز مى شود که آمال و آرزوهاى میر قنبر بسیار به زندگى دن کیشوت شباهت دارد. دن کیشوت هم به همراه دستیار و مباشرش سانچو در راه دست یافتن به آرزوهاى بلندپروازانه اش راهى سفرى دور و دراز مى شود و از این میان بیشتر و بهتر به واقعیت هاى زندگى دست مى یابد.
نوشتههای مرتبط
پیش از این که بخواهم به طور جزئى وارد بحث و تحلیل در باره فیلم شوم ، حیفم مى آید که پرانتزى را باز نکنم؛ با تولید فیلم هایى همچون رئیس جمهور میر قنبر، تهران انارندارد و آثار مستندى از این دست، جاى خالى نمایش عمومى این فیلم ها بیش از پیش حس مى شود. افرادى که از منظر اقتصادى اکران این شکل فیلم هاى مستند را مقرون به صرفه نمى داند، کافى است یک یا دو فیلم همراه از این مجموعه ها را با یکدیگر به نمایش بگذارند تا دریابند بازخورد عمومى آنها چگونه خواهد بود. با توجه به نمایش عمومى چندین مستند بلند در جشنواره فیلم فجر سال گذشته- که به انصاف از بهترین بخش هاى جشنواره بود- مشکل تولید و سرمایه گذارى روى فیلم هاى مستند بلند مرتفع شده و حالا براى کامل شدن این چرخه باید فکرى به حال نمایش عمومى آنها کرد. ما همچنان منتظریم.
اما؛ رئیس جمهور میر قنبر، محمدشیروانى در جنس چینش میزانسن ها و انتخاب زوایاى دوربین به نظر مى رسد میل به بازسازى دوباره واقعیت زندگى شخصیت مطروحه در فیلمش دارد. اگرچه به شخصه طرفدار این شکل سینماى مستند هستم، اما سؤالى که در وهله اول هنگام تماشاى آن به ذهن خطور مى کند این است که چرا شیروانى قصد نکرده بادستمایه اى که از شخصیت میر قنبر داشته سراغ یک کارداستانى برود. این سؤال ما را به ابتداى بحث باز مى گرداند و آن هم همنشینى واقعیت و داستان است. این که جاى واقعیت در یک دنیاى داستانى کجاست. شیروانى در واقع میر قنبر را در موقعیت هایى قرار داده که بتواند دست به فرافکنى بزند. باوجود روحیه فرافکن شخصیت و در واقع سوژه مطروحه در فیلم، به نظر مى رسد که دست یابى به درون شخصیت میر قنبر چندان کار راحتى نباشد؛ پس شیروانى در جایگاه کارگردان فضایى را فراهم مى آورد تا میر قنبر بتواند بهتر مکنونات خودرا براى تماشاگر آشکار سازد.
شاید در همین راستاست که میر قنبر در لحظه اى از فیلم به کارگردان اعتراض مى کند که گروه فیلمبردارى در حال سوء استفاده از زندگى او و تمنیات اجتماعى اش هستند.
فضاى دوگانه اثر، درهمان فصل نخستین خود را به نمایش مى گذارد.
زاویه اى که دوربین در آن به سطح جاده قرار گرفته و گرافیک عمق میدان این تصویر ناشى از فضایى بازسازى شده دارد. اما سریع به هنگام ورود گروه فیلمبردارى و حضور میر قنبر و دوچرخه اش که در طول فیلم به شخصیتى جدا نشدنى از میر قنبر بدل مى شود، فضا مى شکند و کارگردان تماشاگر را وا مى دارد تا سوژه را دنبال کند.
بخشى از اطلاعات پیرامون شخصیت میر قنبر در فیلم از طریق گفت وگویى انجام مى شود که کارگردان با او انجام داده است. اما جنس تصویر و فضاسازى این گفت وگو نیز با آنچه مألوف تماشاگر بوده تفاوت هاى آشکار دارد.
تصاویر با این که پس از مدتى به ذهنیتى جدا نشدنى از تماشاگر تبدیل مى شود، حالتى خاص دارد. عمق میدانى تاحدودى خالى است که فقط همسر میر قنبر بخشى از آن را پر کرده است، نمایشگر تنهایى میر قنبر در دستیابى به هدفش به نظر مى رسد. هدفى که تنها و جزئى از سوى خانواده اش حمایت مى شود و بس. اگر چه میانى نویس هاى این گفت وگوها نیز با شکل خطى که انتخاب شده بیشتر در راستاى فضاى کمیک کار است؛ اما در عمل به موقعیت نامتعادل میر قنبر صحه مى گذارد. پس از اعلام نظرات میر قنبر شیروانى در خلال روایت فیلمش، او را داخل اجتماع مى برد و سفر ادیسه وار او را براى جمع کردن رأى موافق به تصویر مى کشد.
تنهایى و گفت وگوهایى که با همراهش انجام مى دهد موضوع مطرح شده از سوى فیلمساز را از سطح به عمق مى برد. اینجاست که خصلت هاى دراماتیک وجود میر قنبر نمود پیدا مى کند. او با وجود ساده دلى، آدمى است بلند پرواز که قصد دارد خود و دنیاى اطرافش را متحول کند. اینجاست که خصلت هاى دن کیشوت وار او رخ مى نماید.
میر قنبر به همراه دوچرخه اى که پرچمى پشت آن نصب کرده بهانه اى مى شود تا به هرگوشه سربکشد و سعى کند دیگران را با نظریات خود همسو و همراه کند، اما نکته جالب در اینجا حضور دستیار و مباشرش است. دستیارى که در بسیارى موارد از خود او معقول تر به نظر مى رسد. میر قنبر پس از چند دوره تجربه شکست، حضور در عرصه رقابت را به نوعى وظیفه خود مى داند و از روى عادت هم که شده هر دوره راه روستاهاى مختلف ناحیه محل زندگى اش را پى مى گیرد تا بتواند به آنچه قصد دارد برسد. اما در نهایت بازهم همچون دن کیشوت در نبرد با دشمن خیالى نیزه بر آسیاب هاى بادى فرو مى کند.
شیروانى به هیچ وجه سعى نکرده دنیاى شیرین این دن کیشوت ایرانى را برهم بزند. بلکه با او همراه مى شود تا هرچه بیشتر به درونش نفوذ کند. حتى در برخى لحظات میزانسن هاى خود را به گونه اى طراحى کرده که به او نزدیک نشود و از فاصله اى دور او را به بیننده اش نشان دهد. فاصله اى که بیننده را کمى از فضاى کمدى کار دور کرده و به فکر وا مى دارد.
در خلال این سفر و رفتار و زندگى طبیعى که دن کیشوت داستان شیروانى دارد، لحظاتى هم دوباره شیروانى با او به گفت وگو مى نشیند تا در سفر و خروج از سکوى اولیه ، نظرات شخصیت میر قنبر را به تماشا گرش نشان بدهد.
جالب این که میر قنبر همچنان ساده دلانه و پرشور تر از شروع داستان بر هدف خود پافشارى مى کند و راسخ تر از گذشته اصرار به پیمودن راهش دارد. شخصیت فیلم شیروانى آنچنان در آینده و هدفش گم شده که شاید ساده ترین الزامات زندگى اش را به فراموشى سپرده است. فیلم به راحتى مى توانست هجویه اى باشد از این شخصیت ها، اما شیروانى کوشیده از پس داستان یک قهرمان ساده دل شکست خورده، ابعاد انسانى و درونى میر قنبر را براى تماشاگرش به تصویر بکشد.
نکته جالبى که در این زمینه و در طراحى جنسى تصاویر دو قسمت سکون و مسافرت میر قنبر را از هم متمایز مى کند، شکل دفرمه ابتدایى فیلم و تصاویر رؤیاگونه سفر میر قنبر است.
هرچقدر ما در ابتدا با تصاویرى با عمق میدان بالا رو به رو هستیم، این تصاویر در هنگام سفر جاى خود را به تصاویرى مى دهد که میر قنبر را همچون جزئى از یک طبیعت فراخ نمایش مى دهد و فضایى رؤیاگونه را براى تماشاگر و شخصیت اصلى فیلم فراهم مى آورد، تا بیشتر و بر خلاف بخش هاى نخستین از ظاهر فاصله گرفته و ما را به درون این شخصیت نزدیک کند.
در تدوین هم فیلمساز نماها را سریع قطع نمى کند و به تماشاگر اجازه مى دهد با طمأنینه داستان این شخصیت را دنبال نماید.
بنابراین اطلاعاتى که در ابتدا همچون یک کپسول کامل در اختیار تماشاگر قرار گرفته با سفر میر قنبر، آرام آرام باز مى شود و مخاطب بر آینه این اطلاعات و کردار شخصیت فیلم به منظور فیلمساز دست مى یابد، عناصرى را که شیروانى در مستند رئیس جمهور میر قنبر کنار هم قرار داده علاوه بر این که با آموزه هاى سینماى مستند قابل تحلیل است ما را به سوى نوعى تحلیل دراماتیک نیز رهنمون مى کند.
لحن کمدى فیلم از یک تناقض شکل مى گیرد. تناقضى که موقعیت اجتماعى میر قنبر با هدف غایى اش دارد. آسیب پذیرى همراه او، که به نوعى قابل تسرى به شخصیت میر قنبر هم هست. در واقع شخصى که در نهایت او را در راه و هدفش همراهى مى کند، انسانى است آسیب پذیر که نمى تواند یاور کاملى براى او باشد.
سفر نیز در کلیت فیلم بسترى است براى شناخت بیشتر مخاطب از میر قنبر در این سفر قرار نیست برخلاف الگوى آشنایى روایت سفر شخصیت طرح شده در فیلم متحول شود؛ بلکه این تماشاگر است که پس از سفر میرقنبر به تحول مى رسد.
دنیاى درونى آدم ها همواره از مسائل مورد علاقه شیروانى بوده است. نخستین فیلمى را هم که از او دیدم درباره پیر مردى بود که در پشت بام منزلش به یاد دوران کودکى، دورو پنهان از چشم دیگران با یک حلقه آهنى همچون کودکان به بازى مى پرداخت. در اینجا هم میر قنبر ساده دل گویا وارد یک بازى شده است. او کودکى به نظر مى رسد که قصد دارد وارد بازى بزرگان شود و طنز تلخ فیلم نیز از همین نقطه شکل مى گیرد.
اطلاعات مربوط به فیلم به نقل از
پایگاه خبری فیلم کوتاه
کارگردان و تدوینگر: محمد شیروانی
تصویربردار: هومن بهمنش
موسیقی: محمدرضا درویشی
صدابردار: بهروز عابدینی
دستیار کارگردان: سعید دهقانی
عکاس: کورش عسگری
دستیار تدوین: فاطمه صادقی زاده
صداگذاری و میکس: محمدرضا دلپاک
مترجم: محمدحسن شرف الدین
تهیه کننده: رسانه بین المللی رویابین-محمد شیروانی
دی وی کم، ۶۸ دقیقه
میر قنبر، پیرمردی روستایی،۲۵ سال تلاش کرده است تا در سن ۷۰ سالگی به دانشگاه راه پیدا کند. پس می تواند رئیس جمهور شود اگر خدا بخواهد.
گالری عکس
________________________________________
کارگردان
محمد شیروانی(سید محمد حسین شیروانی)
متولد ۱۳۵۲ تهران.
زندگی ویژه ای نداشته است، تنها در ۲۴ سالگی از خدمت ۱۰ ساله سربازی که یک سال آن سپری شده بود،فرار کرد و اولین فیلم کوتاه خود را با عنوان دایره (۱۲ دقیقه،۳۵ میلی متری)،در سال ۱۳۷۷ ساخت.
موفقیت این فیلم در جشنواره فیلم فجر و سپس جشنواره کن فرانسه ۱۹۹۹ باعث شد تا با همدلی مسئولین وقت،وزارت ارشاد،وزارت دفاع،مجلس شورای اسلامی،از سوی وزارت دفاع ترک خدمت وی بخشیده شود تا وی بتواند از همان سال تابه امروز به عنوان یک سینماگر حرفه ای به کار خود ادامه دهد.
فیلم شناسی
دایره (۱۳۷۸)، کاندیدا (۱۳۷۹)، رضایت نامه (۱۳۸۰)، کادو (۱۳۸۰)، گیلاس هایی که کمپوت شد (۱۳۸۱)، کنسرو ایرانی (۱۳۸۳)، ناف (۱۳۸۳)، شهر آرام (ویدئوآرت، ۱۳۸۴)، رئیس جمهور میرقنبر (۱۳۸۴)، لیلی کجاست (۱۳۸۴).
جوایز
دیپلم افتخار منتقدلن جشنواره کن ۱۹۹۹ برای دایره، جایزه بزرگ جشنواره مستند مارسی ۲۰۰۰ برای کاندیدا، جایزه طلایی جشنواره ژنو ۲۰۰۴ برای کنسرو ایرانی، جایزه بزرگ جشنواره اشپلیت ۲۰۰۴ برای ناف، جایزه ویژه هیات داوری جشنواره کراکوو ۲۰۰۵ برای کنسرو ایرانی، جایزه ویژه هیات داوری جشنواره آرچیپلاجو ۲۰۰۵ برای کنسرو ایرانی، جایزه عالی جشنواره یاماگاتا ۲۰۰۵ برای رئیس جمهور میرقنبر.