دوازده بخش کتاب شرحی است بر موقعیت ها و تجربه هایی که نویسنده در اثر دوستی با مریم از سرگذرانده است. او در این دوازده بخش به ازدواج ها و مناسبات اجتماعی بین افراد خانواده ، غذاهای نذری ، سقط جنین ، خواستگاری ، آرایش و مراسم سال نو اشاره می کند و در همه این موارد بیش از همه بر زنان هرات تاکید دارد…
سه زن هراتی
نوشتههای مرتبط
خاطره زندگی ، عشق و دوستی در افغانستان
نویسنده: ورانیکا دبل دی
مترجم: عبدالعلی نوراحراری
انتشارات احراری ، هرات : ۱۳۹۰
افغانستان هنوز جنجال حضور کمونیست ها را بر خود ندیده بود که ورونیکا[i] و همسرش جان بیلی [ii] بعد از اقامتی هشت ماه در ایران و یادگیری زبان فارسی وارد هرات شدند. بیلی از طرف دانشگاه کویینز ایرلند برای تحقیق در حوزه اتنوموزیکولوژی به این سرزمین پا می نهاد اما در بدو ورونیکا هیچ تصمیمی جز همراهی با همسرش نداشت . درهای مردانه هرات به روی او و همسرش همواره گشود بود اما ورونیکا مصمم بود به زندگی پشت پرده زنان افغان وارد شود و جمع مردان را بیشتر به همسرش بسپارد. آمد و شد ورونیکا با خانواده های اهل موسیقی موجب شد او بتواند با مهارت تمام به لهجه هراتی مسلط شود تا حدی که اشعار فولکلوریک ایشان را با دایره و دنبک همراهی کند.
” سه زن هراتی[iii] ” تلاش ورونیکا برای بیان رابطه اش با سه تن از این زنان است که هر یک به نوعی بر زندگی موسیقیایی او اثر گذاشته و با وی رابطه ای صمیمانه نیز برقرار کرده اند. کتاب که در ۱۹۸۸ به انگلیسی تالیف شده بود بلاخره با حذف نوشتاری هایی که مترجم بیان آن ها را مناسب جامعه افغانستان نمی دانست و با توافق نویسنده ، با تاخیر ترجمه شد. مترجم طبق نوشته خود در بخش معرفی کتاب تلاش کرده است که از فارسی دری استفاده کند به گونه ای که از ایرانی نویسی پرهیز کرده باشد. این تمایز قایل شدن برای احراز هویت فرهنگی گرچه می تواند در جای خود نیکو باشد اما گستره خوانندگان کتاب را می تواند تحت تاثیر خود قرار دهد.
کتاب با مقدماتی از مترجم ، عبدالغفور روان فرهادی ،محمد صدیق راشد سلجوقی و سید عبد اله کاظم آغاز شده و با پیشگفتاری- مترجم – در مورد تاریخچه شهر هرات ادامه می یابد. بخش اصلی کتاب شرح ورود به هرات است که نویسنده تصویر روشنی از افغانستان به عنوان یک خارجی ارائه می دهد. در واقع این مبحث مقدمه ای برای شرح آنچه بر وی گذشته است. ورونیکا با رویکرد غربی خود زنان افغان و مسلمانی را ترسیم می کند ،گزینش عنوان ” پشت پرده” برای این بخش در واقع اشاره مستقیمی است به آن چه انتظار می رود خواننده در صفحات بعد کتاب با آن رو به رو خواهد شد.
اولین زنی که ورونیکا به توصیفش می پردازد دختر یک موسیقی دان کلاسیک با نام مستعار “مریم ” است. این زن گرچه خود چندان در موسیقی تبحری ندارد اما او را به ” جهان زن ” افغان وارد می کند( ۴۳). همسر ورونیکا – جان بیلی – وقت خود را در نزد پدر مریم به یادگیری موسیقی کلاسیک می گذراند ولی ورونیکا ترجیح می داد جمع آزاد مردان را ترک کرده و به پستوی زنان وارد . در این بخش به طور خاص نویسنده فرهنگ پشت پرده زنان افغان را معرفی می کند . او نه فقط با دقت جنبه های آیینی و مناسک ایشان را دنبال می کند که ردپای باورها ، اعتقادات و کنش های آن ها را نیز با موشکافی به تصویر می کشد. شخصیت منحصر به فرد مریم به عنوان زنی قدرتمند در مقابل خواهرش که با یک ازدواج ناخوشایند گرفتار مشکلاتی شده ، روحیه گروهی از زنان افغان را نشان می دهد که علیرغم مصائب ناشی از جامعه پدرسالار ، همواره استوار و پابرجا ماندگار شده اند.
دوازده بخش کتاب شرحی است بر موقعیت ها و تجربه هایی که نویسنده در اثر دوستی با مریم از سرگذرانده است. او در این دوازده بخش به ازدواج ها و مناسبات اجتماعی بین افراد خانواده ، غذاهای نذری ، سقط جنین ، خواستگاری ، آرایش و مراسم سال نو اشاره می کند و در همه این موارد بیش از همه بر زنان هرات تاکید دارد.
دومین زن هراتی با عنوان ” مادر نبی” به خوانندگان معرفی می شود. مادر نبی زنی است ساده و با سابقه نوعی اختلال روحی که از طریق آن به نوعی قدرت ماوراء طبیعی نیز دست یافته است. مناسبات ورونیکا با این زن نیز بسیار جالب ومتحیر کننده است. گرچه او با شک و تردید به از خود بیخود شدن های مادر نبی می نگرد اما آن قدر به وی نزدیک می شود که با وی به ملاقات ” آقا ” می رود. ورونیکا در شرح رابطه اش با مادر نبی به اموزش های موسیقیایی مستقیمی اشاره می کند که به صورت پراکنده از او آموخته است . خصوصا خواندن ترانه و شادی و رقص بخشی از برنامه های مداوم ایشان و سایر زنان وابسته به مادر نبی است. شرح دعواها مادر نبی با خانواده عروسش در مراسم نامزدی ، تسخیر جنی ها ، پیش بینی ها و چشم نظر ، مواردی است که ورونیکا به شرح فولکلور وباورهای زنان هرات می پردازد.
سومین گرچه فقط هشت بخش آخر کتاب را به خود اختصاص داده و طول دوره کوتاه تری با ورونیکا آشنا بوده است اما بیشترین تاثیر را در یادگیری موسیقی بر وی می گذراد.نویسنده عملاً به شاگردی زنی با نام مستعار ” شیرین ” که شغل رسمی اش مطربی در مجالس عروسی است ، می پردازد. این زن که ورونیکا بعد ها در مصاحبه هایش از او با نام ” زینب هروی” یاد می کند ، از نوازندگان و خوانندگان حرفه ای موسیقی هراتی است. نویسنده ، سابقه شکل گیری دسته های مطرب زنانه را در سال های ۱۹۳۰-۱۹۴۰ م به فردی با نام ” امین سازنده” منسوب می دارد که برای تشکیل دسته اش با زنان با استعداد در حوزه موسیقی ازدواج کرده است.این زنان به مجالس عروسی و شادی زنانه فرستاده می شدند و عواید این کار به امین پرداخت می شد. امین تلاش کرد برای پسران و برداران خود نیز زنان موفقی در حوزه موسیقی پیدا کند و به این ترتیب دسته های موسیقی زنانه در هرات به صورت رسمی شکل یافت(۲۶۶). گرچه همان طور که نویسنده مداوماً اشاره می کند هرگز این شغل در بین جامعه هرات ، آبرومندانه محسوب نمی شد. اشارات دقیق ورونیکا به روابط بین دسته های مطربان ، ورود کامل او را به جامعه مطربان هراتی نشان می دهد. او به سرزنش هایی که از طرف دوستان و همسایه ها می شود وقعی نگذاشته و حتی پس آموزش دیدن در نزد شیرین ، به عضویت دسته او درآمده و در مجالس عروسی همراه سایر اعضاء گروه حاضر می شود.
آخرین بخش کتاب مربوط به زمانی است که متاسفانه افغانستان درگیر جنگهای داخلی شده و امکان بازدید از هرات برای جان بیلی و ورونیکا فراهم نیست . از این روی آن دو به پیشاور و کمپ مهاجران افغان می روند و با برخی از آشنایان قدیمی بازدید می کنند.
ارزشمندی کتاب تنها در گزارشی نیست که یک زن انگلیسی علاقمند به موسیقی افغانی ارائه می دهد. این کتاب بخشی از تاریخ شفاهی زنان هراتی را در یک دوره خاص گردآورده که عملاً مقیاسی دقیق برای سنجش و مقایسه موقعیت ایشان در جامعه هرات به دست می دهد. نگاه ژرف نگرانه و عاری از تعصب نویسنده موجب شده همانند یک مستند ساز چهره ای روشن از وضعیت اقشار مختلف افغان ، ترسیم شود. قدرت تطبیق نویسنده با جامعه میزبان و همسو شدن با آن ها تا حدی که حتی پوشش زنان افغان را برای رفت و آمدها خود انتخاب می کند ، نشان دهنده این واقعیت است که نویسنده بخشی از جامعه زنان هرات شده بوده است. او به راحتی و به صورت یک ناظردرونی همچون سایر زنان افغان وارد خانه های ایشان می شده و در مناسبت های اجتماعی و مذهبی با آن ها همگام می شده و حتی گاه به اموری تن می داده که چندان به آن ها باور نداشته است مانند مشارکت در پختن نذری برای فرزند دار شدن . طبیعتا این احساس به صورت متقابل در زنان هراتی نیز تولید می شده که او را به خصوصی ترین مراسم های خود راه می داده اند و از مسایل شخصی خود پیش وی پرده بر می داشته اند.البته به نظر می رسد نویسنده گاه دست به مختصر کردن گفتارهای خود زده باشد.
[i] -Veronica Doubleday
[ii] -John Baily
[iii] -Three Women of Herat: A Memoir of Life, Love and Friendship in Afghanistan