گروه مطالعات انسانشناسی فرهنگی انجمن جامعهشناسی ایران در یکی از نشستهای خود که در روز بیست و ششم آبان ماه سال ۸۸ برگزار شد، به موضوع ارتباطات رسانهای جوانان پرداخت و آن را به عنوان یک سبک زندگی، مورد بررسی قرار داد. در این جلسه، ابتدا فیلم مستند “مشترک مورد نظر” پخش شد و در ادامه، دکتر مرتضی منادی ، عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا به سخنرانی پرداخت. در این نشست که توسط دکتر ناصر فکوهی اداره میشد، لقمان خالدی نویسنده و کارگردان فیلم و جعفر صانعی مقدم، تهیه کننده آن نیز حضور داشتند. موضوع فیلم “مشترک مورد نظر” استفاده از تلفن همراه در جامعه کنونی ایران و تأثیرات آن بر روابط اجتماعی افراد بود.
بعد از پخش این فیلم در نشست گروه مطالعات انسانشناسی فرهنگی، دکتر منادی در بحثی کلیتر، ارتباطات رسانهای جوانان طی چند سال اخیر را با توجه به پژوهشهایی که در این زمینه انجام داده، مورد بررسی قرار داد. او سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: در بررسی منابع فرهنگی جوانان، میتوان در وهله نخست نهاد خانواده را مورد توجه قرار داد. آموزش و پرورش، شبکه دوستان، محیطها و فضاهای عمومی مثل خیابانها، پارکها، سینماها و پاساژها، به عنوان مراکزی که معمولاً جوانان در آنها تجمع میکنند، نیز از جمله دیگر منابع به شمار میروند. بدیهی است که هر یک از این منابع، با بار فرهنگی خاص خود، در جامعهپذیری مخاطبان نقش مؤثری ایفا میکنند. در این میان، خانواده بیش از سایر گروهها تلاش در بازتولید فرهنگ خود و سوق دادن فرزندان به فرهنگ آرمانی مد نظرش را داد. نهاد آموزش و پرورش هم با سازوکارها و ایدئولوژیهای حاکم بر سیستم، در این مسیر تلاش دارد و شبکه دوستان نیز از راههای دیگری تأثیرات خود را میگذارد. با این وجود، طی چند سال اخیر، در کنار این منابع، رسانه نیز جایگاه بسیار مهمی در جامعهپذیری افراد پیدا کرده است؛ به طوری که اکنون میتوان آن را به عنوان مهمترین نهاد تأثیرگذار بر جوانان معرفی کرد.
منادی در ادامه، رسانهها را به سه دسته رسانههای رسمی، مانند تلویزیون، رسانههای غیر رسمی، مثل ماهواره و رسانههای نیمه رسمی، مانند اینترنت تقسیم کرد و در تأکید بر تأثیرگذاری بسیار زیاد این رسانهها، تغییر ادبیات روزمره افراد جامعه در اثر استفاده از رسانهها و تقلید از برنامههایشان، خرافی شدن بخش بزرگی از جامعه تحت تأثیر سریالهای تلویزیونی و بالاخره ایجاد تغییر در سبکهای زندگی افراد را مورد توجه قرار داد.
وی در ادامه، با اشاره به پژوهشهایی که طی چند سال اخیر در این زمینه انجام داده، گفت: در همه این مطالعات، مفهوم “روزمرگی” برای من اهمیت زیادی داشت؛ چرا که به نظرم، به واسطه این مفهوم میتوان به واقعیت افکار انسانی پی برد. افکاری که دیر یا زود به رفتارهای مشخص منتهی میشوند. در نخستین مطالعه، بین سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۳، پس از بازگشت به ایران بعد از ۱۱ سال، با بیش از ۱۰۰ جوان دختر و پسر که غالباً ۱۸ تا ۲۴ سال سن داشتند، گفتوگوهایی را به روش مردمنگاری در محیطهای مختلف، انجام دادم و طی آنها، نظر افراد را در مورد موضوعات مختلفی از قبیل والدین، مدرسه و دانشگاه، همکلاسیها، فرهنگ خانواده، سیاست، مذهب، هنر، مطالعه، وقایع فرهنگی و هنری، آرزوها و … پرسوجو کردم که این موارد را در کل میتوان در قالب مفهوم سبک زندگی معرفی کرد. این مفهوم، فعالیتهایی مثل نوع پوشش، غذا، موسیقی، مطالعه، هنر، ورزش و … را در برمیگیرد. در این مطالعه، هدف من این بود که بدانم در این سالها، در ایران چه گذشته و جوانان چگونه فکر میکنند، تحت تأثیر چه منابعی قرار گرفتهاند و چه تغییراتی در سبکهای زندگیشان بهوجود آمده است. برای این منظور، در عین حال، برقراری ارتباط با برخی خانوادهها، مراجعه به چند مدرسه و گفتوگو با معلمان و مسئولان، مشاهده و بررسی برخی برنامههای تلویزیون، مشاهده و تحلیل برخی فیلمهای مورد علاقه جوانان و حضور در برخی مجالس آنها را نیز در برنامه کاری خود قرار داده و در نهایت، همه مشاهداتم را جمعآوری کردم.
نوشتههای مرتبط
منادی ادامه داد: در تحلیل دادههای این تحقیق، تلویزیون، خانواده و مدرسه به عنوان تأثیرگذارترین موارد شناخته شده و جوانان مورد مطالعه بر اساس منابع تأثیرگذار بر آنها، به سه دسته تقسیم شدند. دسته اول، جوانان طرفدار حاکمیت بودند که دیندار بوده و جمعگرایی در بینشان بسیار زیاد بود. در این دسته، میزان مطالعه افراد معمولاً خیلی کم، نوع موسیقی مورد علاقهشان سنتی و نوع لباسشان معمولی بود. بین این افراد، معمولاً غذاهای سنتی رایج بود. آنها ورزشهای متداول را انجام میدادند و اگر به هنر علاقه داشتند، معمولاً به کلاس موسیقی سنتی میرفتند. دسته دوم، که از نظر تعداد، کمتر از دسته اول بودند؛ مخالف حاکمیت بودند ولی جرأت ابراز عقیدهشان را نداشتند. آنها ظاهراً نشان میدادند که طرفدار غرب هستند. بیشتر محل ملاقاتشان با دوستان، جلسات خصوصی (پارتیها) بود که در آن زمان، زیاد هم مورد حمله پلیس قرار میگرفت. در بین این گروه، ویدیو خیلی رایج بود. آنها کمتر تلویزیون میدیدند. اغلب موسیقیهای غربی گوش میکردند و جمعگرا بودند؛ چرا که نیاز داشتند همدیگر را ببینند و با هم ارتباط داشته باشند. این در حالی است که دسته سوم که تعداد کمی را تشکیل میدادند، هم تلویزیون و هم ویدیو داشتند و گاهی هم ماهواره؛ اما آنها عموماً نمیتوانستند این تضادها را (بین رسانههای رسمی و غیر رسمی) هضم کنند و اغلب دچار نوعی بحران هویتی شده بودند. در این دسته، معمولاً افراد چند شخصیتی بودند و مشکلاتشان با نشانههایی مثل کاهش آرمانها و آرزوهای بلند مدت، کاهش پذیرش مسئولیتها، فردگرایی و بعضاً منزوی شدن، نداشتن انعطاف اخلاقی، روابط غیر مشروع، بیاعتمادی سیاسی و اجتماعی و کم بها دادن به ارزشها و معنویات نمایان میشد.
وی در ادامه، به تحقیق دیگری که به همین شیوه، با جمعیت نمونه کمتر بین سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰ انجام داده بود، نیز اشاره کرد و گفت: بر پایه اطلاعات به دست آمده از این مطالعات، در سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۲، یک طرح پژوهشی را در دانشگاه، با عنوان بررسی همنوایی فرهنگ جوانان با فرهنگ گروههای مختلف، انجام دادم که در آن چهار دبیرستان در شمال و جنوب تهران به عنوان جامعه آماری انتخاب شده و پرسشنامهای در آنها پخش شد. در عین حال، ۸۴ مصاحبه عمیق نیز انجام دادم. بر اساس یافتههای این پژوهش، در این زمان، بیشترین مخاطبان ماهواره، جوانان بودند. آنها اغلب برنامههای تلویزیون را غمگین و خستهکننده میدانستند. از سوی دیگر، از آنجا که در این دوره، جوانان تا حدی کمتر مورد انتقاد نیروی انتظامی قرار میگرفتند، بیشتر میتوانستیم سبکهای مختلف زندگی آنها را در خیابانها، پاساژها، پارکها و به تعبیری فضای عمومی ببینیم و حتی عقایدشان را بشنویم.
منادی خاطرنشان کرد: بر اساس نتایجی که از این پژوهش به دست آمد، این بار دسته اول که اکثریت را تشکیل میدادند، بیشتر مدعی بودند که طرفدار غرب هستند. دسته دوم افرادی بودند که تا حدی دچار تضاد شده بودند و دسته سوم را همچنان کسانی تشکیل میدادند که میتوان گفت با نوعی بحران هویت مواجه بودند.
وی با اشاره به دو پژوهش دیگر که در سالهای ۸۲ تا ۸۴ در این زمینه انجام داده، گفت: در یکی از این مطالعات، بار دیگر از روش مردمنگاری استفاده کردم تا اولاً نتایج این روش را با نتایج تحقیقات دیگر مورد مقایسه قرار داده و ثانیاً تحولات جامعه به ویژه در بین جوانان را در این سالها بررسی کنم. بر اساس یافتههای این مطالعات، میتوان گفت که در این دوره، جوانان خیلی کمتر از گذشته مخاطب ماهواره بودند و بسیاری از آنها نیز به کلی با تلویزیون خداحافظی کرده بودند. جمعهای خصوصی در بین ایشان کمتر شده بود و بیشتر اینترنت و چت کردن رونق داشت. بدین ترتیب، جمعگرایی در بین جوانان بسیار کاهش و فردگرایی همراه با بحران هویت تشدید شده بود. در عین حال، غربگرایی سابق در میان آنها تضعیف شده و اعتیاد، به ویژه با اعتیاد به مواد جدید و مدرن، بسیار افزایش یافته بود.
دکتر مرتضی منادی در پایان سخنان خود، تأکید کرد: بر اساس مشاهدات موجود نسبت به جامعه امروز، میتوان گفت که مسیری که از چند سال پیش از سوی جوانان در پیش گرفته شده، همچنان ادامه دارد و حتی شاید تا حدی هم تشدید شده است. ما اکنون ۱۵ میلیون کاربر اینترنت در سطح کشور داریم و استفاده از این فضای مجازی هنوز در بین جوانان رواج بسیار زیادی دارد. در عین حال، به نظر میرسد در شرایط فعلی، تلفن همراه نیز میتوان به عنوان یکی دیگر از وسایل ارتباطی بسیار رایج معرفی کرد. از سوی دیگر، آن طور که مشاهده میشود، ارتباط بین دختران و پسران نیز در این دوره نسبت به دورههای قبل افزایش زیادی داشته اما شاید همچنان بتوان از وجود نوعی فردگرایی و بیتحرکی و افزایش روز افزون آن در میان این گروه سنی سخن گفت.