انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

رمان امروز، نخبه‌گرا و مردم‌پسند

گفتوگو با جمال میر صادقی

«جمال میرصادقی داستاننویس است، داستاننویسی پیشکسوت. سالهاست کسوت معلمی را هم به نویسندگی اضافه کرده است. همیشه با روی باز پذیرندهی جوانترهاست و از هیچ کوششی برای معرفی آنها فروگذار نمیکند. این همه سال تدریس روحیهی او را کاملاً به اصطلاح «معلمی» کرده به همین دلیل در پاسخ این سئوال که چرا داستانهای مستند طی سالهای اخیر، در دنیا طرفداران بسیار یافته؟ شروع کرد به خواندن از روی متن کتاب فرهنگ داستان نویسی: «رمان مستند، گونهای از رمان است که بر اساس حوادث و اتفاقات مستند نوشته شده باشد و نویسنده این حوادث و اتفاقات را تنظیم و بازنویسی میکند. رمان مستند را برادران کنگور، و نویسندگان فرانسوی بنیان گذاشتند. البته اصطلاح «رمان مستند» را آنها برای رمانهای خود انتخاب کردند اما رمانهای آنها با رمانهای مستندگونهی اخلافشان متفاوت بود. در قرن بیستم چنین رمانهایی مانند نمایش مستندگونه براساس اسناد با استفاده از مقالههای روزنامه ای، گزارشهای قانونی، حقوقی و نامه های اداری نوشته شد. نمونههای بارز این نوع رمان «تراژدی آمریکایی» نوشته تئودور درایزر است یا نوع دیگر رمانهایی است که با موضوعات و مسایل مهم سروکار داشته باشد و اغلب شخصیتهای رمان با این مسائل درگیر باشند مثل رمان «آمریکایی آرام» نوشته گراهام گرین.

و بعد از خواندن این تعریف اضافه کرد: این‌ها اساس یک رمان هستند اما کاپوتی عاملی را به این رمان‌ها اضافه کرد، عاملی که بنیاد رمان را از قصه‌ها جدا کرد و آن خصوصیت روان‌شناختی است. در رمان‌های دوره‌های قبل این خصوصیت روان‌شناختی مشاهده نمی‌شود مثلاً هزار و یک شب، شاهنامه و قصه‌های بلند فارسی این ویژگی را دارند که در آن‌ها تنها به خوبی و بدی یک شخصیت اشاره می‌شود. یک آدم یا خوب است یا بد.

امروزه نویسندگان حوادث را مبنا قرار می‌دهند و برخلاف رمان مستندگونه شخصیت‌پردازی می‌کنند و به خصوصیات روان‌شناختی قهرمان‌ها می‌پردازند. فرق قصه‌های گذشته و رمان‌های امروز این است که به جای خرق عادت،  به حقیقت مانندی می‌پردازد. چه داستان واقعی باشد، چه خیالی – مثل مزرعه حیوانات جرج اوول – با وجود این‌که این داستان خیالی است ولی خصوصیت باورپذیری را در خود دارد. بنابراین نویسنده در کل داستان‌های مستندگونه و غیرتخیلی امروز سعی می‌کند الگوی رمان‌های واقعی را تقلید بکند و داستان فقط ذکر حادثه نباشد.»

چهار دهه قبل زمینهی قالب اکثر داستانها و رمانها زمینهی چپ و سیاسی بود. بعد از فروپاشی شوروی کاربرد این تم کمی تخفیف پیدا کرد و حالا هم بیش از یک دهه است که داستانهای مستند براساس وقایع اجتماعی مثل جنگها و قیامهای مردمی طرفداران بسیار پیدا کرده آیا میتوان گفت این همان ادبیات سیاسی است که در قالب دیگری تداعی میشود؟

باید بگویم الگوی نوشتن تغییر نکرده است. فقط خصوصیات روان‌شناختی و حقیقت مانندی زیادی شده است.

چرا فکر میکنید انسان معاصر علاقهمند به این واقعیتگرایی شده است؟

انسان‌های معاصر سه گروه هستند؛ گروهی که از سیاست وضعیت و مادیت فضای اطرافشان زده شده‌اند و سراغ رمان‌های جادویی رفته‌اند مثل: هری پاتر. این‌ها آن‌قدر دنیای شلوغی دارند که می‌خواهند از این خیال‌پردازی لذت ببرند و لحظاتی در دنیای جادو و تخیل محض غرق شوند. گروه دوم به دنبال کسب اطلاعات هستند. این نوع رمان‌ها ماندگار هستند و بُعد فکری بشر را پرورش و ذهنیت را گسترش می‌دهند و انسان از آن‌ها یاد می‌گیرد. گروه سوم به دنبال ارائه‌ی شناخت بهتر نسبت به مسایل هستند. از اوضاع اجتماعی، سیاسی به ما شناخت می‌دهد. این نوع داستان‌ها برخلاف داستان های گذشته که جنبه‌ی سرگرم‌کنندگی داشت جنبه‌ی اطلاعات دهندگی نیز دارد و به دنبال اضافه کردن به دانش و شناخت اجتماعی فرد هستند و اطلاعاتی که می‌دهند اطلاعاتی جهانی است درواقع جدای از آن خصوصیات روان‌شناختی اطلاعاتی را نیز به فرد می‌دهد.

امروزه همه با استفاده از یک گوشی موبایل و دسترسی اینترنت به سرعت از اطلاعات دنیا با خبر می شوند تمایل و تشنگی به دریافت اطلاعات ظاهراً به سبب دسترسی دایمی به اطلاعات باید کم شده باشد؟

در اینترنت وقتی به دنبال یک مورد می‌گردی، چهل هزار مورد را در اختیار خواننده قرار می‌گیرد و فرد گیج می‌شود. اما این رمان‌ها فقط یک خصوصیت خاص را مورد بررسی قرار می‌دهند. در اینترنت دیدگاه‌های وسیع مطرح می‌شود، اما وقتی یک نویسنده درباره‌ی جنگ در نقطه‌ی خاصی از دنیا یا یک موضوع دیگر می‌نویسد موضوع را از دید خودش به مخاطب ارائه می‌کند و اطلاعات را رده‌بندی می‌کند. این‌که تمایل بشر برای خواندن این وقایع از طریق رمان کاهش نمی‌یابد به دلیل این است که رمان مستند آن‌ها را خاص می‌کند و مطالبی که در اینترنت مشاهده می‌شود یک جنبه‌ی عام دارد.

فضای سیاسی جهانی را چهقدر در این قضیه مؤثر میدانید؟

یک دسته رمان‌های رسالتی هستند که در تعریف ادبیات متعهد می‌گنجند و تقسیم می‌شوند به رمان‌های اجتماعی، رمان‌های انتقادی، اجتماعی و رمان های سیاسی. فضای سیاسی جهان قطعاً می‌تواند تأثیرگذار باشد، آن‌قدر اطلاعات در این زمینه گسترده شده که مطالعه‌ی یک رمان که یک دیدگاه خاص را مطرح می‌کند به شدت می‌تواند تأثیرگذار باشد. رمان‌های من اغلب خصوصیت رمان‌های سیاسی را دارد در آن‌ها یک تز مشخص مطرح می‌شود فرض کنید زمان شاه و مسائلی که اتفاق می‌افتد را مطرح می‌کند و کل رمان در یک فضای سیاسی می‌گذرد به غیر از آن‌که یک رمان است و سرگرم‌کننده است، اطلاعاتی هم درباره‌ی آن زمان می‌دهد، در صدر مشروطیت «مسالک‌المحسنین» را داریم که درباره‌ی آن دوران توضیح می‌دهد و قالب نسبتاً داستانی دارد. همچنین سیاحت‌نامه‌ی ابراهیم بیک که یک نوع رمان‌واره است. (البته خصوصیت کامل رمان را ندارد و با مقاله مخلوط شده است) اما مسالک‌المحسنین، و تهران مخوف ابتدای جریان شکل‌گیری رمان است. اولین رمانی که الگوی فرنگی دارد «چشم‌هایش» است. درواقع انسان‌ امروزی به دنبال کسب اطلاعات بود که سمت خواندن این‌گونه رمان‌ها کشیده شد و روند رشد رمان ادامه پیدا کرد.

بشر همیشه تشنه‌ی کسب اطلاعات است هر کسی می‌خواهد خودش و زندگی‌اش را رشد دهد و افکارش را گسترش بدهد. آن‌ها که قصد دارند فضای ذهنی‌شان را رشد و ارتقاء دهند، غیر از این‌که از اینترنت اطلاعات دریافت می‌کنند به رمان هم روی می‌آورند، البته اینترنت نیز در کاهش مطالعه تأثیر داشته است، آن‌قدر که در گذشته به کتاب روی می‌آوردند امروزه این اتفاق نمی‌افتد.

واقعیت این است که ذائقهی انسان امروز به دلیل درگیری با دنیای مجازی به سمت مطالعات اینترنتی رفته است تا مطالعه رمانها؟

در ابتدای تولد رمان، خدمتکارها بودند که رمان می‌خواندند، بعد آرام آرام اشراف به مطالعه‌ی رمان گرایش پیدا کردند و خصوصیتی شد که جنبه‌ی عام پیدا کرد. ولی روزگار هر قدر گذشت، انسان‌ها را براساس نحوه‌ی تفکر جدا کرده است. یک سری رمان های عامه‌پسند و یک سری رمان‌های جدی و تفسیری داریم که شکاف ایجاد شده بین روشنفکرانی که داستان‌های جیمز جویس می‌خوانند و یا در این‌جا رمان‌های احمد محمود و رمان‌های دولت‌آبادی را می‌خوانند با کسی که داستان‌های عامه‌پسند می‌خواند بیشتر شده. الان تغییر در ذائقه‌ها ایجاد شده و رمان‌های مؤدب‌پور، فهیمه رحیمی خیلی بیشتر خوانده می‌شود و این به وجود آورنده‌ی شکاف جدی است. یک نویسنده‌ی فرانسوی می‌گوید: وقتی دیدم کارم خیلی فروش پیدا کرده، تردید پیدا کردم چه اتفاقی افتاده که رمان من که همیشه فروش چندانی نداشته اکنون فروش آن افزایش یافته است؟ همین بنیادی شد که بگویند رمان مرده است. درواقع وجود عنصر سردرگمی، شیرینی در رمان‌ها بشر را مشغول می‌کند. و بعد از آن مطرح کردند که ما رمان را برای افراد نخبه می‌نویسیم رئالیسم جادویی در عین حال که خصوصیت نخبه‌گرایی را داشت توده‌ی مردم را نیز با خود همراه کرد و فروش آن به سطح بالایی رسید. این دو رویکرد که ابتدا از هم جدا شده بوده‌اند به هم نزدیک شدند. درواقع ما با رمان‌هایی روبه‌رو هستیم که هم نخبه‌گرا هستند و هم عوام را در نظر گرفته‌اند. می‌بینیم که صد سال تنهایی هم نخبه‌گراست و هم عامه‌پسند. اما این‌که گروهی روی آورده‌اند به رمان‌های مستندگونه چون هم خصوصیات مورد پسند عوام را دارد و هم ویژه‌گی نخبه‌گرایی را. چون این رمان‌های مستند هم بر محور حوادث است و عامه مردم می‌پسندند و هم اطلاعاتی دارد که نخبه‌ها از آن خوششان می‌آید.

بنابراین می‌بینم ذائقه‌ی جهانی انتخاب داستان عوض شده است. عشق، حسادت، دشمنی همانی است که در گذشته بوده است اما دیدگاه‌ها نسبت به آن تغییر کرده است. آن چیزی که ما از عشق در لیلی و مجنون می‌بینیم الان از لحاظ درون مایه تغییر کرده است.

چهقدر احاطه شدن انسان امروزی در فضای تکنولوژیک و کم شدن ارتباطات انسانی از یک طرف عنصر تخیل را آن قدر قوی میکند که میشود هری پاتر یا آنقدر ضعیف میکند که میشود مستندهای امروزی؟

می‌گویند انسان در حال حاضر دارد به سمت روبات شدن می‌رود و این عامل می‌تواند نقش مؤثری در ایجاد این مسئله داشته باشد. ظاهراً انسان‌ها از اصالت انسانی خود دور شده‌اند و تبدیل به ماشین شده‌اند حتی این داستان‌های «علمی خیالی» که می‌نویسند. در کتاب داستان‌های خیالی حتی از شهری حرف زده می‌شود که روبات‌ها آن را می‌گردانند. اما من فکر نمی‌کنم انسان هیچ وقت از انسانیت خود دور شود.

 

این گفتگو اولین بار در نشریه آزما منتشر و برای بازنشر از طریق دفتر نشریه در اختیار انسان‌شناسی و فرهنگ قرار گرفته است.