منادی، مرتضی، ۱۳۹۲، جوانان و نهادهای اجتماعی، رویکرد جامعه شناسی، تهران: انتشارات جامعه شناسان
مدتهاست که جوانی و جوانان موضوع مورد بحث, مطالعه و بررسی محافل دانشگاهی و برنامه ریزان و مسئولین جامعه شده است. دلایل متعددی باعث شده است تا این بخش از جمعیت جامعه, مهم و بحث انگیز شده و لذا مورد بررسی و پژوهش واقع بشود. دلیل عمدۀ آن اینکه ایران کشور جوانی است و در این زمینه دومین کشور جوان دنیا محسوب می شود. دلیل دیگر اینکه بخشی از جوانان موضع گیری های متفاوتی را در قبال افراد, نهادهای اجتماعی و مسائل مختلف بخصوص والدین, فرهنگ, دین و حاکمیت اتخاذ کرده اند. دیگر اینکه, جوانان آینده سازان فردای جامعه می باشند, بنابراین شکل امروز آنان شکل فردای جامعه را نشان خواهد داد. از این رو, پرداختن به جوانان ضروری و حائز اهمیت است.
نوشتههای مرتبط
فهرست و پیشگفتار
فهرست مطالب شمارۀ صفحه
پیشگفتار ۱۱
بخش اول : نظریه ها و روش شناسی ۱۵
فصل اول : نظریه های جوانی ۱۷
فصل دوم : روش جمع آوری داده ها ۵۱
فصل سوم : اطلاعات عمومی جوانان ۶۷
بخش دوم : جوانان و نهادهای اجتماعی ۷۵
فصل چهارم : جوانان و اوقات فراغت ۷۷
فصل پنجم : جوانان و نهاد خانواده ۹۵
فصل ششم : جوانان و نهاد آموزش و پرورش ۱۰۹
فصل هفتم : جوانان و رسانه های جمعی (تصویری) و چالش های جهانی شدن ۱۲۱
فصل هشتم : جوانان و دوستان ۱۶۹
بخش سوم : دیدگاه های جوانان ۱۷۵
فصل نهم : جوانان و سیاست ۱۷۷
فصل دهم : جوانان و مذهب ۱۸۹
فصل یازدهم : نگرش جوانان در بارۀ مفهوم زندگی ۱۹۹
بخش چهارم : وضعیت روانی و هویتی جوانان ۲۲۹
فصل دوازدهم : به هم ریختگی روانی و فرهنگی در موقعیت های میان فرهنگی ۲۳۱
فصل سیزدهم: جوانان و هویت ۲۵۵
فصل چهاردهم : جوانان و عصرهای مختلف ۲۷۵
نتیجه گیری نهایی ۳۰۳
فهرست منابع ۳۱۷
پیشگفتار
مدتهاست که جوانی و جوانان موضوع مورد بحث, مطالعه و بررسی محافل دانشگاهی و برنامه ریزان و مسئولین جامعه شده است. دلایل متعددی باعث شده است تا این بخش از جمعیت جامعه, مهم و بحث انگیز شده و لذا مورد بررسی و پژوهش واقع بشود. دلیل عمدۀ آن اینکه ایران کشور جوانی است و در این زمینه دومین کشور جوان دنیا محسوب می شود. دلیل دیگر اینکه بخشی از جوانان موضع گیری های متفاوتی را در قبال افراد, نهادهای اجتماعی و مسائل مختلف بخصوص والدین, فرهنگ, دین و حاکمیت اتخاذ کرده اند. دیگر اینکه, جوانان آینده سازان فردای جامعه می باشند, بنابراین شکل امروز آنان شکل فردای جامعه را نشان خواهد داد. از این رو, پرداختن به جوانان ضروری و حائز اهمیت است.
اما نگاه به جوانان متفاوت است. هر کسی, هر متخصصی, هر گروهی و هر بخشی از جامعه به جوانان به یک نوع می نگرند. زیرا خواسته ها, توقعات و انتظارات متفاوتی از آنان دارند. جوانی به عنوان یک نیروی وحشت برانگیز, مُخرب یا نیروی حیات آور, نشاط آور و سازنده و مورد نیاز, دو نگاه کاملا متفاوت و متضاد به جوانان می باشد. جوانان بخشی از جامعه محسوب شده و مهم تلقی می شوند. یا اینکه می توان از آنها گذر کرد و بی تفاوت گذشت.
ما از جوانان چه می خواهیم؟ چه انتظاری از آنها داریم؟ در مقابل, جوانان چه فکر می کنند؟ از زندگی چه می خواهند؟ چه نوع زندگی را برای خود ترسیم می کنند؟ چقدر تفاوت بین سبک زندگی و دنیا یا جهان بینی جوانان و ما بزرگسالان وجود دارد؟ پرسش های مهمی هستند که نمی توان و نباید به سادگی از کنار آنها عبور کرد.
جوانان ضمن اینکه بخشی از جامعه هستند, بخشی از خانواده نیز محسوب می شوند, لذا ارتباط تنگاتنگی با خانواده دارند. پُر استفاده کننده ترین بخش رسانه ها هستند. در واقع, در عصر تکنولوژی ارتباطات, پُر مخاطب ترین قشر یک جامعه در ارتباط با تکنولوژی محسوب می شوند. اولین و مهمترین عضو و بخش نهاد آموزش و پرورش می باشند. در نتیجه, نمی توان جوانان را در خلاء و یا فقط در ارتباط با خودشان مورد بررسی قرار داد. جوانان و نهادهای اجتماعی یک جامعه از جمله ایران در گذر از افکار, عقاید, رفتار و کُنش ها و سبک زندگیشان موضوع اصلی مورد بحث کتاب حاضر می باشند.
کتاب حاضر محصول پژوهش های متعددی است که در فصل های بعدی به آنها خواهیم پرداخت و همۀ آنها یا به صورت مقاله در مجلات علمی به چاپ رسیده اند و یا در مجامع دانشگاهی در سطح ملی و بین المللی مطرح شده اند. البته تفاوت هایی بین آنچه که در مجلات علمی و کنفرانس ها منعکس شده اند و مطالبی که در این کتاب آمده اند, وجود دارد. به هر جهت, این پژوهش ها مربوط به وضعیت فرهنگی, هویت ملی, هویت دینی, دلمشغولی ها و فعالیت های اوقات فراغت, برخوردها و موضع گیری های تعدادی از جوانان تهرانی در ارتباط و در مقابل نهادهای مختلف اجتماعی است.
از آنجایی که کلیۀ پژوهش های منتهی به مقالات (چاپ شده یا سخنرانی شده) به روش کیفی صورت گرفته است, یکی از ویژه گی های روش کیفی عدم اجرای نظریه ای در عمل است. لذا در هیچ یک از پژوهش ها در آغاز نظریۀ خاصی مد نظر نبوده تا در عمل مشاهده و یا آزمایش بشود. بلکه بعد از جمع آوری داده ها و تحلیل آنها برای فهم مکانیسم ارتباطات بین متغیرها و مولفه ها و تبیین آنها از نظریه ای که در فهم و تبیین مطالب به ما کمک کرده است, و پژوهشگر نیز بدانها شناخت و اشراف داشته است, معرفی شده و سپس به نتایج خواهیم پرداخت. از این رو, کتاب حاضر در چارچوب هیچ نظریۀ خاصی نیست. ولی رویکرد جامعه شناسی بر آن غالب است. البته در مواقعی از نظریه های روانکاوی و روانشناسی اجتماعی نیز بهره برده ایم. ضمنا ممکن است در بعضی از فصل ها در مورد نظریه ها مطالب تکراری وجود داشته باشد. این امر به این دلیل است که اکثر فصل ها به صورت مقاله در مجلات علمی یا همایش ها منتشر شده اند و برای اینکه به صورت کامل و مجزا قابل مطالعه باشند, این بخش ها حذف نشده اند (ولی کوتاه شده اند) ولی نظریه ها در یک فصل جداگانه مطرح شده اند.
مطالب مطرح شده محصول کارهای پژوهشی هستند, یعنی برگرفته و متکی بر علم می باشند. لذا, جای بحث داشته و ممکن است که خود پژوهشگر نیز خلاف آنها را در کارهای پژئهشی بعدی خود مشاهده کند که یقینا علاقه مندان را در جریان خواهد گذاشت. از این رو, نه تنها هیچ موضع گیری و یا تعصبی نسبت به نتایج نداشته, بلکه آمادۀ شنیدن و خواندن نقدهای عالمانۀ اهل نظر هستیم. همچنین, در این پژوهش ها به هیچ وجه قصد مقایسۀ جوانان تهرانی با جوانان مکانی دیگر و جغرافیایی دیگر را نداشته و هدف شناخت و بررسی وضعیت فرهنگی جوانان تهرانی است. آیا می توان جوان تهرانی را با جوان استانبولی (ترکیه ای) و یا جوان پاریسی (فرانسوی) مقایسه کرد؟ به هیچ وجه, زیرا شرایط شهری, فرهنگی, امکانات موجود, نظام ارزش ها, هنجارها, انتظارات, خواسته ها, برخوردها, مناسبات اجتماعی و وضعیت سیاسی هیچ یک از این کشورها برای جوانان و در ارتباط با آنان یکسان نمی باشد. بدیهی است که محصول این فضاهای متفاوت (که جوانان نیز هستند) کاملا متفاوت از یکدیگر می باشند. البته بر این امر واقفیم که عصر ارتباطات بخش هایی از فرهنگ جوانان را به هم نزدیک کرده است, ولی به هیچ وجه کلیت شان مشابه هم نشده است. حتی در یک جامعه ما شاهد هستیم که به دلیل تغییر شرایط کلی یک جامعه از زمانی به زمان دیگر اثرات آن را می توان بر چگونگی وضعیت افراد جامعه از جمله جوانان مشاهده کرد. (فصل جوانان و عصرها)
این پژوهش ها در تهران صورت گرفته است. شاید نتوان نتایج را به کلیۀ جوانان ایرانی تعمیم داد. ولی از آنجایی که تهران هم ویترین ایران محسوب می شود و هم ترکیب و ملغمه ای از فرهنگ های قوم ها و مناطق مختلف ایران است و هم دیر یا زود آنچه که در تهران می گذرد به دلیل عصر ارتباطات به شهرهای بزرگ و شهرستانها کشیده می شود, لذا در مدت زمانی بعد از تهران می توان نتایج پژوهش تهران را به بیشتر نقاط ایران تعمیم داد. به هر جهت حتی بدون در نظر گرفتن این نکات, طرح مسئله برای اهل فن, یعنی دانشگاهیان, برای برنامه ریزان و برای مسئولین جامعه قابل تعمق و مهم می باشد.
به طور خلاصه کتاب حاضر دارای چهار بخش و چهارده فصل است, که خلاصۀ هر بخش را معرفی می کنیم.
بخش اول :
در هر رشته ای نظریه هایی وجود دارند که در پژوهش های مرتبط با آن رشته که صورت می گیرد, مورد استفاده قرار می گیرند. در واقع, استفاده از نظریه ها امری الزامی است. زیرا پژوهش فاقد نظریه, پژوهشی است که فاقد چارچوب مشخص بوده و نتایج بدست آمده از آن را نمی توان تبیین و تایید کرد. در غیر اینصورت, نتایج مطرح شده یا حالت کلی گویی پیدا کرده, یا شعارگونه بوده, و در نهایت فاقد ارزش علمی است. حتی اگر پژوهشگری نظریه پرداز باشد, یعنی صاحب نظریه ای جدید باشد, در ابتدا باید همچنان نظریه های موجود را مطرح کند. یعنی حتما باید به نظریه های ماقبل از خود اشراف داشته باشد تا به قول پوپر به ابطال نظریه های موجود بپردازد و در نهایت نظریۀ خود را معرفی بکند. در غیر اینصورت, نظریۀ او مورد قبول و وثوق اهل علم واقع نخواهد شد.
همچنین, هر رشته ای روش های خاص انجام پژوهش ها را مطرح می کند. و هیچ پژوهشگری بدون روش مشخص علمی نمی تواند به نتایج علمی برسد. در واقع, روش از آغاز تا انتهای پژوهش پژوهشگر را هدایت و کنترل می کند که موازین و قواعد علمی را رعایت کند. در علوم اجتماعی دو روش کمی (یا تفسیر ارقام و اعداد) و روش کیفی (یا تفسیرگرایانه و ژرف نگر) وجود دارد. ابزارهای رایج در علوم اجتماعی شامل پرسشنامه, مصاحبه, مشاهده, مردم نگاری و بررسی اسناد می باشند.
در پژوهش هایی که پژوهشگر انجام داده و منجر به کتاب حاضر شده اند, نیز از نظریه های زیادی بهره برده ایم و روش کیفی را با ابزارهای مختلف مردم نگاری و مصاحبه انجام داده ایم که به تفصیل به معرفی آنها می پردازیم.
در این بخش سه فصل مطرح شده اند. فصل اول نگاهی اجمالی به نظریه ها و دیدگاه هایی که در مورد جوانان وجود دارد, شده است. فصل دوم روش جمع آوری اطلاعات توضیح داده شده است. فصل سوم اطلاعات جمعیت شناختی مربوط به جوانانی که مورد مصاحبه قرار گرفته و در کتاب حاضر به گفته ها و نظریات آنها اشاره شده, پرداخته شده است.
بخش دوم :
انسان امروز از زمانی که وارد عرصۀ حیات دنیوی می شود, فقط با خانواده در ارتباط نبوده, بلکه در ارتباط با محیط های اجتماعی مختلف یا نهادهای مختلف اجتماعی است. این نهادها در ابتدا برای همۀ افراد نهاد خانواده, سپس, برای اکثریت قاطع افراد, نهاد آموزش و پرورش, همزمان با این دو نهاد قبلی با نهاد فرهنگی جدید یعنی رسانه های تصویری که برای اکثریت تلویزیون ایران و برای تعدادی ماهواره و اینترنت, و در نهایت شبکۀ همسالان و یا دوستان می باشند. طبیعتا هر فردی به یک اندازه از نظر زمانی با این منابع در ارتباط نمی باشد و از همۀ آنها نیز به یک میزان تاثیر نمی گیرد. زیرا, ضمن اینکه افراد متفاوت هستند, شکل و فرم فرهنگ همۀ این نهادهای اجتماعی یکسان نبوده و نهایتا تاثیر گذاری هر یک از این نهادهای فرهنگی آموزشی و تاثیر پذیری افراد نیز به یک اندازه نمی باشد.
از این رو, ضمن مهم بودن همۀ این محیط های اجتماعی یا نهادهای اجتماعی, تعامل افراد نیز متفاوت با آنها خواهد بود. این بخش شامل پنج فصل است. در فصل اول, ارتباط جوانان را با اوقات فراغتشان که به نوعی ارتباط آنان با نهادهای مختلف فرهنگی است, نشان داده خواهد شد. سپس, در فصل بعدی ارتباط جوانان با نهاد خانواده, فصل دیگر ارتباط با نهاد آموزش و پرورش, فصلی تعامل جوانان با رسانه های تصویری رسمی (تلویزیون ایران), نیمه رسمی (اینترنت) و غیر رسمی (ماهواره) را بررسی کرده و در نهایت در فصل آخر این بخش ارتباط با دوستان مورد بررسی و کالبد شکافی قرار خواهند گرفت.
بخش سوم :
تقریبا اکثر جوانان در مورد مسائل مختلف و موضوعات پیرامونشان نظر دارند, شاید نظراتشان قطعی و چندان عمیق نباشد و هنوز نهادینه نشده باشند. به هر جهت کمی تا خیلی زیاد به موضوعات اطراف خود (و نه همۀ موضوعات) که برخورد و تماس داشته اند, فکر کرده اند و می توانند اظهار نظر بکنند. هر نوع اظهار نظری در مورد مسئله ای یا موضوعی, عقاید یا باورها یا به عبارتی, تصورات آنان را از آن چیز یا آن موضوع یا مسئله نشان داده که متعاقب آن در رفتارهایشان تبلور پیدا می کند. زیرا تصورات انسان ها از گفتارها و رفتارهایشان قابل شناسایی و مشاهده هستند. لذا, نمی باید نسبت به اظهار نظرها و عقاید جوانان نسبت به مسائل پیرامونشان بی تفاوت گذشت و کم توجه بود. بلکه باید به آنها توجه دقیق داشت و نظرات آنها را جدی گرفت.
اظهار نظر جوانان در مورد سیاست, مذهب, نوع و تعریف زندگی, از جمله مسائلی هستند که چگونگی شخصیت روانی و هویت فرهنگیشان را نشان داده و امری قابل مشاهده است. این بخش شامل سه فصل است. در فصل اول به اظهار نظر های جوانان در مورد دنیای سیاسی و سیاست, یعنی دیدگاه ها و فعالیت هایشان را در مورد سیاست و شخصیت های سیاسی مورد نظرشان پرداخته شده است. فصل بعدی نظر جوانان و ارتباطشان با مذهب, الگوها و شخصیت های مذهبی از صدر اسلام تا زمان کنونی مورد نظر جوانان را بررسی کرده ایم. مفهوم زندگی و تعریف و انتظارات از زندگی, رضایت یا نارضایتی از زندگی موضوع فصل بعدی است که در بخش حاضر مورد کالبد شکافی قرار گرفته است.
لازم به ذکر است که موضوعات و مسائل بسیار زیادی است که جوانان در مورد آنها فکر کرده و اندیشده اند, ولی نه هدف ما در این پژوهش ها پرداختن به آنها بوده و نه فرصت پرداختن به همۀ آنها را داشته ایم, لذا بدانها نپرداخته ایم.
بخش چهارم :
جوانان در ارتباط با منابع فرهنگی که در تماس هستند, برخورد یکسانی ندارند. زیرا از روحیه, شخصیت و هویت فرهنگی مختلف برخوردار هستند. زمانی که جوانان با این منابع فرهنگی متفاوت و بعضا متضادی مانند, تلویزیون ایران و ماهواره برخورد دارند, ممکن است نتوانند این تضاد را هضم کرده و دچار بحران و دلزده گی شوند. و البته ممکن است که هر دو فرهنگ متضاد را فهم کرده و در موقعیت های مختلف, همرنگ فرهنگ موقعیت مزبور شده که در این حالت دارای چند چهره گی یا چند شخصیتی می شوند. در هر دو حالت, اینگونه جوانان (بحران زده یا چند چهره) برای جامعه نه تنها مفید نخواهند بود, بلکه در مواقعی می توانند برای جامعه مسئله ساز و مشکل آفرین نیز باشند.
جوانان به مانند سنین مختلف هر جامعه ای به دستجات مختلف در ارتباط با موضوعات مختلف تقسیم می شوند. برای مثال جوانان جامعۀ ما از هویت های متفاوتی برخوردار هستند. تعدادی از آنان موافق فرهنگ جامعه (همچنین دین) هستند, بعضی از آنان بی توجه به فرهنگ جامعه بوده, تعدادی متفاوت از آن می اندیشند و تعدادی متضاد با فرهنگ رایج جامعه می اندیشند و یقینا رفتار می کنند.
همچنین, جوانان در در دوره های مختلف یکسان نیستند. زیرا در هر دوره ای یا عصری فرهنگی بر جامعه غالب است که جوانان از آن فرهنگ متاثر شده و هماهنگ و همرنگ با فرهنگ مزبور می شوند. برای مثال در عصر جهانی شدن جوانان به مانند جوانان یک دهۀ قبل از خود نمی اندیشند.
بخش آخر کتاب شامل چهار فصل است که موارد مطرح شده را مورد تعمق و بررسی قرار می دهد. فصل اول وضعیت روانی و هویتی جوانان مورد بررسی قرار گرفته شده است. فصل بعدی جوانانی که در موقعیت های تک فرهنگی (در تعامل با رسانۀ تصویری رسمی یعنی تلویزیون جمهوری اسلامی قرار داشته یا مصرف کنندۀ رسانۀ تصویری غیر رسمی یعنی ماهواره هستند) و میان فرهنگی (زمانیکه در مقابل هر دو رسانۀ تصویری رسمی و غیر رسمی) قرار دارند و عکس العمل های متفاوتی از خود نشان می دهند, مورد کالبد شکافی قرار گرفته شده است. بحث نظری هویت و چگونگی هویت جوانان موضوع فصل سوم این بخش است و در نهایت جوانان را در دوره های متفاوت ولی نزدیک به هم (در طی حدود ده سال) مورد مقایسه قرار داده و شاهد تفاوت فاحش و قابل رؤیتی را در انها بوده ایم که در فصل آخر این بخش بدان پرداخته ایم.
در پایان برای آشنایی خوانندگان محترم با وضعیت جوانان مورد مطالعه و بررسی پژوهشگر, نتیجه گیری نهایی را مطرح می کنیم.
نتیجه گیری نهایی
جوانان بخش مهمی از اعضای یک جامعه هستند, بخصوص در جامعۀ فعلی ما که اولا, دومین کشور جوان جهان هستیم. در واقع ۶۰ در صد جمعیت جامعه را جوانان زیر ۳۰ سال تشکیل می دهند. ثانیا, شرایط و رقابت فشرده و خاصی نه تنها با همسایگان خود مانند ترکیه, آذربایجان و در آیندۀ نزدیک عراق, بلکه با کشورهای غربی هستیم. بنابراین, پرداختن به جوانان, پژوهش های جدی در دوره های مختلف در مورد آنان ضروری و حائز اهمیت بسیار است.
جوانان در هر جامعه ای آینده سازان جامعه خواهند بود. زیرا, از سویی, کارگران (اعم از ماهر و غیر ماهر), کارمندان, صنعتگران, متخصصین, سیاستمداران, نخبگان, نوسیندگان, هنرمندان, مدیران و تصمیم گیرندگان و برنامه ریزان فردای جامعه خواهند بود و از سوی دیگر, بخصوص والدین فرزندان جامعۀ آینده خواهند بود. از این رو, نباید از کنار آنان به سادگی و بی تفاوت و بی توجه گذشت. لاپاساد نیز بر این اعتقاد است که “سرنوشت فردا در دستان جوانان امروز است.” (لاپاساد, ۱۹۹۷ : ۲) بنابراین, پرداختن به آنان برای هر جامعه ای بخصوص جامعۀ جوان ما امری حیاتی و ضروری است.
جوانان به مانند بخش های دیگر جامعه هستند, ولی بیشتر از سنین دیگر هیجانی, احساسی و پر تحرک بوده ضمنا ویژگی خاص روانی آنها باعث می شود که به راحتی ریسک ها را بپذیرند, ریسک در هر موردی اعم از مثبت (انتخاب رشته ای ورزشی) یا منفی (استفاده از مواد مخدر). در واقع, جوانان ماجراجوتر از بزرگسالان هستند. جوانی به باور لاپاساد “ورود به زندگی است. این امر هم فعالیتی فردی است, هم فعالیتی جمعی و هم حرکتی نسلی است. و این فعالیت و فرایند زمانی قطعی است که فرد استقلال بیابد. به این معنی که صاحب رای و اندیشه شود.” (همان, ۴۱) یا به باور دورکیم “جامعه را در خود بیافریند.” (همان, ۵۹) یعنی نسبت به انتظارات و فرهنگ جامعه, جامعه پذیر بشود. به اعتقاد لاپاساد “برای ورود به جوانی می باید مراسمی را بر طبق فرهنگ جوامع مختلف که متفاوت (به مانند جشن تکلیف) است انجام داد. حتی وی معتقد است که در یک جامعه ورود به زندگی جوانی برای یک فردی که وضعیت مالی خوبی دارد با فردی که والدینش از طبقۀ کارگر و محروم هستند, متفاوت است.” (همان, ۱۰۶). در واقع, گذاری صورت می گیرد. “در این گذار معنی ها تغییر می کنند, زیرا معنی زندگی دگرگون می شود.” (همان, ۶۱)
در نتیجه, وضعیت امروز آنان شکل فردای جامعه را نشان می دهد. از طرفی, اگر خوب (با تعبیر و خواست جامعه) باشند, مناسب (هماهنگ با فرهنگ جامعه) پویا و پرتحرک (موفقیت در تحصیل, کار و غیره) دارای سرمایۀ فرهنگی بالا و سلامت روان داشته باشند, افرادی مومن و معتقد و علاقه مند به جامعه به کشور خود باشند, ارزش های اخلاقی و دینی را باور داشته باشند, هویت ملی و دینی و فرهنگی مناسب خواستۀ جامعه و موفقی را داشته باشند, در این صورت فردای جامعۀ ما خوب, مناسب, پویا و پرتحرک, دارای سلامت روان, و واجد سرمایۀ فرهنگی بالا بوده, از طرف دیگر, فساد, تباهی, بی بند و باری و پوچی در آن کم بوده و مشارکت اجتماعی در آن بالا, هویت ملی دینی و فرهنگی موفق وجود خواهد داشت. و در نهایت در چنین شرایطی جامعه پیشرفت و توسعۀ پایدار را طی خواهد کرد.
در این پژوهش ها بیشتر سعی ما بر شناخت وضعیت و واقعیت موجود جوانان بوده است. ما کمتر به دلایل و علل این وضعیت ها پرداخته ایم, زیرا این کار نگاهی دیگر را می طلبد. در واقع, به عنوان جامعه شناس گام اول, پاسخ به چگونگی مسئله, یعنی شناخت وضعیت موجود جوانان (یا هر پدیده ای دیگر) است. گام بعدی, چرایی یا شناخت علل چگونه رسیدن جوانان به این وضعیت مد نظر (یا پدیدۀ مورد بررسی) است, که در فکر هستیم تا در پژوهش های بعدی به شکل دقیق و به کمک, هم داده های جدید, و هم داده های فعلی, ولی با نگاهی کاملا متفاوت به آنها بپردازیم. البته در بخش هایی در سطح اشاره سعی شد تا دلایل و علل بعضی مسائل روشن و یا حد اقل مطرح بشود. و در گام سوم در پاسخ به چه باید کرد؟ راه حل های واقعی, کاربردی و امکان پذیر را مطرح کنیم. تا در صورت وجود نکات و عناصر مثبت و سازنده, آنها را تقویت کرده و در صورت وجود نکات منفی عللی را که در جهت رشد آنها است, شناسایی کرده و سپس کاهش آنها را در نظر گرفت.
با نگاهی کلی و پانورامیک می توان از طرفی, نتایج کلی را به شکل خلاصه اینگونه در زیر مطرح کرد. از طرف دیگر, اثرات سازنده و مخرب هر یک را عنوان کرده و تشریح کرد.
با نگاهی کلان به نتایج مطرح شده, متوجه شده که جوانان جامعۀ ما زمان کمی به مطالعه اختصاص می دهند. در این مورد تفاوت کمی بین دخترها و پسرها یافت می شود. آنان چندان به تماشای تلویزیون مشغول نیستند. تفاوت کمی نیز بین زمان و نوع برنامه های تلویزیون در بین دخترها و پسرها در این زمینه وجود دارد. نسبتا زیاد ماهواره می بینند. چندان ورزش نمی کنند. نسبتا زیاد موزیک گوش می کنند. خیلی کم فعالیت هنری دارند. خیلی کم به سینما می روند.
در بین این ارقام هم نکات مثبت و امیدوارکننده یافت می شود و هم نکات منفی که نگران کننده برای چگونگی شکل آیندۀ جامعه, دیده می شود.
برای مثال مطالعه در بین جوانان جامعۀ ما جایگاه خوبی ندارد. ضمن اینکه زمان مطالعۀ آنان بیشتر محدود به مطالعات درسی و مواد درسی مدرسه است و خیلی کم مطالعۀ غیر درسی مانند ادبیات, تاریخ و رمان است. بی دلیل نیست که امروزه مطالعه حتی در سطح جامعه نیز پایین است. آمارهایی که روزنامه ها از گفته های مسئولین می دهند گواه این نکته است که همیشه نگرانی مسئولین را نشان داده است. افراد امروز جامعه که کم مطالعه می کنند, جوانان دیروز هستند.
مطالعه نقش بسیار زیادی در بارورشدن فکر و اندیشه داشته و همچنین در بالارفتن سطح تفکر و آگاهی ها موثر است. مطالعه باعث می شود افق دید فرد بازتر و وسیع تر بشود. شناخت او کامل تر می شود. فکر کردن را می آموزد و تقویت می شود. از آنجایی که مطالعه امری اختیاری است و فرد از روی علاقه و با انگیزه انتخاب کرده است, قدرت تجزیه و تحلیل وی قوی تر می شود. حتی اگر در مطالعه به دنبال موضوعی خاص نباشد, وی را جستجو گر و سپس پرسشگر می کند. بنابراین, مطالعه باعث می شود فرهنگ فرد یا سرمایۀ فرهنگی (به تعبیر بوردیو سرمایۀ فرهنگی) او افزایش پیدا بکند. جوانانی که کم مطالعه می کنند, اثرات آن در بخش های دیگر زندگیشان دیده خواهد شد که قابل تعمق بوده و جای نگرانی دارد. جوانانی که با این سطح کم مطالعه, یعنی پایین بودن میزان سطح فرهنگیشان برای جامعه ای که رقابت سخت و طاقت فرسایی را در آینده با دنیای پیشرفته دارند, مشکل بوجود خواهد آورد. یعنی آنان با سطح سرمایۀ فرهنگی پایین و افق دید پایین و معلومات عمومی کم روبرو می شوند. این در حالی است که, سرمایۀ فرهنگی بالا باعث پیشرفت جامعه خواهد بود. (منادی, ۱۳۸۸, ب) با این وجود خوشبختانه تعداد اندکی از دانش آموزان مطالعۀ خوبی هم دارند. پسر شمارۀ ۱۹ مطالعه در زمینۀ ادبیات, شعر, رمان و فلسفه دارد که اثرات مطالعه در دیدگاه و شناخت قوی او از مسائل پیرامونش را نشان می دهد. یا دختر شمارۀ ۳۹ نیز مطالعۀ خوبی در زمینۀ تاریخ و فلسفه, آنهم با کیفیت خوب در این سن دارد که باعث خوشحالی و امیدواری است. ولی این افراد نادر و انگشت شمار هستند.
کلا جوانان مورد بررسی ما کم تلویزیون می بینند و بیشتر ماهواره تماشا می کنند. این انتخاب نیز نکتۀ منفی دیگری است. زیرا, از آنجایی که افراد از منبع فرهنگی مورد استفاده تاثیر می گیرند, تماشای ماهواره توسط جوانان باعث می شود تا آنان کم کم از فرهنگ برنامه های مختلف ماهواره تاثیر گرفته و فرهنگی متفاوت از فرهنگ رایج جامعه را بپذیرند. بدین ترتیب, فرهنگ آیندۀ جامعه را دچار تغییر به ضرر و نابودی فرهنگ غنی و خوب فعلی جامعه خواهند کرد. زیرا جوانان امروز خواه ناخواه در فردای جامعه اولا, والدین فرزندان آینده خواهند شد. ثانیا, پُست های اداری, اقتصادی, فرهنگی, مدیریتی و بخصوص آموزشی و حتما سیاسی را اشغال خواهند کرد, که مخاطبان خود را متاثر از فرهنگ درونی شدۀ خود خواهند کرد. این امر می تواند پیشاپیش نگرانی هایی را از همین امروز در ذهن تجسم کرده و در آینده مشاهده کرد.
در ارتباط با موسیقی, جوانان امروز خیلی موسیقی گوش می کنند و بخصوص تعداد زیادی از آنان موسیقی غربی را برگزیده اند, و کمتر موسیقی سنتی ایرانی را گوش می کنند. حتی روز به روز علاقه مندی به گیتار در جوانان نسبت به ادوات سنتی مانند تار و سه تار و سنتور و غیره در حال افزایش است. در راستای نکتۀ قبلی (یعنی تماشای ماهواره) این انتخاب, ضربه ای به موسیقی ملی و سنتی جامعه خواهد بود که به مرور زمان تضعیف و یا حتی از بین خواهد رفت. از آنجایی که موسیقی بخش مهمی از فرهنگ هر جامعه ای است و با از بین رفتنش بخش مهمی از فرهنگ از بین خواهد رفت.
فعالیت هنری در بین جوانان مورد مطالعۀ ما چندان زیاد نبوده و قابل توجه نیست. بنابراین, اولا, آنان از روحیۀ هنری برخوردار نبوده, ثانیا, آیندۀ هنری جامعه تضعیف و بی رمق خواهد شد. زیرا, هر جامعه ای به واسطۀ هنرش هم تکامل پیدا کرده و هم به دلیل سرگرمی سالم, سلامت روان را خواهد داشت و همچنین, فرهنگش ارتقاء پیدا خواهد کرد. زیرا هنر مقوله ای خلاق, روح بخش, سازنده و آرام بخش بوده که نه تنها باعث آرامش روح انسان می شود, بلکه, در صورت کارشناسی بودن آن (توجه به مقتضیات سن, آموزنده بودن و خوب مطرح شدن) باعث ارتقاء فکری انسان می شود. جامعه ای که تعداد زیادی از مردم آن حد اقل به یک هنری علاقه مند باشند و چه بهتر شناخت داشته باشند و از آن بهتر, انجام بدهند, غالبا از سلامت روان برخوردار خواهند بود. حتی امروزه بحث موسیقی درمانی نیز در عرصه معالجه و مداوای بیماران به صورت جدی در دنیا از جمله در جامعه فعلی ما مطرح است.
ورزش در بین پسرها تقریبا قابل قبول است, ولی در بین دخترها بسیار کم است. همه می دانیم که عقل سالم در بدن سالم است. وجود و طرح این ضرب المثل در جامعه ما بی بنیاد و بی حساب نیست. روسو فیلسوف عصر روشنگری نیز معتقد است که “باید جسم قوی باشد تا بتواند از روح اطاعت کند.” (روسو, ۱۳۶۸ : ۴۶) بنابراین, افراد سالم از نظر جسمی بهتر و بیشتر می توانند از نیروی عقل و اندیشه خود استفاده کنند. ضمن اینکه افراد سالم دارای شور و نشاط بیشتری نسبت به افراد مریض و ناسالم خواهند بود. در مجموع جامعه ای که بیشتر افراد آن به ورزش به عنوان هم وسیله ای تفریحی و هم سلامت جسمی روی بیاورند, افرادی با نشاط خواهند بود که نشاط آنها برای سلامت جامعه بسیار مهم است. همچنین, افراد ورزشکار اصلا (خیلی خیلی کمتر) به سراغ مواد افیونی روی خواهند آورد. از این رو, وجود افراد ورزشکار (نه فقط ورزشکاران حرفه ای) برای سلامت جامعه بسیار مفید و حائز اهمیت می باشند. ضمن اینکه در دنیای امروز هر چقدر افراد بیشتر به ورزش روی بیاورند, از نظر جسمی سالم تر بوده و هزینه مداوا و دارو در جامعه کمتر می شود, که این امر نیز از هزینه های افراد و سپس کل جامعه می کاهد. در نتیجه, جامعه ای با افراد سالم می تواند در راستای پیشرفت گام های محکم تر و جدی تری بردارد.
در فصل خانواده متوجه شدیم که اکثریت جوانان گفتگوی خوبی با والدین خود دارند, به دنبال وجود گفتگوی خوب و مناسب محیط آرام, وجود توافق و فضای اعتمادی را بین جوانان و والدین بوجود می آورد. یعنی اکثر جوانان به والدین خود اعتماد دارند. اعتماد به والدین از نکاتی است که, هم باعث استحکام نظام خانواده شده, هم سلامت روان و سلامت اخلاق اعضای خانواده بخصوص فرزندان را به دنبال خواهد داشت, و هم هویت فرهنگی آنان شکل خواهد گرفت. ولی تعداد قابل توجهی با والدین خود مشورت نمی کنند. در این حالت جوانان به سمت و فضای فرهنگی دیگری سوق داده شده و یا کشیده می شوند. همچنین, جوانان اعم از دختر و پسر, علیرغم برقراری گفتگو, وجود اعتماد و انجام مشورت با والدین, برخورد یکسانی را با والدین خود ندارند. یعنی, بعضی از جوانان کاملا مطیع دستورات یا خواسته های والدین خود بوده, و روشی مجریانه با آنان دارند, تعداد کمی در خواسته های والدین خود تغییر ایجاد می کنند و به شکل بازیگر عمل می کنند, و تعدادی دیگر ضمن احترام به خواسته های والدین خود کاملا متفاوت از آنان فکر می کنند و رفتار می کنند, بدون اینکه تنشی را بوجود بیاورند. این دسته از افراد از خلاقیت بیشتری در ارتباط با والدین خود برخوردر بوده, لذا رفتاری خالقانه با آنان دارند.
نتایج دیگر پژوهش های ما در ارتباط با نهاد آموزش و پرورش نشان می دهد که اولا, اکثر جوانان برای رفتن به دانشگاه, آیندۀ اقتصادی بهتر, یافتن شغل و کسب اطلاعات را از نهاد آموزش و پرورش طلب می کنند, ولی تعداد قابل توجهی به خاطر خواستۀ اجتماع و نیاز جامعه یعنی به شکل اجبار و نه از روی علاقۀ وافر و واقعی به مدرسه می روند. دوما, اکثریت جوانان تعریف و رابطه ای در سطح متوسط با علم و از علم دارند. این نوع نگرش حاکی است که مدرک گرایی بیشتر از علم خواهی برای جوانان حائز اهمیت است. سوما, اکثریت دخترها و پسرها رابطۀ دوستانه و خوبی با معلمین خود دارند. سپس تعدادی دیگر رابطۀ در حد متوسط با آنان دارند. چهارم, اکثریت دخترها علم, سپس مجموعۀ علم و ثروت را طلب می کنند. اکثریت پسرها علم, سپس جمع معنویت و ثروت را می خواهند. پنجم, دخترها خیلی بیشتر از پسرها رفتن به دانشگاه برایشان ملاک است. نتایج قبولی های دانشگاه ها در سالهای اخیر این نکته را تایید می کنند. در حالیکه, شغل خوب و درآمد مُکفی برای پسرها بیشتر از دخترها مهم بود.
در فصل دوستان متوجه شده که شبکۀ دوستان جایگاه مهمی را در بین جوانان ایرانی دارد. هم دخترها و هم پسرها نسبتا ارتباطات زیاد و در حد متوسطی با دوستان دارند, یعنی دوستان برای هر دو جنس مهم هستند. این درحالی است که اثر دوستان در این مقطع سنی خیلی بیشتر از مقاطع مختلف سنی است. در این سن نوجوان از کودکی فاصله گرفته و مرز بین خانواده, مدرسه و اجتماع را طی و تجربه می کند و نیاز دارد که کم کم استقلال پیدا کند. از این رو است که جوانان در این مقطع سنی نه تنها به یافتن دوست پرداخته بلکه, حاضر به ریسک در هر کاری و حرکتی می شوند. و در این حالت, “دوستی ها و جذبه و کشش گروه همسن تا آن اندازه است که فرهنگ خاصی را بوجود می آورد. نوجوانان از این فرهنگ خاص تبعیت می کنند. این فرهنگ را گاهی فرهنگ جوانان نیز می نامند. (احمدی, ۱۳۷۷ : ۴۸) گروه های مختلف تاریخ جوانان در دهه های ۱۹۶۰ و ۷۰ در انگلیس بیتل ها, در آمریکا گروه هیپی ها و امروزه گروه های رپ و پانک و غیره, همگی حاکی از عضو شدن و شکل گیری گروه های متفاوت از جوانان است. البته در این شکل گیری گروه همیشه فعالیت ها و کارهای مثبت نیستند که در بین نوجوانان و جوانان ساخته و ترویج می شوند, بلکه اگر این شبکه ناسالم و منفی باشد, اپیدمی انحراف با سرعت در بین جوانان ترویج و انتشار پیدا خواهد کرد. انحرافات مختلف اعم از اعتیاد و غیره نیز دقیقا از همین سنین است که نطفۀ آنها بسته می شود و کم کم رشد می کند. بی توجهی و یا دقت کم والدین است که از شکل گیری حرکت و کار انحرافی فرزندان خود بی خبر مانده و دیری نمی گذرد که فرزند جوان غرق در انحراف شده و نجات او در چنین حالتی کاری بسیار سخت و در مواقعی غیر ممکن است.
در ارتباط با سیاست, نتایج حاکی است که, اکثریت جوانان اعم از پسر و دختر نسبت به سیاست کم علاقه و یا بی علاقه هستند. البته دخترها بیشتر از پسرها از سیاست فاصله دارند. در مجموع پسرها کمی بیشتر از دخترها به سیاست علاقه مند هستند. لذا, می توان مدعی شد که حاکمان در سیاسی کردن جوانان جامعه نتوانسته اند موفقیتی در خور توجه کسب کنند. همچنین, در مورد انتخاب سیاستمدارها, اکثریت قاطع دخترها و پسرها سیاستمدارها را یا نمی شناسند, یا قبول ندارند. بنابراین, سیاستمدارها هم نتوانسته اند خود را به جوانان بشناسانند و در ذهن آنان جای بگیرند. همچنین, در بین اقشار مورد قبولشان, هنرمندان سپس ورزشکاران و روشنفکران سه قشری هستند که به ترتیب اهمیت توسط جوانان (اعم از دختر و پسر) انتخاب شدند.
در ارتباط با مذهب, نتایج پژوهش ما حاکی است که اولا, اکثریت جوانان جامعۀ فعلی ما دینی سطحی دارند و سپس تعدادی دغدغۀ دینی ندارند. یعنی نسبت به وجود و یا عدم وجود دین بی تفاوت هستند. ثانیا, تعداد خاصی احکام را رعایت کرده ولی تعداد بیشتری در مراسم دینی شرکت می کنند. کلا ارزش های دینی و اخلاقی در بین جوانان جایگاه مهمی ندارد. و البته خوشبختانه هنوز تعدادی از جوانان متدین و متعهد به دین هستند.
با توجه به نتایج مطرح شدۀ بالا می توان اینگونه استنتاج کرد که, عناصر مهمی چون, کم بودن میزان مشورت با والدین, دوری از سیاست, بی اعتمادی به مسئولین, عدم شناخت سیاستمداران, کم توجهی و ضعف ارزش های دینی در بین جوانان, مهم شدن شبکۀ دوستان, همه باعث شده است که از طرفی, شاهد بحران هویت در تعدادی از جوانان باشیم, تعدادی به بیهودگی اوقات فراغت و گذران وقت و عمر خود مشغول هستند, انفعال از طرفی, و بی هویتی از طرف دیگر, بر تعدادی از آنها مستولی شده است و تعدادی به دام اعتیاد پناه برده اند. آمارها نشانگر این است که تعدادی از جوانان جامعۀ ما افسرده شده اند.
دور شدن تعدادی از جوانان از رسانۀ ملی و جذب رسانه های خارجی مانند برنامه های غیر علمی و مبتذل ماهواره و سایت های نادرست و غیر اخلاقی اینترنت, باعث شده است که از فرهنگ اصیل و کهن ایرانی و اسلامی فاصله گرفته و این دسته به نوعی, هویت غربزده گی پیدا بکنند.
هدف از طرح بخشی از نتایج که ناگوار و شاید هراس انگیز هستند, به هیچ وجه قصد بزرگ نمایی و سیاه نمایی وضعیت جوانان ایرانی نیست. جامعۀ جوان ایرانی با پشت سرگذاشتن انقلابی بزرگ با ابعادی فرهنگی, تحمل ۸ سال جنگ تحمیلی, ایثارگری تعداد کثیری از افراد جامعه قبل از انقلاب برای به ثمر رساندن آن و بعد از انقلاب, چه در جبهه های ۸ سال دفاع مقدس و چه در پشت جبهه ها و حتی در بعد از جنگ, وضعیت اقتصادی خیلی خوب ایران به واسطۀ نعمت های الهی مانند نفت, گاز و معادن دیگر, همۀ این عناصر می باید برای مسئولین و جامعه که پتانسیل خیلی خیلی بالایی را در اختیار دارند, تا بتوانند به کمک هوش سرشار ایرانی و همراهی تمدن کهن و قوی ایرانی و نیز تمدن خوب اسلامی در دنیای امروز یکی از پویاترین, پرتحرک ترین, و پرقدرت ترین جوامعی باشند که مسیر پیشرفت در همۀ عرصه های فرهنگی, اقتصادی, علمی, صنعتی, و بخصوص سیاسی را طی کند. از این رو, نمی توان و نباید چشم ها را بست و واقعیت ها را ندید. چشم بر هم بگذاریم, جوانان سُکان امور جامعه را در دست خواهند گرفت. اگر در آینده ما را از وضعیتی که خواهند داشت و ناراضی از آن باشند, سرزنش کنند, ما پاسخی نداریم بدهیم و نمی توانیم از خود دفاع کنیم. اگر اتفاقی بیافتد ما مسئول هستیم, حتی اگر به دستان آنها این اتفاق گره بخورد, زیرا ما آنها را ساخته و تربیت کرده ایم. لذا نمی باید در مورد وضعیت روانی, هویت فرهنگی, هویت ملی و هویت دینی جوانان فعلی امروز جامعه سکوت را اختیار کنیم.
از این رو, طرح وضعیت موجود فقط و فقط از این جهت حائز اهمیت است تا مسئله را با جدیت پی گرفته و به دنبال شناخت علل, این انفعال و رکود را شناسایی کنیم. و تا چنین گام هایی را با نگاهی کارشناسانه و علمی و بدون احساس و عاطفه و بر عکس با رویکردی عقلانی, علمی و منطقی به این موضوع مهم و اساسی نداشته باشیم, غیر ممکن است که در جادۀ پیشرفت افتاده و از این حالت ضعف و سستی و فقر فرهنگ یا پایین بودن سرمایۀ فرهنگی و افول جامعه نجات پیدا بکنیم.
دو نکته
به عنوان خاتمه, در پایان ذکر دو نکتۀ روشی و نظریه هایی که در پژوهش های ما استفاده شدند, حائز اهمیت بوده و طرح آنها به صورت خلاصه خالی از لطف نیست.
نخست, ویژه گی جامعۀ ما طوری است که افراد به راحتی سخن نمی گویند. لذا, استفاده از ابزارهایی همچون مردم نگاری و مصاحبه های عمیق ضبط شده, اطلاعات بسیار دقیقی را در مورد هر موضوعی به ما نشان می دهد. همانطوری که در روش شناسی مطرح کردیم, این دو ابزار از ابزار های مهم روش کیفی است. لذا, به جرئت می توانیم مدعی شویم که در جامعۀ پیچیدۀ ایرانی که از طرفی, هم مردم علاقه مند هستند تا چهرۀ خوبی از خود در مقابل دیگران بخصوص غریبه ها (از جمله پژوهشگران) نشان بدهند, از طرف دیگر, همیشه هراسی از بیان نظرات و عقاید خود داشته اند, روش کیفی بهترین روش برای شناخت جامعۀ ما می باشد. نیک می دانیم که هَم و غم هر پژوهشگر علوم انسانی بخصوص اصحاب علوم اجتماعی در این است که هر چه بیشتر, اطلاعات دقیق تری نسبت به واقعیت زندگی روزمرۀ جامعه پیدا بکند, تا از این طریق, به شناخت دقیق تری از آنچیزی که واقعا هست, برسد. از این, رو روش کیفی را به آنها پیشنهاد و تجویز می کنیم. البته بر این باوریم که در ارتباط با موضوع هایی همچنان روش کمی ارجحیت دارد.
دوم, از منظر نظریه های مورد استفاده در کتاب حاضر, بر این باوریم, علیرغم اینکه ساختارهایی در قالب نهادها وجود دارند, یا برعکس نهادهایی ساختارمند وجود دارند که هر یک در تلاش هستند تا مخاطبان خود را متاثر از فرهنگ خود کرده و آنان را همرنگ و همراه و همفکر با خود بکنند, ولی افراد جامعه از جمله جوانان به عنوان کُنشگران اجتماعی (تورن, ۲۰۰۰) یا بازیگران اجتماعی (لورو, ۱۹۸۱) در تعامل با محیط ها و منابع مذکور و متاثر از آنها, به تعبیر کلاین برگ (۱۳۷۲) خواه در جهت مثبت خواه در جهت منفی, واقعیت های زندگی روزمرۀ خود (برجه و لوکمان, ۱۹۸۶) را می سازند. یعنی, ضمن پذیرش جامعه شناسی خُرد (برای مثال برجه و لوکمان, ۱۹۸۶) و جامعه شناسی عاملیت بوردیو (۱۹۸۹) که در نوسان بین ساختار و سوژۀ متعالی قرار دارد (ترکیب این دو), واقعیت های جوانان در حال ساخته شدن, شکل گیری و یا شاید نهادینه شدن می باشند. البته در این فرایند, بدون شک ساختارها مهم هستند, یعنی محیط های اطراف جوانان و منابع فرهنگی مختلف فرهنگی مورد استفاده اشان مهم هستند, ولی خود کُنشگران نیز به عنوان عاملان اصلی مهم هستند. در واقع, ساختارها انضباط تولید می کنند. و “انضباط, عاملیت را تولید می کند و عاملیت, انضباط را می آفریند.” (بارکر, ۱۳۸۷ : ۲۴۵) ولی براین باوریم که درجۀ عاملیت جوانان یکسان نیست. یعنی, به درجات مختلف از سوژه بوده گی مجریانه در گذر از سوژه ای که رفتاری بازیگرانه دارند, تا سوژه ای که نه تنها استقلال کامل داشته, بلکه رفتاری خالقانه از خود نشان می دهند. چنین جوانانی سوژه ای متعالی هستند. و در این میان, اهمیت جامعه پذیری (منادی, ۱۳۸۷) را نیز نمی توان از یاد برد. زیرا قدرت جامعه پذیری در دنیای امروز در تقابل و تعامل رسانه های تصویری و کمک کارشناسان و استفادۀ صحیح و بهینه از مکانیسم ها و روش های جامعه پذیری, جایگاه بسیار مهمی در جلب مخاطبان یعنی جوانان دارند.