انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ملی گرایی ورزشی (بخش سوم: فوتبال اسپانیا؛ از مادرید تا کاتالان و باسک)

تیم بارسلونا در فوتبال اسپانیا یک پدیده متفاوت است، این درحالی است که تیم های منطقه باسک و مناطق دیگر هویت های محلی خود را با تاکید دائمی بر فاصله گرفتن از “دیگری” بازتولید می کردند. تیم بیلبائو بدون هیچ اغماضی سیاست باسکی بودن بازیکنانش را دنبال می کرد تا جایی که همه بازیکنانش باید در ایالت باسک به دنیا آمده باشند. برخی بازیکنان این تیم بعدا به جنبش های جدایی طلبی می پیوستند. تیم دیگر باسک (رئال سوسیداد) هم بر باسکی بودن بازیکنان تاکید داشت اما لازم نبود حتما خودِ بازیکن در باسک متولد شده باشد، میان باسک اسپانیا و فرانسه هم تفاوتی قایل نبود.

در طول دوران مدرنیته، میدان ورزش همواره بستری مساعد برای بیان و تقویت انواع ملی گرایی و محلی گرایی بوده است، مفهوم “ملی گرایی ورزشی”[۱] به این مساله می پردازد (هابرمن به نقل از بیرنر ۲۰۰۱: ۱۷-۱۸)، البته واژه های دیگری نیز، مثل “میهن پرستی ورزشی”[۲] نیز در برخی آثار به همین مساله ی پیوند ورزش مدرن و ملیت اشاره می کنند (گومبرگ ۲۰۰۰: ۸۷-۹۸)، در این سلسله نوشتار به معرفی این مفهوم و بررسی کاربرد آن در کشورهای مختلف جهان پرداخته می شود.

 

اسپانیا: اسپانیا کشوری با تعدد اقوام و زبان هاست، چند فرهنگی بودن این کشور در فوتبال آن پیامدهایی آشکار داشته است، از یک سوی محلی گرایی و قوم گرایی در این کشور باشگاه های فوتبال را محمل مناسبی برای بازتولید خود یافته است و از جانب دیگر ملی گرایی حکومت مرکزی تلاش کرده است از بازی فوتبال برای تقویت وحدت ملی کشور استفاده کند.

“می گویند هر اسپانیایی اهل فوتبال، آدم اهل سیاست هم هست. می گویند می توان دوره های سیاسی اسپانیا را با فوتبال، رویکرد باشگاه ها، واکنش دولت و احساسات تماشاگران تبیین کرد. تاریخ معاصر اسپانیا آمیزه ای از دیکتاتوریسم و آزادی خواهی و البته ناآرامی در همه ی سال ها، چه جنگ و چه صلح، بوده. تاریخ پر تب و تاب مردمانی که نمی خواستند یا نمی توانستند آرام بمانند. مردمانی که نمی توانستند ریشه های منطقه ای شان را به رخ نکشند. فوتبال برای اسپانیایی ها از اوایل قرن تا دوران جنگ داخلی، حکومت فرانکو و پس از آن محملی برای ابراز جدایی طلبی، احساسات ناسیونالیستی یا به رخ کشیدن قدرت دولت مرکزی شد. فوتبال اسپانیا هرگز نتوانست دل از سیاست بکند.

اولین پرسشی که در رویارویی با هر باشگاهی در اسپانیا جلب نظر می کند این است که باشگاه و طرف دارانش تا چه حد رویکرد بومی دارند؟ تا چه حد بر به رخ کشیدن هویت منطقه ای شان اصرار می روزند؟ نمی توان به باشگاه های اسپانیا نگریست و دغدغه ی هویت منطقه ای را نادیده گرفت.” (صدر ۱۳۹۰: ۱۵۱)

اتلتیکو بیلبائو و رئال سوسیداد از منطقه باسک، و بارسلونا از منطقه کاتالونیا، از جمله باشگاه هایی هستند که هویت های محلی باسک و کاتالان را نمایندگی می کنند، شعار معروف باشگاه بارسلون “چیزی بیش از یک باشگاه[۳]” به خوبی معرف رویکرد فرهنگی و سیاسی آن است.

از سوی دیگر رئال مادرید که تاج پادشاهی اسپانیا در آرم آن خود نمایی می کند و حتی نامش (رئال، به معنی سلطنتی) نیز تداعی کننده پادشاهی یکپارچه اسپانیاست و اسپانیول، رقیب همشهری بارسلونا که از سوی غیر کاتالان های آن شهر حمایت می شود نمادی از ملی گرایی حاکم بر اسپانیاست (ن.ک: صدر ۱۳۹۰: ۱۵۱-۱۸۰).

فرانکو قصد داشت فوتبال را به عنوان ابزاری برای فاشیسم در اختیار بگیرد، با وجود سرمایه گذاری و توجه بیش از پیش دولت مرکزی به فوتبال، اما کارشناسان و مورخان خبر از افت و ضعف محسوس فوتبال اسپانیا دراین دوره می دهند (همان: ۱۵۸)

در طول دوره دیکتاتوری فرانکو، درگیری ها و تضادها اوج می گیرد و بازتاب آن در زمین فوتبال نیز به نمایش در می آید. اتلتیکو بیلبائو و رئال سوسیداد تنها فرصتی بودند که مردم ایالت باسک می توانستند هویت خود را بدون آزار و اذیت آشکار دولت مرکزی بروز بدهند (فوئر ۲۰۰۴: ۳۵).

تیم بارسلونا در فوتبال اسپانیا یک پدیده متفاوت است، این درحالی است که تیم های منطقه باسک و مناطق دیگر هویت های محلی خود را با تاکید دائمی بر فاصله گرفتن از “دیگری” بازتولید می کردند. تیم بیلبائو بدون هیچ اغماضی سیاست باسکی بودن بازیکنانش را دنبال می کرد تا جایی که همه بازیکنانش باید در ایالت باسک به دنیا آمده باشند. برخی بازیکنان این تیم بعدا به جنبش های جدایی طلبی می پیوستند. تیم دیگر باسک (رئال سوسیداد) هم بر باسکی بودن بازیکنان تاکید داشت اما لازم نبود حتما خودِ بازیکن در باسک متولد شده باشد، میان باسک اسپانیا و فرانسه هم تفاوتی قایل نبود (همان: ۱۵۴).

“بارسلونا از ابتدای حیاتش خود را در تار و پود ناسیونالیسم کورکورانه غوطه ور نساخت و از حضور بازیکنان خارجی استقبال کرد. یکی از ریشه ای ترین درگیری های بارسلونا و اسپانیول، برتافته از این رویکرد بود. سیاست اسپانیول مبتنی بر پرهیز از بازیکنان خارجی بود و به همین دلیل طرفداران بارسلونا همیشه اسپانیول را باشگاهی با تمایلات «ضد خارجی» خواندند. اولین واکنش باشگاه بارسلونا نسبت به اهمیت آزادی در استفاده از بازیکنان خارجی در ۱۹۰۲ بروز کرد که طی آن بارسلونا از حضور در رقابت هایی که بازیکنان غیر اسپانیایی اجازه ی بازی نداشتند خودداری کرد. این نکته که نوزده بازیکن از بیست و دو بازیکن بارسلونا در ۱۹۰۱ خارجی بودند بازگو کننده ی سیاست درهای باز بارسلونا به شمار می رفت” (صدر ۱۳۹۰: ۱۶۷)

با این وجود از همین تیم بارسلونا همیشه با لقب “ارتش کاتالان” یاد شده است. در طول دوره دیکتاتوری فرانکو ورزشگاه بارسلونا تنها جایی بود که زبان و فرهنگ کاتالان فارغ از ممنوعیت ها و پیگردها زنده و پویا بود، این باشگاه در این سال ها “سوپاپ اطمینان” و “محفل غرور و عزت نفس کاتالان ها” بود (همان: ۱۶۷)، در ایالت باسک نیز دو باشگاه بیلبائو و سوسیداد از چنین جایگاهی برای فرهنگ باسک برخوردار بودند (فوئر ۲۰۰۴: ۳۵) .

سایمون کوپر در سفر دور دنیای خود، با قصد شناختن جغرافیای جهانی فوتبال در جمع بندی مشاهدات خود از بارسلون می نویسد]به نظر می رسد، عادل فردوسی پور، مترجم کتاب در ازای واژه استیت[۴] از معادل فارسی ایالت استفاده کرده است که برای پرهیز از خطا در جلوی آن کلمه دولت داخل کروشه آمده است[:

“وقتی به مرحله عمل می رسد نه اسکاتلندی ها می خواهند از بریتانیا جدا شوند و نه کاتالان ها از اسپانیا. آن ها هم به هر حال جزئی از اسپانیا هستند. توره بادلا می گوید: «اغلب مردم اعتقاد دارند ما ایالت ]دولت[ نمی خواهیم، ولی از طرف دیگر ما بیش از یک منطقه هستیم. این فراتر از مساله سمبل هاست.» کاتالان ها نمی خواهند صاحب ایالت ]دولت[ شوند، آن چه آن ها می خواهند مبهم تر از این است؛ آن ها خواهان سمبل هایی هستند که ثابت کنند مردمانی جدا هستند. در حین بازی های المپیک ]منظور المپیک بارسلون است[ بسیاری از مهمانان خارجی پرچم های کاتالونیا را با درخواست استقلال طلبی که در بارسلون آویخته بود دیدند، امادر واقع همان پرچم ها مردم را ارضا می کرد: تمام آنچه کاتالان ها می خواهند سمبل های یک ملت است” (کوپر ۱۳۸۹: ۱۷۰).

پر رنگ بودن رقابت های محلی در فوتبال اسپانیا موجب ضعف تیم ملی این کشور به شمار می رود، به هر حال با دورتر شدن از خاطرات فاشیسم فرانکو، فوتبال ملی اسپانیا هم در سال های اخیر به قدرتی بلامنازع در اروپا و جهان تبدیل شده است، دو بار قهرمانی پیاپی در بازی های جام ملت های اروپا (۲۰۰۸ و سال جاری ۲۰۱۲) و قهرمانی جهان در ۲۰۱۰ سه کامیابی کم نظیر و پیاپی هستند که برای کمتر کشوری به دست آمده اند.

یکی از استراتژی های جالبی که در اسپانیا برای جلب هواداری مردم از تیم ملی این کشور اتخاذ شد و مورد استقبال قرار گرفت انجام بازی های تیم ملی در خارج از پایتخت (مادرید) بود (صدر ۱۳۹۰: ۱۶۳) چنین رویکردی باعث آشنایی، احساس تعلق و صمیمیت مردم مناطق مختلف کشور با تیم ملی خود می شود.

 

منابع

باقری، مجتبی (۱۳۸۹). کارکردهای احتماعی- فرهنگی ورزش فوتبال. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تهران، دانشکده علوم اجتماعی
صدر، حمیدرضا (۱۳۹۰). روزی روزگاری فوتبال؛ جامعه شناسی فوتبال. تهران: چشمه، چاپ دوم
کوپر، سایمون (۱۳۸۹). فوتبال علیه دشمن. تر: فردوسی پور. تهران: چشمه
Bairner, Alan (2001). Sport, Nationalism, and Globalization. State University of New York Press, Albany
Foer, Franklin (2004). Soccer vs. McWorld. IN: Foreign Policy, No. 140 (Jan. – Feb)
Gomberg, Paul (2000). Patriotism in Sports and in War. IN: Tannsjo, Torbjorn and Tamburini. Values in Sport. London and New York: Taylor and Francis Group

[۱] – sportive nationalism OR sporting nationalism

[۲] – sports patriotism

[۳] – Más pue un club

[۴] – state

 

 

 

پیوست اندازه
Microsoft Office document icon ۱۵۴۰۴.doc 46 KB