انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

پــرده خــوانــی: جلوه ای از نمایش باورهای مذهبی عامّه

پرده خوانی هنری ترکیبی

یکی از جلوه های هنر نمایشی در آئین های نمایش مذهبی ایران پرده خوانی یا پرده گردانی است. پرده خوانی در دسته بندی هنرهای کلامی در دستۀ هنرهای مربوط به معرکه گیری قرار می گیرد و یک هنر ترکیبی است از چند فن و هنر دیگر مانند فن بیان، هنر قصه گویی و نقالی، هنرشمایل نگاری و هنر موسیقایی. از این رو پرده خوانی با هنرها و مقولاتی چون سخنوری، نقالی، روضه خوانی، مداحی، تعزیه خوانی و موسیقی آوازی پیوند و خویشاوندی دارد. پرده خوانی شکل تحول یافتۀ نقالی و همان طور که بهرام بیضایی در کتاب نمایش در ایران گفته به درستی یکی از نمایش ترین شکل های نقالی است که در میان اشکال عامیانۀ نمایش های مذهبی بلافاصله پیش از تعزیه خوانی قرار می گیرد.

رکن بنیانی و ساختاری پرده خوانی

شمایل نگاری یا صورت نگاری مذهبی روی پرده یکی از ارکان بنیانی و ساختاری پیکرۀ هنر پرده خوانی است. شمایل مذهبی را می توان گسترۀ تجسم آرمان ها و اعتقادات و باورهای گیتیانه و عُلوی از چهرۀ مقدسان دین و مذهب و رویدادهای مذهبی و شمایل نگاری را هنری که به این اندیشه و باور روی چوب، سنگ، پرده و مانند آنها تجسم می بخشد، تعریف کرد.

پرده خوان بر پایۀ داستان نقش های مجالسِ این پرده های نقاشی نقش خوانی یا صورت خوانی می کند و نقل هایش را بیان می دارد. به همین سبب هم پرده خوان را در قدیم « صورت خوان» و عمل اورا « صورت خوانی» می نامیدند. در فرهنگ آنندراج کاربرد این اصطلاح در مورد این معرکه گیران به کار رفته است. صاحب فرهنگ می نویسد « آنکه در بازارها نشسته صورت های ملائکه و بنی آدم و معامۀ ایشان در روز قیامت با هم از عذاب و ثواب چون صورت های پهلوانان و دیوان و جز آن بازگوید» صورت خوان نامند. و در شیوع صورت خوانی، مؤلف آنندراج به نقل از تذکرۀ قمی اوحدی به علی صورت خوان که ظاهراً شاعری اصفهانی بوده و صورتی تخلص می کرده است، اشاره می کند و می نویسد: او « مردی زبان آور» بود که در میدان اصفهان معرکه گیری و صورت خوانی می کرد و « فنون این امور را به غایت خوب دانستی». بیضایی نظری دیگر دارد و با نقل مطلب آنندراج در نمایش در ایران، صورت خوانی را « رشته ای از پرده داری» دانسته و آن را امروزه ناشناخته می داند. برخی از پرده خوانان قدیمی نیز خود شاعر، تعزیه خوان و نقال بودند و شماری نیز با قلم شمایل نگاری آشنایی داشتند.

 

پیشینۀ شمایل نگاری. پیشینۀ شمایل نگاری در زمینۀ شخصیت های تاریخ و فرهنگ دینی شیعه باز می گردد به قرن چهارم و پنجم هجری قمری و به دورۀ بوئیان(۳۲۰-۴۴۸ ق). پس از رسمی شدن مذهب تشیّع در زمان شاه اسماعیل صفوی(۹۰۷-۹۳۰ق) این شیوه از نقاشی مذهبی در ایران شیوع یافت و به تدریج گرایش هنرمندان به نگارگری های مذهبی به صورت دیوار نگاری و کتاب نگاری و نقاشی روی پرده به اوج و شکوفایی خود رسید. در این دوره، بنابر اسناد تاریخی به هنگام عزاداری های عاشورا، افرادی پرده هایی را که نقاشان هنر عامّه از شمایل انبیاء و اولیاء و شهیدان کربلا، به ویژه سالار شهیدان امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) کشیده بودند برای زیارت مؤمنان در محل تجمع عزاداران به نمایش می گذاشتند، یا با دسته های عزا می گرداندند. بنابر گزارش میشل مامبره، سیاح غربی از مراسم عزاداری شیعیان تبریز در عاشورای سال ۹۴۹ق/۱۵۳۹م، در این روز پرده هایی نقاشی از صحنه های زندگی شهدا را به مراسم عزاداری می آوردند و برای زیارت مردم به نمایش می گذاشتند .

تا حدود یک صد سال پیش در قم نیز مرسوم بود که در روضه خوانی های عاشورا، به ویژه در روضه خوانی های تکایای شهر، برای برخی روضه خوانان پرده هایی که روی آنها وقایع کربلا را نقاشی کرده بودند بردیوار و در کنار منبر می آویختند. روضه خوان ها به هنگام بیان شرح وقایع کربلا و مصایب اهل بیت و تأثیرگذاری بر سوگواران حاضر، شمایل های مربوط به آن وقایع را در پرده نشان می دادند.

پردۀ درویشی

اساس کار نقل پرده خوانان یا پرده گردانان که در فرهنگ سنتی ایران بیشتر به « درویش» و « مرشد» شهرت داشتند، یک پردۀ پارچه ای از جنس کرباس به طول ۳ تا ۴ متر و عرض ۵/۱ تا ۲ متر است که تمامی رویۀ آن با ظرافت نقش پردازی شده . این پرده که به سبب پیوندش با درویش پرده خوان، «پردۀ درویشی» و به جهت آنکه درویش از روی نقاشی های آن داستان هایش را نقل می کند، «پردۀ نقل» نامیده می شده است، یک نوع نقاشی مذهبی خاص با مجالس و روایت های متعدد و مستقل و مخصوص نمایش و نقالی درویش پرده خوان بود .

صورت های پرده. روی پرده بر اساس تصورات شیعی، رویدادهایی از تاریخ تشیّع و غزوات و جنگ ها، مجالسی از وقایع کربلا و فرهنگ عاشورا، عرصه هایی از بهشت و دوزخ و روز محشر، صحنه هایی از کیفر و پاداش نیکان و گناهکاران، و نقش ها و تصاویری از خروج مختار، بارگاه یزید، قصصی چون داستان جوانمرد قصّاب، افسانه ها و باورهای مذهبی مردم دربارۀ معجزات و کرامات ائمه و موضوعات گوناگون نقش پردازی شده اند. برخی از این پرده های درویشی را نقاشان به نیت هفتاد و دو شهید کربلا با ۷۲ مجلس نمایشی از صحنه های بزرگ و کوچک رویدادهای اساطیری، تاریخی شیعه و وقایع کربلا می آراستند.

صورت نگاران پرده. نقاشان پرده های درویشی همان صورتگران هنر نگارگری در فرهنگ عامۀ ایران بودند که قرن ها روی دیوار اماکن عمومی و ایوان و رواق و حرم اماکن مذهبی یا روی سنگ و کاشی نقش پردازی می کرده اند. این نوع هنر نگارگری را در اواخر دورۀ قاجار حسین قوللر آقاسی و محمد مدبّر با قلم توانای خود در قهوه خانه شکل و سامان بخشیدند و سبک و شیوه ای خاص در نقاشی پدید آوردند که به نقاشی قهوه خانه معروف شد. در میان این هنرمندان قهوه خانه ای، چند تن بیش از دیگران به موضوع های مذهبی گرایش یافتند و به نگارگری در زمینه های مذهبی روی آوردند و به خلق آثار برجسته ای در نقاشی پرده های درویشی که بازتابندۀ تجلیات ذوق عوام و نگرش آنان به این جهان و جهان دیگر بود، توفیق یافتند. پیشرو این گونه آثار مذهبی محمد مدبّر و حسین همدانی بودند که بسیاری از پرده های درویشی موزه ای کنونی نتیجۀ کار این دو استاد نقاش است. پردۀ « روز محشر» مدبّر که به « نقاش کربلا» شهرت داشت، و « پردۀ درویشی» همدانی از آثار مشهور و ماندنی نقاشی های او به شمار می آید. پس از این دو هنرمند قهوه خانه ای، شاگردان آنان، به ویژه محمد آقا فراهانی شاگرد همدانی به کشیدن نقاشی پرده های درویشی به سبک وشیوۀ استادان خود ادامه دادند.

شیوۀ صورت پردازی. نقاشان در چهره پردازی شخصیت های مجالس مربوط به کربلا، بنا بر نقش و خصایل تقیّ و شقیّ بودن یا نیک و پلید آنان اندام و چهره هایی متفاوت از یکدیگر و زیبا و زشت ارائه داده اند. اولیاء و اتقیاء مانند حضرت اباالفضل(ع) و حضرت امام حسین(ع) را با اندامی زیبا و قامتی بلند و رشید و معمولاً با هاله ای نور، و اشقیاء مانند ابن سعد، شمر و حرمله را با اندامی کوچک تر و چهره ای زشت و مهیب و خشن می کشیدند. برای نشان دادن هیبت و قدرت بی مثال مارِد ابن صُدَیف، از مردان جنگی و ورزیده و شجاع عرب در لشکر عمربن سعد، قامت او را بلند و همسان حضرت اباالفضل ترسیم می کردند. فضای چشمگیری از مرکز پرده را معمولاً به مارد ابن صدیف و شمایل برجسته و بزرگ حضرت عباس، در حالی که حضرت با یک ضربۀ شمشیر اورا به دو نیم کرده، اختصاص می دادند. چهرۀ زنان اهل بیت و حرم مقدسان را هم در زیر نقاب و پوشیده و پنهان از نظرها، یا با پوششی معمولاً سیاه و گاهی با هالۀ نور به تصویر در می آوردند.

منابع الهام مضامین. همان طور که گفته شد، از دورۀ صفوی به این سو سنت پرده نگاری در ایران رواج فراوان یافت و نقاشان دیوارنگاره ها و پرده های مذهبی کوشیدند تا آگاهی ها و تخیلات خود را دربارۀ تاریخ قدسیِ وقایع مذهبی و مصایب اهل بیت مطهر پیامبر و رویدادهای تاریخی و افسانه ای به تصویر درآورند. این هنرمندان مضامین آنچه که به تصویر درمی آوردند بیشتر از زبان مداحان، نقالان و روضه خوانان شنیده بودند. پس از شکل گیری تعزیه خوانی در ایران نیز برخی از مضامین نقاشی های خود را از نمایش وقایع در تعزیه ها می گرفتند. مثلاً داستان صدیف و فرزند او مارد ابن صدیف، و رجزخوانی های مارد در برابر حضرت عباس و گفتگوی او با حضرت و چگونگی کشته شدنش به دست او از تعزیه ای به همین نام، یعنی تعزیۀ « مارد ابن صدیف» گرفته شده است.

در میان این تصویرگران کسانی هم بودند که سواد داشتند و روایت های مربوط به واقعۀ کربلا و مصایب اهل بیت پیامبر را با خواندن مقتل نامه ها، به ویژه روضه الشهدای ملاحسین واعظ کاشفی سبزواری(حدود ۹۱۰ ق)، حملۀ حیدری میرزا رفیع بازل(د.۱۱۲۴ ق) و حمزه نامه، مستقیماً از آنها الهام می گرفتند. بسیاری از روایات و شاخ و برگ های روایات نیز ازساخته و پرداخته های خود پرده داران بود. به طور کلی در مضامین داستان های مجالس پرده دو زمینۀ واقع گرایی و خیال پردازی با هم در می آمیزند و جلوه هایی ساده و بی پیرایه از اعتقادات و باورهای دینی را به تصویر می کشند.

خاستگاه شیوۀ نقاشی پرده. کسانی گمان کرده اند که شیوۀ این گونه نقاشی و صورت نگاری از قصه های دینی و جانبازی شهیدان کربلا، یا خون خواهی مختار بر روی پرده های درویشی جنبۀ تقلیدی داشته و احتمالاً برگرفته از شیوۀ نقاشی های مذهبی هنرمندان ایتالیائیِ رافائل(۱۴۸۳-۱۵۲۰م) و میکل آنژ ( ۱۴۷۵-۱۵۶۴م) بوده است. باور به خاستگاه غربی بودن این نوع نقاشی نمی تواند درست باشد، چون صورتگرانی که در آن زمان از میان تودۀ مردم مذهبی بی سواد یا کم سواد گوشه و کنار ایران برخاسته بودند با آثار هنرمندان اروپایی آشنایی نداشتند که شیوه و قلم نقاشی آنان را تقلید کنند. دیگر این که این نوع نقاشی میان صورتگران ایرانی از زمان پیش از قرن شانردهم میلادی در ایران متداول بوده است.

پرده خوانی

رسم و شیوۀ اجرا. پرده خوانان برای ترتیب معرکه، پرده های درویشی را معمولاً در محل تجمع و گذرهای پر رفت و آمد مردم مانند چهارسوها و میدان ها یا در شب های جمعه در گورستان ها بر دیوار می آویختند و با گردآمدن مردم پای پرده، پوشش روی آنها را بر می داشتند و به نقل داستان و پرده خوانی می پرداختند. پرده خوانان پیش از نقل مجالس پرده، به روش معمول خود چند دهان « پیش واقعه خوانی» و «مناقب خوانی» می کردند. آنگاه با مِطرَق یا مِطرَقه (عصا یا چوب دست)ی خود به هریک از شخصیت های اولیاء و اشقیاء یا مجالس پرده اشاره می کردند و بنا بر نقش شخصیت ها در روایات مذهبی یا افسانه ای، و موضوعات مجالس پرده به نقل داستان و شرح صورت های پرده می پرداختند. صلوات گرفتن از جمعیت پای معرکه و صلوات فرستادن در میانۀ سخن از شیوه های دیگر کار آنان بود. پس از پایان معرکه نیز از استادان و پیران فن و حرفۀ خود همان طور که ملا حسین واعظ کاشفی در مورد اهل سخن در مبحث ارباب معرکه گفته است، به نیکی یاد می کردند و برای خلایق و مؤمنان دست به دعا بر می داشتند.

پرده خوانان پایگاه و منزلت ویژۀ هر نقش را با بار ارزشی مثبت و منفی شخصیت آن نقش در تاریخ تشیّع و ذهنیت متدینان، توصیف می کردند. آنها همچون نقالان و تعزیه خوانان خصایل قدسیانه و معصومانه و نقش نیک و خلیق قهرمانان مذهبی یا خصلت های اهریمنی و زشت و پلید ستمگران را براساس نمونه هایی که عامۀ مردم و شیفتگان اهل بیت می پسندیدند و می پذیرفتند، نقل می کردند.

زبان و بیان. پرده گردانان داستان رویدادها و شرح سیما و حالات و خصایل اتقیاء و اشقیاء را که جوهره ای دینی- مذهبی و آمیخته با بن مایۀ اسطوره ای داشت با بهره گیری از فن و هنر نقالی و قصه گویی بیان می کردند. این صورت خوانان منظور خود را با ورزیدگی در کاربرد کلماتی خاص از زبان زنده و شورانگیز مردم کوچه و بازار، یا به گفتۀ عنصرالمعالی در قابوسنامه به زبان « بازاریان»، به صورتی هنرمندانه به حاضران القاء می کردند. در اصول و قواعد تصویرخوانی و معارف مربوط به مذهب عامه و فرهنگ عامه چنان مهارت و استادی داشتند که می توانستند در ذهن شنوندگان مؤمن و معتقد وهم و ایهام ایجاد کنند و آنان را از خود بی خود و به جهت مطلوب برانگیزانند.

مولانا حسین واعظ کاشفی در فتوّت نامۀ سلطانی عالِم بودن به فنون و هنر حرفه، و دانش و آگاهی داشتن را از واجبات ارباب معرکه می داند و می گوید رکن اساسی معرکه « فیض گرفتن و فیض رساندن» به مردم و توفیق کار معرکه گیران در پایان معرکه « قبول دل ها» است. پرده خوانان به واقع به مردم هم فیض می رساندند و هم در قبول دل های آنان توفیق می یافتند.

 

زوال پایگاه اجتماعی و هنری پرده خوانی

پرده خوانی در تاریخ حیات فعّال خود همگام با تحولات اجتماعی و فرهنگی جامعۀ ایران پیش نرفته و سنّت های رایج در آن بنابر اقتضائات روز جامعه تحول نیافته است. امروزه پرده خوانی پایگاه اجتماعی و جاذبۀ مذهبی گذشتۀ خود را از دست داده است. در گذشته، پرده خوانی در جامعۀ سنّتی و رمز گرای ایران کارکرد اجتماعی- مذهبی و آموزشی- هدایتی بسیار نیرومندی داشت و مانند تعزیه خوانی تأثیر شگرفی در پایا نگهدشتن باورهای دینی در میان اقشار مختلف مردم ایفا می کرد. در جامعۀ متجدد سنّت گریز امروز ایران، پرده خوانی دیگر نمی تواند نقش گذشته را ایفا کند. این هنر آئینی با این قالب سنتی همچون شماری دیگر از رفتارها و کنش های آئینی- نمایشی مانند سخنوری و نقالی از عرصۀ حیات اجتماعی مردم بیرون رفته و خواهی نخواهی محکوم به زوال است.

در این روزگار هنر پرده خوانی، به صورت یک میراث فرهنگی- هنری غیر فعّالِ ناکارآمد درآمده است و پرده های درویشی نیز ارزش کالای فرهنگی- هنری برای عرضه در موزه یافته اند. آن دسته از عوامل اجتماعی و فرهنگی و باورهای دینی که روزگاری پردۀ درویشی و پرده خوانی را پدید آورده و آن را در پناه خود در جامعه حفظ کرده بودند، اکنون تغییر یافته اند و جامعۀ متحول کنونی ایران دیگر نیاز نمی بیند که این رفتار آئینی- نمایشی را برای بهره مندی در زندگی معنوی خود حفظ و از آن حمایت و نگهداری کند.

فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر سخن نوآر که نو را حلاوتیست دگر

* این متن کامل سخنرانی ای است که در روز دوشنبه ۲۹/۸/۱۳۹۱ در جلسۀ « پرده خوانی و نشست پژوهشی در آئین های سوگواری اباعبدالهه الحسین» در دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی و معاونت پژوهشی دانشگاه شهید بهشتی ایراد شد.

دکتر علی بلوکباشی، مدیر بخش مردم شناسی دائره المعارف بزرگ اسلامی و مشاور ارشد علمی «انسان شناسی و فرهنگ» است.