نشست یک صد و چهل و نهم یکشنبههای انسانشناسی و فرهنگ
با همکاری اداره کل مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران
نوشتههای مرتبط
یکشنبه ۲۷ آبان ۹۷ ساعت ۱۶ الی ۱۹
پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
موضوع: نقد اقتصاد سیاسی شهر تهران
عنوان : «سیاست مالسازی و اقتصاد سیاسی شهر»
سخنران: دکتر عباس کاظمی
(جامعهشناس و عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی)
نشست یک صد و چهل و نهم یکشنبه های انسانشناسی و فرهنگ
با همکاری اداره کل مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران
یکشنبه ۲۷ آبان ۹۷ ساعت ۱۶ الی ۱۹
پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
موضوع: نقد اقتصاد سیاسی شهر تهران
عنوان : « سیاست مالسازی و اقتصاد سیاسی شهر »
سخنرانی دکتر عباس کاظمی
(جامعه شناس و عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی)
با سلام خدمت حضار محترم. ابتدا باید بگویم من با دیدن این فیلم مستند بسیار متاثر شدم تا حدی که سخن گفتن برایم مشکل است. این نکته غریبی است که ما جمعی از روشنفکران هستیم که دائم فیلمهای غم انگیزی پخش میکنیم و سخنرانیهای غمانگیزی نیز میکنیم. با هم غصه میخوریم اما کار چندانی هم جلو نمیرود. وقتی این فیلم را میدیدم به این مسائل فکر میکردم. و به گمانم صحبتهای امروز من هم تا حدی غم و غصهها را بیشتر کند. اگر میدانستم این فیلم پخش میشود شاید سخنرانی شادتری تهیه می کردم. ولی متاسفانه خیلی سخنران من نیز شاید همان اندازه غم انگیزباشد.
ما از سال ۱۳۹۵ یا ۱۳۹۶ درگیر پروژهای شدیم در مرکز مطالعات برنامه ریزی شهر تهران که بر پیامدهای فرهنگی اجتماعی مگامالها تحقیق کنیم و به کار ادامه می دهیم. البته پروژه زمانبری بود ابعاد مختلف از آن درواقع مطالعه و بررسی شد . و امروز تازه کار آن را جمعبندی کردیم و تحویل مرکز مطالعات داده شد. اما من نمیخواهم گزارشی از آن پروژه در اینجا ارائه بدهم، در جای خودش، ارائه خواهد شد. برخی از تعملاتی که از خلال آن پروژه آن ما داشتیم و در یک کار دیگری که در دست انجام است و برای خودمان به صورت شخصی انجام میدهیم، ادامه دارد که در آینده کتاب میشود.
از این رو در این زمینه به تاملاتی رسیدیم که برخی از آنها را امروز با شما در میان می گذارم. البته یک بخش از آن دادهها، دادههایی هستند که از همین پروژه مگامالها درآمدهاند. یعنی آن رفرنسهای من به آنجا پیدا میکند که من خدمت شما در جایی که لازم باشد ارجاع خواهم داد. و این باز کاری است که در شرف انجام است و ما این کا ر را قرار است ادامه بدهیم و امیدوارم کامنتهایی اگر در این جلسه از شما بگیریم به ما کمک کند که این ایده را درستتر جلو ببریم. من بحثم را در ۴ نکته ارائه میکنم. سعی میکنم نیم ساعت – چهل دقیقه هر چه قدر که وقت دارم اینها را خدمت شما بگویم. این ۴ نکته، هر چه قدر که جلوتر بروم طولانیتر میشود. نکته اول ، خیلی خلاصهتر است. نکته چهارم کمی طولانیتر است. نکته اول اینکه عمدتاً تحلیلگران در شهر در ایران، یک سری فضاها را از هم جدا میکنند. شاید این انتقاد به کار خودم هم در دورههای پیش برگردد. آن هم فضای تولید را مفهوم فضای تولید را از مفهوم تولید فضا و فضای مصرف را از مفهوم مصرف فضا جدا میکند. من میخواهم این چهار مورد را آنچه که در ذهن خودم شکل دادم و در بحث امروز در ارتباط با هم بفهمم. مفاهیم جدا از هم این مفاهیم نیستند. فضای تولید، منظورم فضایی است که مولدان ، تولیدکنندگان شهر در آن حضور دارند. فضایی که در شهر تولید میشود تولید فضا منظورم محصولی است که از این فضای تولید میآید بیرون. یعنی فضایی تولید میشود و بیرون میآید. که این فضایی که تولید میشود، خود فضای مصرف را موجب میشود یعنی گویا فرض میشود شکل خاصی از مصرف را باید به ارمغان بیاورد و مورد استفاده قرار بدهد.
بیشتر تحلیلگران که به نقد اقتصاد سیاسی میپردازند تا اینجا محدود میمانند و کمتر به مصرف فضا توجه میکنند یعنی فضایی که جدا از آن فضای تولید شده مصرف میشود و از نو تولید میشود . یعنی تولید ثانویه اتفاق میافتد. ولی کمتر به این امر توجه میشود. گروهی که تا حدی به پارادایم مصرف توجه میکنند به سمت آخر بیشتر ارجاع پیدا میکنند. گروهی که بیشتر به اقتصاد سیاسی میپردازند به سمت اول. نکته دوم این است که مطالعاتی در زمینه تولید تهران یا فهم تهران انجام میشود نیروهای اثرگذار در شهر را آن خوانش مسلط، نیروهای اثر گذار در شهر را نیروهایی میدانند که مرئی هستند ویزیبل هستند ما آنها را میتوانیم ببینیم. مثلا نقش بازار در شکلبندی شهر تهران و سیاست بحثهای زیادی صورت گرفت. نقش روحانیون، یکی دو دهه قبل از انقلاب و بعد از انقلاب مطالعات زیادی انجام گرفته از جمله نقش گروههای سیاسی و طبقات متوسط شهری. اما مطالعاتی که به جریان نامرئی تولید شهر بپردازد و دگرگونی فضای شهر، بسیار قلیل هستند و در حاشیه قرار دارند یکی از آن مطالعات که به نیروهای دگرگونساز و شهر و تغییردهنده شهر میپردازد، از زاویه نیروهای غیررسمی نامرئی که بیشتر فرودست هستند مطالعاتی هستند که حاصل بیان در سیاست خیابانی داشت و بیشتر به نیروهایی میپردازد که از یک زاویه غیررسمی شهر را صورتبندی میکنند و تغییر میدهند. اما باز یک جریان لاغر دیگری وجود دارد آن هم از نیروهای نامحسوس دگرگونساز شهر را بحث میکند منتهی این جریان معتقد است که این نیرو گروه مسلط یا نیروی اثرگذار در ساخت شهر است. در لحظات موقتی دورهها و برهههایی در واقع میآید و شهر را تصرف میکند صورتبندی از آن به شهر میرود. آن هم درواقع خوانشی است که مثلا کمال عطاری دارد در مطالعهاش در دهه ۶۰ و ۷۰ به بعد از مفهومی به اسم بورژوازی مستغلات در واقع بورژوازی مستغلات از نظر دیدگاه کمال عطاری یک نیروی تاثیرگذار و سازنده شهر هست به نحوی که این نیرو لزوماً نیروی حاکم هم نیست در عین حال نیروی مسلط هست. یعنی در عین اینکه نیروی مسلط در شهر است، ضرورتا نیروی حاکم نیست. یعنی این را نمیتوانیم در نهاد شهرداری لزوما پیدا کنیم یا ضرروتا در نهاد حاکمیت پیدا کنیم، و این در حالی است که هیچ نیرویی به طور جدی به آن نپرداخته و هیچ جریانی که مسیری که شهر را جلو میبرد به خوبی رصد نشده است.
اما مایلم نکته دیگری را هم اضافه کنم و آن این است که غیر از نیروهایی که در اینجا در موردشان صحبت کردیم، از دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ به بعد، نیروهای دیگر هم در ساخت و ساز فضای شهری یا تولید فضای شهری، وارد شدند که باز بیشتر از آن نیروهای محسوس که گفتیم مغفول نهاده شدند یا به آنها توجهی صورت نگرفت و آنها نیز نیروهایی تغییردهنده شهر هستند. مجموعهای است که شاید بشود گفت که آن چیزی که کمال عطاری به عنوان سوداگری شهر یا بورژوازی مستغلات از آنها نام می برد شاید بتوان آن مفهوم را توسعه داد و در بهتر شدن این نیروها را از این قالب ازش یاد کرد یا اساسا معتقد شد یک نیرویی جدا از این آنچه که او بورژوازی مستغلات گفته دارد شکل بگیرد که شهر را به نحو وحشتناکتری میبلعد و جلو میبرد. ما هم مجموعهای از نیروهای بسیار بسیار محسوس و مرئی در عین اینکه خیلی مرئی هستند نامرئی یا نامحسوس هستند. مرئی هستند در عین حال نامرئی که در نهادهای حاکمیتی وجود دارند در نهادهای دولتی وجود دارند یا در نهادهای دیگر وجود دارند و اینها هستند که از دهه ۸۰ به بعد شکلبندی شهر را دارند رقم میزنند و جلو میبرند. شهر به چه سمتی گسترش پیدا کند در چه شکل و قالبی توسعه پیدا کند و چگونه؟ ما در تحقیقاتمان به این نتیجه رسیدیم که شهرداری، البته در تحلیلات قبلی که شهرداری به عنوان یک عاملی است که شهر را دارد جهت میدهد از طریق تراکمفروشی و رانت و اینها، رسیدیم به اینکه شهرداری تنها یکی از مولفههایی است که دارد شهر را شکل میدهد و بسیاری از نیروها خارج از اراده شهرداری در شهر دارند عمل میکنند و در ساخت و ساز معنای وسیع کلمه نه معنای ساختمان صرفاً، ساخت و ساز فضاهای شهری و تولید فضای شهری دارند نقشآفرینی میکنند و فکر میکنم در فهم درواقع تهران باید یک مقداری آنچه که بیش از این راجع بهش بحث شده تغییر و تجدیدنظری صورت بگیرد و این نیروهای عجیب و غریب قدرتمند و ثروتمندی که خارج از نهادهای دایرکننده شهر که دارند شهر را میسازند مورد مطالعه قرار بگیرند. و این نکته سوم دو نکته بود که تمام شد.
اما به نکته سومی هم باید بپردازم که ظرف چند دهه که از آن گذر کردیم، تحولات ساختاری اساسی در شکلبندی شهری ایجاد شد که پیش از آن به نظر من نداشتیم یا شیوه جدیدی از آن شکلبندی عرضه شده من فقط به دو تا از اینها اشاره میکنم. گرچه اینها را به عنوان درواقع مرحله گذار نام میبرم یعنی یک مرحله پیشین یک مرحله بعدی، اما شدیدا اعتقاد دارم که این آنچه که امروز ما میبینیم ادامه جریانهای پیشین هست ولی در شکلبندی بسیار جدید. یکی اینکه فرض میکنم که اقتصاد سیاسی که تا حالا تا دهه ۷۰ مبتنی بود بر بورژوازی مستغلات ساخت و سازهای شهری تراکم فروشی همه اینها ، از دهه ۸۰ به بعد تغییر جهت داد به سمت ساخت و سازها حول مراکز تجاری و فضاهای تجاری. البته این موضوع سخنرانی من نیست و من چندان وارد این موضوع نمیشوم. اما فرض این است که یک بار دیگر میگویم فرض این است که اگر تا دهه ۷۰، که این پدیده از دهه ۴۰- ۵۰ شروع میشود و بعد با آمدن کرباسچی اوج میگیرد، شهر از طریق تراکم فروشی اداره میشود. دادن مجوزهای ساخت و ساز، ساخت و سازهای بیبرنامه و خارج از ضابطه و فراتر رفتن از طرحهای جامع و دور زدن طرحهای جامع، اگر شهر براساس این سرمایه اداره میشود و اگر شهر براساس این شکل از تصمیمگیری رو به جلو میرود و خودش را توسعه میدهد از دهه ۸۰ به بعد، با آمدن رکود در ساخت و سازهای مسکونی بی انگیزه شدن درواقع سرمایهگذاران و عدم توانایی درواقع مصرفکنندگان که میخواهند مسکن را خریداری کنند مجموعهای از سرمایهگذاران به سمت ساخت و سازهای تجاری رفت سوق پیدا میکنند. در این اقبال، پس درواقع هم این وضعیتی که از آن نام بردم درواقع تاثیرگذار است و هم شهرداری برای کسب منابع درآمدی خودش تشویق میکند سرمایهگذاران که به سمت ساخت و ساز تجاری بروند و هرچه بیشتر منابع مالی و درآمدیش را از این طریق بتواند کسب کند. گذر از یک نوع اقتصاد سیاسی که مبتنی بر نوعی از ساخت و ساز مسکونی به سمت ساخت و ساز تجاری. این کلمه گذار را هم با احتیاط به کار میبرم چون واژهای نداشتم منظورم این نیست که آن دیگر وجود ندارد. یعنی ساخت و ساز مسکونی دیگر اهمیت ندارد. گذار یک مرحله بعد است که آن هم هست و یک چیزی فراتر از آن هست و یک چیزی که فراتر از آن هست هم نقش خیلی موثر و مسلطی در شکلبندی شهر پیدا کرده اگر به این معنا دو شکل از دو بعد از شهر را من جدا میکنم . پیش از دهه ۷۰ شهر را به مثابه بازار میبینم، یعنی شهر عرصهای است که از طریق مسکن، زمین میشود از آن پول درآورد چه برای شهرداری، چه برای سرمایهگذاران برای سوداگران مسکن، میشود از آن پول درآورد. و شهرداری از طریق تراکمفروشی و سرمایهگذاران از طریق ساخت و ساز انبوه، به این سمت رفتند که مسکن بیش از حد نیاز مردم بسازند و مسکن را تبدیل به کالا کنند و یک ارزش مبادلهای به مسکن بدهند و بعد در نتیجه همچنان پیش از این هم من گفتم، این ارزش مبادله مسکن مشکلش این نیست که شهرداری و سوداگران مسکن، از درواقع مزایای آن بهرهمند میشوند فقط. مشکلش این است که یک فرهنگ دلالی و داد و ستد مالی مبتنی برمسکن را بین مردم جاری کرده است.
این نکته را پیشتر نیز گفتم: در دورههایی که مسکن، رونق میگیرد – برای مثال من زمانی این را بررسی کردهام منظورم تعداد بنگاه و املاک ملکی است- اگر ما نرخ بنگاههای ملکی را بیاییم و بررسی کنیم تعداد آنها در دورههایی اوج میگیرند و در دورههایی کم میشوند. یعنی مغازههایشان را تعطیل میکنند و تبدیل می شوند به بقالی و میوه فروشی و سبزی فروشی و دوباره در دورهای تبدیل به املاک ملکی میشوند. معنای این امر آن است که به همان میزان مردم معمولی هم درگیر درواقع ساخت و ساز خرید و فروش مسکن تعویض مسکن و سودآوری از طریق مسکن میشوند. این ارزش مبادله مسکن که میگوییم این مشکل را در آن مرحله ایجاد کرده که در اینجا نمیخواهم وارد آن بحث شوم. ما از دهه ۸۰ به بعد ، بیشتر با دورهای مواجه هستیم که شهر را بیشتر به عنوان مکان مصرف میبیند، تا به عنوان بازاری که برای مسکن و خرید و فروش مسکن. شهر به عنوان مکان مصرف این است که چگونه میشود از طریق مصرف و مصرف هرچه بیشتر انباشت ثروت کرد. و این انباشت ثروت هم از طریق شهرداری و هم از طریق سرمایهگذاران و سایر نهادهای دیگر، دارد صورت میگیرد. یعنی آدمها اینجا به شکل کالا درمیآیند. از آدمها چه قدر میشود پول درآورد. و اینجا چیزی است که ما مواجه هستیم با گسترش فضای تجاری در تهران. یعنی ما، اگر بخواهیم روند توسعه فضای تجاری را در تهران دنبال کنیم از دهه ۴۰ به این طرف، از سال ۸۴ به بعد با یک رشد وحشتناکی مواجه هستیم که خود همین رشد این شیفت را گذار از مرحله مبتنی بر مسکن به مبتنی بر بازار فضای تجاری نشان میدهد. شهر به عنوان مکان مصرف.
در اینجا من برای اینکه این بخش را توضیح دهم یک مرور گذرا میکنم از توسعه فضای تجاری در سطح تهران از دهه ۴۰ به این سو. دهه ۴۰ دهه حساسی بود.به نظر من دهه ۴۰، البته به نظر بقیه پژوهشگران همینطور احتمالاً ، دهه ۴۰ ، دهه تکریم طبقه متوسط بود. به دلایل مختلف، با شواهد مختلف، اصلاحات ارضی را شما مثال بزنید، انباشت دیپلمههای بزرگ خصوصاً در شهرهای بزرگ در تهران را شما در نظر بگیرید، و بعد گسترش زندگی کارمندی که همه اینها قابل بحث مفصل هست که من فرصت نمیکنم وارد آنها شوم و گسترش سینماها، روزنامهها و فضاهای فرهنگی. مجموعه اینها درواقع این فضا را ایجاد کرد که مراکز متفاوتی از بازار در سطح تهران شکل بگیرد. یکی از اینها در سال ۱۳۳۶ فروشگاه زنجیرهای کوروش و کوروش در سال ۴۹ البته، و در سال ۳۶ فردوسی و در سال ۴۱ مجتمع پلاسکو را. پاساژ پلاسکو که نماد مدرنیته در زمان خودش بوده و پاساژ منصور یا کویتیها در اواخر دهه ۴۰. اینها مراکزی هستند که در دهه ۴۰، شکل میگیرند و به مرور به جای اینکه توسعه پیدا کنند، جای خودش را به پاساژهایی میدهند که خیلی کوچکتر است در دهه ۵۰ ، یکی دو موردش را من فقط مثال میزنم. در اواخر دهه ۵۰، سرخه بازار هست و پاساژ گاندی هست و پاساژهایی از این دست، پاساژ صفویه هست . این پاساژها خیلی متفاوت هستند با فروشگاههای بزرگ. اما از دهه ۴۰ به بعد فروشگاههای بزرگ شکل میگیرند از جمله فردوسی و کوروش، کاملا این فروشگاه ارتباط با زندگی طبقه متوسط و زندگی کارمندی. یعنی گویا وقتی طبقه متوسط شکل میگیرد، رابطهاش را به جای اینکه با نهادهای سنتی مثل بازار، گره بزند از همان ابتدا فضاهای متفاوت البته بسیار اندکی برای آن فراهم میشود. در بیانیهای که وزارت دارایی در ۱۳۴۴ میدهد در ماهنامه بورس چاپ میشود. در آن بیانیه، ادارات دولتی را مجبور میکند که مایحتاج لوازم اداریشان را از فروشگاه در واقع فردوسی و اینها تهیه کنند. و همینجور کارمندان. یعنی یک جوری سوق میدهد ادارات را که بتوانند لینک پیدا کنند با این فروشگاههای جدید. اما در دهه ۶۰، به دهه ۶۰ که نزدیک میشویم و انقلاب، اتفاقی که میافتد این است که رابطه قدرتمندی بین بازار شکل میگیرد و نهادهای حاکمیتی جدید. و طبیعی است که پاساژها و مراکز خرید چندان اقبالی به آنها نشود و حتی سیاستهای ممنوعیتی شدیدی اعمال میشود. ما در دهه ۶۰ ممنوعیت ساخت پاساژ را داریم، محمدنبی حبیبی، در سال ۶۲ که مدت کوتاهی شهردار تهران بود، اعلام میکند که هرگونه ساخت و ساز پاساژ در تهران ممنوع است. در سال ۶۳ هم یک سمیناری در مشهد برگزار میشود که در آنجا، کلاً ساخت و ساز پاساژ در کل کشور ممنوع میشود. یک دوره ۶ ساله ممنوعیت پاساژ و مراکز خرید را ما تجربه میکنیم در دهه ۶۰، البته دهه اصلیش را می توان اقتصاد کوپنی، جنگ و کنترل درواقع کالا میشود لحاظ کرد و اینکه دولت و بازار راحت میتوانستند با هم دیگر کار کنند و بسیار بدبین بودند به این پاساژ و مراکز خرید که یک جور نماد غرب و سرمایهداری مصرفگرایی کالای لوکس درواقع محسوب میشدند. میشود اسنادی را پیدا کرد در اواخر دهه ۶۰ در روزنامه کیهان، گزارشهای مفصلی چاپ شده از نگاه بدبینانهای که به این پاساژها داشتند و این فرهنگ غربگرایی را و زندگی لاکچری را دارند باب میکنند. حالا اواخر دهه ۶۰ ما هنوز به مراکز خرید امروزه وارد نشده بودیم و همین اواخر دهه ۶۰ که با آمدن کرباسچی میشود، ساخت مراکز خرید دوباره آزاد میشود و یعنی از سال ۶۸ به بعد و برای موج اول یعنی ۶۸ تا ۷۰ کرباسچی اجازه میدهد که پهنههای تجاری که از پیش ، پیشبینی شده بوده مثل گلستان شهرک غرب، این مراکز خرید احداث شوند اما این ساخت مراکز خرید چندان شهرداری چشم طمعی به این ساخت و ساز مراکز تجاری نداشت از این بابت که بتواند درآمدزایی کند و منابع درآمدیشان تامین کنند. گرچه در دوره دو ممیز ۷۰ تا ۷۷ که آقای کرباسچی شکل میگیرد، یک مقدار توجه بیشتری به مراکز خرید مجتمعهای تجاری میکند. یعنی ذهنش مشغول این میشود که چگونه میشود از طریق این پول درآورد اگرچه هنوز در واقع هیچ وقت کرباسچی موفق نشده بود که از طریق این ساخت و سازهای تجاری کسب درآمد کنند چندانی. اما در یکی از مصاحبههایش ذهنش جلب میشود که چرا نمیشود از اینها کسب درآمد کرد و چرا اینها با رونق هستند و کسب و کار خودشان را دارند و هیچ درواقع مالیات اضافی یا چیز اضافی به شهرداری نمیدهند. ولی به طور کلی شکلبندی فضای شهری در دوره کرباسچی چنان که شما میدانید، باید آن را مجموعهای از ساخت و سازهای تجاری، یعنی فروشگاههای زنجیرهای ، مراکز خرید جدید و فرهنگسراها و خانههای فرهنگی، رنگامیزی شهرها در و دیوار، برداشتن دیوارهای پارکها، روزنامه همشهری، که بسیار مهم و ساختن بزرگراهها، مجموعهای از اینها یک فضای متفاوت شهری را برای طبقه متوسط، ایجاد میکند. همین فضا، جریان اصولگرایی را وا میدارد که مخالفت کنند با این فضاهای مصرفی که ایجاد میشود در مجلاتی که مربوط به هفتهنامه صبح هست جای دیگر هست، که درواقع اینها شدیداً انتقاد میکنند از فضای مصرفی. اگر یادتان باشد خیلی روزنامه همشهری، به دلیل رنگی بودن میتاختند که این پولش را کرباسچی از کجا میآورد؟ چرا این رنگی باید چاپ شود ولی بقیه نباید رنگی چاپ شوند. و مسائل این دست. اما شهرداری دارد یک پایه برای قدرت جدید برای خودش میسازد. روزنامه همشهری، یک منبع اقتصادی مهم میشود از طریق صفحههای اگهیهای بازرگانی و فروشگاههای زنجیرهای شهروند و رفاه که شکل میگیرد، در کنار مراکز خرید جدیدی که ایجاد میشود. من یک گزارش کوتاهی فقط از کمسیون ماده ۵ در ۶۹ تا ۷۷ به شما بدهم که مجموعه مصوباتی که به تغییر کاربری از چیزهای دیگر به تجاری منجر شد. اسنادی که ما مطالعه کردیم، ۲۶ درخواست ثبت شده بیشتر وجود نداشت. از سال ۶۹ تا سال ۷۷. که کلا با ۴ مورد آن مخالفت شد که مجوز تجاری بگیرند یا نه. آن ۴ مورد هم برمیگشت به ۷۰ به قبل. یعنی از سال ۷۰ به بعد ، شهرداری با هیچ درخواست تبدیل کاربری از غیرتجاری به تجاری، غیرتجاری مسکونی فضای سبز غیر تجاری مخالفت نکرد. به هرحال تعداد این خیلی اندک بود. یعنی ۲۶ خود این نشان میدهد که رغبت به سمت ساخت و ساز تجاری چه قدر در مقایسه با قالیباف کم بود. حالا آمار قالیباف هم وقتی برای شما میخوانم ، تفاوتش فوقالعاده و قابل توجه است. اما یک نکتهای در زمان کرباسچی هست شروع میشود که به نظر من، آن زمینهای میشود برای دوران بعد که قالیباف آن را آغاز میکند. و آن هم نمونه مرکز خرید بوستان است که در پونک هست . که همه با آن اشنا هستیم. یکی از چیزهایی است که شهرداری تهران، در ساخت و ساز آن مشارکت میکند و بعد هم خیلی مسئلهدار میشود. و آن هم یکی از زمینههایی میشود که به دادگاه فراخوانده شود و پاسخ دهند. فساد عظیمی در ساخت و ساز آن ، آنجا درمیگیرد که ظاهراً آنجا ، آنچه که گفته شده فضای مثلاً سبز قرار بود باشد یا فضایی که مربوط به نهادهای غیردولتی، و در واقع بود و به شکل غیرقانونی آنجا، به نحوی تصرف میشود. یکی از نقاط شروع تجاری سازی به این شکلی که ما امروز قرار است راجع به آن بحث کنیم از آنجا پیدا میشود، ردش را میشود گرفت ولی در زمان قالیباف به شکل وحشتناکی خودش را نشان میدهد.آقای قالیباف از ۱۳۸۴ تا ۹۶، به طور کلی سیاستش را نه به سمت فروش تراکم برای ساخت و ساز مسکونی به سمت دادن مجوز برای ساخت و ساز مجتمعهای بزرگ فرهنگی، تجاری، اداری، درواقع داد. بیشتر تجاری. و آن هم دلیل اصلیش این بوده که گرایش مردم برای خرید مسکن بسیار پایین آمد، یا توانشان برای خرید مسکن آمد پایین که سال ۹۳ میزان تقاضا برای خرید مسکن یک سوم کل ساخت و سازهای مسکونی، کاهش پیدا میکند یعنی ساخت و سازها بیشتر از آن توانمندی و تقاضای مردم در واقع شکل میگیرد. در همان سال، گزارش میرسد که ساخت و سازهایی هم داخل نهادهای دیگری دارد صورت میگیرد. یعنی برخی از مراکز دولتی، حکومتی درون شهرکهای بزرگ، به ساخت و سازهای تجاری، مسکونی، فرهنگی برای خودشان بدون مجوز دست میزنند. این جا نقطه شروع یک تبانی تعادل بین این شهرداری است با اینها. مذاکره کند چگونه مجوز بگیرند، در قبال این مجوز، چه خدماتی شهرداری به آنها بدهند. چه امکاناتی و آنها چه امکاناتی، و آنها چه چیزهایی بخواهند. یا مسائلی که بزرگراههایی که از دل این مراکز در داخل شهرها میخواست بگذرد، همه اینها زمینههای همکاری گروهی از نهادهای حکومتی را با شهرداری فراهم میکند . وارد دوره جدیدی ما در فضاهای شهرسازی میشویم. من دو تا آمار دیگر ، خیلی خلاصه به شما میدهم و آن هم اینکه هزینههای شهرداری از سال ۸۱ تا ۹۶، ۲۰ برابر میشود. هزینههای اداره شهر، ۲۰ برابر میشود. و بودجه شهرداری هم از ۲۲۰۰ میلیارد تومان به ۱۸ هزار میلیارد تومان درواقع افزایش پیدا میکند. یعنی با یک شهری مواجه هستیم که هزینههای زیاد و درآمدهای خیلی عجیب و غریبی دارد که این درآمدها به نحوی درواقع مصرف شود. تهران قبل از قالیباف، مجموعا ۱۰۵ تا مرکز خرید بیشتر نداشت، که ۸۲ مورد آن فقط در زمان کرباسچی ساخته شده بود. وقتی از مرکز خرید میگوییم مجموعهای از مراکز خرید تجاری صرف هست تا مجتمعهای تجاری چندمنظوره و مگامال. که تا زمان کرباسچی و قبل از قالیباف، بیشتر این مراکز مراکز خرید ساده بودند. یعنی صرفا مراکز تجاری بودند و مراکز تفریحی نبودند. مرکز فرهنگی نبودند. مراکز چندمنظوره نبودند. فقط یک مرکز تجاری ساده، مثلا گلستان هروی را در نظر بگیرید، گلستان شهرک غرب را در نظر بگیرید، پاساژ نصر را در نظر بگیرید یا پاساژ قائم در آن زمان، چون الان پاساژ قائم یک دگردیسی در خودش ایجاد کرد تبدیل شده به یک طبقهاش به رستورانی «فود کورت» و کافهای در آن زمان به این شیوه نبود. این مراکز صرفا یا بیشتر مراکز تجاری محسوب میشدند. اما تهران زمان قالیباف، یا اواخر زمان قالیباف به این شکل که ما پژوهشمان در مرکز مطالعات و برنامهریزی شهری ما به دست آوردیم، حداقل ۲۶۸ تا مراکز خرید دارد مجتمعهای تجاری دارد. این ۲۶۸ تایی که میگویم، حداقل، یعنی بیشتر از این است. چون همانگونه که شما هم میدانید، ما آماری راجع به تعدادی از اینها نداریم. ببینید آماری که ما به دست آوردیم آماری بود که خودمان به دست آوردیم از طریق مختلف که فرصت نداریم بگوییم که به چه شیوهای. ۱۶۳ تا از این مراکز خرید مجتمع های تجاری در زمان قالیباف ساخته شده یعنی از مجموعه ۲۶۸ مرکز خرید مجتمعهای تجاری، چند منظوره و تک منظوره، ۱۶۳ موردش فقط در زمان آقای قالیباف ساخته میشود. بیش از ۶۰ درصد در زمان آقای قالیباف ساخته میشود. یعنی ما با یک موج جدیدی از تجاریسازی در زمان آقای قالیباف مواجه میشویم. یک گزارش دیگری میدهم باز نشان میدهد که چگونه تجاریسازی در زمان آقای قالیباف گسترش پیدا کرد. از سال ۶۹ تا ۹۵ کمیسیون ماده ۵ را که ما بررسی کردیم ۴۵۸ مصوبه داشت برای تغییر کاربری. از کاربردهای دیگر به تجاری. ۴۵۸. که فقط یعنی از سال ۶۹ تا ۹۵ که فقط ۳۶۶ مورد آنها در زمان آقای قالیباف این مصوبهها ، یعنی ۷۴ درصدش. و اگر یادمان باشد آن ۲۶ مورد کرباسچی را در نظر بگیریم و ۳۶۶ مورد آقای قالیباف را یعنی تغییر کاربری به تجاری، با یک حجم عظیمی از تجاریسازی در زمان آقای قالیباف ما روبهرو میشویم که غالب اینها دوستان مجوز گرفته و بخش عمدهای از آن تا آنجا که یادم هست اگر اشتباه نکنم، ۵۶ موردش از این ۳۶۶ مورد، تغییر کاربری از فضای سبز بود به فضای تجاری و مرکز خرید. و کمیسیون ماده ۵ هم با آن موافقت کرد.
در این بحث، گذار از اقتصاد سیاسی مبتنی بر ساخت و ساز مسکونی به تجاری، من یک پرسشی را اینجا مطرح میکنم تا تنها به یک پرسش بیشتر فکر کنیم. به نظر من در آینده بیشتر میشود راجع به آن فکر کرد. وقتی که سرمایهگذاران میآیند به شکل به سمت شکل خاصی از ساختن شهر، یعنی از ساخت و ساز مسکونی ساختن برج ساختن آپارتمان، که در آن انسانها ساکن میشوند میایند به سمت شیوه دیگری از ساخت و ساز یعنی مراکز تجاری، مجتمعهای فرهنگی تجاری بزرگ، چه اتفاقی میتواند بر اثر جمعیت، شهر، و فضای عمومی بیفتد. یعنی در دو شکل از سیاست به نظرم دو شکل از فضای متفاوت را میتواند رقم بزند. مثلا در نهایت در آن شیوه از بورژوازی مستغلات شهری ، ما با گونهای از جداییگزینیها مواجه میشویم که مثلا طبقات بالادستتر در محلات اعیانیتر زندگی میکنند. وطبقات پایینتر در شکل خاصی از مسکن انبوه را تجربه میکنند. یا بیشتر با جمعیت تنهای افراد در خانواده مواجه میشویم. اما وقتی ما مرکز خرید میسازیم در هر محله، در هر شهر، ما با آدمها، با خانواده سروکار نداریم، ما با جماعت، جمعیتی که در شهر وجود دارد سروکار داریم. ما آنها را میخواهیم بکشانیم در داخل فضاهای شهری، ما میخواهیم یک فضای شهری متفاوتی را رقم بزنیم. یک اجتماع جدید همگونی را درون مراکز خرید شکل بدهیم که میشود شکل خاصی از جمعیت را درواقع تشویق میکند که من جلوتر بروم بیشتر آن را توضیح میدهم. نکته دوم از یعنی مولفه بعدی از نکته سوم ، را من چون وقتم را هم نگاه میکنم، گذار از اقتصاد سیاسی معطوف به بازار به اقتصاد سیاسی که حول مراکز تجاری شکل می گیرد. این خیلی خام است این ایده و یک ایده خیلی متزلزل و لغزانی است یعنی قابل انتقاد زیاد هست. ما میدانیم که بازار در دهه قبل از انقلاب، و حتی در دهه ۶۰ یک نیروی اثرگذار قوی ، در ایران هست که خودش را در نهادهای مختلف، ارائه میدهد و حتی میآید شهرداری را میگیرد و نهادهایی را میگیرد که شهر را میتوانند اداره کنند. مثل برخی از نیروها که میتوانند در نهاد شهرداری وارد شوند. در مورد نقش بازار کسی تردید ندارد. اما پرسش این است که آیا ما به سمتی خواهیم رفت که این فضاهای تجاری، مجتمعهای تجاری، چه نیروهایی که در پشت ساخت این فضا هستند، چه نیروهایی که از درون این فضا تولید میشوند در آینده نزدیک تبدیل به نیروی بسیار قوی و اثرگذار در تصمیمگیری شهری شوند یا نه. من سعی میکنم بسیار کوتاه راجع به این صحبت کنم. نیروهایی که در واقع در ساخت و ساز یا گروههای ذی نفع در ساخت و ساز مراکز خرید در دهه ۸۰ ب بعد وارد شدند، دیگر صرفا بوژوازی مستغلات نبود یعنی سرمایهگذاران که صرفا دنبال سوداگری زمین و مسکن و ساخت و ساز و درامد باشند نبودند. آنها البته بودند. اما بخش خصوصی هم وارد میشود. یعنی کارخانهدارها و تولیدکنندگان بخش خصوصی هم وارد میشود به عنوان البته آن طوری که ما با آنها صحبت کردیم به عنوان فان قضیه مثلا رفتاری میآید پالادیوم میزند و آن مجتمع کوروش هم به این مجموعه زنجیرهای پررنگ وصل است. یا مجموعه دیگری که باز بخشی از بازار سنتی بودند که نسل جدید آن یک مرکز خرید بسیار متمایز منفرد بسیار با برند معروف را تولید میکنند برای گروههای بسیار پردرآمد مثل هنرمندان ثروتمند و سوپراستارها نه مردم عادی. این نیروها هم وجود دارند آمدند وارد ساخت و ساز شدند. اما در کنار این دو تا نیرو که به شما گفتم، مجموعه عظیم در هم تنیدهای ، روی درهم تنیده تاکید دارم چون جدا نمیشود ، نمیشود جدایش کرد. مجموعه عظیم درهم تنیده از نهاد حاکمیتی ، دولتی، و برخی دیگر از نهادها و بانکها، وارد ساخت و ساز فضای تجاری میشوند. که درهمتنیدگی به چند دلیل یکی اینکه بانکها خودشان به نهاد نظامی وصل هستند یا نهادهای حکومتی وصل هستند یا به خود شهرداری وصل هستند. از سمت دیگر، از زاویه دیگر در هم تنیدگی را این گونه میشود توضیح داد که به شکل مشارکتی دارند میسازند. مثلا مجتمع مگامال اکباتان را به شکل مشارکتی بانکها و نهادهای دیگر دارند شکل میدهند و میسازند. یک همآغوشی خاصی بین این نهادها شکل میگیرد در اینکه بروند به سمت ساخت و سازهای تجاری. اینکه چه در ذهنیتشان هست و نیست را ما ازش بیخبر هستیم. اما اینکه امروزه اینها نگران شدند که این ساخت و سازها جدا از اینکه دنبال سودآوری برایش بودند این ساخت و سازها چه پیامدهای فرهنگی و اجتماعی میتواند بگذارد علیه آن سیاستهای اصلی خودشان جلو برود در این نکته تردیدی نیست که اینها نگران این هستند که تصورشان این نبود که مراکز خرید چندمنظورهای میتوانند بسازند که یک روزی فضاهای کاملا متمایز با آرزوها و آمال ایدئولوژیک خودشان بخواهند جلو ببرند. به خاطر اینکه در تکاپوی این افتادند که یک مقداری اینها را کنترل کنند و راجع بهش تامل بیشتری داشته باشند. جالب اینجاست که تمام این مجتمعهایی که ساخته میشود چندمنظوره هستند. منظورم از چندمنظوره این است که مجموعهای از عناصر فراغتی مثل شهربازیها، سینما، عناصر درواقع تفریحی دیگر رستورانها، کافی شاپها، چه میدانم فروشگاههای زنجیرهای درون خودشان و چیزهای دیگر در داخلش جا دادند و حتی باشگاه ورزشی. این اتفاقی که در اینجا افتاد، این مجموعه درهم تنیده افتاده این است که به نظر میرسد در باب عواقب آنچه که ساختند دارند مقداری بازاندیشی میکنند. اما من اینجا میخواستم به شما بگویم که یک بخشی از نیروهایی که پشت این ساخت و ساز مراکز خرید شکل گرفتند این نیروها هستند که میتوانند در آینده شهر تصمیمگیری شهر، فعالانهترحضور داشته باشند. نیروهای دومی که شکل میگیرند کسانی هستند که مدیران مراکز خرید و مجتمعها هستند. خیلی وقتها مالکیت با مدیریت اینجا متفاوت میشود. کسانی که ادارهاش میکنند. مدیرعاملش هستند. آن شورا، آن هیئت مدیری که آنجا را اداره میکنند کاملاً متفاوت است. و بعد جدا از اینها مالکان خردی که مغازههای داخل مرکز خرید را خریدند و فروشگاههای زنجیرهای که داخل اینها هستند، همه اینها نیروهای جدیدی را شکل میدهند که میتوانند در شکل دهی شهر و چانهزنی بر سر این که شهر باید به چه سمتی برود، نقش ایفا کنند. امروزه انجمنی داریم مثل انجمن مجتمعهای تجاری چندمنظوره، که اینها جمع میشوند و یک انجمن صنفی است. و در مورد مسائل و مشکلاتشان دارند فکر میکنند. و بعد سومین نیرویی که از دل اینها درمیآید، برای پاسخ به آن سوال که آیا میتوانند مجتمعهای تجاری روزگاری مثل بازار همین نقش مهمی را ایفا کنند. جزء آن نیروهای عظیمی که پشتشان است و نیروهایی که درونشان ایجاد میشود و نیروهای نامرئی سومی وجود دارند مثل مصرفکنندگان که در عین حال که درواقع مصرفکننده فضایی هستند که تولید شده مولد فضاهای مصرفی جدید هم هستند. مولد فضاهایی هستند که میشود صرفاً مصرفی نباشد. حتی آن فضا میتواند سیاسی باشد ، میتواند اجتماعی باشد، میتواند اشکال جدیدی را ایجاد کند که اگر یادتان باشد من گفتم که درواقع مصرف فضا هم باید در نظر بگیریم. راجع به این هم کمتر، من بیشتر در این یکی دو دهه اخیر بحث کردم ولی آنهایی که به اقتصاد سیاسی میپردازند کمتر به این مسئله توجه کنند. یا اینکه کمتر جدیش گرفتند. اینکه نیروهای مصرفکننده داخل مراکز خرید بتوانند تبدیل به نیروی اثرگذاری شوند برای دگردیسی فضاهای شهری در آینده. اگر لازم شد ، در گفتگوها و پرسش و پاسخ بیشتر راجع به این با هم صحبت میکنیم. بگذارید نکته آخر را بگویم و صحبتهایم را جمع کنم. و نکته آخر اقتصاد سیاسی جدید شهر، از طریق فضای تجاری چگونه اعمال قدرت میکند؟ این پرسشی است که فکر میکنم باید راجع به آن تامل کنم. ما امروز با شهری مواجه هستیم که تهران ۳۶۸ فروشگاه زنجیرهای متفاوت دارد فهرستی که درآوردیم در تحقیقمان باز کامل نیست. حداقل هست. قطعا بیشتر از این است. ۳۶۸ تا که فقط ۲۳۶ تاش در زمان آقای قالیباف ساخته شده یعنی فروشگاه زنجیرهای مثل جامبو، شهروند و افق کوروش و مجموعه این فروشگاه زنجیرهای. ۲۶۸ تا مرکز خرید ما چندمنظوره داریم که در زمان قالیباف ساخته شده . یک شکلبندی جدیدی از شهر گویا رقم میخورد. این حجمی از فضا، گویا جمعیت را به سمت خودش فرا میخواند، صدا میکند و به تعبیری میشود راجع به این تامل کرد که تا چه اندازه مراکز خرید میتوانند به مثابه دستگاه ایدئولوژیک عمل کنند. یعنی فرا بخوانند جمعیت را درون خودشان و جمعیت را به شیوه خاصی درواقع مدیریت کنند. غالب این فضای چندمنظوره در مناطق بالادست تهران هستند. همانطور که شما میدانید. بیشتر یک دو سه پنج و بعد منطقه ۲۲ غالب اینها چندمنظوره هستند و بخش عمدهی اینها درنتیجه سیاست تشویقی شهرداری، اینکه اگر شما فضاهای فرهنگی ایجاد کنید در آنها تعبیه کنید از تخفیفات ویژهای برخوردار میشوید و در واقع برخوردارند. یعنی به این معنا که اینها فضاهای خودبسندهای هستند که شهر درون خودشان قرار دارند شهر منظورم شهربازیهاست. پارکهای مصنوعی است، در واقع کافههاست رستوران و سینماست. و شما هرچه که در شهر لازم دارید را شما در داخل این مراکز خرید، دنبال میکنید. بزرگترین مراکز خرید که هنوز احداث نشده، گفته میشود متعلق به بانک آینده است. فکر کنم یک شهر بزرگتری در داخل شهر دارد شکل میگیرد قرار میگیرد و در منطقه ۲۲ به زودی افتتاح میشود. مرکز خرید به مثابه دستگاه ایدئولوژیک من فقط خیلی خلاصهوار این را میگویم و جمع میکنم بحث را. یکی اینکه جمعیت عظیمی را مراکز خریدی که گفتم درون خودشان جذب کردند، شما اگر پالادیوم در یک روز تعطیلی که شهر همه جا تعطیل است سینما تعطیل است در ایام عزا، سینما تعطیل است،خیلی از فضاها تعطیل است، یک جایی مثل پالادیوم مثلاً باز است. و انبوهی از جمعیت درون خودش جذب میکند. سیاستهای رسمی شهری و سیاستهای به اصطلاح فرهنگی و مصرفیش به نحوی تصدیق میک ند در نهایت. میشود این را اینجوری خواند که چه طور سیاستهایی که داخل مراکز خرید عنوان میشود در تقابل با سیاستهای رسمی و ایدئولوژیک قرار میگیرد. در یک سطح خیلی رسمی، ظاهری، اما وقتی عمیقتر میشویم میبینیم که در نهایت آنچه که در مراکز خرید رخ میدهد، همگام هست و همنوا هست با سیاستهای رسمی ایدئولوژیک و آن هم این است که جمعیت هرچه بیشتر از فضاهای بیرون شهر تخلیه شود یا درون فضاهای بسیار کنترلشدهتر با دوربینهای مداربسته، و نگهبانان بسیار ماهر و قوی، داخل آن جای داده شود. من میگویم در بحث قبلی فقط در پاساژ مرکز خرید پالادیوم به قدری دقیق است که فردی که وارد مرکز خرید میشود رصد میشود تا وقتی خارج میشود. کنترل میشود. که چه الگوی رفتاریش چیه. و به چه سمتی میرود. به قدری که اگر یک جوانی دستهای از جوانی به سمت دیگری بروند میروند و تذکر میدهند و اینها را خیلی محترمانه از مرکز خرید خارج میکنند و چیزی از این دست. یعنی یک کنترل بسیار نامرئی و نامحسوسی در این مرکز خرید وجود دارد. یک نکته جالب دیگری به شما بگویم اینها باز چیزهای خیلی مستندات زیادی برای آن نیست اما شواهدی است که من در تحقیقاتم و همکارانم به دست آوردیم. خیلی از اینها ، آن نیروی کنترلکنندهاش نیروهای بازنشسته نیروهای انتظامی هستند که کنترل این فضاها را به دست گرفتند. و به شکل خیلی ظریفی این فضاها را دارند کنترل میکنند. یعنی خلق جمعیتی صورت میگیرد در مراکز خرید که این جمعیت اگر برگردیم به آن سال، جمعیتی که داخل مراکز خرید شکل میگیرد یک جمعیت تودهوار، جدای منفرد در پیوند با کالا و مصرف خودش را تعریف میکند. جمعیتی نیست که لینک شود با همدیگر، لینک شود با یکدیگر وارد یک تعامل و یک گفتگویی شوند. تعامل ایجاد نمیکنند. میشود مقایسه کرد میدان را با مرکز خرید. غالب این مراکز خرید، یک فضای میدانگاهی درون خودشان دارند. شما اگر مرکز تجاری مثلا اکباتان را بروید یک میدان خیلی بزرگی دارد. سایر مراکز خرید هم همینطور یک میدان بزرگ دارند. آن میدان، نقش میدان ایفا نمیکند. خیلی متفاوت است. یعنی ما هم میدان را داریم هم جمعیت را داریم ولی هم میدان متفاوت و هم جمعیت متفاوت را داریم. که این جمعیت بنا نیست که با همدیگر یک تعاملی را از سر آشنایی باز کنند. برای اینکه اگر تعاملی هم هست از سر مصرف و در ارتباط قرار گرفتن با کالا هست. همینجاست که فکر کردم و فکر میکنم که اگر در دهه ۷۰ اگر از چیزی به نام پرسهزنی صحبت میکردیم داخل مرکز خرید به عنوان ابزار مقاومت و قدرت که مراکز خرید در دهه ۷۰ فضاهایی بودند برای پرسهزدن. یعنی آدمهایی در آنجا میآمدند شیوههای متفاوتی از این فضا استفاده میکردند و خودشان را درگیر کالا نمیکرد. اما امروزه مجتمعهای تجاری طوری تعریف شدند که پرسهزن را به مصرفکننده تبدیل میکند. یعنی در هر صورت، او را نیازهای او را دستکاری میکند و درگیر خودش میکند. و بنابراین نمیشود گفت که پرسهزن به آن معنایی که پیش از این راجع به آن تصور میکردیم، بتواند همچنان در این مراکز حضور داشته باشد. درون این فضا، پرسهزن، یک پرسه زن کاملاً مصرفی است. مهمتر از همه ایجاد رفت و آمدها و جذب جمعیت است. در پالادیوم شما طبقات پایین را میبینید، در نگهبانها در کارگرها که دارند دستشوییها را میشویند. و نگهبانها ممکن است خیلیها حضور نداشته باشند. بیشتر این کارگرها که دستشوییها را میشورند در پارکینگ هستند، در غیر این صورت کارگر چندان، طبقه کارگر یا طبقه فرودست امکان چندانی برای حضور در این فضا و استفاده از این فضا برایش تعریف نشده خیلی ساده است قیمتها به نحوی نیست که تو به دو طریق کنترل صورت میگیرد یکی قیمت، و دیگری خود آن فضا لاکچری که در واقع لباس پوشیدن من را و راه رفتن من را یک جوری رصد میکند، که من در آن فضا دیگر چندان نتوانم حضور داشته باشم. در مجموع اگر بخواهم جمعبندی کنم، فضاهای شهری، در تهران با گسترش فضاهای تجاری که امروز من از آن صحبت کردم فضاهای شبه عمومی ایجاد کردند با مالکیتهای خصوصی و کنترل شده، در ازای آنچه که ما مطالبه میکردیم به عنوان شهروند، به عنوان فضاهای عمومی کاملاً باز و فضاهایی که ما بتوانیم اختیار کامل در آن داشته باشیم. فقط داستان اینجا نیست، فضاهای فرهنگی هم مورد تا حد زیادی مورد کنترل و استعمار این فضای تجاری قرار میگیرند
و نکته آخر اینکه ، جمله اخرم اینکه امروزه از طریق فضاهای تجاری یا مراکز خرید، جمعیت شهری بیش از حد کنترل میشود. به خاطر همین هم نیروهای انتظامی لازم نیست که وارد مراکز خرید شوند. نیروهای انتظامی داخل شهر هست مراکز خرید در جایی از شهر هست که خودش نقش پلیس را بازی میکند، و جمعیت را درون خودش قرار میدهد و بسیار نامرئی و به نحو بسیار لذت جویانه و لذت طلبانه در واقع ما را کنترل میکند و امکان این را که شیوه دیگری از تعامل را داشته باشیم منتفی میکند. اما همه داستان این نیست. دوستانی که من را میشناسند میدانند که من همیشه یک امیدی در درون زندگی روزمره دارم. و اینکه علی رغم همه نظام انضباطی داخل مراکز تجاری و مراکز خرید هست معتقدم که پاسخ به این سوال را مثبت میدانم که در برهههایی در لحظاتی ممکن است که فضاهای تجاری نقش میدانها را بازی کنند و از کنترل این نظامها، شدیدا انضباطی و نظارتی خارج شوند. نمونههای آن را در جاهای مختلف ما دیدیم. نمونههای اولیه آن در مجتمعهای کوروش دیدیم. در مراکز خرید در مشهد دیدیم. و نمونههای آتی آن را در دهههای آتی خواهیم دید. دیگر نیاز نیست من الان مثال بزنم.