فلورانس اوین و امانوئل لوکو برگردان معصومه خطیبی بایگی
باغ موزۀ «ساحل برانلی» (Quai Branly) در پاریس که به دستور ژاک شیراک ساخته شد، آرامگاهی برای تمدنهای فراموششدۀ آفریقا، آسیا، آمریکا و اقیانوسیه است. این موزه با ۱۰ سال قدمت، ۸۰ درصد از فرانسویان را به سوی خود میخواند و بسیار باب روز است. استفان مارتن (Stéphane Martin) که از ابتدای ساخت پروژه مسئولیت این موزه را بر عهده داشته است، برایمان از عوامل موفقیت برانلی میگوید.
نوشتههای مرتبط
*۱۰ سال مدیریت این مجموعه را چگونه ارزیابی میکنید؟
موزه برانلی با فروش ثابت ۱.۳ میلیون بلیت ( بعد از ۱.۷ میلیون فروش بلیت در سال اول افتتاح آن) به موفقیت بزرگی نائل شدهاست. این پیروزی تا قبل از این به دست نیامدهبود. در دسامبر ۱۹۹۸ ساخت این طرح اغاز شد و در همان زمان طی حکمی از طرف دولت، موزۀ «که برانلی» نامیده شد. نامی که گویای درونمایۀ موزه نیست و من به شدت به آن علاقهمند هستم. در آنزمان، نشریات اصرار داشتند این موزه را «موزۀ هنرهای نخستین» بنامند. هدف ساخت مجموعهای با ارزش بود که به زمان حال توجه کند و در عین حال معطوف به آینده نیز باشد.
*پیامد این مدیریت چیست؟
پیامد این عملکرد ارائۀ تفسیری دوباره و متفاوت از مجموعۀ بینظیری است که بر اساس مدلی کلاسیک ساخته شده تا بتواند نقش اجتماعی خود را ایفا کند و چیزی را که موفق به انجامش شدیم، تحقق بخشد: ساخت نهادی که وظیفۀ آن نمایش گذشته و زندگی مردگان نباشد و نگاهی صرفا واپسگرایانه به هنری غربی نداشته باشد. مدتهای مدیدی تنها رسالت هنرهای سرزمین آفریقا و اقیانوسیه پاسخ دادن به سوالاتی از این قبیل بود: چرا پیکاسو اولین نقاشیهایش و تابلو «دوشیزگان آوینیون» را خلق کرد؟ چرا لوی- استروس (Lévi Strauss) در زمینۀ نظامهای خویشاوندی فعالیت داشت؟ این هنرها عناصری فرعی و روشنگر برای تفسیر تاریخ عصر خودمان در نظر گرفته میشدند. در این موزهها به نمایش آخرین بازماندههای اقوام طوارق در شمال آفریقا یا بومیان جزیره مانتاوی بسنده می شد.
*آیا در خارج از فرانسه، موزههای دیگر همین مسیر را پشت سر گذاشتهاند؟
حتی یک موزه هم مثل ما عمل نکرده است. از ابتدای قرن نوزدهم میلادی در اکثر پایتختهای اروپایی موزههای قومشناسی وجود داشت. اغلب آنها نقش آموزشی و علمی داشتند، اما حتی یکی از آنها به کارکرد پویای موزه تاریخ در زندگی شهری و شهرنشینان توجه نداشته و به ندرت به نقش آفرینش فرهنگی اهمیت دادهاست.
*مخاطبان شما چه کسانی هستند؟
بازدیدکنندگان موزه برانلی با بازدیدکنندگان سایر موزهها فرق دارند. ما باید خودمان هرکدام از مخاطبهایمان را بدست آوریم. ما باید خودمان آنها را شناسایی کنیم. چینیهایی که به پاریس میآیند، به خودشان نمیگویند:« خب، امروز سری هم به موزه برانلی میزنم». تعداد بازدیدکنندگان خارجی ما بسیار کم است. ۸۰ درصد بازدیدکنندگان موزه برانلی را خود فرانسویها تشکیل میدهند، بخش عمدهای از این تعداد از شهرهای مختلف فرانسه میآیند. بیش از نیمی از آنها دوبار در سال از موزه برانلی بازدید میکنند. موزه رفتن خیلی راحتتر شده است. رابطه مردم با نهادهای فرهنگی رشد قابلملاحظهای داشته است: ۷۵ الی ۸۰ درصد از بازدیدکنندگان ما از اقشار آگاه جامعه هستند، ۲۰ درصد در طی سال از موزه دیگری بازدید نکردهاند؛ ۳۰ درصد از بازدیدکنندگان موزه برانلی در سنین بین ۱۸ تا ۳۰ سال قرار دارند؛ در چنین بازه سنی مجاب کردن جوانان دشوار است. بسیاری از افراد به تنهایی یا به همراه همسرشان میآیند. این شاخص بسیار خوبی است. دلیل اصلی افراد از بازدید موزه چیزهایی است که دیدهاند. آخر هفتهها رفت و آمدهای خانوادگی زیاد است. ما روزانه حدود ۶ هزار و گاهی اوقات ۱۰هزار بلیت میفروشیم. اولین یکشنبۀ هر ماه هم بازدید از موزه رایگان است.
*موفقیت خود را در همگانیسازی فرهنگی چگونه ارزیابی میکنید؟
ما به کمک وجهۀ باب روز و شناخته شده موزه برانلی بازدیدکنندگان خود را افزایش دادهایم. ما هنگام برگزاری نمایشگاه «خالکوبهای خالکوبی شده» (Tatoueurs tatués) در سال ۲۰۱۴، حدود ۷۵۰هزار نفر بازدیدکننده داشتیم که اکثر آنها برای اولین بار از موزه دیدن میکردند. در همانموقع دو نمایشگاه دیگر هم در موزه در حال برگزاری بود. در طبقهای که نمایشگاه «خالکوبهای خالکوبی شده» برپا بود، هوا بسیار گرم بود و جوانها در حالیکه پیراهن آستین کوتاه و تیشرت به تن داشتند و بدنشان پر از خالکوبی بود از موزه دیدن میکردند. در همان زمان در طبقه همکف، خانمها که مشتری همیشگی موزه هستند، برای دیدن نمایشگاه اقوام مایا (Maya) آمدهبودند. چیزی که برای من خیلی جالب است، همین تنوع و آمیختگی بازدیدکنندگان است. ما تلاش میکنیم نهادی آمرانه نباشیم که زشت و زیبا را به مردم تحمیل میکند، ما بیشتر به دنبال ارائه ابزاری هستیم که بتواند در زندگی عادی همراهمان باشد. دیگر زمان آن گذشته است که فرهنگ را به نمایش چند وسیله هنری مصنوعی روی شنها یا یک چادر اقوام طوارق محدود کرد. با دسترسی به اینترنت، مردم دیگر کمبود عکس ندارند. آنها در موزهها به دنبال مکملهای اطلاعاتی و شناخت بافت اجتماعی، هنری و سیاسی تاریخ می گردند. این درس بزرگی از فروتنی و تواضع است: ما دیگر منابعی انحصاری نیستیم، ما باید از مواضع سلطه و اقتدار خود پایین بیاییم.
*در زمان افتتاح موزه بحث بین طرفداران گفتمان علمی و طرفداران رویکرد زیباییشناختی خیلی داغ شده بود. این بحث چگونه مسیر دیگری به خود گرفت؟
همهچیز واضح است. موزه انسانشناسی (Musée de l’homme) که به تازگی بازگشایی شده است، حول تاریخ انسان زیستی، انسانهای اولیه و انسان مدرن میگردد، و به طور قطع در آن جایگاهی هم به محصولات فرهنگی اختصاص داده شده است. در موزه برانلی، ما گذشته را به نمایش میگذاریم و بر اساس آن ابزاری ارائه میدهیم برای درک و فهم هر آن چیزی که از فرهنگ غالب غربی نشات نمیگیرد، هر آن چیزی که در مسیر هنر پراگزیتلس (Praxitèle) و جف کونز (Jeff Koons) قرار نمیگیرد. به طور خلاصه، هدف ما هر چیزی غیر از خود ماست. حوزه عمل ما هیچ محدودیتی ندارد و همین امر باعث میشود که ما آزادی فکری گستردهای داشته باشیم.
*شما از فرهنگهای عامیانه از جمله داستانهای مصور و تارزان خیلی استقبال میکنید، هدفتان از این کار چیست؟
فرهنگهایی که در گذشته فرعی و حاشیهای قلمداد میشدند، امروز در مرکز توجه فرهنگ عامیانه معاصر است. در عصر ما یک کودک معنای رقص هاکای نیوزلندی را بهتر از نام مادر مریم مقدس میداند. امروز گوش دادن به آهنگهای بیورک (Björk)، خواننده معروف ایسلندی، ما را یاد فرهنگ و تمدن اسکیموها میاندازد.
*جامعه طی ۱۰ سال گذشته بسیار پیشرفت کرده است. شما این تغییرات را چگونه همراهی میکنید؟
وقتی ما تازه این موزه را افتتاح کردیم، چه کسی فکرش را میکرد که امروز مسائلی تخصصی از جمله تفاوت بین شیعه و سنی مطرح باشد؟ طی ده سال گذشته ما متوجه شدهایم که درک طرز تفکر دیگران بسیار اهمیت دارد. در این مدت ما شاهد ظهور آگاهی زیستمحیطی نیز بودهایم. برای متولدین بعد از جنگ، منطقه آمازون، ماجراهای تنتن یا بهتر است بگوییم، کلود لوی استروس است. امروزه همه بچهها میدانند که آمازون ریه کره زمین است. موزۀ برانلی هرچه بیشتر به جلو حرکت کند، ما بیشتر روی این مسائل بزرگ روز جامعه متمرکز خواهیم شد.
*موزه برانلی نسبت به مسائل سال ۲۰۱۵ چه موضعی میتواند داشته باشد؟
ما اینجاییم تا گواه بر حیثیت و عمق فرهنگهایی باشیم که افراطگران از هر سو آنها را به سخره گرفتهاند: تروریستها درست به اندازه حزب راست افراطی. این بعد سیاسی و اجتماعی در موزه برانلی در مرکز توجه است. حوادث اخیر باعث شد تا ما بهتر به مسئولیتهای خودمان پی ببریم. اما باید یادمان باشد که در تواناییمان در شفافسازی مسائل روز اغراق نکنیم. ما فقط میتوانیم شاهکلیدها را نشان دهیم. به عنوان مثال میتوانیم کمک کنیم تا در بحث پوشیدن برقع در مقابل دامن کوتاه، به مسئلۀ روبند از زاویهای کمتر سهلانگارانه نگاه شود.
*هدف شما از برپایی نمایشگاههایی به صورت چادر در حومه شهر چیست؟
هدف از این کار ترغیب مردم حومهنشین به بازدید از موزه است. در مورد نمایشگاههایی که به صورت چادر در بهار آینده در حومه شهر اِوری (Evry) برگزار خواهدشد، به هیچ وجه مسئله انجام طرحی برای طبقههای متوسط مطرح نیست: ما به این شهرها میرویم و برنامههای فرهنگی اجرا میکنیم تا خصیصه بینظیر مربوط به آثار هنری را حفظ کنیم. افراد ما بسیار با انگیزه هستند. ما برای اجرای این برنامههای فرهنگی زمان، سرمایه و توان زیادی خرج میکنیم. زیرا این برنامهها درسهای زیادی درباره برقراری ارتباط و انتقال دانستههایمان در اختیارمان میگذارند. به عنوان مثال کارگاههای ما در شهر مونتروی (Montreui)، اولین شهر مالی نشین در فرانسه، و نمایشگاهی که درباره فرهنگ دوگونها (قبابلی در کشور مالی در غرب آفریقا) برگزار کردیم، برایمان بسیار آموزنده بود. ما اعتماد مالیهایی را که بعد به موزه میآیند، به دست آوردهایم. همین که میبینیم جوانهای حومه شهر به تنهایی به برانلی میآیند، برایمان کافی است.
*برنامههای آینده شما برای موزه چیست؟
ما باید توجه بیشتری به هنرهای معاصر داشته باشیم. در نظر داریم با عکس شروع کنیم. ولی باید جایگاهی متفاوت از آنچه که کاخ توکیو(Palais de Tokyo) یا مرکز پومپیدو (Centre Pompidou) داشت، به خود اختصاص دهیم. باید با نهادهای دیگر هم روابط محکمتر و منسجمتری داشته باشیم.
*چرا برای گرامیداشت دهمین سالگرد موزه برانلی در ۲۱ ژوئن آینده، نمایشگاهی را به ژاک شیراک اختصاص خواهید داد؟
برگزاری نمایشگاه به این دلیل است که به خودمان یادآوری کنیم از کجا میآییم و پدر معنویمان کیست. ژاک ژان ایاگون (Jean-Jacques Aillagon)، مسئول این نمایشگاه، شناخت بسیارخوبی از ژاک شیراک دارد و با همکاری چند موزه بزرگ بینالمللی پروژهای بزرگ و افتخارآمیز را طراحی کردهاست . هدف ما در این نمایشگاه ساخت پرترۀ بتوارهای چینی از شیشه شیر ژاک شیراک تا اولین وسایل چینی که او جمعآوری کرد، نیست. ما بیشتر به دنبال قدمزدن در قرن هستیم. ما میخواهیم نقشی را که ژاک شیراک در تاریخ فرهنگی فرانسه، در ساخت مرکز پومیدو و موزه برانلی داشت، مرور کنیم. ما این موزه را مدیون او هستیم. ایده ساخت برانلی که در زمان افتتاحش شوکی عظیم برای همه بود، از ذهن متفکر او متولد شد، همانطور که الهۀ مینرو از سر زئوس به دنیا آمد. ژاک شیراک همیشه میگفت نباید با این فرهنگها با ناامیدی برخورد شود. نباید به چیزی که قرار است بمیرد با حسرت از گذشته نگاه شود، بلکه باید نشان داد که هنر به جلو حرکت میکند و نگاهش به آینده است.
propos recueillis par Florence Evin et Emmanuelle Lequeux
روزنامه لوموند، پنجم مارس ۲۰۱۶