گریز از سرزمین مادری
بررسی علل مهاجرت افغانستانیها در دوره معاصر
نوشتههای مرتبط
حسین میرزایی
یکی از مهمترین کشورهای مهاجر فرست جهان، بیهیچ شکی، کشور افغانستان است و افغانستانیها یکی از بزرگترین گروههای آواره درجهان هستند. این مهاجرتها که به صورت فردی و تودهای انجام گرفتهاند، بیشتر متوجه دو کشور همسایه یعنی ایران و پاکستان بودهاند: دلایل اساسی این توجه را میتوان اینگونه شمرد:
۱) مرزهای طولانی این دو کشور با افغانستان؛
۲) اشتراکات مذهبی و دینی مردمان این سه کشور با هم؛
۳) نزدیکی فرهنگی و زبانی ساکنان سه کشور با هم؛
۴) دوستی دو کشور ایران و پاکستان با مردم افغانستان؛
۵) مجاورت مرزی و فیزیکی افغانستان با ایران و پاکستان.
ما مسئله مهاجرت افغانستانیها به خارج را به سه دهه گذشته و به ویژه از زمان دولت کمونیستی در افغانستان و سپس لشکرکشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق به این کشور محدود میکنیم.
جانسون مینویسد:
«از زمان تجاوز شوروی، جنگ در افغانستان باعث شد که بیش از ۶ میلیون نفر از مردم، از طریق مرزها به ایران یا پاکستان بگریزند. قبل از هجوم آوارگان به ایران ۶۰۰ هزار افغانی در آنجا کار میکردند که در اثر رونق ناشی از ترقی ناگهانی بهای نفت به ایران کشانده شده بودند. آوارگان با استفاده از روابط خود در شهرها و روستاها مستقر شدند و با مردم بومی عجین گشتند؛ … درنهایت احتمالاً دو میلیون و هشتصد هزار آواره در ایران گرد آمده بودند. در حقیقت، سازمانهای غیر دولتی و کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل به جز از طریق تأمین تعداد محدودی کمک، هیچ ارتباطی با آنها نداشتند، در حالی که دولت ایران به طور کلی مسئولیت آوارگان را به دوش گرفته بود و از آن زمان بیش از یک میلیون نفر به افغانستان مراجعت کردند، بسیاری از آنها از روی رغبت بلکه تحت فشار حکومت ایران به افغانستان بازگشتند. زیرا زندگی در ایران به مراتب بهتر از افغانستان است، و آنان به روش زندگی شهری، خدمات بهداشتی، مدارس برای پسران و دختران و انتخاب مواد غذایی در فروشگاهها عادت کرده بودند. یک افغانستانی شاغل در ایران میتواند به آسانی یک خانواده به جا مانده در افغانستان را اداره کند و از اینرو، انگیزههای اقتصادی قوی برای اقامت در ایران داشته باشد.» (جانسون ۱۳۸۱: ۷۰.).
آن دسته ازمهاجران افغانستانی که به ایران آمدهاند غالباً یک مشخصه مهم دارند و آن اشتراک زبانیای است که با ایرانیان دارند. تقریباً اکثر کسانی که به ایران مهاجرت کردهاند از مناطق فارسی زبان هستند و بندرت از مناطق پشتون که زبان فارسی را نمیدانند، به ایران آمدهاند.
از نظر مذهبی باید گفت که گروههای اهل تسنن بیشتر در استان سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی و اصولاً استانهای جنوبی ایران مانند بوشهر و هرمزگان پراکنده شدهاند. در حالی که گروههای شیعه مذهب بیشتر در مناطق شمالی خراسان، تهران، قم و سایر مناطق سکنی گزیدهاند. هر چند دسته بندی مناطق اقامتی مهاجرین بر اساس عامل مذهب چندان دقیق نخواهد بود.
علیرغم دو عامل جاذب زبان و مذهب باید گفت عامل اصلی مهاجرت افغانستانیها به خارج از کشور خود نه جاذبه کشورهای مقصد بلکه دافعه موطن اصلی آنها بوده است. این موضوع درمورد بازگشت مهاجرین به کشور خود نیز صادق است، چه هربار که شرایط داخلی افغانستان بهبود میپذیرفته حرکت معکوس به سوی آن آغاز میگشته است. مثلاً در طول سالهای ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۲، با آرام شدن اوضاع، چندین میلیون نفر از افغانستانیها به کشور خود بازگشتند وبا از سرگیری و گسترش درگیریها و ناامنیها این حرکت متوقف گردید. ما به خوبی میدانیم که هم اکنون، با استقرار حکومت جدید در افغانستان دوباره روند بازگشت مهاجران ازاوایل سال ۸۱ دوباره آغاز گردیده است.
برای فهم بهتر وضعیت مهاجرین افغانستانی به ایران لازم است نظری به عوامل دافعه در کشور افغانستان در سه دهه اخیر بیندازیم و این عوامل را شمرده و به اختصار تحلیل کنیم:
۱) تصفیه مراکز دولتی و آموزش عالی از مخالفان
نخستین حرکتی که پس از استقرار حکومت انقلاب کمونیستی در کشور افغانستان در سال ۱۹۷۸ بر پا شد اخراج مخالفان نظام تازه از مراکز حساس به ویژه مؤسسات آموزشی بود (آرزو ۱۳۸۲: ۳۸ ). روشنفکران و دانشجویان در مخالفت با دولت دست به تظاهرات زدند وکشته و مجروح به جای گذاشتند. احساس نا امنی در محیطهای دانشگاهی به ادارات دولتی سرایت کرد و هوشیارترین کارمندان اخراجی یا محکوم به اخراج از دستگاهها به همراه خانواده خود از کشور خارج شدند.
۲) اصلاحات به منظور تغییر زیر ساختهای اجتماعی
دولت انقلابی برای جذب اقشار متوسط و ضعیف اجتماعی به اصلاحاتی دست زدکه به خصوص در سطح خانوادهها واکنشهای تند سنتی ایجاد کرد (گوردووز ۱۳۷۹: ۳۵). عدم شناخت کمونیستها مثلاً نسبت به نظام سنتی ازدواج نه تنها اعتراض روحانیون که مهاجرت مالکان و طبقات متوسط را نیز بدنبال داشت و اهداف دولتی را مقیم گذاشت.
۳) شروع جنگ داخلی
تأکید دولت بر انجام سریع اصلاحات، روز به روز بر تعداد مخالفان افزود و کار به تظاهرات و شورشهای خیابانی و همهگیر کشید. به موازات، گسترش مخالفت به بمبارانهای مناطقی که فکر میشد شورشیان در آن پناهنده شده باشند و قتل عامها به جنگ داخلی دامن زد و کوچ مردم به سوی شهرهای بزرگ و خارج از کشور شدت گرفت (مارسدون ۱۳۷۶: ۴۶؛ سجادی ۱۳۸۰: ۹۵-۴۶ و توسلی غزنوی ۱۳۷۳).
۱) اصلاحات ارضی
از آنجا که اقتصاد افغانستان بر کشاورزی و دامپروری استوار است تبدیل اراضی بزرگ به قطعات کوچک بدون تأمین آب و بذر لازم به فقر کشاورزان انجامید و مراکز روستایی به دلیل وجود مخالفان به آتش کشیده شد تا پشتوانه اقتصادی آنان تضعیف گردیده به آوارگی بیفتند (دایک ۱۳۶۷: ۳۵-۱۲؛ دوپری ۱۳۷۹: ۱۱۵-۸۰ و محمدغبار ۱۳۵۹: ۱۴۵-۱۳۶.).
۲) مداخله شوروی
با ورود نیروهای اشغالگر روس به خاک افغانستان در سال ۱۹۸۰ کلیه گروههای افغانستانی اعم از بنیادگرا، راستی و چپی به پا خاستند و به نهضت مقاومت پیوستند. علمای سنی و شیعه متفقاً بدلیل کافر بودن روسها فرمان جهاد علیه مهاجمان را صادر کردند و حتی به دلیل خارج شدن کشورشان از محدوده سرزمینهای اسلامی فتوای مهاجرت به کشورهای اسلامی دادند (آرزو ۱۳۸۲: ۷۶-۶۹؛ اخلاقی ۱۳۸۰: ۱۶۲-۱۶۰؛ اخوان ۱۳۸۰: ۹۶-۲۶ ) .
۶) پیروزی انقلاب اسلامی در ایران
این پیروزی که درست چند ماه بعد از انقلاب کمونیستی در افغانستان رخ داد شعار امت واحده اسلامی را به ارمغان آورد و موجب شد حمایت ایران از افغانستانیها شدت بگیرد. علمای ایرانی در افغانستان به تبلیغات وسیعی دست زدند و روند مهاجرت به کشور ما شدت گرفت.
بهر تقدیر، وجود ایران به عنوان کشور همسایه و مهمان¬دوست، مهاجر پذیر که دارای قطبهای جاذبه مذهبی، فرهنگی و اقتصادی نیز هست از یک سو و عوامل دافعه قوی موجود در کشور افغانستان سرازیر شدن سیل مهاجران افغانستانی ازهمه نوع در همه سنین و ازهر دو جنس به سراسر میهمن ما شده است. تعداد این مهاجران در بدوورود به کشور و بهنگام خروج از کشور تعداد دفعات مهاجرت هر فرد و یا بازگشتها به کشور به دلایل مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره دائماً در حال تغییر بوده است و به همین دلیل کسب آمار دقیق و بهروز این مهاجرتها امکان ناپذیر مانده است. طبق آمار رسمی حدود ۵/۲ میلیون افغانستانی در ایران حضور دارند که این تعداد به طور غیر رسمی به ۳ میلیون نفر افزون میشود.
کتاب¬شناسی :
۱- آرزو، عبدالغفور، (۱۳۸۲)، چگونگی هویت ملی افغانستان، تهران، نشر محمد ابراهیم شریعتی افغانستانی.
۲- اخلاقی، محمد اسحق، (۱۳۸۰)، هزاره در جریان تاریخ و فرارهای تاریخ سیاسی – اجتماعی، افغانستان، شرایع.
۳- اخوان، صفا، (۱۳۸۰)، تاریخ شفاهی افغانستان، تهران، وزارت امور خارجه.
۴- توسلی غزنوی، علی، (۱۳۷۳)، جنگ داخلی احزاب افغانستان در کابل، قم، نشر مؤلف.
۵- جانسون، کریس، (۱۳۸۱)، افغانستان کشوری درتاریکی، ترجمه نجله خندق،تهران، نشر آیه.
۶- دایک، جروان، (۱۳۶۷) در افغانستان چه میگذرد، ترجمه محمد علی فرجاد، تهران، نشر الهام.
۷- دوپری، لوئیس، (۱۳۷۹)، افغانستان ]تاریخ و جغرافیا[، ترجمه جعفر رسولی، قم، نشر مترجم.
۸- سجادی، عبدالقیوم، (۱۳۸۰)، جامعهشناسی سیاسی افغانستان، قوم، مذهب، حکومت، قم، بوستان کتاب.
۹- گوردووز، دیه گو، (۱۳۷۹)، پشت پرده افغانستان، مترجم اسد الله شفایی، تهران، المهدی.
۱۰- مارسدون، پیتر، (۱۳۷۶) طالبان، جنگ، مذهب و نظم نوین افغانستان، ترجمه، نجله حقوقی، تهران، وزارت امور خارجه.
۱۱- محمد غبار، مسیر غلام، (۱۳۵۹)، افغانستان در مسیر تاریخ، قم، نشر پیام مهاجر.
۱۲- میرزائی، حسین، (۱۳۸۶)، بررسی انسان شناختی سبک زندگی مهاجرین افغانستانی شهرک قایم قم، پایان نامه کارشناسی ارشد انسان شناسی (به راهنمایی دکتر ناصر فکوهی)، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.