سیدحسین شهرستانی
مقدمه:
نوشتههای مرتبط
زبان و فرهنگ
بُن و اساس هر تمدن و فرهنگ، در زبان و سنت زبانی آن ریشه دارد. زبان مأمن و مأوای تمام آن حقایقی است که تجربۀ ما از جهان را صورت بخشیده و نسبت ما با اشیاء را سامان می دهد. زبان ودیعه¬گاه معانی و عواطف بنیادی حیات و ضامن بقاء و تداوم فرهنگها و اقوام و ملل است. زبان نمایندۀ همۀ حیثیاتی است که فرهنگ را از طبیعت در شکل خام و غیرانسانی آن متمایز می سازد و بدین سبب در طرح اساسی مابعدالطبیعه از ارسطو به بعد، فصل ممیّز انسان از حیوان، «نطق» و سخن قلمداد گردیده است.
چنانچه در متون مقدس و منزل نیز هستی انسانی با گویایی و سخنگویی او شناخته شده است:
خلق الانسان ، علّمه البیان
بدین روی تحقق انسان در گرو سخن و زبان است. در واقع انسان جز در بستر فرهنگ و مجال اجتماع ظهور پیدا نمی کند و تحقق فرهنگ و اجتماع انسانی مقوم است به ظهور زبان و «سخن». به تعبیر حکیم نظامی:
بی سخن آوازۀ عالم نبود اینهمه گفتند و سخن کم نبود
خط هر اندیشه که پیوسته اند بر پر مرغان سخن بسته اند
گرنه سخن رشتۀ جان تافتی جان سر این رشته کجا یافتی …
از سوی دیگر، باید این نکته را به نحو اساسی مورد توجه قرار داد که زبان و سخن در صورتهای مختلف و گوناگونی پدیدار گشته و در هر صورت و تعیّن، بُعدی از ابعاد فرهنگ و حیات اجتماعی را تحقق می بخشد. در این میان «سخن شاعرانه» یا به تعبیری «زبانِ اسطوره»، به کانون و بنیاد زبان، یعنی افق مواجهه و تماس وجودی انسان با عالم از هر گونه سخنِ انسانی دیگر نزدیک¬تر است. لذا برای درک حقایق و معانی بنیادین و مؤسس هر تمدن و فرهنگی ناگزیر باید به قصه ها و داستانها و اسطوره های کهن و همچنین جلوۀ حقایق بنیانگذار فرهنگ در زبانِ شاعران توجه کنیم.
بر اساس چنین درکی، زبانِ شعر مقدم بر زبان علم و فن بوده و بر فرازِ زبان روزمره و محیط بر آن است. این موقعیت کانونی به ویژه در فرهنگ و سنت تاریخی ایران، پیدا و پدیدار گشته است. اگر برای درک فرهنگ یونانی از سقراط به این سو باید سخن فیلسوفان را شنید و شناخت، برای درک فرهنگ ایرانی بی درنگ باید سراغ شاعران را جست.
فایل مقاله را از لینک زیر دانلود کنید: