هومند، نصرالله (۱۳۸۷)، هزارههای ایرانی و شناخت نوار فصول و شش نامهی دیگر، آمل: طالب آملی
آنچه در این کتاب به آن پرداخته شده، پژوهشی تاریخی بر پایهی سنجش های نجومی است که اساس و پایهی آنها روایات و دادههای تاریخی و نشانههای نجومی مربوط به ایران تاریخی و فرهنگی ایرانیان است. این کتاب در هشت نامه و ۲۸۲ صفحه گردآوری شده است.
نوشتههای مرتبط
در آغاز نامهی نخست از کتاب، نویسنده دو شیوهی گاهشماری را مطرح میکند. «یکی نوروز گاهشماری سالهای گردان از مبدا هزارهها و دیگری نوروز بهاری یا نوروز شهریاری بر پایه گاهشماری سالهای تحویلی از مبدا ۱۷۲۵ پیش از میلاد. و این دو در حال حاضر در کنار هم با نامهای تقویم پرسی یا یزدگردی نو، و دیگری گاهشماری ایرانی نو، همانا تقویم شمسی هجری است» (ص:۱۶). در ادامه اشاره به این دارد که سندیان باستان دارای کهنترین نشانههای فرهنگ و تمدن بشری در زمین هستند و سرزمین سند یکی از کهنترین زیستگاههای بشر است، سنجشهای نجومی بهویژه گاهشماری هزاره در آنجا بنیان گذار شده است. موضوع دیگر اینکه یکی از سنجشهای کهن نجومی_تاریخی نژادند و این یک دورهی گاهشماری دوازده هزار سالهی ۳۶۵ شبانروزی گردان یا پرسی است. به دنبال آن نویسنده برای روشنتر شدن موضوع برای مخاطب روایات ایرانی دربارهی هزارهها را بررسی میکند. گفتار بندهش نیز دربارهی هزارهها در نامهی نخست مطرح گردیده؛ «در نامهی ایرانی بندهش؛ درباره گاهشماری دوازده هزار سالی هزارهها چنین آمده است: چنین گویند به دین که سه هزار سال هستی مینوی بود که آفرینش بیاندیشه و بیجنبش و نابسودنی بود که هزارهی خدایی خرچنگ و شیر و خوشه بود که روی هم شش هزار سال بود. چون هزاره به ترازو آمد اهریمن در تاخت» (ص: ۲۹-۳۰). نویسنده آنچه از گفتار بندهش دریافت شده را نیز بررسی کرده و به دنبال آن جدولی از پیکرهی هزارهی ایرانی مطرح کرده است. پس از آن در ارتباط با بنیاد و مبدا هزارهها به ارائه مطالبی میپردازد و دو رویداد بزرگ را بهعنوان پایهی بنیاد دورهی بزرگ تاریخی و نجومی تحلیل میکند. برای دریافت و شناسایی مبدا تاریخی نجومی هزارهها همواره دو پرسش مطرح بوده است: اول اینکه، سرزمین یا جغرافیایی که هزارهها در آنجا بنیانگذاری شده. دوم اینکه از چه تاریخی و بنابر چه شواهد علمی و نجومی مبدا هزارهها بنیانگذاری شد که نویسنده در نامهی نخست به این موضوع نیز پرداخته است و در پایان نامهی نخست، سنجشهای گوناگون برای شناخت جایگاه نجومی گاهشماری هزارهها در مبدا را بررسی میکند. پس از آن منابعی که در این نامه به کار برده شده بود را معرفی کرده است.
در نامه ی دوم، نویسنده نگرشی در ارتباط با نوار فصول را ارائه میدهد. در آغاز به این میپردازد که «همواره بخشهایی از کره زمین بهترین جایگاه برای زیست و پرورش جانداران و نیز رویش گیاهان است. از اینرو، نوار فصول (نوار زیست) به آن بخش از جاهای دو نیمکرهی شمالی یا جنوبی گفته میشود که در طی نیمسال بهاری، دارای چهار هنگام (فصول) جدا از هم بوده و بهار و پاییز آن جا برابر و معتدل باشد؛ و نیز تابستان، از گرما سوزان و زمستان از سرما یخزده و منجمد نباشد» (ص: ۵۹). نویسنده در این نامه با بررسی منابع جغرافیایی کهن و نظرات دانشمندان به بررسی گسترهی آبادانی زمین میپردازد و به دنبال آن چگونگی گذر و حرکت طبیعی انسانهای آسیایی در طی بیش از چهار هزار سال پیش، از پیرامون دوران سند تا پایان جزیره ایرلند را مطرح میکند. در پایان نیز منابع به کار رفته در نامهی دوم آمده است.
در سومین نامه، نگرش پژوهشگران درباره جغرافیا و تاریخ باستانی نجد ایران و سرزمینهای پیرامون آن مورد بررسی قرار میگیرد. «چکیده آنچه از سوی پژوهشگران گزارش شده است چنین است ایلامیان (در خوزستان) و سومریان و اکدیان همگی از ۴۲۵۰ تا ۲۲۰۰ پیش از میلاد (در جنوب میانرودان / بینالنهرین) کهنترین تمدن و نظامهای فرهنگی، دینی و سیاسی دورهی تاریخی تشکیل دادند و منشا همگی آنها بومیانی بودند که پیشتر در نجد ایران میزیستهاند» (ص: ۸۱). بهطور کلی در نامهی سوم، نویسنده تمامی نگرشها و روایات مرتبط را عنوان کرده و به تحلیل آن پرداختع و نهایتا منابع مورد استفاده در این نامه را ذکر کرده است.
در آغاز نامهی چهارم، نویسنده دورههای باستانی و تاریخی ایرانیان بر بنیان نگرشهای ملی و دینی بررسی میکند. چهار دوره با عنوان دورهی کیومرثی، دورهی مهردینی، دورهی بهدینی و دورهی اسلامی از جمله دورههای باستانی مطرح شده در کتاب است. لازم به ذکر است که «سالهای سپری شدهی دورههای باستانی و تاریخی بر پایه کهنترین گاهشماری جهان همانا: گاهشماری هزارهی تاریخی که یک دورهی دوازده هزار سالهی آن در روز یکشنبه ۲۳ ربیع الاول سال ۶۲۹ قمری، هجری (پنجم بهمن ماه سال ۶۱۰ شمسی، هجری)، برابر ۰۴۵۹/۱۲۳۱ میلادی تمام شده است» (ص: ۹۶). در ادامه برای درک بهتر مخاطب و دریافت بهتر گفتار، گزارشی از چکیدهی رویدادهای دورههای باستانی و تاریخی میدهد. اشاره به این موضوع نیز حائز اهمیت است که «پیکرهی زمانی و دورههای باستانی و تاریخی ایران دارای پنج ستون با شناسه ویژه است. ستون نخست دربارهی موضع کیهانی یا نجومی نقطه اعتدال بهاری زمین در هر یک از سالهای بهاری است. ستون دوم و سوم دربارهی موقع تاریخی هزارهها و تاریخ رصد است. ستون چهارم یادآوری کوتاهی از رویدادهای باستانی و تاریخی است. و ستون پنجم برابری (تطبیق) موقع تاریخی سالهای تاریخی وضعی ژولی (میلادی) در زمانهای سپری شده است. این پیکره دارای ۳۷ رج و ردیف مربوط به جایگاه زمانی هر یک از تقارنها (همزمانی سالهای بهاری با سالهای پرسی/ گردان)، و جایگاه آغاز هر یک از هزارههای ایرانی و دیگر وقایع تاریخی، نجومی و… است» (ص: ۹۹- ۱۰۰). نهایتا نویسنده در نامه چهارم به شرح این ۳۷ رج پرداخته است و در پایان منابع به کار رفته در این نامه ذکر گردیده است.
در نامهی پنجم، نویسنده ابتدا به این موضوع پرداخته که در گذشته اساس تلاشهای مردمی و انجام کارهای کشاورزی و دامی بر پایهی سنجشهای نجومی بوده است. لازم به ذکر است که «هر کدام از بنیادهای سنجشهای نجومی، از دیرباز بر پایهی باورها و پیشیافتههای درونی چندین هزار سالهی آدمی در گذر زندگی بوده است» (ص: ۱۵۹). در ادامه به دانش و چگونگی سنجش اخترشناسان زمانهای کهن پرداخته و چگونگی سنجش قران اعظم بهاری به شیوه پیشینیان را بررسی میکند. شایان ذکر است که «دستیابی به دورههای قِرانی ۲۸۸۰ ساله نشان میدهد: راصدان و اخترشناسان کهن در گذر روزگاران، از دوران بسیار باستان تا به اینسو در جاهایی چون سند، نیمروز، بابل و…، با توجه به توانایی و ابزارهای نجومی که در دست داشتند، همواره سرگرم رصد و شناخت آغاز دورههای قرانی بودند» (ص: ۱۷۳). نویسنده در ادامه بهره و تلاش و دریافتهای اخترشناسان را نیز مطرح میکند. نهایتا به تحلیل شناخت جایگاه تاریخی نجومی قران اعظم بهاری و جایگاه زمانی رویداد قران مشتری و زحل در ۰۴۵۴۵/۰۷ درجه برج عقرب میپردازد. در پایان نامهی پنجم قبل از ذکر منابع، نویسنده جداولی را در این نامه گنجانده است که روزشمار سالهای کهن را نشان میدهد.
نامهی ششم، پژوهشی دربارهی سه گاهشماری بختصری، اسکندری و ژولی (تا سال ۱۵۸۲ م) و چگونگی اجرای کبیسه آنها است. «نشانههایی در دست است که: اساس و پایهی گاهشماری ژولی، مسیحی (تا سال ۱۵۸۳ م.) که بعدها معروف به گاهشماری میلادی شده است؛ بر بنیان گاهشماری تاریخی منجمان بابل (معروف به تاریخ اسکندری، سلوکی، سریانی) است. تاریخ اسکندری نیز جدای از تاریخگذاری نو و برخی تغییرات جزیی، در اصل و بنیاد بر پایه گاهشماری مدنی بابلی میانه (با نام ایرانی: تاریخ بختان نرسی، عربی شده: بختصری) است» (ص: ۱۸۹). «اما مبدا تاریخ بختصری نیز، بر پایه تقویم و هیژکی (یا تقویم نوروزی شهریاری، از مبدا تاریخ رصد ایرانی، از نقطهی سی درجهی برج بره/حمل، از کران نیمروز ایران) استوار است. در منابع نیز، سال ۷۴۷ ق.م. بهعنوان مبدا تقویم و سال جلوس نبونصر قید شده است» (ص:۱۸۹). نهایتا در پایان نامهی ششم، بعد از ذکر منبع، نویسنده جداولی را نیز ارائه داده است که روزشمار سه گاهشماری بررسی شده در این نامه است.
نامهی هفتم با تحلیل گاهشماری یزدگردی نو و یزدگردی باستانی آغاز شده است. «گاهشماری یزدگردی نو (پرسی) دنبالهی منطقی و حقیقی گاهشماری یزدگردی باستانی، یا ایرانی کهن: گ.۱.ک است. و آغاز آن یعنی ۱/۱/۱ یزدگردی نو برابر ۱/۱/۵۶۵۹ یزدگردی باستانی بود» (ص: ۲۲۹). به دنبال آن در این نامه نویسنده به جایگاه فصلی نوروز سال نخست از گاهشماری فرسی، همانا یزدگردی نو پرداخته و نگرشهای تاریخی مرتبط با آن را بررسی کرده است. نهایتا در پایان بعد از ارائهی چند جدول به ذکر منابع پرداخته است.
نامهی هشتم به گاهشماری باستانی خراجی تبری (مازندرانی) و باستانی خراجی دیلمی (گیلانی) و پیوند آن دو با گاهشماری ایرانی کهن (=یزدگردی قدیم گ.۱.ک) پرداخته است. «گاهشماری مرسوم میان کوهنشینان لاریجان و رویان به نام گاهشماری تبری (مازندرانی) و منطقه کوهستانی دیلمان به گاهشماری دیلمی (گیلانی) شناخته میشود. این دو گاهشماری اندکی با هم فرق دارند؛ اما هر دو از هر حیث از بن و پایه وابسته به گاهشماری ایرانی کهن (گ.۱.ک) هستند» (ص: ۲۴۵). در ادامه به چند نکته تاریخی دربارهی گاهشماری ایرانی کهن و تغییراتی که بر پایه و شمار آن رخ داده پرداخته شده است. پس از آن نویسنده تفاوتهای گاهشماری باستانی دیلمی با گاهشماری باستانی تبری را بررسی میکند. به عنوان مثال «مبدا سالهای دیلمی (گیلانی) ۶۲ سال تمام از مبدا سالهای باستانی پیشتر است» (ص: ۲۵۲). نهایتا نویسنده قبل از به اتمام رساندن نامهی هشتم به بررسی موضوع، کنار گذاشتن تقویمهای هیژکی و بنیانگذاری تقویم و تاریخی فرسی پرداخته و منابع مورد استفاده در این نامه را نیز ذکر کرده است.
در پایان کتاب، نویسنده برگهای را ضمیمهی کتاب کرده که در آن به پیکره زمانی دورههای باستانی و تاریخی پرداخته و توجه بیشتر آن بر دورهی مهر دینی بوده است.
rahemeyunesi@yahoo.com