دگرگونی ساختاری حوزه عمومی،یورگن هابرماس،ترجمه جمال محمدی، نشر افکار،۱۳۸۴
یورگن هابرماس، فیلسوف اجتماعی و سیاسی آلمانی یکی از چهره های برجسته تفکر در قرن حاضر محسوب می شود .هابرماس در کتاب” دگرگونی ساختاری در حوزه ی عمومی “به موشکافی مفهوم حوزه ی عمومی و کارکردهای آن می پردازد و ریشه های اجتماعی و تاریخی را که منجر به تحقق حوزه ی عمومی به معنای مدرن
نوشتههای مرتبط
دگرگونی ساختاری حوزه عمومی،یورگن هابرماس،ترجمه جمال محمدی، نشر افکار،۱۳۸۴
یورگن هابرماس، فیلسوف اجتماعی و سیاسی آلمانی یکی از چهره های برجسته تفکر در قرن حاضر محسوب می شود .هابرماس در کتاب” دگرگونی ساختاری در حوزه ی عمومی “به موشکافی مفهوم حوزه ی عمومی و کارکردهای آن می پردازد و ریشه های اجتماعی و تاریخی را که منجر به تحقق حوزه ی عمومی به معنای مدرن شدند را شرح می دهد.ضمن اینکه گونه شناسی از حوزه ی عمومی ارائه می دهد به سه نوع حوزه ی عمومی عامه پسند،حوزه ی عمومی بورژوایی و همچنین حوزه ی عمومی جوامع صنعتی پیشرفته اشاره می کند که لازم به ذکر است که حوزه ی عمومی ایده آل و کارآمدی که مطلوب هابرماس است ،نوع دوم یعنی حوزه ی عمومی بورژوایی یا حوزه ی عمومی به معنای مدرن آن است. او در کتاب مذکور با شرح تاریخ تحولات سرمایه داری و دگرگونی های ساختاری-اجتماعی که این تحولات در جوامع اروپایی و بخصوص فرانسه و برتانیا ایجاد می کنند ،پیدایش حوزه ی عمومی را تبیین می کند.
“رخدادهایی که دراواخر قرن هجدهم اتفاق افتاد موجب شد تا پادشاه،اشرافیت،قدرت های فئودالی و کلیسا که حاملان اصلی عمومیت مبتنی بر نمایندگی بودند طی فرایند دوگانه ای متلاشی شدند،بخشی به نیروهای خصوصی و بخشی دیگر به نیروهای عمومی تجزیه گشتند “.
” این تجزیه ی نیروها به به وجود آمدن قشر جدیدی منجر شد که به دلیل عدم وابستگی به دولت و خصوصیات طبقاتی خودبه تدریج در جامعه تسلط یافتند. منزلت مسلط آنها (قشر جدید)در جامعه ی مدنی جدید سبب تنش و تضاد بین شهر و دربار شد ….مقامات دولتی سبب شدند که این قشرجدید که بیش از همه در معرض سیاست های مرکانتیلیستی بود،به این خودآگاهی برسد که یگانه دشمن اقتدار دولت است و در نقطه ی مرکزی حوزه ی عمومی نو ظهور قرار دارد.زیرا حوزه ی عمومی تا آنجا گسترش یافت که حل و فصل امور حوزه ی خصوصی (جامعه ی مدنی) دیگر نه وظیفه ی دولت بلکه توسط خود مردم صورت گرفت.” به بیان دیگر رابطه ی بین جامعه و دولت انتقادی شدعموم منتقد به ویژه هنگامی در این انتقادات پیروزی بیشتری یافت که از مطبوعات استفاده کرد و در آنها تغییر کارکردی ایجاد کرد…در طی نیمه ی اول قرن هجدهم خرد انتقادی در قالب مقاله ی آموزشی به درون روزنامه ها راه پیدا کرد.”.حوزه عمومی حد واسط میان دولت و حوزه خصوصی است.هابرماس این مساله را این چنین توضیح می دهد: “حوزه ی عمومی بورژوایی در وهله ی اول قلمروی بود که در آن افراد خصوصی گرد هم می آمدند و عموم را شکل می دادند.این افراد به تدریج توانستند حوزه ی عمومی تحت کنترل دولت را زیر سیطره ی خود در آورند و اقتدار دولت را به چالش بکشند”.حوزه ی عمومی که هابرماس درباره ی آن صحبت می کند به لحاظ تاریخی ارتباط تنگاتنگی با حوزه ی خصوصی و قوت آن دارد،بدین معنی که شکل گیری حوزه ی عمومی مستلزم تقویت و غلظت حوزه ی خصوصی است:
” نکته ی قابل توجه این است که افراد خصوصی حاملان اصلی این حوزه و بانیان اصلی پدیده ی عموم بودند.تصور این عموم یا جماعت از خرد جمعی متاثر از تجارب خصوصی بود که در بستر ذهنیت مخاطب گرای فضای صمیمی خانواده ی هسته ای شکل می گرفت. حتی مدت ها پیش از آنکه بحث های انتقادی افراد خصوصی در باب موضوعات سیاسی به تضعیف سیطره ی دولت بر حوزه ی عمومی و در نهایت به نابودی آن بینجامد ،گونه ای از حوزه ی عمومی غیرسیاسی شکل گرفته بود، منظور حوزه ی عمومی ادبی است که پیشاهنگ حوزه ی عمومی سیاسی است.حوزه ی عمومی ادبی این زمینه را فراهم کرد تا عموم بتواند به تامل انتقادی در خود بپردازد.”
هابرماس اشاره می کند که افراد از طریق تجاربی که پیشتردر زندگی خصوصی خود اندوخته اند وارد حوزه ی ادبی می شوند و در بحث هایی شرکت می کنند که خود از گسترش دستاوردهای فرهنگی موزه ها،کتابخانه ها،سالن های موسیقی،گالری های نقاشی و سالن های تئاتر تغذیه می کند.و بدین ترتیب از طریق حوزه ی ادبی است که به تدریج وارد حوزه ی عمومی سیاسی می شوند. در هر گفت وگویی که افراد خصوصی گرد هم می آیند تا پیکره ای عمومی را تشکیل دهند، در این پیکره عمومی می توان مسائل و موضوعات مورد علاقه عمومی را به بحث و بررسی گذاشت، عرصه ای که در آن می توان اختلاف نظرات آرا و افکار را از طریق بحث و استدلال منطقی و با معیارهای منطقی حل کرد و به تفاهم و توافق دست یافت.
هابرماس به نقش اساسی قهوه خانه ها در انگلیس و باشگاه ها در فرانسه در شکل گیری حوزه ی عمومی اشاره می کند.او توضیح می دهد که این مکان ها در قرن هجدهم چطور پایه های شکل گیری حوزه ی عمومی بورژوایی را فراهم کرد و چگونه مردم از طریق جمع شدن دراین مکان ها با بحث های انتقادی آشنا شدندو خرد انتقادی را فراگرفتند. “در سالن ها دیگر اندیشه در خدمت حامی نبود و رای و نظر از وابستگی های اقتصادی رها شده بود…حجم و ترکیب اعضا،سبک فعالیت،فضای مباحثه و موضوعات مورد بحث با هم متفاوت بودند،اما از آنجا که در همه ی آنها بحث و گفتگو میان افراد خصوصی صورت می گرفت ویژگی ها ی نهادی مشترکی با هم داشتند “:
اولین ویژگی برابری افراد در سالن ها بود،افراد فارغ از نگرش های سیاسی،اعتقادی و جایگاه طبقاتی در سالن ها فعالیت داشتندوهیچ قید و محدودیتی بر فضای سالن ها حاکم نبود.
دومین ویژگی فعالیت در سالن ها افزایش توجه مردم به سوی هنر بود که به نوبه ی خود موجب در دسترس قرار گرفتن کالاهای فرهنگی برای عموم و خصلت تقدس زدایی از آنها شد. توجه مردم به هنر قوه ی نقدو درک هنری را ارتقا می دهد. “بحث و گفتگو مهمترین وسیله ی درک هنر توسط مردم بود “.
به تدریج منتقدان هنر در حوزه ی عمومی ادبی جایگاه ویزه ای یافتند و خود آنها نیز در پیشبرد خرد انتقادی میان مردم نقش بسزایی داشتند.” منتقدان هنری به دو دلیل خود را نماینده و سخنگوی عموم می دانستند:
نخست به این دلیل که هیچ مرجعی به جز نیروی استدلال بهتر را به رسمیت نمی شناختند و دوم اینکه خودشان را متعلق به عموم مردمی می دانستند که طرفدار استدلال بهتر بودند”.”راه رشد و تعالی عموم تامل در آثار فلسفی ،هنری،ادبی و علمی نبود بلکه طرح مسایل و امور انسانی اش در ادبیات نوشتاری رایج باعث می شد که به خودآگاهی و خود فهمی نایل شود “.بطور کلی می توان گفت عرصه هایی که موجب ایجاد تحول در حوزه ی عمومی شدند شامل کتابخوانی،نقاشی ،نمایش و موسیقی بود.
“نهادهای فوق باعث شدند که خواندن رمان در میان جماعت بورژوا به عادتی روزمره تبدیل می شود.این جماعت همان افراد عمومی بودند که در قهوه خانه ها ،سالن ها و محافل بحث پا گرفتند و اکنون از طریق نشریات و کارکرد انتقادی آنها با همدیگر ارتباط داشتند.این افراد ،حوزه ی عمومی عقلانی-انتقادی را در قلمرو ادبی به راه انداختند.ذهنیت یا سوژه ای که در فضای صمیمی –خصوصی خانواده ی بورژوایی رشد کرده بود در حوزه ی عمومی ادبی به خودآگاهی و خود شناسی می رسید-“.
هابرماس تقویت حوزه ی عمومی سیاسی را برگرفته از حوزه ی عمومی ادبی می داند و بر این نکته تاکید می ورزدکه تحولاتی که حوزه ی ادبی در جامعه ایجاد کرد موجب شکل گیری و تقویت حوزه ی عمومی سیاسی شد.” رخدادی که افراد خصوصی را که از خرد بهره می جستند قادر ساخت حوزه ی عمومی دولتی را تحت کنترل درآورند و آن را به حوزه ی انتقاد از قدرت دولت تبدیل کنند تغییر کارکردی حوزه ی عمومی ادبی بود”.
” اگاهی سیاسی نوینی که در حوزه ی جامعه ی مدنی و در مخالفت با حکومت مطلقه شکل گرفت که منظور همان افکارعمومی است،خواهان حاکمیت قوانین تجریدی و عمومی بود و خود را یگانه منبع مشروع قانونگذاری قلمداد می کرد.افکار عمومی در سراسر قرن هجدهم مدعی بود که یگانه منبعی است که توانایی منحصر به فرد تدوین قوانین را دارد،قوانینی که خصلت جدلی-عقلانی خود را مدیون این افکار بودند ” .”حوزه ی عمومی سیاسی در وهله ی اول از مفاهیم و مقولاتی استفاده می کند که در حوزه ی عمومی ادبی برساخته می شد و همین امر باعث شد که منافع مالکان کالاها در حوزه ی سیاسی با آزادی انسان ها در حوزه ی ادبی گره بخورد “. “شرط ورود به حوزه ی عمومی ادبی سواد و آموزش و شرط ورود به حوزه ی عمومی سیاسی داشتن سواد به اضافه ی سرمایه است”.در این مرحله است که افکار عمومی نقش بسیار عمده ای ایفا می کند و اهمیت آن هر روز مضاعف می شود.افکار عمومی مهمترین ابزار انتقاد و شفاف سازی است. ” هدف اصلی افکار عمومی نه کسب قدرت ،نه کنترل قدرت و نه حتی تولید قدرت بود بلکه تغییر سلطه از طریق بحث عمومی انتقادی بود.سیطره ی افکار عمومی به معنای نابودی هرگونه سلطه بود “..
بطور کلی می توان گفت:رشد و گسترش حوزه عمومی الزاما” درپی طی کردن دوره ی تاریخی خاص محقق نمی شود بلکه حوزه عمومی می تواند در جامعه سنتی شکل بگیرد، گسترش حوزه عمومی در واقع تابع پیدایش امکان گفت وگو و تعقل آزاد است. “عمده ترین معیار سنجش افول و شکوفایی حوزه ی عمومی مبتنی بر جامعه ی مدنی دسترسی همگانی است “.
Leila_sadeghitabar@yahoo.com