امروزه و به ویژه در شهرهای بزرگ شاهد رشد قارچ گونه مشاغل غیر رسمی و به نوعی دست دومی هستیم.
شاخصهی اصلی مشاغل غیررسمی یا دست دوم عدم مشارکت مستقیم در تولید، فقدان بیمه و مزایا، پرداختیهایی کم و بی ثباتی است. عمده عرضه و تقاضا در این بازار برای زنان است و این مسأله شمشیر دو لبهای است که در ظاهر حضور و مشارکت بیشتر زنان در اقتصاد را نشان میدهد اما در درون خود انواع و اقسام بهرهکشی، تحقیر، سواستفاده، خشونت و … را در بر میگیرد. نگاهی کوتاه به تبلیغات وسیعی که هر روزه در شبکههای رسمی، روزنامهها و جراید و فضای مجازی تنها در تهران منتشر میشود به خوبی گویای عطش سیری ناپذیر این حوزه از اقتصاد برای جلب و جذب زنان است. اگر در گذشته به دلیل شرایط اجتماعی یک سری از مسائل غیر مستقیم و در لفافه بیان میگردید، امروزه این آگهی ها بدون هیچ اعبایی تقاضاهای خویش را بصورت علنی مطرح میسازند و برای آنها هم توجیحات از پیش آمادهای دارند. کلمات کلیدی چون “خانم”، “جوان”، “خوش پوش”، “خوش مشرب”، “روابط عمومی بالا”، “زیر ۲۵ سال”، به کرات در این آگهیها به چشم میخورند. آگهیهایی که تأکید خاصی بر مدرک و تخصص ندارند و این گونه موارد برایشان صرفأ حالت تزئینی دارد . از طرف دیگر متقاضیان این مشاغل نیز به دلیل عدم برخورداری از تخصص مورد نیاز – به رغم داشتن مدرک – به این امر راضی و خشنود هستند و بعضأ این مشاغل را پلهای موقتی برای عبور از دورهای خاص از زندگی در نظر میگیرند. همین رضایت از جانب زنان است که باعث میشود بازار غیررسمی اقتصاد به دنبال جذب هرچه بیشتر آنان باشد. زنان – به دلیل شرایط خانوادگی و نقشهای جنسیتیشان- معمولأ به مشاغل پاره وقت بیشتر علاقمندند به همین دلیل به حقوق های ناچیز قانع میشوند. این کنار آمدن با شرایط کار، بصورت تصاعدی جذب زنان را در این حوزه افزایش بخشیده است. این مشاغل غیر رسمی در سطح کلان دچار مشکلاتی چون عدم پرداخت مالیات و در سطح خرد به دنبال استفاده از نیروهای کار بدون حمایت کردن و بیمه هستند. بی ثباتی ویژگی عمده چنین مشاغلی است. زمانی که یک فرد تخصص خاصی ندارد، همچنین تعهدی مبنی بر حضور وی توسط کارفرما ملزوم نشده است، امکان برکناری و جایگزین شدن افراد به شدت افزایش مییابد. این امکان در لحظه جایگزین شدن، به اضافهی مشکلاتی چون نداشتن بیمه و حقوق مکفی، شرایط روانی خاصی را برای اشغال کنندگان چنین مشاغلی ایجاد خواهد کرد. بر اساس آنچه بیان شد در برخورد اول – صرفأ – چنین به نظر میرسد که بازار برای ورود زنان بسیار هموارتر از گذشته، گشته است و حتی در پارهای موارد – مانند آگهیهایی که ذکر آن رفت – تقاضای کار برای زنان بسیار بیشتر از مردان است. اما مروری اجمالی بر این مشاغل بی ثبات – مشاغلی چون : منشی گری، فروشندگی، اپراتوری، بازارایابی و… – به خوبی نشان میدهد که چگونه زنان به واسطه جنسیت در این میدان از پیش بازنده هستند. این گونه مباحث به خصوص زمانی که جامعه مورد بررسی جامعهای در حال توسعه باشد شدت و قوت بیشتری مییابد. زنان در کشورهای در حال توسعه فرصتهای شغلی کمتری دارند و همان ها هم اغلب در بخشهای غیررسمی با حقوق اندک و بدون بیمه مشغول به کار هستند. لزوم پرداختن به چنین مسائلی بسیار مهم است چراکه مسائل زنان و آسیبهایی که آنان درخلال اشتغال و از ساختار اجتماعی میبینند در حضور با کیفیت آنان به عنوان نیمی از سرمایه انسانی جامعه و نقش مسلط آنان در توسعه اقتصادی و اجتماعی غیرقابل انکار است. بر این اساس جایگاه و پایگاه آنان ایجاب میکند که همواره از سلامت و امنیت اقتصادی، اجتماعی، جسمی و روانی برخوردار باشند. این که جامعه تاچه حد این شرایط را برای زنان فراهم میکند بستگی به مؤلفههایی دارد که یک جامعه در سطح خرد و کلان اجتماعی، اقتصادی برای خویش ملحوظ داشته است.