رایزنی های سیاسی ناممکن: توگو، حکومت استبدادی که نفس های آخر خود را می کشد (لوموند دیپلماتیک: ژوئن ۲۰۱۴)
میشل گالی برگردان آریا نوری
آیا آقای فوره ناسینبه (M. Faure Gnassingbé ) در انتخابات ریاست جمهوری توگو در سال ۲۰۱۵ ، برای دوره ای دیگر نامزد خواهد شد؟ لزوم ترک قدرت توسط وی یکی از چالش های اصلی مذاکرات سیاسی ای بود که در نیمه ی ماه می توسط تمامی احزاب سیاسی صورت گرفت. نیروهای مخالف که از چهل سال پیش تا کنون با خشونت های مرگبار و تقلب گسترده در انتخابات دست و پنجه نرم می کنند اینبار خواستار ارائه ی ضمانت شده اند : در وهله ی اول توقف حمایت دولت فرانسه از حکومت استبدادی ناسینبه.
نوشتههای مرتبط
خبرنگار اعزامی ما به توگو ، کشوری که توسط عفو بین الملل « سرزمین وحشت » خوانده می شود (۱) ، به آشکارا احساس ناراحتی می کند. اما علت این مساله چیست؟ شاید اینکه وی از کشوری می آید که از چهل و نه سال پیش تا کنون از نظام دیکتاتوری توگو حمایت می کند. نماینده ی آژانس خبری فرانسه در توگو و مترجم ژنرال ناسینبه ایدما (Gnassingbé Eyadéma) ، که از سال ۱۹۶۷ تا ۲۰۰۵ کنترل کشور را در اختیار داشته است ، کسی جز ژآن کریستوف میتران ، فرزند فرانسوآ میتران رئیس جمهور فرانسه نبوده است. حتی امروزه هم برخی از روزنامه نگاران رسانه های بین المللی برای دریافت وجوه به دفتر ریاست جمهوری توگو مراجعه می کنند. این مساله را از مشاهده ی نحوه ی زندگی برخی از روزنامه نگاران در پاریس هم می شود برداشت کرد.
ارتش فرانسه نیروهای سرکوبگر ارتش توگو را تقویت کرده و سیاست مداران آن انتخابات ساختگی و کشت و کشتار را تضمین می کنند. برای مدت سی و نه سال ، ژنرال ایدما نماد کاملی از حکومت استبدادی در حوزه ی کشورهای آفریقایی که قبلا مستعمره ی فرانسه بوده اند به حساب آمده است. دست فرانسه را می توان در همکاری برای ترور سیلیانوس اولیمپیو اولین رییس جمهور توگو که در چارچوب انتخابات آزاد در ۱۳ ژانویه ی سال ۱۹۶۳سر کار آمده بود، مشاهده کرد. (۲) تنها مشروعیت جانشین ژنرال ایدماپسرش ، همین رابطه ی پدر فرزندی و اینکه وی مو به مو راه پدرش را دنبال کرده است می باشد.
در سال ۲۰۰۵ ، تقلب گسترده در انتخاباتی که منجر به پیروزی فوره ناسینبه شد منجر به کشته شدن ۱۰۰۰ نفر از معترضان و آواره شدن ۴۰ هزار نفر شد.(۳) در حومه ی محله ی به آلاگلو (Bè Alaglo ) در لومه (Lomé ) ، خانم آکوکو آگبزولون (Mme Akoko Agbezouhlon ) با لبخندی گرم از ما استقبال کرده و به زمان ماینا (mina) از شرایط زندگی خود در اتاقی ساخته شده از ورقه های فلزی به هم چسبیده سخن می گوید. این زن ۳۶ ساله برای زندگی در این خرابه باید به کسی که خود را «رئیس یک محله» می نامد ، مبلغ ۸۰۰۰ فرانک CFA معادل ۱۲ یورو در ماه پرداخت کند. وی به ما می گوید : « در اینجا مرکز درمانی وجود ندارد و مدارس دولتی هم معلم ندارند ، من مجبور شدم فرزندانم را در مدرسه ی خصوصی ثبت نام کنم.» او برای داشتن درآمدی به مبلغ ۵۰ هزار فرانک CFA در ماه ، معادل ۷۶ یورو ، مجبور شده است دست به کارهای ابتدایی مثل خباطی و فروش غذاهای خانگی مثل آکپان (akpan ) ، غذای سنتی توگو که از ذرت تهیه می شود ، بزند.
امید هایی که به ناامیدی تبدیل می شوند
لومه (LOMÉ) ، پایتخت توگو ، توسط قدرت محلی به حل خود رها شده و به همین دلیل در این شهر نه شهرداری وجود دارد و نه نماینده ای. از آنجا که تدابیر لازم برای کنترل آب جاری صورت نگرفته است ، مردم چهار محله ی اصلی این شهر مدت هاست که در آب زندگی می کنند. مردم می گویند که شهر پایین تر از سطح دریا ساخته شده است ، آن ها کمربندهای خود را برای نشان دادن سطح آخرین سیلی که این منطقه را درنوردیده است به ما نشان می دهند. آری ، مردم عاجز کشوری با ۷ میلیون نفر جمعیت ، که از نظر توسعه ی انسانی در بین ۱۶۴ کشور جهان در رده ی ۱۴۹ هم قرار دارد ، به این شیوه روزگار می گذرانند.(۴)
محبوبیت روز افزون جریان مخالف را می توان با مشاهده ی نتایج انتخابات که معمولا قبل از اعلام رسمی به بیرون درز می کنند و سرکوبی گسترده را به دنبال دارند ، درک کرد. به نظر می رسد که با توجه به زندگی مجلل طرفداران نظام حاکم که در ویلاهایی شکوهمند در سواحل آتلانتیک زندگی می کنند ، ساکنین قسمت جنوبی پایتخت تمایل بسیاری به جناح مخالف نشان می دهند. تاریخ معاصر توگو مجموعه ای از امید های پایمال شده در مسیر نیل به دموکراسی است. این کشور تا سال ۱۹۸۷ توسط دولتی تک حزبی اداره می شده است.(۵) هرچند که حکومت توگو احزاب مخالف را بیشتر از قبل تحمل می کند اما از ابزار خشونت و تقلب در انتخابات برای باقی ماندن در سکوی قدرت بهره می برد. دیگر حساب توافقات اجباری صورت گرفته با جناح مخالف که زیر نگاه بی تفاوت جامعه ی جهانی پی در پی نقض شده است ، از دست در رفته است. مخالفین امید خود را به این توافقات می بندند و بدون اینکه نتیجه ای کسب کنند و اعتبار خود را از.دست میدهند
با پایان گرفتن جنگ سرد در ماه های نوامبر و دسامبر سال ۱۹۹۱ ، موجی از دموکراسی در قاره ی آفریقا شکل گرفت. کنفرانسی ملی با حضور نیروهای پویای حاضر در صحنه شکل گرفت و به دنبال آن ژوزف کوکو کوفیگو ، رییس اسبق نهاد اداری لومه و بنیانگذار لیگ حقوق بشر توگو به عنوان نخست وزیر انتخاب شد. اما دخالت نیروهای فشار ژنرال ناسینبه و محاصره ی دو ماهه ی دفتر نخست وزیر خیلی سریع به این تجربه ی تازه پایان داد.برونو دلی ( Bruno Delaye) سفیر وقت فرانسه در اقدامی بی ثمر سعی کرد تا نقش میانجی را ایفا کند. آقای کوفیگو با قرار گرفتن در انزوا مجبور به کناره گیری شده و تنها شاهدی بود بر روند نابودی جریان دموکراسی توسط نیروهای ژنرال. وی سرانجام مجبور شد تا از مخالفین درخواست کند تا به اعتصاب غذای خود پایان دهند ، مخالفین به طور علنی از وی انتقاد کرده و او را محکوم به اتخاذ مواضعی دو گانه و همکاری بیش از حد با نیروهای ژنرال کردند.
قوای سرکوبگر که خود را بیش از پیش با اپوزیسیونی مصمم رو به رو می دید توانست به هر طریق ممکن رهبران مخالفان را با خود همراه کند. ادم کودین ، اقتصاد دان خبره و یائووی آگبوئیبو ، وکیل ، هر دو از چهره های سرشناس اپوزیسیون به حساب می آمدند که در سال ۱۹۹۴ در ازای دریافت پست های وزارتی تحت کننترل ژنرال در آمدند. گلیچریست الیمپیو ، چهره ی شاخص اپوزیسیون ، پسر اولین رئیس جمهور توگو ، در سال ۲۰۱۰ در شرایطی که نماد امید یک ملت به شمار می آمد با همکاری با نیروهای ژنرال ، اعتبار خود را از دست داد. وی پس از ملاقات های فراوان با ناسینبه ، رییس جمهور وقت ، تصمیم گرفت نا در تشکیل دولت وحدت ملی شرکت کند . این مساله سبب شد تا سه چهارم اعضای حزب وی با جدایی از او حزب اتحاد ملی برای تغییر (ANC ) ، با اشاره به حرکت نلسون ماندلا ، را تشکیل دهند.
در حال حاضر مذاکراتی بین رییس این حزب ، ژآن پیر فابر و قوای مرکزی به منظور برگزاری انتخاباتی شفاف در سال ۲۰۱۵ جریان دارد.اما بدبینی نسبت به نتیجه ی این مذاکرات به اوج خود رسیده است. زمانی که از آقای فابره در مورد حکومت دیکتاتوری سوال میشود او می گوید : « پدر از پسر بدتر است!» دولت های مافیایی مثل توگو نیروی اصلی خود را از شبه نظامیانی که در خدمت دارند می گیرند. نیروهای رژیم ، موسوم به « شوک» که متعلق به قوم کابیه هستند به صورت کاملا غیر قانونی به فعالیت های خود ادامه داده و به هیچ نهادی پاسخگو نیستند.(۶) تمامی مسئولین جناح مخالف در نهاد های کاملا فعال ملی که می توان از لیگ خقوق بشر توگو به عنوان نمونه ی تمام عیار آن نام برد و اغلب در شرایط گوناگون گزارش هایی ارائه می دهد که در غرب بازتاب می کند ، فغالیت دارند. رژیم توگو از این مساله به شدت وحشت دارد چرا که ممکن است دولت های حامی خود را از دست بدهد اما دولت های حامی ناسینبه تغییری در حمایت خود از وی نمی دهند.
در همین راستا لوییس میشل ، کمیسر اسبق اروپایی به انتقاد سخت از فابره پرداخته است.(۸) آیا لوییس میشل بر انتخابات آینده ی توگو نظارت خواهد کرد؟ درست مثل کاری که به عنوان رییس گروه اعزامی اتحادیه ی اروپا در مالی انجام داد؟ قوم ایدما تا الان توانسه است به واسطه ی دخالت حقوق دانان مطرح بین المللی به خصوص چارلز دباش فرانسوی ، به انتخابات گوناگون مشروعیت ببخشد.(۹ )
مردم توگو در لومه کنترل زندگیشان را خود به دست گرفته اند. در محله ی در آب فرو رفته ی نانیکوپه کمیته ای موقت که از مردم داوطلب تشکیل شده است سعی می کند تا با سنگر بندی و پمپاژ آب از سیل های فصلی جلو گیری کند. افراد این کمیته همچنین به فعالیت های دیگری مثل ساخت مدرسه ، زمین فوتبال ، مرکز خریدی رو باز و . . . هم می پردازند.هر کس در این میان نقشی ایفا می کند ، کوتاهی های دولت برای مردم بدل به مدرسه ای کوچک برای تمرین دموکراسی شده است. قبل از همه چیز این احزاب سیاسی هستند که زندگی مردم را سازمان دهی می کنند. تقریبا چهارسالی می شود که حزب آقای فابره مردم را آخر هر هفته در ساحل لومه و محله ها جمع می کند. به همین ترتیب در نیمه ی ماه فوریه ، نشست سیاسی بزرگی در محله ی کابیه در شمال لومه برگزار شد. نشستی که کشیشان و امام های مساجد آغاز کننده ی سخنرانی های آن بودند. سخنرانان به نوبت به زبان ها کابیه یا کوتوکولی ، به مدت چند ساعت زیر آفتاب سوزان به سخنوری پرداختند. از ماه ها پیش تا کنون فعالانی که به خوبی از وضعیت آشفته ی کشور اطلاع دارند انتظار دارند تا مسئولین حکومتی هم در این نشست های سیاسی شرکت کنند. این فعالان که اغلب لهجه ای مشابه مسیانیک دارند معمولا سبب یاداوری انتخابات گذشته می شوند که به خونریزی ختم شده اند..
چهره ی شاخص اپوزیسیون فعلی نهاد نجات توگو (CST) است که به وسیله ی آژاون زوس ، که وکیل بوده و چهره ای کاریزماتیک به حساب می آید ، اداره می شود و سبب تعجب همگان گشته است. این جریان در ماه آوریل سال ۲۰۱۲ تشکیل شده و ۹ نهاد گوناگون که اکثر آن ها مربوط به دفاع از حقوق بشر می شوند و همچنین ۶ حزب سیاسی در آن حضور دارند.
آنها موفق شدند ۱۰۰ هزار نفر را برای اصلاح قانون انتخاباتی که به نوعی به دیکتاتوری پایان می داد به خیابان ها بکشانند. نتایج این فعالیت ها رضایت بخش نیست چرا که دولت مرکزی تقریبا بلافاصله توافقات حاصله را زیر پا گذاشت. CST در این میان گزارشی در مورد آتش سوزی عمدی بازارهای توگو منتشر کرد (۱۰) ، کاری که در ماه ژانویه ی سال ۲۰۱۲ توسط نیروهای دولتی برای بی اعتبار کردن اپوزیسیون صورت گرفت.این نهاد عجیب و غریب سیاسی از تمامی اهرم هایی که در دست دارد بهره می برد : پیام کوتاه ، نامه ، تابلو ، تظاهرات ، شکایت به دادگاه ، شکل دهی حرکت های گوناگون و . . . در واقع آن ها کاملا مثل بهار عربی حرکت می کنند و هدفشان پایین کشاندن حکومت استبدادی است.اما برای نیل به این هدف جرقه ی اولیه باید زده شود.
جرقه ی اول به احتمال زیاد در بورکینافاسو زده خواهد شد ، جایی که رییس جمهور ، آقای بلز کامپائوره می خواهد با نادیده گرفتن قانون اساسی برای چهارمین دوره ی پیاپی انتخاب شود.شاید هم جرقه در کامرون زده شود ، کشوری که حرکت های ضد فرانسوی هر روز شدت بیشتری پیدا می کند.شاید هم این اتفاق در گابون بیفتد چرا که علی بونگو ، رییس جمهور ، به اندازه ی پدرش شخصیتی کاریزماتیک نیست. اصلا چرا جرقه ی اول در خود کنگو زده نشود؟ آیا انتخابات ریاست جمهوری که قرار است در سال ۲۰۱۵ برگزار شود فرصتی برای سرنگونی رژیم حاکم خواهد بود؟ ناسینبه دیگر هیچگونه مشروعیتی ندارد ولی به نظر می رسد آقای دباش راه حلی مطابق با قانون اساسی برای شرکت دادن دوباره ی ژنرال در انتخابات پیدا کرده باشد : دور زدن قانون اساسی با تغییر دادن نام حزب ریاست جمهوری ، تنها کافیست اسم حزب را عوض کنند و همه چیز برای آن ها حل می شود . . .
ارتشی که استحکام سابق را ندارد
در اصل انتخابات محلی که به اپوزیسیون اجازه می داد میزان نفوذ خود در بین مردم را اندازه بگیرد باید قبلا برگزار می شد اما هیچ چیز هنوز آماده نیست : نه فهرست های انتخاباتی ، نه کمیسیون انتخاباتی ملی مستقل ( CENI ) و نه قوانین سرمایه گذاری های انتخاباتی. هنوز مفاد توافقات صورت گرفته ی بین جناحی اجرا نشده است . در شرایطی که مناطق اخذ رای به صوت قومی طبقه بندی شده اند و این مساله به نفع قوای مرکزی تمام خواهد شد هنوز هیچ اصلاحاتی در این زمینه صورت نگرفته است. با توجه به این که شرایط و شیوه ی انجام انتخابات بازبینی نشده است ، تنها یک نامزد معتبر می تواند از طرف اپوزیسیون در انتخابات شرکت کند و آن هم آقای فابره رهبر ANC است.
اما نامزد های بالقوه ی دیگری هم در عرصه حضور دارند ، مثل کلود آمگانوی (Claude Améganvi) از طرف حزب کارگر ، نامزد حزب رنگین کمان و به خصوص نخست وزیر سابق آگبیومه کودیو (Agbéyomé Kodjo ) که بین سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۲ در مقام نخست وزیری ایفای نقش می کرد. اما جناح حاکم هم بی کار ننشسته و تدابیر جدیدی را اتخاذ کرده است : نامزدی مجدد ناسینبه ، اتهام زنی به اپوزیسیون و سعی در تفرقه افکنی از طریق اتهام شدن به چهره های شاخص آن ، ایجاد رعب و وحشت در بین سرمایه گذاران برای جلوگیری از سرمایه گذاری آن ها در کمپین های انتخاباتی جناح مخالف ، قرار داد های گران قیمت با آژانس های ارتباطی فرانسوی مثل یورو آر. اس. سی. جی در سال های ۱۹۹۸ و ۲۰۰۳.
اما اتفاق جدیدی در حال شکل گیری است: کاهش قدرت ارتشی که تا پیش از این به راحتی دست به سرکوب و کشتار می زد. به گفته ی نیروهای ارتشی که ترجیح داده اند نامشان فاش نشود ، پرونده پاچا ، برادر خوانده ی ناسینبه که به خیانت محکوم شده و تحت شکنجه های سخت قرار گرفت سبب ایجاد شکاف ودو دستگی در ارتش شده است. مساله ی دیگر این است که نیروهای ارتشی فکر می کنند بالاخره فرانسه دست از حمایت خود از آن ها بر خواهد داشت چرا که نیم قرن پس از به استقال رسیدن توگو همچنان نیمی از سرنوشت انتخابات در پاریس کلید می خورد.
از طرفی بدون شک کمیته ی پنج عضوی غیر رسمی تشکیل شده در لومه با حضور نماینده ی سازمان ملل در امور توسعه ( PNUD) ، اتحادیه ی اروپا ، سفرای آلمان ( که مثل فرانسه استعمارگر بوده است) ، فرانسه و ایالات متحده با تلاش برای ایجاد توافقی مبهم و کم اعتبار بین رژیم حاکم و نیروهای مخالف ، به بحران دامن خواهد زد.
بنابراین به نظر می رسد که در سال ۲۰۱۵ باید در انتظار توصیه هایی که آقای ژان کریسفوت بلیارد ، رییس بخش امورآفریقای وزارت امور خارجه ی فرانسه و دو مشاور کاخ ریاست جمهوری آقای توماس ملونیو و خانم هلن لوگال به رییس جمهور این کشور آقای فرانسوآ اولاند و وزیر امور خارجه ی آن لوران فابیوس کرده اند بمانیم.
به نظر نمی رسد که فرانسه با وجود دخالت های نظامی خود در مالی و آفریقای مرکزی فعلا قصد خروج از قاره ی آفریفا را داشته باشد.
(۱) این اطلاعیه در ۵ می سال ۱۹۹۹ صادر شده است. گرازش سازمان ملل متحد و نهاد آفریقای متحد در سال ۱۹۹۹ هم ترور مخالفان را تایید کرده است.
(۲)
Zeus Komi Aziadouvo, Sylvanus Olympio, panafricaniste et pionnier de la Cedeao, L’Harmattan, Paris, ۲۰۱۳.
(۳) گزارش سازمان ملل متحد ، کمیساریای عالی حقوق بشر ، نیویورک ، سپتامبر سال ۲۰۰۳
(۴) برنامه ی توسعه ی سازمان ملل متحد ، گزارش توسعه ی انسانی، ژنو ، سال ۲۰۱۲
(۵)
Godwin Tété, Histoire du Togo. La longue nuit de terreur, A. J. Presse, Paris, ۲۰۰۶.
(۶)
Lire Comi M. Toulabor, «Au Togo, le dinosaure et le syndrome ivoirien », Le Monde diplomatique, mars ۲۰۰۳.
(۷)
Gilles Labarthe, Le Togo, de l’esclavage au libéralisme mafieux, Agone, Marseille, ۲۰۱۳.
(۸)
Monique Mas, « Le Parlement européen ne reconnaît pas l’élection de Faure Gnassingbé », Radio France Internationale, ۱۳ mai ۲۰۰۵, www.rfi.fr
(۹)
Ancien recteur de l’académie d’Aix-Marseille, M. Debbash a été condamné pour abus de confiance dans l’affaire de la Fondation Vasarely.
(۱۰) نتیجه ی تحقیقات صورت گرفته در مورد آتش سوزی عمدی بازار کارا و لومه توسط نهاد نجات توگو ، لومه ، نوامبر سال ۲۰۱۳
(۱۱)
Denis-Constant Martin, Sur la piste des OPNI (Objets politiques non identifiés), Karthala, Paris, ۲۰۰۲
پرونده «لوموند دیپلماتیک» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/15007