انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ریشه‌شناسی واژه خورشید (خراسان)

واژه فارسی خورشید در اوستا به صورت های Hvarr- ، Xvan ،Ta Hvarә-Xšaē، آمده است. صورت Hvar اوستایی در برخی از گویش ها مانند گورانی هنوز به شکل Hur باقی مانده است. فارسی میانه Xvar-Xšed، Xvar. خور ، هور یا خورشید ایزدی است که یشت ششم اوستا درباره اوست. هور یا خور زمین و آنچه در آن است را پاکیزه نگه می‌دارد و اگر او نبود دیوان جهان را می آلودند و ویران می کردند، هر که او را بستاید هرمزد را ستوده . در یسنای ۳۶ بند ۶ نیز آمده که او زیباترین پیکر را در میان آفریدگان اهورمزدا داراست. و در یشت ۴ بند ۸ آمده دیوان تنها هنگامی دست به کار می برند که خورشید غروب کرده است . واژه خورشید درارای دو جزء است جزء نخست Xvar- ، Hvar که با سنسکریت Svar «خورشید» ‌سنجنده می‌شود. جزء دوم برگرفته از اوستایی Xšaita- « درخشان» است که در نام جمشید (پادشاه دوران طلایی در اسطوره های ایرانی و نیز نخستین شاه در برخی روایت ها ) آمده و برگرفته از صورت اوستایی Yama-Xšaita به معنی « جم درخشان» است. به نظر آبایف Xšaitaمی تواند از ریشه Xšay باشد و به گونه ای این ریشه دو معنای «تسلط داشتن، فرمانروایی کردن و نیز درخشیدن را با هم دارد. ولی این نظر را باید با تردید نگریست چنانکه در سنسکریت سه ریشه جداگانه Kșā در سه معنای متفاوت « سوختن، داغ شدن؛ فرمانروایی کردن و سکونت داشتن (Grassman 365 ) را داریم که از ریشه Kșā در معنای سوختن واژه Kușāku به معنی آتش، خورشید موجود است. Xšaita اوستایی به احتمال بسیار باید از این ریشه باشد. فارسی میانه صورت Šet « درخشان» آمده.
واژه فارسی میانه Xvar-Xšed « خورشید» در متن گزیده های زادسپرم ( نامه ای به زبان فارسی میانه که هیربد سیرجان در سده سوم هجری نوشته است. او در دین نوآوری هایی داشته است که با اندیشه زردشتیان همزمانش سازش نداشته است) فصل ۳۴ بند ۲۵ که در آن از زندگی مردم و پایان جهان گفتگو شده،این گونه توصیف شده است:

Ud Dīd Hōmānag Būd Frašagird-Kardādārīh Ō Šab Ī Tār Ka Šab Ō Sar Šawēd. Xwaršēd Se Kenārag Ī Gēhān Uzēd Ud Abāz Ō Xwēš Gyāg Madan Gardiš Frazāmēnēd Ān Nōg Pad Spīzišn Bawēd Ud Tom Ud Tār Zanēd.

و دیگر فرشکرد کرداری به شب تار همانند بود هنگامی که شب به پایان رسد، خورشید از سه کناره جهان بر آید و با بازآمدن به جای خویش گردش را پایان دهد، از نو بدرخشد و تیرگی و تاری را نابود کند.

واژه همریشه و مربوط

خراسان « برآمدن خورشید»

خراسان در متن‌های فارسی میانه به صورت Xwarasan آمده است این واژه شامل Xwar « خورشید» و پیشوندی که ریشه فرضی ایرانی آن San * به معنی « بالا رفتن » است. در اوستا صورت‌هایnaoiti Āsә،Venaoiti X، آمده است. در فارسی میانه مانوی نیز ́Wśn- « فشار دادن ( کسی یا چیزی ) به جلو یا از میان چیزی» ثبت شده و در فارسی میانه زرتشتی هم/Ōsān ́Wśn- به معنی « پایین افتادن» را داریم و در فارسی میانه مانوی Xwr´S΄N خراسان در معنای « شرق »به کار رفته است. و سرانجام در فارسی میانه زرتشتی نیز Hwl΄S΄N Xwarāsān// به معنی « طلوع خورشید، مشرق» به کار رفته شده است. در واقع خراسان به معنی محل برآ مدن خورشید است.
این واژه در فصل ۳۳ بند ۳۲ متن گزیدگی‌های زادسپرم،( نامه ای به زبان فارسی میانه که هیربد سیرجان در سده سوم هجری نوشته است. او در دین نوآوری هایی داشته است که با اندیشه زردشتیان همزمانش سازش نداشته است)اینگونه به کار رفته است:

U-Š Pas Wizīd Spāhbed-Salar Ī Xwad Ast Āz, U-Š Č Ahār Spāhbed Pad Hamkārīh Frāz Dādhēnd , Ast: Xešm Ud Zamēstān Ud Zarmān Ud Sej: Homānāgīh Ī Xwarāsān Ud Xwarôfrān Ud Nēmrōz Ud Abāxtar.

پس سپهسالار گزید که خود آز است و چهار سپاهبد به همکاری او آفریده شد [ که] است: خراسان ( شرق)، خووران ( مغرب) ، و نیم‌روز ( جنوب) و اباختر ( شمال) .
منابع

Grassman,H, 1955 Wörterbuch Zum Rig-Veda,

Abaev V.I.( 1958-1995) Istorika- Etimologicheski Slovar’ Osetinskogo Yazyka, I-V Moskva- Leningrad

بهار، مهرداد (۱۳۷۶) پژوهشی در اساطیر ایران ( پاره نخست و دویم). تهران: آگه
راشد محصل، محمد تقی ۱۳۶۶.وزیدگی های زادسپرم ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.