چکیده
شهر یک واقعیت مسلم اجتماعی است که ، به طور کلی می توان آن را در انسانها و فضاها خلاصه کرد.کرج ، شهری است که با قرار گرفتن فرهنگ ها و قومیت های مختلف در کنارهم ، تضادها و ویژگی های خاصی را منعکس می کند ،که از آنجا که انسانها و مکانها از هم تاثیر پذیر و بر هم تاثیر گذارهستند، بازتاب آن را می توان درضاهای شهری مشاهده کرد. ازعناصر تشکیل دهنده فضاها، محلات شهری می باشند که همواره یکی ازعناصر مشترک شهر بوده و درطول تاریخ اهمیت فراوان داشته است . محله چهارصددستگاه از جمله محله هایی که درابتدا حاصل هم نشینی قوم یزد بوده ، به طوریکه به محله یزدی نشین معروف بوده است، ولی به مرور زمان ومهاجرت های فراوان، این قومیت محلی ، دچار دگرگونی شده است. این محله قومی دیگرهمچون گذشته وسیله ای برای کاهش فشارها ی اجتماعی با بوجود آمدن واحدهای قومی وخویشاوندی نیست، بلکه نوعی مجاورت اجباری است که در صورت فراهم بودن امکانات میتواند، گسسته شود . این تحقیق با تاکید بر روش های انسان شناسی شهری انجام گرفته است و به طورکلی می توان گفت ، محله ای که درگذشته از همگونی خاصی برخودار بوده و هویت (به تعبیر لینچ و راپاپورت) مستقلی داشته است ، با گذشت زمان بواسطه خیابان کشی های متعدد ، به تکه های جداگانه ای تبدیل شده که در هر بیشتر فاصله گرفتن از محله به شکل قدیمی خود ، برهم پیشی میگیرند . بازنمود این امر در فضاهای مختلف مورد تحقیق (مسکونی و تغدیه )کاملا مشهود است.درنیتجه محله به چهارقسمت تقسیم شده که هرکدام خود را دارای هویت مشخص میدانند و درحالی این اتفاق می افتدکه خوانایی محله (به عنوان یک کلیت محله ای) نیز مخدو ش شده است.
نوشتههای مرتبط
برای خواندن بخش اول در زیر کلیک کنید: