کانت یک لیبرال است،که بر اندیشه و تفکر بسیاری از جمله هگل و فلاسفه ایدآلیسم آلمانی تاثیر گذار بوده است، افکار کانت وسیع، و در عین حال جدید است؛ کانت در فلسفه خود در پی پاسخگویی به سه پرسش اساسی است: نخست اینکه چه چیز را میتوان دانست (نقد عقل محض)؟ دوم اینکه چه باید کرد (نقد عقل عملی)؟ و سوم اینکه چه امید و انتظاری میتوان داشت؟ او به طبیعت و احکام حاصله از آن معتقد و آن را جزئی از زندگی آدمی میداند.
« هر چیز در جهان فقط بر حسب قوانین طبیعت رخ می دهد». (دارندروف،۱۳۷۷، ۱۵۰).
نوشتههای مرتبط
کانت بزرگ ترین مساله آدمیان را« استقرار جامعه» می داند، که بر حسب حکم طبیعت می باید در برقراری آن بکوشند، در آن مرحله عموم بر طبق توافقی که منجر به وجود آمدن قانون می شود زندگی می کنند. آزادی در چنین جامعه به بالاترین حد خود رشد می یابد، در این اجتماع همه آزاد هستند؛ و به آزادی دیگران احترام می گذارند. که در نهایت منجر به بلوغ و شکوفا شدن انسان ها می شود.کانت قائل به مختار بودن و اراده آزاد انسان است. او معتقد است که این موضوع به برهان و استدلال نیازی ندارد و عقل محض در تحلیل این مسئله عاجز است. او وجود انسان را شامل وجه طبع و عقل میداند. طبع انسان مربوط به طبیعت است و تابع علیت و جبری، اما عقل انسان از جمله معقولات است و زمانی نیست. پس هنگامی که انسان از عقل خود پیروی کند و تکالیف خود را انجام دهد، محکوم اراده خود یعنی آزاد خواهد بود
« آزادی تابع قانون اخلاقی است و جز هنگام تشخیص ضرورت آن قانون و قدرت مطلق آن روی اعمال فاعل اخلاقی به نهایت شدت خود نمی رسد. (اسکروتن، ۱۳۸۲، ۲۷۰- ۲۶۹).
کانت همه دیگر اصلهای حقوق بشری مانند برابری و استقلال انسان را از همین اصل بنیادین آزادی مشتق میکند،آزادی یک قانون اخلاقی است در واقع انسان والاترین هدف طبیعت است؛ و هیچ ارزشی بالاتر از او نیست؛ حال بایستی دید که قانون اخلاق در نظر کانت چیست؟ که آزادی را تابع آن می داند.
« قانون اخلاقی» بر همه موجودات عاقل تکالیفی قطعی و بدون قید و شرط در مورد انجام دادن فعلی یا ترک آن تحمیل می کند تکالیفی که بدون توجه به خواستها، اغراض، تمایلات یا منافع انسان الزام آورند و اصلاً کاری به سعادت انسان ندارند و فقط طالب مراعات بدون قید و شرط نیت خیرند»
امّا بحث کانت راجع به آزادی در مراحل مختلف روی می دهد؛ او فیلسوفی نوگراست، آزادی را خود مختاری می داند که بایستی برای رسیدن به آن مبارزه کرد.
“از دیدگاه آیزایا برلین (کانت) چهره ی اصلی مفهوم آزادی ایجابی است کانت آزادی را در خود مختاری می یابد و بنا به درک او انسان برای کسب این خودمختاری باید مبارزه کند.( لیدمان،۱۳۸۴، ۳۱).
کانت در زمینه آزادی از رسو تاثیر پذیرفت:« زمانی خیال می کردم «معرفت: عالی ترین هدف زندگی است ولی پس از آنکه با نوشته های روسو آشنا شدم دریافتم که « آزادی و اخلاق» با ارزش تر از آن است» (کاظمی، ۱۳۷۶، ۶۲).
کانت طی پانزده سال کار مدام کتابی را به رشته تحریر در آورد به نام «نقد عقل محض».
« مقصود از این عنوان چیست؟ نقد به معنی عیب جوئی و به اصطلاح معمول « انتقاد» نیست بلکه به معنی تجزیه و تحلیل است برای سنجش و تمییز. کانت به «عقل محض» حمله نکرده است مگر در آخر کار برای تعیین حدود آن. کانت امیدوار بود که حدود امکانات عقل را نشان دهد و آن را از معلومات غیر محض و غیر خالص که از راه حواس حاصل شده و تغییر شکل داده است جدا ساخته بالاتر قرار دهد زیرا « عقل محض» عبارت است از معلوماتی که از راه حواس حاصل نمی گردد بلکه از هر حسی و تجربه ای مستقل است و مربوط به طبیعت و فطرت و ساختمان ذهن است» (دورانت، ۱۳۵۰، ۲۵۲).
کانت را می توان در زمره اندیشمندان فایده گرا نیز دانست ،« فقط بر طبق آن دستور عمل کن که از طریق آن بتوانی در عین حال اراده کنی که آن دستور قانون کلی شود» (ادواردز، ۱۳۷۸، ۳۸۵).
ابیکورها در برابر درد و خوبی همواره سعی می کردند خوشی را افزایش دهند؛ و رواقیون معتقد بودند؛ هر عملی بایستی طوری سنجیده شود که درد و رنج حاصل از آن را کاهش دهد؛ یا منجر به افزایش خوشبختی شود. اما کانت در این زمینه دیدگاه مخصوص به خود را دارد:
«انسان قادر به حل این مساله نیست زیرا که فقط احساس های همگی را می توان با هم
جمع بست و حال آنکه احساس درونی بر حسب انواع عواطف ناشی از شرایط بسیار پیچیده زندگی به انحای گوناگون ظاهر می شود اما ایراد واقعاً قاطع کانت، وقتی مطرح شد که او نظریه اخلاقی خاص خود را می پروراند مقدر چنین بود که این نظریه اساس آن برداشت از مساله مشیت الهی را که همچنان بر فلسفه رایج قرن هجدهم غلبه کامل داشت سست کند نظریه کانت تأمین خوشبختی را به عنوان پایه اخلاق مردود می شناسد و با این کار محاسبه لذت و رنج را از هر نوع معنای اخلاقی یا دینی خالی می کند مساله ارزش زندگی از این پس در دورنمای کاملاً تازه ای دیده می شود و اگر ارزش زندگی بر حسب آنچه ما از آن لذت می بریم معین شود یعنی از روی نتیجه طبیعی حاصل جمع همه تمایلات یا خوشبختی تعیین این که زندگی برای ما چه ارزشی دارد کار آسانی است در آن صورت این ارزش از صفر پایین تر می رود زیرا که اگر غرض از زندگی چیزی جز لذت نباشد، کیست که حاضر شود با همان شرایط یا حتی از روی نقشه خودش « گیرم در مسیر طبیعی» زندگی را از سر گیرد؟… پس واضح است که ارزش باقی نمی ماند مگر همان که خود ما روی زندگی خود می گذاریم نه به واسطه هر کاری که انجام می دهیم بلکه به واسطه کارهای که با توجه به غایتی انجام می دهیم چنان مستقل از طبیعت که حتی وجود خود طبیعت هم فقط با قید همین شرط می تواند به حد خود غایتی باشد» (کاسیرر، ۱۳۸۲، ۲۰۶- ۲۰۵).
کانت در جایی آزادی را تابع اخلاق می داند؛ و در بحثی آزادی را خودمختاری که باید برای آن مبارزه کرد. در نوشته ای بیان می دارد آزادی زمانی میسر است که آدمی قانون را زیر پا گذارد و در عبارتی می گوید:« آزادی باید همچون خصیصه اراده همه آفریدگان خردمند پیش گزارده شود» (کانت، ۱۳۶۹، ۱۰۶).
به هر روی جایگاه نظریه کانت درباره ی آزادی محل اختلاف است عده ای او را به انسداد آزادی متهم می کنند. ایزابرلین فیلسوف و متفکر معاصر معتقد است کانت از جمله فلاسفه ای است که انسان را به جهنم آزادی ایجابی پرت نموده است.
کانت در زمیه برقراری سیستم حکومتی و تلفیق آن با آزادی معتقد است که”آن نوع حکومت که از طریق تدوین قوانین به نحوی که آزادی هر کس بتواند با آزادی همه دیگر کسان همزمان وجود داشته باشد بیشترین آزادی ممکن را برای افراد بشر تامین می کند.( جرمی شی یرمر، ۱۴۳).
کانت تنها زیست وی را پیامبر غرب نامیده اند افکار و عقاید او با گذشت ۲۰۰ سال همچنان بر فلسفه حاکم است.
در انتها فهم کانت از زندگی را با روایتی از افلاطون به زبان خودش به پایان می بریم.
سالخورده ای برای افلاطون حکایت می کرد که به درس های پرهیزکاری گوش فرا می دهد افلاطون به او گفت: بالاخره کی می خواهی به پارسائی زندگی کنی مطلب آن نیست که پیوسته از چیزی سخن گفته شود تمام باید به اجرائی آن نیز اندیشید اما امروز هر کسی بنابر آنچه می آموزد زندگی کند خیالباف شناخته می شود ( پی یر آدو، ۱۳۸۲، ۱۵).
منابع:
کاسیرر، ارنست، “فلسفه روش اندیشی”، ۱۳۷۲، چاپ اول، ترجمه نجف دریا بندری، تهران، نشر خوارزمی.
کاظمی، سید علی اصغر، “اخلاق و سیاست”، ۱۳۷۶، چاپ اول، تهران، نشر قومس.
کانت، ایمائونل، “بنیاد جامعه الطبیعه اخلاق”، ۱۳۶۹، چاپ اول، ترجمه حمید عنایت، علی قیصری، تهران، نشر خوارزمی.
لیدمان، سون اریک، “سبکی فکر سنگین واقعیت درباره ی آزادی”، ۱۳۸۴، چاپ اول، ترجمه سعید مقدم، تهران، نشر اختران.
ادواردز، پل، “فلسفه اخلاقی”، ۱۳۷۸، چاپ اول، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران، نشر تبیان.
اسکروتن، راجر، “تاریخ مختصر فلسفه جدید”، ۱۳۸۲، چاپ اول، ترجمه اسماعیل سعادتی خمسه، تهران، نشر حکمت.
دارندروف، رالف، “انسان اجتماعی”،۱۳۷۷ ، چاپ اول، ترجمه غلامرضا خدیوی، تهران، نشر آگاه.
دورانت ویل، “تاریخ فلسفه”، ۱۳۵۰، چاپ سوم، ترجمه عباس زریاب خوئی، تهران، نشر فرانکلین.
آدو، پی یر،”فلسفه باستانی چیست”،۱۳۸۲، چاپ اول، ترجمه عباس باقری، تهران، نشر علم.
شی یرمر، جرمی، “اندیشه سیاسی کارل پوپر”، ۱۳۸۶ ، چاپ اول.، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، نشر ماهی.