آنجلیک یوناتوس برگردان شهباز نخعی
شعرا در تبعیدند. دراین دنیایی که تسلیم به نوع تازه ای از توحش یعنی حکومت ثروتمندان شده، می بایست نزد آنها برویم تا هم حافظه و هم آرمان جویی خود را بازیابیم. اینها نگهبانان انسانیت ما هستند.
نوشتههای مرتبط
«میهن زیبا و شگفت (۱)» من، که خاکی چنین بارور را به ریشه های اعطا کرده، به من آموخته که شعر همواره نغمه خوانی را تغذیه می کند و این نغمه خوانی می تواند به فریاد بدل شود.
تنها اتفاق سبب می شود که ما دراین یا آن کشور به دنیا بیاییم و تبعید موجب آگاهی ما از هویت فرهنگی مان می شود.
من تبعید را برنگزیده ام، آن را تحمل کرده و ازآن رنج برده ام. برای جذب شدن – یعنی ادامه بقا – درخاک «میزبان» ناگزیر مدتی از هویت خود چشم پوشیدم و درآغاز می بایست زبان بیگانه، که بدون آن نمی توان وجود داشت را بیاموزم.
دنیای غرب، درست یا نادرست، نشانه محور است. ازاین رو، فاصله ای (جسمی و ذهنی) بین ما از میهن دورافتادگان و کشورمان می اندازد. دقیقا همین فاصله است که درطول زمان مارا از ثروت ها، ازجمله بازیافت میهن مان جدا می کند.
شعر بود که برای تحمل تبعید، زمانی که فشار آن خیلی سنگین می شد، به من کمک کرد. «یونان به من زبانم را داد، خانه ای کوچک بناشده بر روی ماسه های “هومر”. تنها دغدغه ام زبانم بر روی ماسه های “هومر” (۲)»بود.
زمانی که سرانجام شروع به فهمیدن و حرف زدن فرانسه کردم، توانستم به سوی یونان بازگردم و آن را با همه زیبایی، ویژگی، ثروت و آزادی اش ازنو کشف کنم.
درسال ۱۹۹۲، «اودیسوس الیتیس» کتاب کوچکی با جلد مقوایی آبی که تیتری با رنگ سرخ بر آن نقش بسته بود را دریافت کردم. زیر تیتر طرح یک پری دریایی بود که در یک دست قایق و دردست دیگر یک ماهی داشت. عنوان شعر «کلام ژوئیه» (۳) بود. این عنوان خیلی سریع در سر من به شکل «کلام افتخار!» طنین انداز شد.
من شروع به ساختن آهنگ بر روی این کلام کردم. این کار برایم به صورت یک مشغله ذهنی در آمد، اما مشغله ای آفتابی. رنگ سوگ سپید خواهد بود. نوحه سرایی (۴) در گرماگرم نیمروز با نوای گوش خراش رقابت آمیز جیرجیرک ها انجام می شد. «جیرجیرکی که توانسته هزاران تن دیگر را با خود همنوا کند. آگاهی ای به خیره کنندگی یک تابستان (۵)».
آینها نخستین مصرع های «کلام ژوئیه» است:
« سنجیدن از آن است ، اما پرندگان نیزوسیعا در این عرصه وارد می شوند!».
و سپس:
«آفتاب می داند. بر تو فرود می آید تا ترا بنگرد. زیرا برون تو چیزی جز بازتاب ظاهر نیست. طبیعت درپیکر تو است که جا می گیرد و از آنجا به انتقامجویی می پردازد. مانند توحش مقدس یک شیر و یا عزلت گزینی ات که از آن گلی شکوفا می شود که نامش “اندیشه” است».
از چند ماه پیش، کشور من درقلب خبرها قراردارد. من نظراتی را می شنوم و می خوانم که غالبا مرا می آزارد. اما وضعیت غم انگیزی که هم میهنانم در آنند را می دانم زیرا از نزدیک آن را دیده ام. در شهرم، آتن، که دیوارهایش بینوایی آن را فریاد می زند و نیز در خانواده ام، تحقیر وحشتناک است! برای این است که من خواستم از شعرا، این تبعید شدگان دیگر سخن بگویم. من آرزو داشتم که کلام آنان را در قلب این آشفتگی گذارده و آن را به شما هدیه کنم.
نخستین وظیفه یک هنرمند این است که گواه زمانه خود باشد و مقاومت کند! «هرکس با سلاح خود» تا چنان که الیتیس شاعر می گوید شان و حرمت را به امید بازگرداند.
غالبا خود را دربرابر این همه بدبختی ناامید حس می کنم زیرا ناتوان هستم. حتی گاه میل به سکوت دارم.
ازاین رو، شعرهای شاعرانمان را می خوانم، واژه هایی که هرگز رنگ ناامیدی نمی گیرد. کلام آنان سیاسی و غالبا پیشگویانه است. و اینک امید به مثابه «ترانه مقاومت در بیشه ای عطرآگین (۶)» است.
۱- نام یکی از شعر های اودیسیاس الیتیس، برنده جایزه ادبیات نوبل
۲-
Odysseus Elytis, Axion Esti, Gallimard, Paris, 1996 (1re éd. 1987).
۳-
Du recueil Les Elégies de la pierre tout-au-bout, 1991.
۴- نوحه ای که در هنگام خاکسپاری خوانده می شود.
۵-
Odysseus Elytis, poème Glorificat.
۶-
Níkos Gátsos (1911-1992), Amorgos, Desmos, Paris, 2001.
نویسنده: Angelique Ianatos
خواننده، گیتاریست و آهنگساز. اودرسال ۱۹۶۹ یونان تحت سلطه سرهنگ ها را ترک کرد.