حضور زنان در ورزشگاه آزادی
دکتر بهنام اوحدی، روانپزشک، از اهمیت تخلیه هیجانات و مدیریت شادی برای رسیدن به جامعهای متعادل میگوید
نوشتههای مرتبط
۱۹ آبان ماه سال جاری بازی برگشت تیمهای پرسپولیس و کاشیما آلترز در ورزشگاه آزادی برگزار شد که پرتماشاگرترین بازی فینال لیگ قهرمانان آسیا لقب گرفت. فارغ از نتیجه آن، جامعه ایرانی به یمن این بازی شاهد چند رویداد مبارک بود. اول حضور زنان در ورزشگاه برای بار اول بعد از انقلاب که هرچند بسیار محدود و حساب شده و به اصرار فیفا انجام گرفت، اما به باور اکثریت مردم و کارشناسان قدم درستی بود و دیگر دیدن مسابقه از طریق تلویزیون در تمامی مدارس دخترانه و پسرانه کشور که به دستور وزیر آموزش و پروش انجام گرفت. حتی زلزلهزدگان کرمانشاه هم که آمدن زمستان عرصه را بر آنان تنگ کرده، ساعاتی غم خود را از یاد بردند و همراه سایر هموطنانشان به شور و هیاهو نشستند.
کارشناسان عقیده دارند، تخلیه هیجانات و مدیریت شادی، یکی از راههای مهم برای رسیدن به جامعهای متعادل و فاقد خشونت است. برای بحث دراینباره گفتگویی با دکتر بهنام اوحدی، روانپزشک، انجام دادهایم که در پایین میخوانید.
—سلام، اگر موافقید از تاریخچه شروع کنیم.
سابقه برگذاری مسابقات در فضاهای ورزشی به بازیهای المپیک در یونان باستان یا روم باستان میرسد. داستانها و فیلمهای زیادی درباره مبارزات گلادیوتورهای نیمهبرهنه با یکدیگر یا با حیوانات وحشی مبارزه میکردند، نوشته و ساخته شده است. از همان زمان موضوع تخلیه احساسات اگر چه با شکلی خشن که در بسیاری موارد به مرگ رقیب ورزشی منجر میشد، در استادیومها اتفاق میافتاد. امروزه هرچند گاهی تماشاگران و پلیس قادر به مدیریت هیجان و خشن در میادین ورزشی نیستند و شاهد رویدادهای خشنی هستیم که به کشته و زخمی شدن عدهای منجر میشود، اما دولتها از برگذاری مسابقههای ورزشی به عنوان ابزاری برای شادیآفرینی و تخلیه هیجانات بهخصوص برای نسل جوان نگاه میکنند و برنامهریزی های دقیق برای آن دارند.
ابتدا به اصل موضوع تخلیه هیجان و شادی بپردازیم. این موضوع چه اهمیتی دارد؟
جوانان و نوجوانان سرشار از انرژی هستند و این انرژی از سراپای وجود آنها ساطع میشود. پرانرژی بودن باعث میشود که گاه اعمال ویرانگرانه یا خودویرانگرانه از آنها سربزند. گاهی کار به تخریب اموال عمومی یا خشونت آشکار میرسد و گاه هم به خودویرانگری مانند خش انداختن روی بدن یا ضرب و جرح بدن خود یا کندن موها یا ناخن جویدن برسد.
حضور در استادیومهای ورزشی چه نقشی در مدیریت این هیجانات دارند؟
اول باید بگویم، به طور قطع، راه مدیریت هیجانات سنین نوجوانی و جوانی سرکوب نیست. قدم اول این است که این هیحانات را باید شناخت و برای مدیریت و هدایت آنها برنامهریزی کرد، والا برخوردهای خشونتبار و پلیسی فقط کار را بدتر و خشنتر میکند.
میادین ورزشی یکی از مکانهایی است که این هیجانات در دختر و پسر، تاکید میکنم در دختر و پسر، باید تخلیه شوند. دختر و پسری که هیجانات و احساساتش درست و در جای مناسب تخلیه شده باشد در هفته آینده آرام است و دست به کارهای ایضایی نمیزند
—به نظر میرسد، جامعه ما بیشتر این حق را درباره پسرها به رسمیت میشناسد.
بله متاسفانه همینطور است، درصورتیکه دخترهای ما درست مانند پسرها به این کار نیاز دارند و همانطور که هیاهو و شادی بستری برای آرامش پسرعا فراهم میکند، دخترها هم باید بتوانند در مکانها و فرصتهای مناسب خشم و هیجان خود را تخلیه کنند که یکی از این مکانها و فرصتها، مسابقهها و میادین ورزشی هستند.
حتی کرکریهای قبل یا بعد از بازی هم میتوانند همین نقش را ایفا کنند. فکر جوان از چارچوب درس و کار فارغ میشود متوجه تفریح و سرگرمی مجازی است که در آن تخلیه روانی پیدا میکند.
جوانان امروز ما دیگر تعلق خاطر نسل دهههای ۲۰ و ۳۰ و ۴۰ به خانواده را ندارند. از دید من یکی از دلایل این موضوع نبودن مدیریت شادی و مدیریت هیجان در جامعه ماست.
—مهندسی شادی؟
به این معنی است که ما، منظورم مسئولان و سیاستگذاران است، مکانیسمهایی را برای تخلیه شادی و انرژیهای مخرب و هیجانات دختران و پسران جوان و میانسالمان طراحی کنیم.
اینها فقط در استادیومهای ورزشی تحقق پیدا نمیکند. کنسرتهای موسیقی به شرط برداشتن برخی قید و بندهای بیمورد و سالنهای سینما هم میتوانند همان نقش را ایفا کنند.
—چرا روی نوجوانان و جوانان تاکید میکنید؟
ببینید، کسی در اواخر دهه ۴۰ یا ۵۰ عمر با داشتن مشغلههای کاری و خانوادگی شاید نیاز به چنین ابزارهایی بری آرام شدن نداشته باشد، بهخصوص اینکه درواقع در افراد بالای ۴۰ و ۵۰ سال، فوران انرژی مانند افراد جوانتر وجود ندارد و انرژی آنها در کارشان تمام میشود. این بیقراری نسل جوان است که باید مدیریت شود. آنقدر سرشار از انرژی است که فقط میتوان این انرژی را با ورزش و پایکوبی و شادمانی و تفریحهای خاص مدیریت کرد.
—تخلیه هیجان و شادی چه شکلهایی می تواند داشته باشد؟
حتی نشستن افراد خانواده در کنار یکدیگر روبروی تلویزیون و سروصدا به پا کردن حین یک مسابقه ورزشی هم از راههایی است که میتوانند به مدیریت هیجان افراد کمک کنند، اما جامعه هم مسئولیتی دراین مورد دارد.
کارهایی برای مدیریت هیجان و شادی از طرف شهرداریها در این چند سال انجام شده که مثلا ساختن پیستهای اسکیت یا اجرای کنسرتهای موسیقی پاپ یکی از آنهاست.
متاسفانه جامعه ما برای شادی کردن برنامهای نداشته، هرچند ما برنامهریزی های خوبی برای مدیریت غم داشتهایم
—نتیجه فقدان مدیریت شادی چیست؟
دختر یا پسری که نتواند هیجانات خود را از روشهای معقول تخلیه کند، به سمت انواع انحرافات گرایش پیدا میکند. به سمت مواد میرود، معتاد به سکس میشود و برای پیدا کردن راهی برای تخلیه هیجانات خود از پارتیهای شبانه سر در میآورد یا خودزنی میکند تا در سایه آنها هیجانات خود را تخلیه کند.
متاسفم که بگویم در چند سال گذشته تقریبا در هیچ شهرستانی نبوده که کارگاههای روانشناسی دایر کرده باشم و این مسئله خودزنی به شکلی حدی مطرح نشده باشد. مدیران و ناظمهای زیادی به من مراجعه میکنند و درباره شیوع رو به افزایش خودزنی دختران جوان مانند ایجاد خراش بر روی ساعد یا ران با اجسام تیز توسط خود فرد صحبت میکنند. به نظر میرسد، خودزنی دختران جوان بدون اینکه جایی مطرح شود، متاسفانه دارد به شکل اپیدمی درمیآید.
خلاصه بگویم، نتیجه بیتوجهی به شادمانی و مدیریت هیجان در نسل حوان، تربیت نسلی است که برای تخلیه هیجانات خود یا به سمت مواد میرود یا سکسهای غیرمجاز و غیرمتعارف یا خودزنی و خشم خود را در صحنه عمومی جامعه تخلیه میکند.
—به جز نبود مدیریت شادی و هیجان، چه عامل دیگری را در این مشکل دخیل میدانید؟
واقعیت آن است که تغذیه نسل جوان ما در چند دهه گذشته بهبود پیدا کرده و جوان امروز ما بیش از نسلهای گذشته پروتئین و کالری دریافت میکند، یعنی از نظر بدنی سالمتر و تواناتر شده. ضمن اینکه موسیقیهای مهیج مانند موسیقی رپ هم بهوفور در شبکههای مجازی تولید و پخش میشوند. این عوامل باعث میشوند که سطح برانگیختگی و هیجانپذیری در جوان ما افزایش پیدا کند و در صورت عدم مدیریت به راه خطا برود.
—شما چندین بار بر مسئله نگرانکننده مدیریت شادی و هیجان در دختران جوان اشاره کردید. میادین ورزشی ه میتوانند جایی برای حل این مشکل باشند؟
به طور قطع چنین است. میتوان بخشی را در استادیمها به خانوادهها یا زنان اختصاص داد. تجربه کشورهای دیگر نشان داده، حضور زنان و خانوادهها میتواند نقش مهمی در تلطیق فضای خشن و مردانه ورزشگاه ها داشته باشد. همچنین کنسرتهای شاد مکان دیگری برای مدیریت خشم و شادی است که متاسفانه اجرای آنها همواره با اشکالتراشیهای زیاد همراه است، ضمن آنکه در شهرستانهای ما تقریبا چنین امکاناتی نه برای دختران و نه برای پسران دیده نمیشود.
—به نظرتان راه این مدیریت از کجا میگذرد؟
از نهادهای ما، یعنی باید متخصصان رواندرمانی و جامعهشناسی فراخونده شوند و معاونتهایی در همه سازمانهای ما مثل شهرداریها و سازمانهای تابع وزارت ارشاد برای مدیریت شادی به وجود بیاید که کارشان همین باشد، نه اینکه ما به صورت اتفاقی و موردی با آن برخورد کنیم و هر بار بسته به موقعیت ، تصمیمی برای فلان کنسرت با مسابقه ورزشی بگیریم که تازه آن هم درست انجام نشود.
البته همانطور که گفتم، قدم اول شناختن و بازگفتن این مشکل است.
—میشود چند نمونه ذکر کنید؟
از کارهای کوچک میتوان شروع کرد تا برنامهریزیهای کلان. مثلا شما در آمریکا در اغلب کافه رستورانهای کوچک صفحه دارت با نیزههای آنرا می بینید که بعضیها مشغول پرتاب آن هستند یا مثلا میبینیم که آدمها کیسه بوکس به سقف اطاق آویزان کردهاند و به آن مشت میزنند. اینها همه ابزارهای ابتدایی و فردی و شناختهشده تخلیه هیجانات هستند که هرچند کوچک و بیاهمیت به نظر میآیند، اما اهمیتشان اینجاست که معلوم میشود این جامعه مشکل را شناخته و راههای علاج آنرا در زندگی روزمره خود درنظر گرفته است.
در کشور خودمان، اردهای دانشآموزی نمونه خوبی هستند. بچهها از هر استانی برگزیده میشدند تا ده روزی را در اردوی دانشآموزی رامسر بگذرانند. این اردوها بهترین فرصت برای مدیریت شادی در جوانان است.
در کشورهای پیشرفته مانند آمریکا، حضور هر ساله نوجوان و جوان خانواده در کمپهای یکی دو ماهه امری معمول است. فواید بسیاری را میتوان برای برپایی این اردوها شمرد که مدیریت هیحان و شادی یکی از آنهاست.
در این اردوها دختر یا پسر خانواده مدتی دور از والدین خود زندگی میکند. این زندگی اردویی علاوه بر تحرک بدنی، حوان را گام به گام با استقلال آشنا میکند تا وقتی که تصمیم می گیرد مستقل زندگی کند، زندگی تنهایی و مشکلات و فوت و فنهای آنرا تجربه کرده باشد. درواقع این اردوها اولین قدم برای آموزش زندگی مستقل به حوانان است، درصورتیکه میبینیم در کشور ما گاهی افراد تا سنین پایانی دهه ۴۰ همچنان با والدین خود زندگی میکنند.
همین نقش را اردوهای پیشاهنگی قبل از انقلاب هم برعهده داشتند. این اردوها از نظر بدنی هم فرد را پرئرش میدادند. متاسفانه جای این اردوهای شاد همراه با حرکات ورزشی و مهارتهای زندگی در زندگی دختر و پسر امروز ما خالی است و نبود آن به شدت احساس میشود. آموزش و پروش برنامهای برای این کار ندارد و خانوادهها هم ترجیح میدهند جوانشان از خودشان دور نشود. حتی کلاسهای یوگا که زمانی مورد بیمهری قرار گرفتند، از راههای شناختهشده مدیریت هیجان هستند.
—شاید حالا باز هم به این سوال برسیم که موضوع خصوصا درباره دخترها چه اهمیتی دارد؟
اولین اهمیت آن این است که مشکل دختران در لایههای سنت و باورهای ریشهدار پنهان شده و کمتر دیده شده است و اهمیت دیگر آن اینکه رشد اعتیاد و انحرافات جنسی و خودزنی در چند سال گذشته در دختران ما بیش از پسران بوده. خودزنیهایی که به صورت داغ زخم همیشگی بر پیکر آنها میماند و تا آخر عمر همراهشان است.
—فکر میکمید چرا این مشکلات در بین دختران ما بیشتر است؟
چون برای تخلیه هیجانات دخترهای ما در ایران امکانی پیشبینی نشده و برنامهریزی صورت نگرفته. عمده جهتگیری ما در اینباره منوط به آرام کردن دخترها با ابزارهای سنتی و ندیدن غلیانات احساسی آنها بوده که میبینیم در جهان امروز دیگر جواب نمیدهد. اگر دقد کنید، میبینید دختران ایرانی تقریبا هیچ جایی را برای تخلیه و ابراز هیجان ندارند و دختران از رفتن به مثلا کنسرتها یا مسابقاتی که میتوانند به صورت مدیریتشده جایی برای این کار باشند، منع شدهاند. حتی حرکات تند ورزشی هم اغلب با شائبه شباهت به رقصهای غربی در کلاسهای ورزشی انجام نمیگیرد. همانطور که گفتم، حاصل این بیبرنامگی، انحرافات جنسی، مصرف مواد و خودزنی است که بهخصوص خودزنی اغلب همراه با مصرف مواد در سنین پایین صورت میگیرد. ازجمله موادی که مصرف آن بالا رفته حشیش است که این روزها به آن گل هم میگویند. به نظرم مدتیست که زنگ خطر به صدا درامده.
—خانوادهها چه نقشی در شناخت و مدیریت هیجان فرزندان جوانشان میتوانند داشته باشند؟
اگر فرض کنیم که خانوادهای به اهمیت این امر واقف باشد که با توجه به چندین دهه ندیدن مشکل دختران در سیاستگذاریهای ما چندان نمیتوان به این موضوع دلخوش داشت، موانع عملی مانع از حضور آنها در محیطهایی که میتوانند کمکی به تعدیل حالات روانی جوانان ما داشته باشند، تحقق این کار را دشوار کرده است. یک خانواده در صورت داشتن امکانات مالی که این خود این روزها جزو چالشهای بزرگ است، باید رنج ترافیک سنگین و دوری راه و کنار گذاشتن مشغلههای والدین و بهخصوص مادر را به جان بخرد تا بتواند در یک برنامه ورزشی همراه فرزند خود شود، درصورتیکه اولین قدم بعد از شناسایی باید اعمال سیاستهایی باشد که امکانات تفریح و ورزش را با قیمت مناسب یا حتی رایگان و بهوفور دراختیار جوانان ایرانی بگذارد. مگر چند نفر از جوانان ما میتوانند به شرط برگذاری کنسرتهای شاد از عهده خرید بلیطهای گرانقیمت آن بربیایندو نفریحات لوکسی که منبع درامد بخش خصوصی باشد، جوابگوی خیل جوانان ما نیست. دولت باید برای تفریح و ورزش سوبسید بدهد.
حتی کتابخوانی هم که میتواند در بسیاری موارد راهگشای فرهنگسازی باشد، در جامعه ما به شدت پایین آمده و هیچ برنامهای هم برای بالا بردن آن وجود ندارد. جوان ما به دشواری طرف کتاب و مطالعه میرود. لازم نیست برای پی بردن به این مشکل تحقیقات مفصل و پیچیده بکنید. کامنت هایی که این روزها همه جا در فضای مجازی شاهد آن هستیم، نشان میدهند که سطح سواد تا چه حر در جوانان ما پایین آمده و درواقع بعد از پایان تحصیلات عملا ارتباط جوانان و میانسالان ما با ادبیات نوشتاری تقریبا قطع میشود. در کشورهای پیشرفته که برای کتابخوانی برنامهریزی و ارزش وجود دارد، بسیاری از جوانان را میبینید که در متروها یا پارکها یا حتی کنار استخرها کتاب به دست دارند، منظرهای که تقریبا در ایران دیده نمیشود.
—از ورزش و حرکات موزون و شرکت در استادیومها و کتابخوانی گفتید، فیلم چه نقشی در تخلیه هیجان دارد؟
دیدن فیلم درواقع نقش مستقلی در تخلیه هیجانات ما ندارد. دیدن فیلم نمیتواند به خودی خود هیجان فرد را تخلیه کند فقط میتواند هیجانات مثبت یا منفی را به مغز فرد منتقل کند. فیلم دیدن وسیلهای برای تخلیه فیزیکی و عصبی فرد نیست، مگر در مواردی مانند دیدن مسابقههای مرزشی که فرد در مقابل تلویزیون و برای تشویق تیم مورد علاقه خود جست و خیز کند و فریاد بزند. فیلم دیدن زیائ نهتنها نمی تواند کمکی به تخلیه روانی فرد کند، خطر چاقی و کمتحرکی و افزایش فشارخون را هم که خود باعث بیماریهای دیگر می شود، بالا میبرد.
—قدم اول به نظرتان از کجا باید طراحی شود؟
قرار نیست از صفر شروع کنیم. مدتهست شاید بیش از چند دهه که در کشورهای پیشرفته این برنامهریزیها انجام و حتی بر نتایج آن مطالعه شده است. میتوانیم دانش و تجربه آنها را با توجه به فرهنگ خودمان بومی کنیم و از آنها استفاده کنیم. اول از همه باید روحانیون و مسئولان ما نواندیشی کنند و به فکر راهحل باشند. من به عنوان متخصص این رشته همیشه تعجب کردهام که موضوع خودزنی و افزایش مصرف مواد چطور تابحال به گوش وزیر یا مقامات ارشد یا مجلس نرسیده و در سطوح عالی سیلستگذاریهای ما مطرح نشده؟ و اگر رسیده چرا تا کنون ما چارهاندیشی برای این مشکل ندیدهایم؟ شاید کارشناسان رده میانی که باید این اطلاعات را به بالا انتقال دهند، بنا به دلایلی این اطلاعات را منتقل نمیکنند. برخی سینماگران ما مانند خانم رخشان بنیاعتماد با ساختن فیلم خونبازی سعی کردند که این مشکل را در سپهر عمومی مطرح کنند که متاسفانه صدایشان تا امروز شنیده نشده.
—به جز دولت، به نظرتان چه نهادهای دیگری میتوانند در این امر موثر باشند؟
سازمانهای مردمنهاد یا همان سمنها یا حتی سازمانهای خیریه و غیرانتفاعی که به دست خود مردم تاسیس و اداره میشوند، هم باید برای حل مشکلات جوانان پیشقدم شوند و برای این کار از کارشناسان این رشته کمک بگیرند. برای حل مشکل جوان ایرانی باید اول دید و شناخت و بعد از برنامهریزی عمل کرد که حتما نیاز به حضور کارشناسان دارد.
—از دیدگاه یک روانپزشک لطفا بگویید، دقیقا در بدن چه اتفاقی میافتد؟
در مغز هورمونهایی وجود دارد که به هورمونهای شادی معروف هستند، به نامهای دوپامین، سروتونین و اپینفرین یا آدرنالین. این هورمونها باید تا در حدی باشند تا افسردگی، دلشوره و میل به اعتیاد برای تسکین در فرد ایجاد نشود. علوه بر تعادل روانی، تعادل هورمونهایی که گفتم، اضطرابهای گوارشی و عصبی و دردهای عضلانی را کاهش میدهد. اگر این هیجانبخشی به روشهایی که در بالا گفتم، انجام نشود، سطح این هورمونها در بدن پایین میآید و جوان برای جبران کمبود آنها، به دنبال راههایی مانند مصرف مواد یا اعتیاد به سکس یا خودزنی میرود تا بتواند حس خوشایند را در درون خود ایجاد کند. بنابراین، سیاستگذاران ما باید به دنبال ایجاد تعادل در هورمونهای شادی در نسل جوان و میانسال ما باشند. ایجاد تعادل در جغرافیای کویری و جامعه غمزده ایران نیازمند آن است که وزارت ورزش و جوانان و شهرداریهای معاونتهایی را با عنوان مهندسی شادی طراحی و اعمال کنند و این تصمیمات را به سطح جامعه برسانند. باز هم تاکید میکنم، این مشکل در شهرستانها بسیار حادتر است.
از وقتی که در اختیار من گذاشتید متشکرم
این مطلب در چارچوب همکاری با هفتهنامه سلامت منتشر میشود.