چارلز کُک، بنیاد کاتو و صعود امپراطوری راست افراطی
ننسی مک لین ـ برگردان عاطفه اولیایی
نوشتههای مرتبط
مترجم: هانری ژیرو و چامسکی «فراموشی سازمان یافته» را بلای ایالات متحده می خوانند. عدم آگاهی از تاریخ، آمریکائیان را از موفقیت ترامپ متعجب کرده است. مقاله زیر، دلایل اقتصادی /ایدئولوژک پیروزی ترامپ را یادآوری می کند.
ــــــــــــ
چارلز کک میلیاردر که منبع «پول سیاه» جبهه راست ایالات متحده است، از دیر باز در جبهه سرمایه داران فراراست موضع گرفته بود. وی تنها دلیل ادامه حیات راست افراطی است. چنان راستی که حتی جیمز مدیسون غیر دمکرات از آن شرمنده می شد. اینان «مردم» را از «مردم سالاری» زدوده اند. به آسانی می توان روند لیبرترین شدن کک را دریافت: سر میز شام پدرش! ولی آن چه کمتر آشکار است، دلیل طرفداری و حمایت مدام وی از این جناح است. بار ها ابراز کرده بود که به دنبال چیزی است و این چیز، معلوم نیست غیر از «فناوری» انقلاب، چیست، و آن را کجا و چگونه یافته است. نتیجه ادغام پول و مدیریت کُک ودهه ها فعالیت متمرکز گروه بوکنون، چنان ستون پنجمی بود که تا به حال هیچ ملتی آن را ندیده است. در ابتدا ، به گفته اولیور تویست) تصور این که مردی با چنان ثروت در پی سرکوب کسانی است با ثروتی بسیار کمتر ناممکن است. پاسخ ، تا آن جا ک بتوان از اسرار پنهان ذهن فردی با خبر شد، در درگیری ها و کتکاری های کودکی وی با دشمنی خیالی و ثابت ، یعنی حکومت نهفته است
چارلز .ج. ( دو گانال) کُک دومین پسر ِفرِد چیس کک، میلیونر صاحب کارخانه تصفیه نفت، بود. طی جوانی،چارلز و خانواده، به مدت ۲۳ سال، شاهد سلسله جنگ های حقوقی پدرش، علیرغم ثروت کلان وی بودند. از یک طرف فرد کک واز طرف دیگر اونیورسال اویل و راکفلر ( استاندارد اویل). در این مرافعه، قاضی با دریافت رشوه،دعوی کک را بی اساس خواند و او باخت، اما پس از دو دهه، با افشای فساد روند بررسی پرونده، بالاخره برنده شد. کک پدرش را« نیرومند، مانند جان وین و مردی که برای پسرانش نماد عشق به آزادی، شختکوشی و تنفر از جمع گرایی بود، توصیف می کرد.» و تنفرش از نیازمند ان به کمک دولت حد نداشت. پول در آوردن برای کک بسیار هیجان زا بود و اوضاع می بایست همیشه بر وفق مرداد وی بگذرد. در ۱۹۵۸، پس از موقیت بر کمپانی نفت اونیورسال، کک به تغییز قانون اساسی ایالتی پرداخت تا اتحادیه ها نتوانند در کانزاس ریشه بدوانند. فِرد طرفدار پر و پا قرص به اصطلاح « حق کار»بود و از بنیان گذاران مؤسسه جان برچ و متنفر از نوع «جمهوری خواهی روزولت.» در این زمان چارلز در ام آی تی درس می خواند و فاصله اش را با بزرگ فامیل حفظ می کرد. در مجموع، چارلز بیشتر به مهندسی و سازه ها علاقه نشان می داد تا فلسفه. پس از دریافت مدرک مهندسی اش، در بستن در مقام مشاور به کار پرداخت و بدین طریق خود را از چنگ پدری که وی را علیرغم میلش، دور از خانواده ، به مدرسه شبانه روزی و دانشکده افسری ایندیانا فرستاده بود، رها کرد. با این حال زمانی که پدر مسن و بیماراز وی خواست مدیریت اوضاع مالی خانواده را بر عهده گیرد، به ویچیتا رفت. در آمد سالیانه شرکتی که به مدیریت او درآمد به ۷۰ میلیون دلار می رسید. در ۱۹۶۷، فِرد بعد از دو سکته قلبی در گذشت و چارلز ۳۲ ساله مسؤلیت های پدر را بر دوش گرفت. با استفاده از پیشرفته ترین فناوری ها ، شناخت دقیق از بارزار ، مدیریت، پافشاری و پیگیری خاص خود، کمپانی وی به زودی به دومین کمپانی خصوصی ایالات متحده، با درآمد سالیانه معادل ۱۱۵ بیلیون دلار تبدیل شد. رشد کمپانی تحت مدیریت وی بسیار بیش از هزار برابر شد، به طوری که ۶۷ هزار کارمند در تقریبا ۶۰ کشور دراستخدام داشت. در آن زمان، ایالات متحده فقط پنج خانواده بیلیونر داشت که پیشینه چهار از آن ها به دوران طلایی می رسید. چارلز به مدیریت شرکت نفت و گسترش سرمایه گذاری در عرصه های دیگر ادامه داد و رقبایش به زودی دریافتند که آینده نگری ، اراده و صبر بی پایان وی را ( که کمتر آمریکایی از آن برخوردار بود) دست کم نگیرند.
… در عین ساختن امپراطوری خود، کک از خواندن بار نماند. وی به لودویگ وُن میزز و آیِن رند،که سرمایه داران بزرگ را قهرمانان تاریخ می دانستند، علاقه زیادی داشت. شاید دلیل نزدیکی وی به جیمز بوکنون سازش ناپدیر و رها کردن میلتون فریدمن لیبرترین تجربه گرا و عمل گرا ، احساس برتری اخلاقی و فکری خود نسبت به فریدمن بود. کک، فریدمن و بقیه مکتب شیکاگو و نیر الن گرین سپن را «خود فروشان به نطام» خواند زیرا که آن ها «در صدد ترمیم حکومت بودند در حالی که « لیبرترین واقعی باید آن را از ریشه بکند.» کک معتقد بود که ایده ها و نظریات به رادیکال ترین و خالص ترین شکل خود می توانند هوشمند و لایق ترین ها را جلب کند.» ( آیا باز هم جای تعجب است که متحدینش در حال حاضر کمر به نابودنی حکومت بسته اند؟) البته در ایندا یافتن افرادی هوشمند و هم عقیده وی آسان نبود: « در ابتدا نیم دوجین استاد دانشگاه هم نمی توانستیم جذب کینم.». اما کک از پا ننشست، به جذب، بسیج و متحد کردن پایه ها طی چندین دهه ادامه داد. بالاخره مشکلات اقتصادی نیمه ۱۹۷۰ زمینه را برای عضو گیری کک آماده ساخت: شدید ترین و طولانی ترین رکود پس از رکود بزرک دهه ۱۹۳۰، و به دنبالش تورم ـ رکودی و رقابت سرمایه داران خارجی عرصه را بر ابر شرکت های آمریکایی تنگ کرد و در نتیجه به کک پیوستند. هدف آنان نه تنها محدودیت ضوابط و مالیات ، بلکه عبارت بود از کنارگذاشتن اقتصاد کینزی که از نیمه قرن بیستم مسلط شده بود. اما کک در نظر نداشت سرمایه اش را با فعالیت های ناپاکان ( ایدئولوژیک) همراه کند. با اطمینان به این که فعالیت هایش متکی بر اصول بوده و پایبندی به آرمان هایش به بنای جامعه ای بهتر می انجامد، به کنترل مدیران ابرشرکت ها، جنبش های اجتماعی و دیگرانی که به دخالت دولت در امور اجتماعی معتقد بودند، پرداخت. در ۱۹۷۸ به همکاران خود گوشزد کرد:«چگونه می توان از دولت توقع کمک داشته باشیم و در عین حال به کسانی که از برنامه های مدد اجتماعی بهره می برند خرده گرفت؟.. باید به آنچه موعظه می کنیم، خود نیز عمل کنیم!» و کک به دنبال دریافت مدد از دولت نرفت. با توجه به منافع گروه جیمز بوکنون در آنچه رنت خواری می نامیدند و نیز با توجه به قانون جدیدی که مانع از آن بود، این مرد که به شوخی خود را «اطریشی» می خواند و در خفا در پی منفعت زایی برای نهاد آموزشی جدید التأسیسش، مدرسه عالی اقتصاد سیاسی ویرجینیا بود، منافع خود را هر چه بیشتر و بیشتر با راه کک موازی یافت. زمانی که چالز کک، بنیاد ناشناس خود را در ۱۹۷۴ تأسیس کرد، بوکنن را به عنوان میهمان و سخنران افتخاری دعوت کرد و آن رویداد را «اولین فعالیت رسمی بنیاد » خواند. این گردهمآیی که در شارلوتزویل رخ داد، اولین از سری این نوع گردهم آیی ها بود که اقتصاددانان، اساتید دانشکده حقوق دانشگاه ویرژینیا را که چندان هم عقیده نیز نبودند ، گرد هم آورد و با یکدیگر آشنا ساخت. موارد مورد بحث های داغ، عبارت بود از «نظریه جدید مالی» جدید گرفته تا «دیدگاه اطریشی در باره هزینه اجتماعی ». یکی از نتایج این گرد هم آیی تشکل جماعتی از اقتصاد دانان متمایل به این دیدگاه بود. آن زمان تیم کک با بوکنون آشنایی نداشت زیرا که مجمع لیبرترین ها بسیار کوچک و ناشناخته بود. قبلا، جزوه ای در باره گزارش اقتصادی در باره «آرام سازی» اعتراضات دانشجویی با عنوان « آکادمیا در هرج و مرج» را مورد تأئید قرار داده بودند. طبق این گزارش، بوکنون ، یکی از نویسندگان، استدلال کرده بود که مبارزات دانشجویی دهه ۱۹۶۰ ناشی از عدم مدیریت دانشگاه ها همچو ابرشرکت هاست، زیرا که برد دانشگاه ها نباید به مخاطبین کتب محدود شده بلکه باید در حیطه ای فراتر گسترش یابد. در واقع، خصوصی کردن نهاد های آموزشی، اولین هدفی بود که کک و بوکنون را به مدت بیست سال بعد، متحد ساخت.
کک، کتابخوانی سیری ناپذیر و متفکر، به شخصی مانند بوکنون احتیاج داشت. حالا دیگر آشکار است که سؤالات وی در آن گرد همآیی بنیاد چارلز کک، هدفی روشن داشت که عبارت بود از به اجرا گذاشتن دیدگاه اقتصادی اطریشی در امر مدیریت نیروی کار و سیاست های مالی.
چیزی نگذشت که کک طی نامه ای از بوکنون خوشحالی بی حدش را در باره « دگرگونی و توسعه مثبت حرفه ای در حیطه اقتصاد » ابراز کرد و از رهبری وی در « جامه عمل پوشاندن به این امر» تشکر کرد. همکاری این دو در بنای انستیتوی مطالعات علوم انسانی، آن ها را بیش از پیش نزدیک تر کرد. عملکرد این انستیتو، پیشبرد مبارزه در راه « جنگ عقاید» در دانشگاه ها و «جمع آوری گروهی قابل توجه از استادان آزادی دوست» بود.
ویلیام. ای. سایمون، وزیر خزانه داری نیکسون ، و در ۱۹۷۸، رئیس بنیاد جان .م. اولین، مدیران عامل ابرشرکت ها را به « پرداحت میلیون ها دلار برای کمک به آزادی»، از طریق تأمین مالی کرسی های اساتید طرفدار سرمایه داری ترغیب کرد، اما قانع کردن کک که بدون تشویق سایمون هم چک های سنگین برای دانشگاه ها می فرستاد، کار آسانی نبود. هدف حمایت کک فقط تحریک مباحثات در عرصه عمومی نبود، بلکه در پی ایجاد تفکر و جنبشی بود که سد دولت را در قرن بیستم در هم شکند. اولین توجه کک به روشنفکران، تأمین مالی مورِی راتبار نیز در همین راستا بود. راتبار به کک پیشنهاد کرد لنین را مطالعه کند. راتبار بعد ها در مورد « خانواده، دوستان و همسایگانش » در نیویورک که بر علیه شان شورید، گفت: « در فرهنگ کمونیسم بزرگ شدم.» علیرغم تنفرش از هدف اینان، مباحثات داغشان در دهه های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، به همراه مطالعاتش، راتبا ر را به نبوغ استراتژیک و تاکتیکی لنین، که انقلاب را درکشوری به پیروزی رساند که هیچکس توقع آن را نداشت، متقاعد کرد. راتبار، قهرمان «لیبرترینسم سازش ناپذیر» مانند لنین، حکومت را «دشمن» می پنداشت. وی رهبری جسارت آمیز لنین را ستود اما مهم تر از همه، دریافت که تاکتیک های وی برای هدفی کاملا متضاد می تواند مورد استفاده قرار گیرد: یعنی بنا نهادن چنان سرمایه داری خالصی که دنیا به خود ندیده بود. در ۱۹۷۶، راتبار دو روزی در کلورادو میهمان کک شد و به میزبان خود توضیح داد چگونه استراتژی لیبرترین لنین مانندی مؤثر خواهد افتاد. لنین در باره سلسله مراتب حزبی گفته بود «هر چه کمتر، بهتر.» راتبار استدلال کرد اولین قدم تربیت « کادر» است و اضافه کرد :« زمان بی فکری و پادـ فرهنگی» لیبرترین ها و خواست استعمار جزیره های دوردست و حتی سایر کرات، به انجام رسیده است. باید با جدیت برخورد کرد. زمان انقلاب آمریکا ست. باید به مبارزه به منظور پیروزی پرداخت و به « تربیت، حفظ و گرد آوری کار های لیبرترین» کمر بست؛ و بالاخره،حساب های بانکی کک بدین منظور به مددش آمدند. به زودی، کک در نشریه ای که راتبار به عنوان ابزار تشکل به وی پیشنهاد کرد، نوشت:طی بیش از ۱۵ سال فعالیتم، «کمبود قریحه از بزرگترن مشکلات مان بوده است.» برای تبدیل « به نیرویی کارا برای دگرگونی اجتماعی، به جنبش نیاز داریم.» و برای به راه انداختن جنبشی منضبط به «کادر» احتیاج است. چنین ضرورتی را، اتاق فکری برای تربیت کادر لازم بود و کک و راتبار هر دو، در انتخاب ادوارد کرِین سوم برای این وظیفه موافق بودند. کرین که در ۱۹۶۴، رئیس کلانتری بری گولدواتر بود، از خصوصی نکردن برنامه های رفاه اجتماعی توسط گلد واتر به زودی از وی سرخورد و به حزب لیبرترین که در دسامبر ۱۹۷۱ در دنور کلرادو تشکیل یافت، پیوست. مؤسس آن در پی به دست آوردن چنان آزادی بود که هیج دولتی توان سرکوب آن را نداشته باشد؛ و این مهم، نیاز به ختم تمام برنامه های اجتماعی از قبیل آموزش دولتی، برنامه تأمین اجتماعی، بیمه سالمندان، خدمات پستی، قانون حداقل دستمزد، ممنوعیت کار کودکان، کمک های خارجی، حفاظت محیط زیست، پیگرد قانونی استفاده از مواد مخدر و روسپیگری داوطلبانه، و به موقع، برچیدن مالیات و هر گونه ضوابط دولتی بود (۱). و این اول کار بود. کرین، به همان شدت کک و راتبار در پی انقلاب لیبرترینی و خاتمه نظام حکومت جهانی قرن بیستم بود. «نظام» establishment به همراه جناح محافظه کار و لیبرالش باید واژگون می شد. هر دو دچار «ورشکستگی روشنفکری» شده بودند: محافظه کاران به علت «میلیتاریسم» و لیبرال ها به علت «اهداف نادرست تساوی طلبانه شان.» آینده متعلق به «بینشی اقعا رادیکال» بود : باطل شمردن کامل قدرت دولت.
کرین، پس از تقبل مسؤلیت انستیتوی تربیت کادر، تنها مانده بود که نامی برای انستیتو بیایند و راتبار آن را ارایه داد: کاتو. دوستان محرم می دانستند که این نام چشمکی بود به نامه تاریخی کاتو به انقلاب آمریکا ( وجه وطن پرستانه برنامه انستیتو)و نیز اشاره ای بود به شعار کاتو، از بزرگان روم باستان: « کارتاژ باید ویران شود.» مأموریت این کاتوی جدید نیز ویرانی بود: محو نظام دولت در ایالات متحده آمریکا.
***********
مترجم:
هم اکنون دولت ترامپ در صدد به اجرا گذاشتن همین سیاست هاست.
http://www.politicalresearch.org/wp-content/uploads/2017/08/PE_Summer17_MacLean.pdf
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای مطالعه بیشتر در باره آلت رایت ر.ک به :
Charles G. Koch, Creating a Science of Liberty (Fairfax, VA: Institute for Humane Studies, 1997), 2–۷.
Daniel Schulman, Sons of Wichita: How the Koch Brothers Became America’s Most Powerful and Private Dynasty (New York: Grand Central, 2014).27–۳۵.
Gordon Tullock, “The Welfare Costs of Tariffs, Monopolies and Theft,” Western Economic Journal 5 (1967): 224–۳۲; for elaboration, Tullock, Rent Seeking (Brookfield, VT: Edward Elgar, 1993).
Ironically, Schulman believes Koch would have lost in a fair trial because he and his partner had learned about the process as employees of Universal Oil before setting off on their own. Schulman, Sons of Wichita, 31, 34.
Charles G. Koch, The Science of Success: How Market-Based Management Built the World’s Largest Private Company (Hoboken, NJ: John Wiley & Sons, 2007), 12; Jane Mayer, “Covert Operations: The Billionaire Brothers Who Are Waging a War against Obama,” New Yorker, Aug. 30, 2010; Schulman, Sons of Wichita, 42, 48.
Fred C. Koch to James J. Kilpatrick, November 4, 1957, box 29, acc. 6626-b, JJK Papers, University of Virginia Library, Special Collections Department, Charlottesville, VA; Schulman, Sons of Wichita, 21–۲۲; J. Allen Broyles, The John Birch Society: Anatomy of a Protest (Boston: Beacon Press, 1964), 49, 58.
Schulman, Sons of Wichita, 21–۲۲; Roy Wenzl and Bill Wilson, “Charles Koch Relentless in Pursuing His Goals,” Wichita Eagle, October 14, 2012.
Koch, The Science of Success, 5–۱۲; Wenzl and Wilson, “Charles Koch Relentless”; Mayer, “Covert Operations”; Glassman, “Market-Based Man.”
“America’s Richest Families,” U.S. News & World Report, August 14, 1978. Roy A. Childs Papers, box 5, Hoover Institution Archives.
Doherty, Radicals for Capitalism, 442–۴۳. James Buchanan likewise complained that Friedman pronounced on policy “as if he has a direct line to God.” James Buchanan to Rutledge Vining, March 8, 1974, Buchanan House Archives (BHA), George Mason University.
“Introduction: The Present Status of Austrian Economics: Some (Perhaps Biased) Institutional History Behind Market Process Theory,” in The Market Process: Essays in Contemporary Austrian Economics (Northampton, MA: Ed- ward Elgar, 1994), 16n7.
James Glassman, “Market-Based Man,” Philanthropy Roundtable (2011), www
.philanthropyroundtable.org/topic/excellence_in_philanthropy/market_based_man.
John Blundell, “IHS and the Rebirth of Austrian Economics: Some Reflections on 1974–۱۹۷۶,” Quarterly Journal of Austrian Economics 17 (Spring 2014): 93. The best and fullest treatment of the Mont Pelerin Society remains Philip Mirowsk and Dieter Plehwe, eds. The Road from Mont Pelerin: The Making of the Neo-liberal Thought Collective. Cambridge, MA: Harvard University Press, 2009.
Thomas Ferguson and Joel Rogers, Right Turn: The Decline of the Democrats and the Future of American Politics (New York: Hill & Wang, 1986); David Vogel, Fluctuating Fortunes: The Political Power of Business in America (1989; repr., Washington, DC: Beard Books, 2003); Bruce Schulman, The Seventies: The Great Shift in American Culture, Society, and Politics (New York: Free Press, 2001); Kim Phillips-Fein, Invisible Hands: The Making of the Conservative Movement from the New Deal to Reagan (New York: W. W. Norton, 2009); Judith Stein, Pivotal Decade: How the United States Traded Factories for Finance in the Seventies (New Haven, CT: Yale University Press, 2010); Benjamin C. Waterhouse, Lobbying America: The Politics of Business from Nixon to NAFTA (Princeton, NJ: Princeton University Press, 2015); and Meg Jacobs, Panic at the Pump: The Energy Crisis and the Transformation of American Politics in the 1970s (New York: Hill & Wang, 2016).
On the fracturing of the “business movement” into a state of “every man his own lobbyist,” see Waterhouse, Lobbying America, quote on 232, also 250–۵۱.
Charles Koch, “The Business Community: Resisting Regulation,” Libertarian Review, August 1978, reprint found in box 5, Roy A. Childs Papers, Hoover Institution Archives, Stanford University.
George H. Pearson to Buchanan, December 31, 1975, BHA; “Austrian Economic Theory & Analysis,” program, Virginia Seminar, October 18–۱۹, ۱۹۷۵, box 26, Friedrich A. von Hayek Papers, Hoover Institution Archives, Stanford University, Stanford, CA; Buchanan to George H. Pearson, March 22, 1976, BHA, with attached schedule; Buchanan to Edward H. Crane III, November 30, 1977, BHA; Buchanan to Gordon Tullock, February 25, 1971, box 11,Gordon Tullock Papers, Hoover Institution Archives; Tullock to Buchanan, March 2, 1971, box 11, Tullock Papers; George Pear- son to Buchanan, October 22, 1975, and March 25, 1976, BHA; James M. Buchanan, Better than Plowing and Other Personal Essays (Chicago: University of Chicago Press, 1992), 71–۷۲.
George H. Pearson to Buchanan, January 8, 1971, October 22, 1975, and March 25, 1976, BHA. Among the Koch-funded center’s other publications on the subject was Murray N. Rothbard, Education, Free and Compulsory: The Individual’s Education (Wichita, KS: Center for Independent Education, 1972). Its thesis, in a nutshell: education should be neither free nor compulsory.
Charles G. Koch to Buchanan, February 19, 1977, BHA; also Pearson to Buchanan, October 22, 1975, BHA.
William E. Simon, A Time for Truth (New York: McGraw-Hill, 1978), 230.
Raimondo, Enemy of the State, 23, 28, 179; Doherty, Radicals for Capitalism, 45, 59–۶۰, ۲۴۳–۴۵; Murray N. Rothbard, The Betrayal of the American Right (Auburn, AL: Ludwig von Mises Institute, 2007), 69, 73–۷۷.
Raimondo, Enemy of the State, 211–۱۷. For more on Rothbard’s longstanding fascination with how Leninism could be made to serve the libertarian cause, a case he began making in the mid-1950s to the predecessor of Charles Koch’s Institute for Humane Studies, see Brian Doherty, Radicals for Capitalism (New York: Public Affairs, 2009), 248, 344.
Rothbard, The Betrayal of the American Right, 202; also Raimondo, Enemy of the State, 224–۳۹.
Koch, “The Business Community.” On Rothbard’s call for such publications as vital tools for building and training the libertarian cadre, see Raimondo, Enemy of the State, 222-23.
Raimondo, Enemy of the State, 217.
Doherty, Radicals for Capitalism, 392–۹۶; Hazlett, Libertarian Party, 84–۸۹.
Edward H. Crane III, “Libertarianism,” in Emerging Coalitions in American Politics, ed. Seymour Martin Lipset (San Francisco: Institute for Contemporary Studies, 1978), 353–۵۵.
Raimondo, Enemy of the State, 218. Buchanan worked with Cato from its founding to his death; see obituary at www.cato.org/people/james-buchanan.
***************************************
انتشار هر بخشی از این نوشته بدون تماس با مترجم ممنوع و موجب پیگرد قانونی است. بخش هایی از متن بدون خدشه به محتوی آن حذف شده اند. متن کامل به صورت کتاب منتشر خواهد شد.