انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

استفاده از نظریه‌ی شبکه‌ی کنشگر در مطالعه‌ی نظام های اطلاعاتی گفتگویی شبه سقراطی (بخش اول)

برونو لاتور برگردان عاطفه اولیایی

پیشگفتار/ این مقاله ازتلفیق چند گفتگوی واقعی با دانشجویانم در باره ی شبکه ی کنشگر(ANT) و گفتگویی تخیلی نوشته شده است. … صحنه ی گفتگو، دفتری در دانشکده ی علوم اقتصادی لندن[۴]، و زمان،‌ روز سه شنبه ای از ماه فوریه است. بعد از ظهر است دانشجویان عازم بار بیوروند. کسی به آرامی به در دفتر استاد می زند و دانشجوی داکترایی در آستانه در ظاهر می شود

سر آغاز: درباره ی نظریه های مثبت و منفی

دانشجو ( د) : مزاحم نیستم؟

استاد ( ا) : ابدا، بفرمایید بنشینید.

د: متشکرم

ا: سؤالی دارید؟

د: بله، حقیقتش درمورد استفاده از نظریه ی شبکه ی کنشگر در پژوهشم مشگل دارم

ا: روشن است، از این نظریه نمی توان برای هر موردی استفاده کرد.

د: ولی به ما آموخته بودند که …. منظورم این است که این نظریه طرفدار زیادی دارد. منظورتان این است که بی فایده است؟

ا: ممکن است به درد بخور باشد، اما فقط در صورتی که در مورد چیزی کاربردی نداشته باشد.

د: ببخشید، شوخی ذنی[۵] می کنید؟ من دانشجوی دکترای نظام های اطلاعاتی[۶] هستم، پس توقع نداشته باشید که …، به علاوه از تئوری های فرانسوی هم بی خبرم ،‌کمی از هزارلایه [۷]را خواندم ولی چیزی سر نیاوردم …

ا: ببخشید، خودنمایی نمی کردم. نظریه ی شبکه ی کنشگر قبل از همه، استدلالی منفی است. هیچ مورد مثبتی[۸] در مورد اوضاع احوال بیان نمی کند.

د: در این صورت به چه درد من می خورد؟

ا: بهترین استفاده اش این است: « وقتی به التقاطی از سازمان، سخت افزار، روان شناس و سیاست، همه در یک جمله برخورد می کنید، سعی در جدا کردن آن ها در گروههای جدا نکنید بلکه سعی کنید رابطه ی بین این عوامل را،‌ که در نظر اول و بر طبق گروه بندی های آکادمیک، کاملا غیر قابل مقایسه می رسند، بیابید. نظریه ی شبکه ی کنشگر قادر نیست با اطمینان این رابطه را شرح دهد.

د: دراین صورت چرا آن را «نظریه» می خوانید؟

ا: نظریه است … و فکر می کنم نظریه ای است بسیار قوی … ولی در باره ی شیوه ی مطالعه است و بابهتر بگویم چگونه نباید مطالعه کرد، چگونه به همه ی عوامل اجازه ی اظهار وجود داد.

د: منظورتان این است که سایر نظریه های اجتماعی چنین امکانی نمی دهند؟

ا: بله، و دقیقا به دلیل قدرتشان: زیرا که قادرند بطور مثبت عوامل متشکله ی اجتماع را شرح دهند. . اکثر اوقات اشکالی ندارد. عوامل متشکله شناخته شده اند. ولی نه در موارد دگرگونی های سریع و اضافه می کنم نه در مورد مطالعات اطلاعاتی یعنی حیطه ای که حریمی مشخص ندارند. در پژوهش موضوع هایی جدید احتیاج به نظریه ی شبکه کنشگر داریم.

در مورد شبکه ها و اهمیت توصیف

د: ولی کنشگرها و عواملی که با آنها سروکاردارم … منظورم کسانی است که آنچه در آی بی ام مورد مطالعه قرار می دهم، همه شبکه ی کنشگر هستند. به بسیاری چیزهای دیگر و همه جا، مرتبط اند …

ا: و مسأله نیز همین است. برای چنین مشاهداتی به نظریه ی شبکه ی کنشگر احتیاجی نیست و هر نظریه ی اجتماعی دیگری این مورد را می تواند توضیح دهد. برای اثبات این که منابع اطلاعاتی شما درشبکه قرار دارند،احتیاج به چنین استدلال عجیبی ندارید.

د: اما عین واقعیت است، آنها شبکه تشکیل داده اند؛ ارتباطشان را ببینید: مدار های یک پارچه کامپیوتری، استاندارد ها، آموزش، منابع مالی، جوایز، کشورها، فرهنگ ها، هیئت مدیره ها،.. آیا به نظر شما این ها شبکه تشکیل نمی دهند؟

ا: نه لزوما. اذعان می کنم که این نظریه می تواند گیج کننده باشد و کوتاهی از ماست: یا بهتر بگویم همه ی تقصیر ها به گردن Callon است. نام این نظریه پیشنهاد وی است… ولی نباید شبکه ای را که توسط توصیف، مشخص می شود با شبکه ای که برای توصیف مورد استفاده قرار می گیرد اشتباه کنید.

د: …..؟

ا: حتما می دانید که ترسیم نقش یک مداد همان نقاشی کردن با یک مداد نیست. نام مبهم این شبکه نیز چنین موردی است. با استفاده از این نظریه، می توان هم موردی را توصیف کرد که هیچ شباهتی به شبکه ندارد و نیزمی توان چیزی را توصیف کرد که اصلا ویژگی « شبکه ی کنشگر» را ندارد. شما شیئ [۹](مترجم: ـ مورد مطالعه ـ) را با روش اشتباه می گیرید. این نظریه یک روش است و عمدتا روشی منفی است؛ هیچ چیزی در مورد شکل آنچه توصیف می کند اظهار نمی دارد.

د: روشن نیست … فکر نمی کنید گروه آی بی ام که شرح دادم شبکه ای درخور اهمیت باشد؟

ا: شاید، … حتما هست ولی خوب که چه؟

د: دراین صورت می توانم در مطالعاتم از نظریه ی شبکه ی کنشگر استفاده کنم.

ا: شاید و شاید نه. این بستگی به کاری دارد که به کنشگر[۱۰] یا فعالین[۱۱] تان نسبت می دهید. مرتبط بودن، رابطه ی متقابل داشتن و ناهمگون[۱۲] بودن کافی نیست. مهم نوع عملی است که از یکی به دیگری در جریان است. فراموش نکنید که واژه ی Network ( شبکه) از دو واژه ی net ( تور) و work (کنش) تشکیل شده است.

د: منظورتان این است که استفاده از این نظریه برای اثبات این که کنشگران در یک شبکه قرار دارند کافی نیست؟

ا: منظورم دقیقا همین است. شبکه ی کنشگر مانند نام یک مداد است تا نام شیئ ای که با آن رسم می شود.

د: ولی شما با در نظر گرفتن نظریه ی شبکه ی کنشگر به عنوان ابزاری که می تواند مورد استفاده قرار گیرد مخالفت کردید.

ا: زیرا این نظریه یک ابزار نیست. یا بهتر بگویم ابزار ها هرگز «صرفا» برای مورد استفاده قرار گرفتن نیستند بلکه هدف را نیز دگرگون می کنند. شبکه ی کنشگر (…. اذعان دارم که نام مضحکی است …! )، به شما امکان ایجاد پیامد هایی [۱۳] ( تأثیر هایی) را می دهد که ازسایر نظریه های اجتماعی بر نمی آید. تجربه ای بسیار عادی: نقاشی با مداد معمولی تا با مداد ذغالی و یا شیرینی پزی با تنور گازی و یا با تنور برقی، تأثیراتی متفاوت ایجاد می کند.

د: ولی همیشه چارچوبی لازم است که داده هایم را بتوانم درآن قرار دهم.

ا: اگردر پی ذخیره کردن داده های بیشتری هستی، ظرفیت کامپوترت را اضافه کن. …

د: استاد همیشه می گوید : « برای مطالعه احتیاج به یک چارچوب داری.[۱۴]»

ا: آهان! پس استاد راهنمای شما در پی فروش تصاویراست؟ البته استفاده از قاب برای چنین کاری بهتر است: قاب های طلایی، سفید، حکاکی شده، باروک، آلومینیومی، و غیره. ولی آیا هرگزبه هنرمند نقاشی برخورده اید که قبل از نقاشی، در پی قاب باشد؟ فکرنمی کنید این کمی عجیب باشد؟

د: شما با واژه ها بازی می کنید، منظورم از «قاب» نظریه، استدلال، نکته ای کلی، یک مفهوم، چیزی برای توضیح داده هاست. همیشه به آن محتاجیم.

ا: نه! لازم ندارید. بگو ببینم: اگر الف «صرفا» ب باشد، مطالعه ی کدام موضوع مهمتر است: الف که حالتی خاصی از ب است یا ب که قانون است؟

د: احتمالا مطالعه ی ب …ولی همچنین الف تا ببینیم آیا واقعا مصداقی است از ….. فکر می کنم باید هر دو را مطالعه کرد.

ا: من به ب رأی می دهم زیرا الف چیز تازه ای به من نخواهد آموخت. اگر موردی صرفا جلوه ای از حالتی ( مترجم:شرایطی) است، آن حالت را مطالعه کن. مورد مطالعه ای که محتاج چارچوب نیز هست، به نادرستی انتخاب شده .

د: ولی باید همیشه زمینه[۱۵] را در نظر گرفت. این طور نیست؟

ا: اصلا درست نیست؛ قاب باعث زیبایی نقاشی می شود، نگاه را هدایت می کند و به ارزش نقاشی می افزاید ولی به خود نقاشی چیزی اضافه نمی کند. چارچوب و یا زمینه، هیچ گونه تأثیری بر داده ها ندارد. اگرجای شما باشم از چارچوب کاملا پرهیز می کنم و فقط توصیف می کنم.

د:« فقط توصیف.» می بخشید ولی این بسیار ساده لوحانه نیست؟ آیا این همان تجربه گرایی یا واقعیت گرایی[۱۶] است که مورد هشدار بوده است؟ فکرمی کردم استدلال شما غنی تر از این ها باشد.

ا: فکرمی کنید توصیف آسان باشد؟‌ شاید آن را با زنجیره ای از کلیشه ها اشتباه می کنید؟ در مقابل هر صد کتابی که در باره ی حاشیه نگاری و استدلال نوشته می شود فقط یک کتاب در باره ی توصیف چاپ می شود. برای توصیف و تدقیق در شرایط و اوضاع، درک دقیق ومنحصر به فرد هر وضعی به نظرم بسیار کار می برد. تا به حال درمورد Harold Garfingel[17] چیزی شنیده اید؟

*********

بخش های بعدی این مقاله در یکشنبه های آتی منتشر خواهد شد

یادداشت ها

[۱]: http://en.wikipedia.org/wiki/Actor%E2%80%93network_theory

[۲] http://www.bruno-latour.fr/ http://en.wikipedia.org/wiki/Bruno_Latour

[۳] framework

[۴] http://www.lse.ac.uk/sociology/Home.aspx

[۵] Zen

[۶] Information Systems

[۷]Mille plateaux ( French) or A Thousand Plateaus: Capitalism and Schizophrenia (French: Mille plateaux) is a 1980 book by French philosopher Gilles Deleuze and psychoanalyst Félix Guattari.

[۸] به معنای تفریف آن چه هست

[۹] Object

[۱۰] actors,

[۱۱] actants

[۱۲] heterogeneous

[۱۳] effects

[۱۴] framework

[۱۵] context

[۱۶] empiricism, or realism

[۱۷] http://en.wikipedia.org/wiki/Harold_Garfinkel

هارولد گارفینکل (اکتبر ۲۹، ۱۹۱۷ ـ ۲۱ آوریل ۲۰۱۱) جامعه شناس ethnomethodologist و استاد بازنشسته ی دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس بودو برای ایجاد و توسعه ethnomethodology به عنوان زمین ی ه تحقیق در جامعه شناسی شناخته شده است. او چندین کتاب منتشر شده و مطالعات انجام شده در Ethnomethodology که در سال ۱۹۶۷ منتشر شد او را مشهور ساخت.