اقتصاد غیر رسمی به مشاغل موقتی ای اطلاق می شود که فاید مزایای رسمی مانند بیمه هستند؛ ضمن این که معمولا امنیت شغلی و قدرت درآمدزایی بالایی هم به بار نمی آورند و نوعی سازوکار مبارزه برای بقا در میان اقشار فقیر شهری محسوب می شوند.
زنانه شدن فقر بحث جدیدی نیست. بیست سالی می شود که اندیشمندان فمینیست در مورد ارتباط میان جنسیت و اقتصاد دم می زنند و زنان را به عنوان یک طبقه ی فقیر که از فقری مضاعف نسبت به مردان هم طبقه ی خود رنج می برند معرفی می کند. فقر زنانه مختص زنانی نیست که در خانواده های فقیر زندگی می کنند؛ زنان طبقه متوسط و گاه طبقات بالا نیز ممکن است فقیر باشند چرا که به منابع اقتصادی همسران و پدران یا دیگر گردانندگان چرخه ی اقتصاد خانگی دسترس ندارند.
نوشتههای مرتبط
اختصاص یافتن سرمایه، ابزار تولید و روابط تولیدی به مردان در اکثر جوامع امری بدیهی است. آمارهای رسمی در ایران نیز حاکی از این است که در بیشتر نقاط کشور آمار بیکاری زنان به شدت بالا و دارای روندی روبه رشد است. به نظر نمی رسد که نهادهای دست اندرکار مانند وزارت کار و امور اجتماعی و وزارت تعاون در چند ساله ی اخیر برنامه ی تاثیرگذاری برای بهبود وضعیت اشتغال زنان به مرحله ی اجرا در آورده باشند.
خیلی از ما یاد گرفته ایم در پاسخ به این پرسش که «شغل ات چیست؟» یا «شغل مادرت چیست؟» بلافاصله بگوییم «خانه دار!». واقعیت این است که میلیون ها زن ایرانی در خانه های پدران و همسران خود مشغول به کار هستند ولی آیا واقعا خانه داری شغل است؟ در صورتی که پاسخ مان بله باشد باز این پرسش مطرح می شود که در این صورت باید ارائه ی خدمات کاری بدون پاداش را هم شغل به حساب آورد؟ و اگر خانه داری شغل است چرا نباید از حقوق و مزایای شغلی مانند بیمه های درمانی و عمر و از منزلت شغلی سایر گروه ها بهره مند باشد؟ و مثلا اگر زنی می خواهد خود را بیمه ی زنان خانه دار کند، چرا باید تعهد بدهد که تا آخر عمر خانه دار خواهد ماند؟ اگر خانه داری شغل است و حق بیمه شدن برای آن موجود است، فردی که به این شغل مشغول است باید حق این را داشته باشد که بعدا تغییر شغل بدهد و سوابق بیمه ای خودرا به شغل جدید خود منتقل کند نه این کلا از بیمه اش محروم شود.
گذشته از این که راه برای مشارکت زنان در عرصه های اقتصادی هنوز هموار نشده است و مشکلات حقوقی و خانوادگی و تبعیض های سازمان یافته در این عرصه بر هیچ کس پوشیده نیست، برداشت های عامیانه از نقش زنان نیز حل معضل بیکاری زنان را دوچندان کرده است. نگرش عمومی موجود به زنان به عنوان موجوداتی که باید مورد سرپرستی قرار گیرند و نمی توانند سرپرست خانوار باشند در برخی قوانین رسمی نیز انعکاس یافته اند. پرداخت یارانه ها به حساب مردان سرپرست خانوار و اختصاص دادن مسکن مهر به مردان سرپرست خانوار دو نمونه از مردسالارانه ترین قوانین چند سال اخیر بوده است.
خانم الف، دوستی که سرپرست خانوارش است با خنده برایم توضیح داد که همسرش که اکنون بیکار و در حال آماده شدن برای کنکور کارشناسی ارشد است یارانه شان را دریافت می کند. برای او و همسرش این قضیه موضوعی خنده دار است که با صدای بلند تعریف می کنند. اما با خیل زنانی که آشکارا یا در خفا سرپرست خانوار و نیازمند همین اندک مایه (صادقانه بگوییم چندرغاز) هستند چه کرده ایم؟ زنانی که همسران معتاد یا مجرم دارند؟ آیا حق شان در این میان پایمال نشده است؟
ادست فروشی، کارگری، فروشندگی، منشی گری، خدمت کاری، خانه داری بدون مزد، کاردستی در منزل و انواع بی شمار دیگری از اقتصاد غیر رسمی نتیجه ی عدم حمایت از زنانی است که به دلیل عدم دسترسی به مشاغل امن دولتی، به عنوان نیروی کار ارزان در استثمار سرمایه داران خصوصی قرار گرفته اند.
قتصاد غیر رسمی تنها گریبان گیر زنان نیست. معضل بیکاری هم مختص زنان نیست. با این وجود به نظر می رسد زمانی که توجه استثمار شغلی زنان بعد به شدت جنسیتی دارد که فارغ از ویژگی های نظام اقتصادی عمل می کند و از این رو شاید بهتر باشد جنسیت را به عنوان یک عامل تعیین کننده در مبادلات اقتصادی مورد مطالعه قرار دهیم.
برای یکی از جدیدترین سری آمارهای بیکاری زنان در استان های ایران در سال ۱۳۹۲ نگاه کنید به:
http://www.mehrnews.com/detail/News/2161442
لادن رهبری
Ladan Rahbari (rahbari.ladan@gmail.com)