انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

درباره علیرضا اسپهبد (ترجمان فاجعه!)

این واقعیتى تردیدناپذیر است که تاکنون از میان نقاشان مدرن و معاصر ایران هیچ‌کس نتوانسته به اندازه «علیرضا اسپهبد»، اقبال و اجماع جامعه روشنفکرى و در کنار آن توده مردم ایران را به دست بیاورد. این از حجم گسترده داستان‌ها و شعرها و یادداشت‌هایی که در طول سى سال گذشته به این هنرمند حاذق و حساس تقدیم شده است، کاملاً آشکار است…

– متولد ۲۲ آذر ۱۳۳۰ ـ تهران

– درگذشت ۵ اسفند ۱۳۸۵

– فارغ‌التحصیل هنرستان هنرهاى زیبا پسران ۱۳۵۰

– فارغ‌التحصیل رشته گرافیک از دانشکده هنرهاى تزئینى تهران ۱۳۵۴

– فوق‌لیسانس هنر از دانشگاه «گلد اسمیت» لندن ۱۳۵۷

– شرکت در چندین نمایشگاه گروهى و برگزارى اولین نمایشگاه انفرادى تا سال ۱۳۵۴

– شرکت در دو دوره نمایشگاه سالانه بال سوئیس ۵۶ـ۱۳۵۵

– برگزارى نمایشگاه انفرادى در گالرى «بدفوردهاوس» لندن ۱۳۵۶

– برگزارى نمایشگاه انفرادى در دانشگاه لندن ۱۳۵۷

– برگزارى دو نمایشگاه انفرادى در گالرى گلستان و سیحون (بعد از انقلاب)

– طراح گرافیک چندین مجله مانند «کتاب جمعه»، «صنعت حمل‌ونقل»، «ایران فردا» و …

– در سال‌های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ انجمن پن (قلم) آلمان چند اثر وى را به‌صورت کارت‌پستال، پوستر و روى جلد کتاب به خاطر «آزادى بیان» منتشر کرد

– شرکت در نمایشگاه ۴۰ سال هنر معاصر ایران در مرکز باربیکن (لندن)

– طراحى جلد چندین و چند کتاب معروف و مطرح

– چاپ کتاب «برگزیده نقاشى علیرضا اسپهبد ۱۳۷۶ـ۱۳۵۰» از سوى نشر هنر ایران

هنر شهادتى ست صادقانه،

نورى که فاجعه را ترجمه می‌کند

تا آدمى حشمت موهونش را بازشناسد.»

(بخشى از شعر «ترجمان فاجعه» احمد شاملو درباره اسپهبد)

محمد شمخانى: این واقعیتى تردیدناپذیر است که تاکنون از میان نقاشان مدرن و معاصر ایران هیچ‌کس نتوانسته به اندازه «علیرضا اسپهبد»، اقبال و اجماع جامعه روشنفکرى و در کنار آن توده مردم ایران را به دست بیاورد. این از حجم گسترده داستان‌ها و شعرها و یادداشت‌هایی که در طول سى سال گذشته به این هنرمند حاذق و حساس تقدیم شده است، کاملاً آشکار است. از «احمد شاملو» یار دیرین و دانشمند اسپهبد که چند بار شعرهایى براى او سروده و «نصرت رحمانى»، «منوچهر آتشى»، «رضا براهنى»، «جواد مجابى» و … که هرکدام شعرى و یادداشتى درباره‌اش سروده و نوشته‌اند، گرفته، تا همین اواخر که یکى داستان «گوزن، گوزن» خود را در مجله روشنفکرى «چشم‌انداز» (که در پاریس منتشر می‌شود) به این هنرمند تقدیم کرده است، همه و همه بر یک واقعیت تأکید دارند و آن همسویى اسپهبد با مردم و اجتماع و دغدغه‌های بنیادین آن‌هاست که اغلب در خودآگاه نقاش رقم می‌خورد و در ناخودآگاهش شکل می‌گیرد و در تابلوهایش پژواک می‌یابد. وقتى دلیل این‌همه همراهى و هم‌صدایی را از خود اسپهبد می‌پرسی، همانى را جواب می‌شنوی که همیشه گفته است: «مادامى که با مردم باشى با تو خواهند بود و در صورت پیوستن به قدرت‌ها از تو فاصله می‌گیرند. به نظر من هنرمند در وهله اول یک آزادی‌خواه است. این تربیت خاص اجتماعى و فرهنگى است که آدم‌ها را از هم متمایز می‌کند و در این مجموعه می‌نشاند»

شناخت اسپهبد از مردم و شناخت مردم از او محصول امروز و دیروز و چند ماه و چند سال نیست. امتحانى است که این هنرمند در میان مردم پس داده و تاروپودی است که در طول زمان بافته و تافته شده است، که این نیز نتیجه همان «فاجعه اندیشى ها» یا اندیشیدن به همان فاجعه‌هایی است که یا به وقوع پیوسته‌اند، یا در حال وقوع‌اند و یا بنا به پیش‌بینی هنرمند روزى به وقوع خواهند پیوست. با این حال جامعه‌شناسی کارهاى اسپهبد ما را به اصولى جهانى درباره انسان و آزادى پیوند می‌زند و گویى همین باعث شد انجمن قلم (پن) آلمان سه سال متوالى به بهانه آزادى بیان و به مناسبت روز ۲۵ نوامبر (روز «نویسندگان در زندان») سه اثر «خودکشى» (۱۳۶۹)، «پرنده» (۱۳۷۰) و «بدون عنوان» (۱۳۷۳) او را به‌صورت پوستر، کارت‌پستال و طرح روى جلد کتاب مربوط به «آزادى بیان» در بزرگ‌ترین نمایشگاه کتاب دنیا (نمایشگاه فرانکفورت) و با تیراژى بسیار بالا منتشر کند. اتفاقى که در سال‌های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ افتاد. البته این تنها رویدادى نیست که نشان‌دهنده اقبال خارجی‌ها به آثار این نقاش ایرانى باشد. چند سال پیش نیز یک مجموعه‌دار اروپایى به نام «ویلهلم هرولر» ۱۰ اثر از ۱۰ نقاش را روى بدنه گیتارهاى فندر چاپ کرد. یکى از این نقاشی‌ها اثرى از علیرضا اسپهبد بود. نقاشی‌های دیگر را آثارى از پابلو پیکاسو، خوان میرو، سالوادور دالى، فرنز کلاین، پیر سولاژ، رى لیختنشتاین و … تشکیل می‌دادند. همین توجه و کپی‌برداری از کار اسپهبد، باعث به وجود آمدن بحثى درباره این مسئله شد که دور بودن ما ایرانی‌ها از مسائل مربوط به حقوق فکرى و به عبارتى کپی‌رایت چه پیامدهایى براى صاحبان فکر و قلم و هنر دارد. به خاطر دارم وقتى مسئله گیتارهاى فندر پیش آمد و با اسپهبد درباره دریافت حقوق مادى و معنوى اثرش حرف زدم، چیزى نگفت و تنها اشاره کرد که: «مطمئنم اگر پیکاسو زنده بود، از حق خودش نمی‌گذشت»
داستان این سوءاستفاده‌ها گاهى هم به داخل برمی‌گردد. براى مثال می‌توان از چاپ یکى از آثار اسپهبد در کتاب‌های درسى دبیرستان در چند سال قبل یاد کرد. آن هم بدون اسم و بدون امضا. این مسئله مربوط به زمانى است که طرح روى جلد کتاب «انگیزه نیکسون کشى و جشن انقلاب شیلى» پابلو نرودا در کتاب ادبیات دبیرستان مصرف شده بود. تصویر یک گل سرخ که چهره چند اعدامى با چشم‌های بسته از آن بیرون آمده بود و این تنها تصویرى بود که در آن کتاب درسى امضا نداشت و عنوان «اثر استاد…» را یدک نمی‌کشید.
اسپهبد از معدود نقاشان معاصر ایران است که کارش امضا و شخصیت دارد. اهل ادبیات بیشتر از هر جماعت دیگرى آثار او را دوست دارند و این به تأویل‌پذیری و گاه روایى بودن نقاشی‌های او برمی‌گردد. روایت در این نقاشی‌های اسپهبد، تحت تأثیر فضاى خاص و خالص، روایتى بی‌آغاز و انجام است و هیچ ربطى به تصویرگرى (ایلوستراسیون) ندارد. نگاه ناب نقاش اینجا و در گستره نقاشی‌هایش، دنبال لحظه‌های خاصى است که میثاق هنرمند را با واقعیت نشان می‌دهد.اما واقعیت، آن واقعیت روزمره و دم دست نیست و در گشتار و زایش خود به ورطه‌های دیگرى می‌کشد که پیش از این گفتیم ریشه در رویدادهایى بنیادى و بزرگ زندگى بشر دارد: «هنرمندى که حاضر نمی‌شود به خاطر غم نان بلندگوى این و آن شود و به هدف واقعى و انسانى هنر (که همانا بازتاباندن آن آینه شفاف به جامعه است) پشت کند شرایطى ناخواسته براى خود به وجود می‌آورد که درواقع به او تحمیل می‌شود»
انسان و جامعه در مرکز توجه اسپهبد قرار دارد و تاکنون براى داشتن و نگه‌داشتن این دید و این دریافت از خیلى چیزها گذشته و به خیلى چیزها پشت کرده است که با آن «آینه شفاف» جور درنمی‌آید. شرایط سختى که هر روز به‌گونه‌ای عرصه را بر او تنگ و تنگ‌تر می‌کند و شاید الآن به اوج خود رسیده باشد. با این حال او خود می‌گوید: «تنها کارى که عاشقانه و از روى تعهد دوست دارم، نقاشى است و نگاه کردن به واقعیت در عرصه گشوده دیدن و دریافتن آن چیزى که می‌خواهد خود را با تمام آشکارگری‌اش پنهان کند.»
تابلوهاى اسپهبد همه همین دیدگاه را به‌خوبی بازگو می‌کنند و دردهاى مشترک را فریاد می‌کشند که «و اما من این واقعیت را همچون تعهدى پذیرفته‌ام که بی‌تفاوت و خنثى نمانم که از نقاشى تنها زینت دیوار نسازم و همه توانایی‌هایم را صرفاً در نمایش توانمندى هدر ندهم. دل‌مشغولی من همیشه این است؛ در جهانى که آدمى در تلاش حماسى خود در کار خلق روابط انسانى، پاى بر زمین استوار کرده است؛ هنر، این والاترین شیوه زیست آدمى، چه براى من نقاش و چه براى شماى بیننده، چه دارد و چه خواهد داشت، اگر فریب بازى با فرم و ساختار و ابزار، آن را از هنرمند و انسان تهى کند.»
این را اسپهبد در ابتداى کتاب برگزیده نقاشی‌هایش (۱۳۷۶ـ۱۳۵۰) که چند سال پیش در نشر هنر ایران منتشر شد، می‌گوید بعد از آن هم نقاش هرچه داشته و به دست آورده در کار خلق روابط انسانى خرج و با همان قدرت پا بر زمین استوار کرده است. این را براى مثال همان نمایشگاه «انسان ـ واژه‌ها»ى هنرمند به ما می‌گوید که تنها نمایشگاه او در چندین سال گذشته به‌حساب می‌آمد و می‌آید. آثارى که هم می‌گفتند و هم «گفتن» را در قالب خود انسان با درونه اى از حروف نشان می‌دادند.
> وقتى فاصله‌ای بین این نمایشگاه و نخستین نمایشگاه اسپهبد در سال ۱۳۵۴ را نگاه می‌کنیم و دوره موفق «کلاغ‌ها» ى او را در کنار «انسان ـ واژه‌ها»یش به تماشا می‌نشینیم، متوجه نوعى هم‌خونی و خویشاوندى تام و تمام میان این آفرینه ها می‌شویم که همگى باوجود توانمندى نقاش از « بازى با فرم و ساختار و ابزار» فراتر رفته‌اند و آکنده از حضور انسان و رهیافتى اندیشه‌ای به درون آن شده‌اند. و همین هنرمند را در جایگاه همان « منطق تأثر همگانى» می‌نشاند که « ژیل دلوز» درباره‌اش سخن می‌گوید.

اسپهبد براى امرارمعاش و برای آنکه بتواند نقاشی‌اش را همیشه از ابتذال دور نگه دارد، از همان آغاز به گرافیک و طراحی گرافیک نیز پرداخته و در این عرصه نیز یکى از چهره‌های مثال‌زدنی و موفق بوده است. یکى از عوامل پیوند او با اهل ادبیات و جامعه روشنفکرى ایران نیز همین تعامل گرافیکى بوده که روى جلد خیلى از کتاب‌های اصیل می‌توان رد پاى آن را دید. اونیفورم کتاب‌های نشر مطرح و معروف « آگه» تا چندى پیش و طرح روى جلد خیلى از کتاب‌های نشر مروارید، زمانه ، توس ، نگاه و … از کارهاى اسپهبد بوده است. کتاب‌هایی چون مجموعه آثار «احمد شاملو» ، « جنگ آخرالزمان» ماریو بارگاش یوسا، « چنین گفت زرتشت»و «تبارشناسى اخلاق» نیچه، « ادبیات و سنت‌های کلاسیک» گیلبرت هایت، « محبوب » تونى موریسون، « فلسفه اندیشه سیاسى سبزها»، «شوهر آهو خانم»، « هنر و جامعه»،« مولن روژ»، « جنبش ملى کرد» و …
او همچنین در این سال‌ها با مجلاتى چون آدینه، ایران فردا، توسعه و صنعت حمل‌ونقل نیز همکارى داشته است که از میان آن‌ها ۲۰ طرح جلد مجله « صنعت حمل‌ونقل» و یا نقاشی‌های روى جلد مجله آدینه به‌یادماندنی‌تر از بقیه بوده‌اند.
دریکى از نقاشی‌های اسپهبد که روى جلد آدینه نیز آمده است و « تیرباران شده» نام دارد، مردى توى دستمال سفید خون گریه می‌کند. مرد این نقاشى که مربوط به سال‌های قبل از قتل‌های زنجیره‌ای است ، به شکل عجیبى باآنکه صورتش پوشیده و پنهان است ، « محمدجعفر پوینده» را براى من تداعى می‌کرد که بعدها فهمیدم هیچ ربطى به او نداشته و این شباهت یکسر تصادفى بوده و به احساس من بیننده برمی‌گشته است.
اسپهبد سال‌ها نیز با شاملو همراه و همکار بوده است. آن‌قدر که نمی‌توان از این نزدیکى و دوستی گذشت و ننوشت. آغاز این دوستى به‌طور مشخص به راه‌اندازی هفته‌نامه ادبى و هنرى و سیاسی « ایرانشهر» در لندن و در اواخر شهریور سال ۱۳۵۷ بازمی‌گردد. یعنى زمانى که تحصیلات نقاش در انگلیس به پایان رسیده بود و قصد بازگشت به وطن داشت. ۲۳ سال دوستى با شاملو از اردیبهشت سال ۱۳۵۸ با انتشار « کتاب جمعه» ادامه می‌یابد . هفته‌نامه‌ای پرحجم و پربار که تا شماره ۱۲ آن را اسپهبد طراحى و صفحه‌بندی می‌کرد و بعد از چند شماره وقفه تا آخرین شماره‌اش با شاملو بود. رابطه‌ای که تا پایان عمر پربار شاعر با قوت بیشترى ادامه یافت.
این‌ها با تمام پراکندگی‌شان همه آن حرف‌هایی نیست که می‌توان درباره علی‌رضا اسپهبد زد و گفت. گذشته از این همچنان اشاره‌هایی گذرا به هنر و کار و شخصیت این هنرمندـ که هنوز نقطه‌چین‌های زیادى داردـ همچنان می‌شود از او به‌عنوان نقاش ایرانى یاد کرد که هرگز از تعهد خود به انسان و اجتماع دور نشده و از آن براى خود دیوارى نساخته است. دیوارى که واقعیت را از چشم‌های تیز او پنهان کند و به خیالاتى واهى دل خوش کند. چه هنر او« شهادتیست صادقانه و نورى که فاجعه را ترجمه می‌کند.»

– این مقاله ابتدا در مجموعه «مهرگان» و در جشن‌نامه مشاهیر معاصر ایران به سفارش و دبیری محسن شهرنازدار تهیه و منتشر شده است. پروژه مهرگان که در موسسه فرهنگی- مطبوعاتی ایران به انجام رسید؛ به معرفی نخبگان ایرانی متولد ۱۲۹۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی می‌پرداخت. بخشی از این پروژه سال ۱۳۸۳در قالب کتاب منتشر شده است.

– ویرایش نخست توسط انسان‌شناسی و فرهنگ: ۱۳۹۷
– آماده‌سازی متن: فائزه حجاری زاده
-این نوشته خُرد است و امکان گسترش دارد.برای تکمیل و یا تصحیح اطلاعات نوشته شده، به آدرس زیر ایمیل بزنید:
elitebiography@gmail.com